دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حوادث پایان دنیا (بخش اول)

در پایان این جهان انقلابى عظیم در کائنات و آسمان و زمین رخ مى‌دهد، و به تعبیر دیگر مرگ جهان مرگ تدریجى نیست، بلکه ناگهانى و دفعى و توام با حوادث تکان دهنده است. این حوادث که قسمتى از نشانه‌هاى قیامت را تشکیل مى‌دهد، عبارتند از:...
No image
حوادث پایان دنیا (بخش اول)
میر نجفى ( کارشناس ارشدعلوم قرآن و حدیث) این حوادث که قسمتى از نشانه‌هاى قیامت را تشکیل مى‌دهد، عبارتند از: -1 نفخ صور اول در آیات فراوانى از قرآن مجید اشاراتى به مسئله نفخ صور آمده است، از این آیات به خوبى استفاده مى‌شود که دوبار در صور دمیده مى‌شود:یکبار در پایان جهان که هم خلایق مى‌میرند و این نفخهِ مرگ است، و بار دیگر در آستانهِ رستاخیز که همهِ مردگان زنده مى‌شوند و این نفخهِ حیات است. اکنون به تعابیر قرآنى در خصوص نفخهِ اول مى‌پردازیم. -1 وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن‌ فِى السَّماواتِ وَ مَن‌ فِى الا‡ر‌ضِ اِلاّ مَن‌ شاءَ الله...ُ (زمر/ 68) -2فَاِذا نُفِخَ فِى الصُّورِ نَف‌خَهٌ واحِدَهٌ وَ حُمِلَتِ ال‌أَر‌ضُ و ال‌جِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّهً واحِدَهً (حاقه/ 14و13) -3 اِن‌ کانَت‌ اِلاّ صَی‌حَهً واحِدَهً فَاذاهُم‌ جَمیعٌ لَدَی‌نا مُح‌ضَرُونَ (یس/ -53 )4 مَا یَن‌ظُروُنَ اِلاّ صَی‌حَهً واحِدَهً تَأخُذُهُم‌ وَ هُم‌ یَخِصِّمُونَ (یس / -49 )5 و ما یَن‌ظُرُ هؤُلآءِ اِلاّ صَی‌حَهً واحِدَهً مالَها مِن‌ فَواقٍ (ص/ -15 )6 اَل‌قارِعَه*ُ ماال‌قَارِعَه*ُ وَ مَآ ا‡َد‌راکَ مَا ال‌قارِعَه*ُ یَو‌مَ یَکُونُ النَّاسُ کَال‌فَرَاشِ ال‌مَب‌ثُوثِ (قارعه/ 4-1) ترجمه آیات: -1 و در صور دمیده مى‌شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است بیهوش درمى‌افتد، مگر کسى که خدا بخواهد. -2 پس آن‌گاه که در صور یکبار دمیده شود. و زمین وکوهها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با یک تکان ریزریز گردند. -3 باز هم یک فریاد است و بس؛ و بناگاه همه در پیشگاه ، ما حاضر آیند. -4 جز یک فریاد مرگبار را انتظار نخواهند کشید که هنگامى‌که سرگرم جدالند غافلگیرشان کند. -5 و اینان جز یک فریاد را انتظار نمى برند که هیچ مجال سرخاراندنى در آن نیست. -6 کوبنده، چیست کوبنده، و تو چه دانى که کوبنده چیست؟ روزى که مردم چون پروانه‌هاى پراکنده گردند. تفسیر آیات: در نخستین آیه هم اشاره به نفخ صور اول شده است و هم نفخ صور دوم(1)، و تنها آیه‌اى است که هر دو نفخ در آن جمع است. صاحب مقاییس اللغه مادهِ صَع‌ق ( بر وزن صَع‌ب) را در اصل به معنى صداى شدید دانسته، و صاعقه را از همین معنى مشتق مى‌داند، و از آنجا که “ صاعقه” سبب مرگ و نابودى است این ماده به معنى “ مرگ و میر” نیز آمده است، ولى در لسان العرب نخستین معنى آن را بیهوش شدن و از کار افتادن عقل بر اثر شنیدن صداى شدید ذکر کرده است، و معنى دیگر را مرگ و موت شمرده، و حتى یکى از معانى صاعقه را از قول بعضى “مرگ” ذکر کرده است. به هر حال مفهوم آن در آیهِ فوق همان مرگ ناگهانى است که اهل آسمانها و زمین را ( بر اثر نفخ صور) فرا مى‌گیرد، در اینکه منظور از اِلاّ مَن‌ شاءَ الله ( مگر کسى که خدا بخواهد) چیست؟ در میان مفسّران گفتگو است، بعضى آن را اشاره به جمعى از فرشتگان بزرگ خدا ( همچون جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل) دانسته‌اند،‌و بعضى اشاره به شهیدان راه خدا، و بعضى علاوه بر چهار فرشته فوق، حاملان عرش الهى را نیز مشمول آن دانسته‌اند.2 ولى به هر صورت مسلم است که آنها نیز سرانجام به حکم کُلُّ نَف‌سٍ ذائقهُ ال‌مَو‌تِ (آل عمران/185) طعم مرگ را مى‌چشند و تنها ذات پاک خداوند که ( حَیٌّ لا یَمُوتُ) است مى‌ماند. وَیَب‌قى وَج‌هُ رَبِّکَ ذُوال‌جلالِ وَ ال‌أکرامِ (رحمان/ 27.) دومین آیه ناظر به ( نفخهِ اولی) همان نفخهِ مرگ انسانها و فناى جهان است، مى‌فرماید: فَاِذا نُفِخَ فِى الصُّورِ نَف‌خَهٌ واحِدَهٌ وَ حُمِلَتِ ال‌أَر‌ضُ وَ ال‌جِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّهً واحِدَه-ً فَیَو‌مَئذٍ وَقَعَتِ ال‌واقِعَهُ (پس آن‌گاه که در صور یکبار دمیده شود. و زمین و کوهها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با یک تکان ریزریز گردند!) تعبیر به “ واحده” در دو مورد از این آیات، بیانگر این است که این حوادث به‌طور ناگهانى و به صورت ضربتى تحقق مى‌یابد، از سوى دیگر این تعبیرات همگى نشان قدرت بى‌پایان خدا است که با یک “ نفخ صور” کائنات را دگرگون مى‌سازد، درست همانند دمیدن در یک شیپور که یک قشون عظیم را به حرکت در مى‌آورد یا از حرکت باز مى‌دارد. بى شک آیات فوق اشاره به نفخ اولى است، هر چند در لابه‌لاى آیات آینده سخنى از حوادث محشر و نام اعمال و اوصاف بهشت نیز آمده است. این به خاطر آن است که حوادث مزبور در راستاى پایان جهان و آغاز رستاخیز صورت مى‌گیرد و فاصله زیادى میان آنها نیست، به همین دلیل در بسیارى از آیات قرآن مى‌بینیم که حوادث پایان جهان و رستاخیز پشت سر یکدیگر قرار گرفته اند. و اینکه بعضى از بزرگان مفسران این آیه را اشاره به “ نفخه دوم” دانسته‌اند3 بسیار بعید به نظر مى‌رسد، چرا که با آیه‌اى که بلافاصله بعد از آن واقع شده و خبر از متلاشى شدن زمین و کوهها مى‌دهد سازگار نیست، گویا آیاتى که ( با فاصله) بعد از آن است ایشان را به سوى این معنى سوق داده، در حالى‌که دقت در آیات مختلف قرآن که در زمینه رستاخیز آمده نشان مى‌دهد که حوادث این دو نفخه گاهى همراه هم ذکر مى‌شود، که باید به وسیله قرائن از هم شناخته شوند.4 در آیه سوم و چهارم که هر دو در سوره یس آمده است سخن از یک “ صیحهِ” فراگیر است که در پایان این جهان به عنوان “ صیحهِ مرگ” یا آغاز قیامت بعنوان صیح حیات همه جا طنین انداز مى‌شود. در یک مورد اشاره به “ صیحهِ پایان” جهان کرده، مى‌فرماید: آنها پیوسته سؤال مى‌کنند که این وعدهِ الهى کى خواهد آمد؟ آنها گمان مى‌کنند این امر براى خدا مشکل است، نه هرگز چنین نیست ما یَن‌ظُرُونَ اِلاّ صَی‌حَهً واحِدَهً تَأخُذُهُم‌ وَ هُم‌ یَخِصِّمُونَ (آنها جز یک فریاد مرگبار را انتظار نخواهند کشید که هنگامى‌که سرگرم جدالند غافلگیرشان کند.) و در مورد دیگر اشاره به ( صیحهِ دوم ) کرده، مى‌فرماید: آن نیز مطلب مشکلى نیست، بسیار سریع و آسان، اِن‌ کانَت‌ اِلاّ صَی‌حَهً واحِدَهً فَاِذاهُم‌ جَمیعٌ لَدَی‌نا مُح‌ضَروُنَ (باز هم یک فریاد است و بس؛ و بناگاه همه در پیشگاه ما حاضر آیند.) “ صیحه” به گفته راغب در “ مفردات” در اصل به معنى شکافته شدن چوب یا لباس است که توا‡م با صدا باشد، سپس این واژه بر تمام صداهاى بلند و فریاد اطلاق شده است، این واژه‌‌گاه به معنى طول قامت نیز آمده است، چرا که مثلا یک درخت بلند، گویى فریاد مى‌زند و مردم را به سوى خود مى خواند! ولى “مقاییس اللغه” معنى اصلى آن را “ صداى بلند” ذکر نموده است و “ تصیّح” را که به معنى شکافتن چوب است از “ مادهِ واوی” مى‌داند و مى‌گوید در اصل “ تصوح” بوده است. به هر حال مفسران “ صیحهِ اول” را نفخ صور اول ، و “ صیحهِ دوم” را نقخ صور ثانى دانسته‌اند، در حالى‌که در آیه 51 همین سوره که میان این دو آیه قرار دارد صریحاً اشاره به نفخ صور و برخاستن مردگان از قبرها شده است، مگر اینکه گفته شود این دو منافات با یکدیگر ندارند، چرا که دومى در حقیقت توضیحى براى اولى است، و مفهومش چنین است” نفخ صور دوم چیزى جز این نیست که فریاد عظیمى برمى‌خیزد و همگى نزد ما حاضر مى‌شوند”. تمام این تعبیرات بیانگر این حقیقت است که پایان یافتن دنیا و آغاز آخرت و رستاخیز در پیشگاه خداوند قادر متعال بسیار آسان است، و اظهار تعجب مخالفان از این موضوع بسیار بى مورد مى‌باشد، تنها با یک صیحهِ عظیم همه مى‌میرند، سپس مى‌پوسند و خاک مى‌شوند، و با یک صیحهِ عظیم دیگر همگى حیات خویش را از سر مى‌گیرند، و با سرعت در پیشگاه حق حاضر مى‌شوند5 در پنجمین آیه مى‌گوید: وَ ما یَن‌ظُرُ هؤُلآءِ اِلاّ صَی‌حَهً واحِدَهً مَّالَها مِن‌ فَواقٍ. (و اینان جز یک فریاد را انتظار نمى‌برند که هیچ مجال سرخاراندنى در آن نیست) در تفسیر این آیه میان مفسران گفتگو است، جمعى آن را اشاره به عذاب استیصال ( همان عذاب دنیوى که ریشه کافران و ظالمان را بر مى‌کند مانند عذاب قوم نوح و لوط و امثال آنها) دانسته‌اند،‌در حالى‌که جمعى مى‌گویند: آیه اشاره به “ نفخه صور” است، معنى اول با آیات قبل از آنکه سخن از مجازات قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها مى‌گوید مناسبتر است، ولى با توجه به اینکه این آیه تهدیدى براى کفار مکه است و طبق آیه 33 سوره انفال و ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم‌ وَ اَن‌تَ فیهِم‌ (تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند.) عذاب استیصال درباره آنها تصور نمى شد، معنى دوم مناسبتر به‌نظر مى‌رسد. و بنابراین تفسیر، آیه اشاره به نفخهِ صور اول است یا دوم؟ در میان مفسران گفتگو است، ولى بدون شک لحن آیه با نفخهِ اول سازگارتر است، چرا که در پایان آن مى‌فرماید: “ هیچ بازگشتى در آن نیست” و این تعبیر معمولاً براى نفخهِ مرگ گفته مى‌شود. در حدیثى که از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده نیز به همین آیه براى بیان نفخهِ اول استشهاد شده است.6 “ فواق” در اصل- طبق گفته بسیارى از مفسران و اهل لغت- به معنى فاصله اى است که در میان دو مرتبه دوشیدن شیر از پستان شتر واقع مى‌شود که معنى بازگشت به‌طور ضمنى در آن افتاده است و اینکه بهبودى مریض و به هوش آمدن افراد بیهوش را “ افاقه” مى‌گویند. چون بازگشت به سلامتى و هوشیارى در آن است. و به هر حال منظور این است که “ صیحهِ فناى جهان” امکان بازگشت به کسى نمى‌دهد، و همه چیز در زمان کوتاهى پایان مى‌گیرد، ورق برمى‌گردد و میان انسانها و گذشته آنها سد غیرقابل نفوذى ایجاد مى شود.7 در ششمین و آخرین آیه باز به تعبیر دیگرى از مسئله نفخ صور مواجه مى‌شویم، مى‌فرماید: اَل‌قَارِعَه* ُ مَال‌قَارِعَه* ُ وَ مَآ ا‡د‌راکَ مَال‌قَارِعَه* ُ یَو‌مَ یَکُونُ النَّاسُ کَال‌فَرَاشِ ال‌مَب‌ثُوثِِ وَ تَکُونُ ال‌جِبالُ کَال‌عِه‌نِ ال‌مَن‌فُوشِ* فَأَمَّا مَن‌ ثَقُلَت‌ مَوازِینُه*ُ فَهُوَ فِى عِیشَهٍ رَّاضِیَهٍ “ “قارعه” آن “ حادثهِ کوبنده”، چیست کوینده ؟ توچه مى‌دانى که حادثه کوبنده چیست؟ روزى که مردم چون پروانه‌هاى پراکنده گردند. هر کس در آن روز ترازوى اعمالش سنگین است، در یک زندگى رضایتبخش خواهد بود”. “ القارعه” از مادهِ “ قرع” ( بر ورزن فرع) در اصل به معنى کوبیدن با شدت است به گونه‌اى که صداى بلندى از آن برخیزد، و به همین جهت، چکش را “ مقرعه” مى‌گویند. در اینکه منظور از “ قارعه” در این آیات چیست؟ گروهى از مفسّران گفته‌اند که این تعبیر یکى از نامهاى قیامت است، زیرا حوادثى که در آن رخ مى‌دهد هم ظاهراً شدید و کوبنده است و هم از نظر کوبیدن قلب، به خاطر شدّت وحشت آن. بعضى تصریح کرده‌اند که این تعبیر بر مجموعهِ حوادث قیامت که از نفخ صور اول شروع مى‌شود و پایان آن خاتمهِ داورى خداوند دربارهِ بندگان است اطلاق شده .8 فخر رازى در تفسیر خود مى‌گوید: “ اجماع مفسران بر این است که این واژه از نامهاى قیامت است، و سپس در علت این نامگذارى امورى را بیان کرده، از جمله اینکه: این نامگذارى به خاطر نفخ اولى است که سبب نابودى هم ساکنان زمین و آسمانها مى‌شود، دوم اینکه به خاطر اصطکاک شدیدى است که به هنگام تخریب جهان به‌وجود مى‌آید، سوم به خاطر کوبیدن دلها با انواع وحشت و ترس است، و چهارم کوبیدن دشمنان خدا با عذاب و رسوایى است.9 ولى آیاتى که به دنبال این آیات آمده نشان مى‌دهد که این تعبیر بیشتر ناظر به نفخه اولى است که همه انسانها را در وحشت فرو برده، سپس نابود مى‌کند، و کوهها را ویران مى‌سازد، و در تعقیب این موضوع حوادث قیامت به عنوان یک تسلسل طبیعى ذکر شده است. به هر حال تعبیر فوق یا اشاره به نفخه اول صور است و یا نفخه اول جزئى از آن مى باشد، و اما این احتمال که اشاره به نفخه دوم بوده باشد با ترتیب طبیعى آیات نمى‌سازد، زیرا بسیار بعید است که آیه ‌یَو‌مَ یَکُونُ النّاسُ کال‌فَراشِ ال‌مَب‌ثُوثِ اشاره به نفخه دوم باشد و آیه بعد از آن وَتَکُوُنُ ال‌جِبالُ کَال‌عِه‌نِ ال‌مَن‌فُوشِ اشاره به نفخه اولی.10 مفهوم نفخ صور مى‌دانیم “ نفخ” به معنى دمیدن و “صور” به گفتهِ بسیارى از ارباب لغت به معنى شیپور یا شاخ است (شاخ حیوان را خالى مى‌کردند و به‌صورت شیپور درمى‌آمد، از یک طرف آن مى‌دمیدند و از طرف دیگر صداى بلندى برمى‌خاست.) واضح است که آن یک شیپور عادى نیست، صاعقه و صیحه عظیمى است که تمام آسمانها و زمین را پر مى‌کند و سبب مرگ ناگهانى همه موجودات زنده مى‌شود، و یا همه را به حرکت و جنبش درمى‌آورد و سبب حیات آنها مى‌شود. این احتمال مناسبتر و با ظاهر آیات سازگارتر است.11 در حدیثى از امام على بن الحسین (ع) مى‌خوانیم: “ ان الصور قرن عظیم له راس واحد و طرفان و بین الطرف الاسفل الذى یلى الارض الى الطرف الاعلى الذى یلى السماء مثل مابین تخوم الارضین السابعه، الى فوق السماء السابعه، فیه اثقاب بعدد ارواح الخلائق، وسع فمه ما بین السماء و الارض.” یعنی: “ صور” شاخ بزرگى است که یک سر، و دو طرف دارد، و فاصله میان طرف پایین که در سمت زمین است تا طرف بالا که در سمت آسمان است به اندازه فاصله اعماق زمین هفتم تا فراز هفتمین آسمان است، و در آن سوراخهایى به تعداد ارواح خلایق است، و دهانه آن به وسعت ما بین آسمان و زمین مى‌باشد”.12 در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم (ص) مى‌خوانیم: “ الصور قرن من نور فیه اثقاب على عدد ارواح العباد” یعنی: “صور شاخى است از “نور” که در آن سوراخهائى به تعداد ارواح بندگان است”.13 متصدى نفخ صور در احادیث آمده است که این فرشته ، اسرافیل است. بعضى معتقدند که اسرافیل در زبان سُریانى به معنى بندهِ خداوند متعال است.14 در حدیث امام سجاد على بن الحسین (ع) نیز آمده است که “خداوند به اسرافیل امر مى‌کند تا به دنیا فرود آید، و صور با او است... و در آن مى دمد”.15 از بعضى از روایات استفاده مى‌شود او مقربترین فرشته خدا است.16 و او نخستین فرشته‌اى بود که براى آدم سجده کرد.17 و اصولاً بودن نفخهِ مرگ و حیات در دست او، نشانهِ عظمت مقام این فرشته است. ولى از روایتى از امام على بن الحسین (ع) استفاده مى شود که نفخه مرگ از سوى اسرافیل است، و بعد از آن خود اسرافیل هم مى‌میرد، و نفخهِ حیات از سوى خود پروردگار عالم انجام مى گیرد.18 -2 متلاشى شدن کوه ها گفتیم در آستانهِ رستاخیز نظام جهان ماده بهم مى‌ریزد، از جمله کوهها از هم متلاشى مى‌شوند، ولى در زمینهِ متلاشى شدن کوهها در قرآن تعبیرات مختلفى دیده مى‌شود: قبلاً در آیات مورد بحث خواندیم که کوهها را به حرکت درمى‌آوریم (نسیر الجبال) همین تعبیر در سورهِ “ نبأ” آیه 20 و سورهِ “ تکویر” آیه 3 دیده مى‌شود. ولى در سورهِ “ مرسلات” آیه 10 مى‌خوانیم وَ اِذَا ال‌جِبَالُ نُسِفَت‌ ؛ ( و آن‌گاه که کوهها از جا کنده شوند.) در حالى‌که در سور “ حاقه” آیه 14 مى‌خوانیم: وَ حُمِلَتِ ال‌أَر‌ضُ وَ ال‌جِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّهً واحِدَهً (و زمین و کوهها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با یک تکان ریزریز گردند.) و در سورهِ “ مزمل” آیه 14 مى‌خوانیم: یَو‌مَ تَر‌جُفُ ال‌أَر‌ضُ وَ ال‌جِبَالُ وَ کانَتِ ال‌جِبالُ کَثِیباً مَّهیلاً (روزى که زمین و کوهها به لرزه درآیند و کوهها به سان ریگ روان گردند.) و آیه 6و5 سورهِ “ واقعه” مى‌گوید: وَ بُسَّتِ ال‌جِبَالُ بَسّا-ً فَکانَت‌ هَبآءً مُّنبَثّا.ً (و کوهها ریز ریز شوند. و غبارى پراکنده گردند.) و بالاخره آیه 5 سورهِ “ قارعه” مى‌گوید: وَتَکُونُ ال‌جِبَالُ کَال‌عِه‌نِ ال‌مَن‌فُوشِ. (و کوهها مانند پشم زده شدهِ رنگین شود.) واضح است میان این آیات هیچ گونه منافاتى وجود ندارد، بلکه مراحل مختلف درهم ریختن کوههاى جهان که محکمترین و پابرجاترین اجزاى زمین هستند، مى‌باشد، از حرکت کوهها شروع مى‌شود و تا تبدیل شدنشان به گرد و غبارى که تنها رنگ آن در فضا به چشم مى‌خورد ادامه مى‌یابد. عامل این جنبش عظیم و وحشتناک، بر ما معلوم نیست، ممکن است خاصیت جاذبه موقتاً برداشته شود و حرکت دورانى زمین باعث درهم کوبیدن کوهها و سپس فرارشان به اعماق فضا گردد، یا به خاطر انفجارهاى عظیم اتمى در هسته مرکزى زمین چنین حرکت عظیم و وحشتناکى رخ دهد. به هر حال همه اینها دلیل بر آن است که رستاخیز جنبهِ انقلابى عظیمى هم در جهان ماده بى‌جان، و هم در تجدید حیات انسانها دارد که تمام آنها آغازگر جهانى نو در سطح والاترى است، جهانى که هر چند “ روح” و “ جسم” در آن حکومت مى‌کند ولى بافت آن از هر نظر گسترده‌تر و کاملتر خواهد بود. این تعبیر قرآن ضمناً این واقعیت را به ما انسانها گوشزد مى‌کند که باغ و چشمه آب که سهل است، کوههاى عظیم متلاشى مى‌شوند، و به این ترتیب نقش فنا بر جبین همهِ موجودات این جهان حتى عظیم ترینشان ثبت شده است.19 -3 انفجار دریاها یکى دیگر از نشانه‌هاى پایان این جهان و برپایى قیامت، انفجار دریاها است، چنانکه در این زمینه مى‌خوانیم: وَ اِذَا ال‌بِحَارُ فُجِّرَت‌: ... (انقطار/3) )و آنگاه که دریاها از جا برکنده گردند.) و در جاى دیگر مى فرماید: وَ اِذَا ال‌بِحَارُ سُجِّرَت‌ (تکویر/6:) “ دریاها آن‌گه که جوشان گردند”. در آیه 6 سورهِ طور ضمن سوگندهاى متعدد و پى در پى مى‌گوید: وَ ال‌بَح‌رِ ال‌مَس‌جُورِ ) سوگند به آن دریاى سرشار و برافروخته.( بى شک آیه اول و دوم اشاره به “ اشراط السّاعه” مى‌کند، چون آیات بعد از آن بخوبى به این معنى گواهى مى‌دهد. و در مورد آیه سوم نیز این تفسیر ذکر شده که ناظر به نشانه‌هاى قیامت است. در این آیات در یک مورد تعبیر “ فجرت” از مادهِ “ فجر” به معنى شکافتن به‌کار رفته، که ممکن است اشاره به انفجار و برافروختگى دریاها باشد. این مسئله امروز براى ما مسئلهِ ساده‌اى است، چرا که آب از دو عنصر تشکیل یافته “ اکسیژن” و “ئیدروژن” که هر دو شدیداً قابل احتراق است، اگر عواملى سبب تجزیه آبها شوند، دریاها مبّدل به کوره‌هاى عظیمى از آتش سوزان خواهند شد، و یک جرّقهِ کوچک کافى است که عالمى از آتش ایجاد کند. ادامه دارد... پى نوشتها: (1 )رک، ص 55 رساله. (2 )پیام قرآن، ج 6، ص 53. (3 )این تفسیر در ج 19، ص 663 ، ترجم تفسیرالمیزان آمده است. ( 4)پیام قرآن، ج 6، ص 55 -56 . (5 )پیام قرآن، ج6، ص 60-59. (6 )تفسیر قرطبی، ج 8، ص 103 و تفسیر کبیر فخر رازی، ج 26، ص182 . (7 )پیام قرآن، ج 6، ص61-60 . (8 )حقى بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 10، ص499 و روح المعانی، ج 30 ص220. (9 )تفسیر فخر رازی، ج 32، ص70. (10 )پیام قرآن، ج6، ص .65-64 (11 )سیرى در جهان پس از مرگ؛ ص .352-351 (12 ) نبى التوسیرکانی،محمد، لئالى الاخبار، انتشارات جهان ، ج5، ص53 . (13 )فیض کاشانی، محسن، علم الیقین، انتشارات بیدار، ج2، ص 892 . (14 ) دهخدا، على اکبر، لغتنامه دهخدا، شماره مسلسل 10، تهران سال 1330 خورشیدى ،شرکت چاپ افست گلشن، ج 6 ، ص 2283 (ماده اسرافیل.) (15 )بحار الانوار ، ج 6، ص 324، ح2. (16 )قمی، عباس، سفینه بحارالانوار، طبع المطبعه العلمیه فى النجف الاشرف ،(دوجلدى قدیم) ، ج1، ص 616 (ماده سرف.) (17 .)لغتنامه دهخدا ( ماده اسرافیل.) (18 )تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 502-501، ح 116. -19 تفسیر نمونه، ج 12، ص 455-454.
روزنامه رسالت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS