دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

غروب خورشید جود

جواد از مشهورترین القاب انسانى است با کمالات الهی، امام رضا(ع) پدرش و زنى پاکیزه دامن به نام سبیکه که به نام‌هاى خیزران و ریحانه نیز یاد شده است. نامش محمدبن على بن موسى‌الرضا است و کنیه‌اش ابوجعفر است ولى به خاطر حسن اخلاق و نیکویى رفتار به القابى چون زکی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، منتجب و متوکل خوانده مى‌شود...
No image
غروب خورشید جود
غروب خورشید جود رضا چگینی جواد از مشهورترین القاب انسانى است با کمالات الهی، امام رضا(ع) پدرش و زنى پاکیزه دامن به نام سبیکه که به نام‌هاى خیزران و ریحانه نیز یاد شده است. نامش محمدبن على بن موسى‌الرضا است و کنیه‌اش ابوجعفر است ولى به خاطر حسن اخلاق و نیکویى رفتار به القابى چون زکی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، منتجب و متوکل خوانده مى‌شود. خورشید ولادت امام جواد(ع) در نیمه ماه رجب سال صد و نود و پنج در مدینه طلوع کرده است؛ خورشیدى که در خانه امام رضا(ع) درخشید نه تنها چراغ امید را در دل خاندان نبوت بلکه در جامعه شیعیان روشن کرد چون همواره خاندان عصمت و طهارت مورد کینه دشمنان قرار مى‌گرفتند و معمولا در سنین جوانى یا میانسالى به شهادت مى‌رسیدند و داشتن فرزند نشان آن بود که حداقل نسل آنها منقطع نمى‌شود. هنگامى که در سال دویست و سه ا مام رضا به شهادت رسید فرزند گرامى‌اش امام جواد(ع) هفت یا هشت سال بیشتر نداشت و این از نظر عوام براى جانشینى پدر، کوچک و کودک بود و نمى‌توانست شیعیان را هدایت کند ولى از نظر شیعیان واقعى اصلا بعید نبود که کودک هفت یا هشت ساله به امامت برسد چون به روایت قرآن یحیى در کودکى نبوت یافت و عیسى بن مریم در همان آغاز تولد سخن گفت و پیامبرى خویش را مبنى بر اینکه پیامبرى صاحب دین و شریعت است اعلام نمود و خبر داد؛ “قال ابى عبدالله آتانى الکتاب و جعلنى نبیا” و شیعیان با استناد به آیات قرآن، امامت امام جواد(ع) را پذیرفتند. برگرد شمع وجودش حلقه زدند، مورخان، تاریخ ولایت امام جواد(ع) را همان سال دویست و سه در ماه ربیع‌الاول ذکر کرده‌اند. هنگامى که شیعیان در مورد امامت بعد از امام رضا(ع) صحبت مى‌کردند دچار شک و تردید شدند که چگونه با کودکى هفت یا هشت ساله بیعت کنند و امامت او را به مردم ابلاغ نمایند در حالى که با عامه مردم روبرو هستند و آنها به راحتى هر مسئله‌اى را نخواهند پذیرفت، بعداز مراسم حج در آن سال هشتاد نفر از علماى عصر که همه شیعیان بودند به مدینه رفته و به خدمت عبدالله بن موسى بن جعفر(ع) رفتند و از او در مورد دین و مذهب سوالاتى پرسیدند. از روى پاسخ‌هایى که از عبدالله بن موسی(ع) شنیدند دریافتند که او نمى‌تواند رهبرى جامعه شیعه را به دست گیرد لذا به محضر حضرت امام جواد(ع) رفتند و سوالات خود را از ایشان پرسیدند و متوجه شدند که پاسخ‌ها همه نشان از علم الهى و کرامات از سوى خداوند است و شیعیان هنگامى که جنبه الهى بودن امامت را دیدند جاى هیچ شک و شبهه‌اى در باب کم سن و سال بودن امام جواد(ع) نمى‌دیدند ولى از طرفى براى توجیه اذهان عمومى که همواره دانایى را با سن و سال مرتبط مى‌دیدند مجبور بودند بسیارى از سوالات دینى مذهبى و حتى سیاسى را از امام بپرسند تا پاسخ‌هایى را که از جانب امام جواد(ع) براى مردم نقل مى‌کنند الهى بودن امامت ایشان را ثابت کند و به عنوان امام معصوم مورد پذیرش عوام قرار گیرد اگرچه در این راستا بسیارى از کینه‌توزان مانند یحیى بن اکثم (قاضى القضات) سعى مى‌کردند با طرح سوالاتى عجیب و قریب و مشکل‌آفرین در مسئله دین و مذهب، امام جواد(ع) را در پاسخگویى محدود کنند و بدین وسیله اعلام کنند که او آگاهى کامل نسبت به دین و احکام ندارد و از محبوبیت ایشان بکاهد ولى از آنجایى که خداوند، خود نگهبان عترت پیامبر است هیچ وقت آنها موفق نشدند ضربه‌اى به ایشان وارد کنند جز اینکه خودشان نابود شدند. گاهى اتفاق مى‌افتاد که مردم خصوصا بسیارى از علماى دنیا طلب کم سن و سال بودن امام را دلیل بر کم علم بودن ایشان مى‌پنداشتند و سعى مى‌کردند با برپایى مجلس مباحثه در حضور دانشمندان بزرگ مسیحى به بهانه معارفه آن بزرگوار از ایشان سوالاتى بپرسند و بدین وسیله اعتبار ملى ایشان را مخدوش کنند از آن جمله است مجلسى که دارالخلافه مامون به منظور معارفه ابن الرضا(ع) برگزار شد و دانشمندان بزرگى را از سراسر کشور و حتى خارج از کشور دعوت کردند. امام جواد(ع) در آن زمان جوانى پانزده ساله بود. هنگامى که همه در مجلس حاضر شدند دانشمندان باورشان نمى‌شد که نوجوانى کم سن بتواند رهبرى جهان اسلام را برعهده داشته باشد و یا بتواند آن را اداره کند اما امام جواد(ع) به تمام سوالات، بدون هیچ شک و شبه‌اى پاسخ مى‌داد و همگى به علم و آگاهى امام جواد(ع) و الهى بود ن امامتش واقف گشتند. وقتى مامون به علم و آگاهى امام جواد(ع) در همه علوم به اطمینان رسید تصمیم گرفت تحت هیچ شرایطى امام را از خود دور نکند زیرا نزدیکى امام جواد(ع) به مامون فواید بسیارى براى مامون در پى داشت. از جمله اینکه: 1- مامون همواره امام را در پیش چشمان خود مى‌دید و از برنامه‌هاى امام جواد(ع) آگاه مى‌شد 2- به راحتى مى‌توانست رفت و آمدهایى را که به محضر امام جواد(ع) مى‌شد کنترل کند 3- حضور یک معصوم در دستگاه خلافت، مهر تائیدى بر خلافت عباسیان بود 4- حضور امام جواد(ع) در خلافت مامون سبب مى‌شد تا مردم نارضایتى خود را از شهادت امام رضا(ع) آشکار نکنند. این دلایل و دلایل دیگر سبب شد تا مامون دختر خود را به عقد امام درآورد و امام جواد(ع) نیز با شرط به اینکه دختر مامون را مهرى طبق سنت پیامبر یعنى به میزان مهر فاطمه زهرا(ع) باشد، پذیرفت، مامون هم شرط امام را قبول کرد و خطبه عقد را براى آنها جارى کرد. مامون خود را از این وصلت بسیار خرسند مى‌دید چون گمان مى‌کرد فرزندى که از ازدواج دخترش و امام جواد به وجود مى‌آید مى‌تواند تاج افتخارى براى او باشد که پدر بزرگ فرزندى از خاندان پیامبر(ص) است. امام به وضوح از اهداف مامون آگاهى داشت ولى براساس پاره‌اى سیاست‌ها وضع موجود را تحمل مى‌کرد و با پیشنهاد ازدواج با ام‌الفضل دختر مامون موافقت کرد. امام جواد(ع) بعد از ازدواج با ام‌الفضل براى مدت کوتاهى در بغداد بود تا اینکه تصمیم به کوچ از بغداد به مدینه گرفت و همراه همسرش ام‌الفضل به مدینه رفت و تا سال دویست و بیست در مدینه اقامت داشت و در همان سال بار دیگر امام جواد(ع) به بغداد فرا خوانده شد. مامون در سال دویست و هجده فوت شد و برادرش معتصم جانشین او شده بود. و در سال دویست و بیست که معتصم فقط یک دو سالى بود بر تخت خلافت تکیه زده بود که امام به بغداد آمد و در آن سال‌ امام جواد فقط بیست وپنج سال داشت و معتصم اقدام به برپایى مجالس مناظره بین امام جواد با دانشمندان کرد تا بتواند ابهت و احترام امام(ع) را در بین مردم آن زمان کم کند اما امام جواد(ع) با هوشیارى و ظرافت تمام چنان پاسخ‌هاى سنجیده‌اى مى‌داد که جاى هیچ شبهه‌اى به وجود نمى‌آمد. نقل است روزى قضات بغداد در مور قطع کردن جاى دست دزد دچار اختلاف فتوا شدند، بنابراین به نزد معتصم رفته و درحضور ایشان از امام پرسیدند. امام جواد(ع) نیز با هوشیارى و درایت بسیار مسئله را حل نمود و فتواى خود را اعلام کرد. معتصم فتواى ایشان را پذیرفت. قاضى‌القضات بغداد احمد بن ابى‌داود که از پیران و صاحب منصبان بود دلگیر شد و نپسندید که فتواى جوانى بر قول او ارجح باشد لذا در خلوت نزد معتصم رفت و گفت پذیرفتن نظر ابن الرضا(ع) در حکم فقهى مصلحت نبود. چون بنابراین شیعیان او را خلیفه واقعى و شما را غاصب حق او مى‌دانند بنابراین شما با این کار، حقانیت خلافت اورا تائید کردید. معتصم انگیزه‌اى پیدا کرد که امام جواد(ع) را از میان بردارد. امام جواد(ع) که در سال دویست و بیست براى بار دیگر به بغداد فرا خوانده شد خطرناک بودن سفر و آگاه بون از مسئله شهادت دلایلى است که فرزند گرامى‌اش امام هادی(ع) را به جانشینى خود انتخاب و به دیگران معرفى کرد. به هر جهت کینه و خشم و حسادت معتصم نسبت به امام جواد(ع)، علم سرشار حضرت جواد(ع) محبوبیت امام جواد(ع) در بین شیعیان، نارضایتى ام‌الفضل دختر مامون از زندگى با امام جواد(ع)، تقواى الهى امام جواد(ع) و عدم همراهى با فساد دربار، همگى عواملى شدند که معتصم تصمیم گرفت امام را به قتل برساند. معتصم که از کینه ام‌الافضل نسبت به امام جواد(ع) آگاهى داشت به او دستور داد تا امام جواد(ع) را به قتل برساند و ام‌الفضل هم انگور آغشته به زهر را به امام داد و امام جواد(ع) از آن خورد. زهر در بدن مبارک امام منتشر گردید و امام جواد(ع) از نیرنگ ام‌الفضل آگاه شد. در این لحظه هراسى بر دل ام‌الفضل مستولى شد و از کرده خود پشیمان گردید و به گریه و زارى پرداخت. امام جواد(ع) به او فرمود اکنون که به نیرنگى مرا به مرگ نزدیک‌ کرده‌اى گریه مى‌کنی، به خدا قسم به بلایى مبتلا خواهى شد که علاجى نخواهد داشت. پس از مدتى که از شهادت امام گذشت ام‌الفضل به دعوت معتصم به دارالخلافه رفت ولى در اندک زمانى بیمارى ناشناخته‌اى در بدنش ظاهر شد و همه ثروت خود را براى مداوا خرج کرد ولى درمان نشد. نقل شده که در آخر عمر از تهیدستى بسیار به تکدى‌گرى روى آورد و جعفر بن مامون که برادر ام‌الفضل بود و خواهرش را به کشتن امام تشویق کرده بود روزى در حالت مستى در چاهى سقوط کرد و جنازه‌اش را در حالى که بوى تعفن گرفته بود بیرون آوردند.پس از شهادت امام محمد تقی(ع) هارون بن ابواسحاق به نزد پیکر پاک امام(ع) که در ناحیه پل برادران بغداد بود حاضر شد. سپس شیعیان و دوستداران و جمعى از مردم پیکر امام جواد(ع) را تشییع کردند و در مقابر قریش که فعلا به کاظمین معروف است در کنار پدر بزرگ آن حضرت امام موسى کاظم(ع) به خاک سپردند.
روزنامه رسالت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS