دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

غریب بغداد

No image
غریب بغداد

کلمات کلیدی :

نویسنده :

حضرت امام موسی بن جعفر (ع)


نام امام هفتم ما ، موسیو لقب آن حضرت کاظم ( ع ) کنیه آن امام " ابوالحسن " و " ابوابراهیم " است . شیعیان و دوستداران لقب " باب الحوائج " به آن حضرت داده اند . تولد امام موسی کاظم ( ع ) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128هجریدر " ابواء " اتفاق افتاد . دوران امامت امام هفتم حضرت موسیبن جعفر ( ع ) مقارن بود با سالهای آخر خلافت منصور عباسیو در دوره خلافت هادیو سیزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترین دوران عمر آن حضرت به شمار است . امام موسی کاظم ( ع ) از حدود 21سالگیبر اثر وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید و مدت امامت آن حضرت بیش از سیو پنج سال بود که از همه ائمه به استثنای حضرت ولیعصر (عج ( بیشتر بوده است.

صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت

حضرت کاظم ( ع ) از زیادیعبادت بدن شریفشان ضعیف شد ، ولیهمچنان روحیقویو قلبی تابناک داشت . امام کاظم به تصدیق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده است . موسیبن جعفر از عبادت و سختکوشیبه " عبد صالح " معروف و در سخاوت و بخشندگیمانند نیاکان بزرگوار خود بود . بدره های( کیسه های) سیصد دیناریو چهارصد دیناری و دو هزار دیناریمی آورد و بر ناتوانان و نیازمندان تقسیم می کرد . امام موسیکاظم ) ع ) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان بسیار با عاطفه و مهربان بود . همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود ، و پنهان و آشکار به آنها کمک می کرد . برخیاز فقرایمدینه او را شناخته بودند اما بعضی- پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد - به کرم و بزرگواریش پیبردند و آن وجود عزیز را شناختند . امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجید انس زیادیداشت . قرآن را با صداییحزین و خوش تلاوت می کرد . آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد می آمدند و از روی شوق و رقت گریه می کردند . بدخواهانیبودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را - رویدر روی- بد می گفتند و سخنانیدور از ادب به زبان می راندند ، ولی آن حضرت با بردباریو شکیباییبا آنها روبرو می شد ، و حتی گاهیبا احسان آنها را به صلاح می آورد ، و تنبیه می فرمود . تاریخ ، برخیاز این صحنه ها را در خود نگهداشته است . لقب " کاظم " از همین جا پیدا شد . کاظم یعنی: نگهدارنده و فروخورنده خشم . این رفتار در برابر کسییا کسانیبوده که از راه جهالت و نادانی یا به تحریک دشمنان به این کارهایزشت و دور از ادب دست می زدند . رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم ، بر آنان حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت ( ع ) را روشن می ساخت ، اما آنجا که پایگفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خلیفه ستمگری- پیش می آمد ، امام کاظم ( ع ) می فرمود:

«قل الحق و لو کان فیه هلاک »

«حق را بگو اگرچه آن حقگوییموجب هلاک تو باشد».

ارزش والایحق به اندازه ایاست که باید افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند . در فروتنی - مانند صفات شایسته دیگر خود - نمونه بود . با فقرا می نشست و از بینوایان دلجوییمی کرد . از "ابوحنیفه" نقل شده است که گفت :

«اورا در کودکیدیدم و از او پرسشهاییکردم چنان پاسخ داد که گوییاز سرچشمه ولایت سیراب شده است».

براستی امام موسیبن جعفر ( ع ) فقیهی دانا و توانا و متکلمیمقتدر و زبردست بود " . محمد بن نعمان نیز می گوید :

« موسیبن جعفر را دریاییبی پایان دیدم که می جوشید و می خروشید و بذرهایدانش به هر سو می پراکند ».

امام (ع) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه

نشر فقه جعفریو اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق ( ع ) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملیشده بود ، در زمان حضرت امام موسیکاظم ( ع ) نیز به پیرویاز سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت ، تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفریآشنا گردند ، و این مشعل فروزان را از ورایاعصار و قرون به آیندگان برسانند .

امام کاظم ( ع ) سالها مورد اذیت و آزار و تعقیب و زجر بود ، و در مدتیکه از 4 سال تا 14 سال نوشته اند تحت نظر و در تبعید و زندانها و تک سلولها و سیاهچالهایبغداد - در غل و زنجیر - به سر می برد . امام موسی بن جعفر ( ع ) بی آنکه - در مراقبت از دستگاه جبار هارونی- بیمیبدل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسیدگیمی کرد و از گردآوریو حفظ آنان و جهت دادن به بقایایآنان غفلت نداشت . آن زمان که امام ( ع ) در مدینه بود ، هارون کسانیرا بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام ( ع ) می گذرد ، ویرا آگاه کنند . هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام ( ع ) سخت بیمناک بود . چنانکه نوشته اند که هارون ، درباره امام موسیبن جعفر ( ع ) می گفت :

« می ترسم فتنه ایبر پا کند که خونها ریخته شود »

و پیداست که این " قیامهایمقدس " را که سادات علویو شیعیان خاص رهبریمی کردند و گاه خود در متن آن قیامها و اقدامهایشجاعانه بودند از نظر دستگاه حاکم غرق در عیش و تنعم بناحق " فتنه " نامیده می شد . از سویدیگر این بیان هارون نشانگر آن است که امام ( ع ) لحظه ایاز رفع ظلم و واژگون کردن دستگاه جباران غافل نبوده است . وقتیمهدیعباسیبه امام ( ع ) می گوید :

« آیا مرا از خروج خویش در ایمنیقرار می دهی»

نشانگر هراسیاست که دستگاه ستمگر عباسیاز امام ( ع ) و یاران و شیعیانش داشته است . به راستینفوذ معنویامام موسی( ع ) در دستگاه حاکم به حدیبود که کسانیمانند علیبن یقطین صدراعظم ( وزیر ) دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسیبن جعفر ( ع ) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند . سخن چینان دستگاه از علیبن یقطین در نزد هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند ، ولیامام ( ع ) به ویدستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتیک خاص اغفالگرانه ( تقیه ) که در مواردی، برایرد گمیحیله هایدشمن ضروریو شکلیاز مبارزه پنهانیاست ، در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی( ع ) و ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق ، همچنان پایفشارد - بی آنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهیحاصل شود - . سرانجام بدگوئی هائی که اطرافیان از امام کاظم ( ع ) کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفریکه در سال 179ه . به حج رفت ، بیش از پیش به عظمت معنویامام ( ع ) و احترام خاصیکه مردم برایامام موسیالکاظم ( ع ) قائل بودند پیبرد . هارون سخت از این جهت ، نگران شد . وقتیبه مدینه آمد و قبر منور پیامبر اکرم ( ص ) را زیارت کرد ، تصمیم بر جلب و دستگیری امام ( ع ) یعنیفرزند پیامبر گرفت . هارون صاحب قصرهایافسانه ایدر سواحل دجله ، و دارنده امپراطوریپهناور اسلامیکه به ابر خطاب می کرد : " ببار که هر کجا بباری در کشور من باریده ایو به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابیکشور اسلامیو قلمرو من است ! " آن چنان از امام ( ع ) هراس داشت که وقتیقرار شد آن حضرت را از مدینه به بصره آورند ، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام ( ع ) بستند و بعضیرا نابهنگام و از راههایدیگر ببرند ، تا مردم ندانند که امام ( ع ) را به کجا و با کدام کسان بردند ، تا یأس بر مردمان چیره شود و به نبودن رهبر حقیقیخویش خو گیرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعیدگاه امام ( ع ) بی خبر بمانند . و این همه بازگو کننده بیم و هراس دستگاه بود ، از امام ( ع ) و از یارانیکه - گمان می کرد - همیشه امام ( ع ) آماده خدمت دارد می ترسید ، این یاران با وفا - در چنین هنگامی- شمشیرها برافرازند و امام خود را به مدینه بازگردانند . این بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر ، این امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعید امام ( ع ) را فریبکارانه و با احتیاطانجام داد . باری، هارون ، امام موسیکاظم ( ع ) را - با چنین احتیاطها و مراقبتهایی از مدینه تبعید کرد . هارون ، ابتدا دستور داد امام هفتم ( ع ) را با غل و زنجیر به بصره ببرند و به عیسیبن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود ، نوشت ، یک سال حضرت امام کاظم ( ع ) را زندانی کند ، پس از یک سال والیبصره را به قتل امام ( ع ) مأمور کرد . عیسی از انجام دادن این قتل عذر خواست . هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربیع سپرد . مدتیحضرت کاظم ( ع ) در زندان فضل بود . در این مدت و در این زندان امام ( ع ) پیوسته به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بود . هارون ، فضل را مأمور قتل امام ( ع ) کرد ولیفضل هم از این کار کناره جست . باری، چندین سال امام ( ع ) از این زندان به آن زندان انتقال می یافت . در زندانهایتاریک و سیاهچالهایدهشتناک ، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقیقیخود ( الله ) راز و نیاز می کرد و خداوند متعال را بر این توفیق عبادت که نصیب ویشده است سپاسگزاریمی نمود . عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183هجریدر سن 55سالگیبه دست مردی ستمکار به نام " سندی بن شاهک " و به دستور هارون مسموم و شهید شد . شگفت آنکه ، هارون با توجه به شخصیت والایموسیبن جعفر ( ع ) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت را بپذیرند که حضرت موسیبن جعفر ( ع ) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعیاز دنیا رفته است ، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند . بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش - در نزدیکیبغداد - به خاک سپردند . از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد ، و مورد توجه خاص واقع گردید ، و شهر " کاظمین " از آن روز بنا شد و رویبه آبادیگذاشت .

زنانو فرزندان حضرت موسی بن جعفر (ع)

تعداد زوجات حضرت موسیبن جعفر ( ع ) روشن نیست . بیشتر آنها از کنیزان بودند که اسیر شده و حضرت موسیکاظم ( ع ) آنها را می خریدند و آزاد کرده یا عقد می بستند . نخستین زوجه آن حضرت " تکتم " یا " حمیده " یا " نجمه " دارای تقوا و فضیلت بوده و زنیبسیار عفیفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شیعیان حضرت رضا ( ع ) است . فرزندان حضرت موسی بن جعفر را 37تن نوشته اند : 19پسر و 18دختر که ارشد آنها حضرت علیبن موسی الرضا ( ع ) وصیو امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است . حضرت احمد بن موسی( شاهچراغ ) که در شیراز مدفون است . حضرت محمد بن موسینیز که در شیراز مدفون است . حضرت حمزه بن موسیکه در ریمدفون می باشد . از دختران آن حضرت ، حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است ، و قبه و بارگاهیبا عظمت دارد . سایر اولاد و سادات موسویهریک مشعلدار علم و تقوا در زمان خود بوده اند ، که در گوشه و کنار ایران و کشورهایاسلامیپراکنده شده ، و در همانجا مدفون گردیده اند ، روحشان شاد باد.

صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر (ع)

موسیبن جعفر ( ع ) به جرم حقگوییو به جرم ایمان و تقوا و علاقه مردم زندانیشد . حضرت موسی بن جعفر را به جرم فضیلت و اینکه از هارون الرشید در همه صفات و سجایا و فضائل معنویبرتر بود به زندان انداختند . شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید :

« او عابدترین و فقیه ترین و بخشنده ترین و بزرگ منش ترین مردم زمان خود بود ، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت ».

این جمله را زیاد تکرار می کرد :

« اللهم انیأسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »

«خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنیعفو را به من ارزانیدار » .

امام موسی بن جعفر ( ع ) بسیار به سراغ فقرا می رفت . شبها در ظرفیپول و آرد و خرما می ریخت و به وسایلیبه فقرایمدینه می رساند ، در حالیکه آنها نمی دانستند از ناحیه چه کسیاست . هیچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشیقرآن می خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعیبه دل می داد ، شنوندگان از شنیدن قرآنش می گریستند ، مردم مدینه به او لقب " زین المجتهدین " داده بودند . مردم مدینه روزیکه از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغاییعجیب کردند . آن روزها فقرای مدینه دانستند چه کسیشبها و روزها برایدلجوییبه خانه آنها می آمده است .

علیرغم خواست بدخواهان، امام موسی بن جعفر(ع) در دل مردم جای داشت؛ وتبعید ایشان از مدینه به عراق هم کارساز نبود.

از دل نرود هر آنکه از دیده برفت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS