29 خرداد 1397, 0:0
دعا مظهر بندگىِ در مقابل خداوند و براى تقویت روح عبودیت در انسان است؛ و این روح عبودیت و احساس بندگى در مقابل خداوند، همان چیزى است که انبیاى الهى از اول تا آخر، تربیت و تلاششان متوجهِ این نقطه بوده است که روح عبودیت را در انسان زنده کنند. سرچشمه همه فضائل انسانى و کارهاى خیرى که انسان ممکن است انجام بدهد ـ چه در حوزه شخصى، چه در حوزه اجتماعى و عمومى ـ همین احساس عبودیت در مقابل خداست. نقطه مقابل این احساس عبودیت، خودبینى و خودخواهى و خودپرستى است؛ منیت است. این منیت است که در انسان، منشأ همه آفات اخلاقى و عوارض و نتایج عملى آنهاست. منشأ همه این جنگها و کشتارهاى عالم و ظلمهایى که به وقوع میپیوندد و منشأ همه فجایعى که در طول تاریخ اتفاق افتاده ـ و شما خواندهاید، شنیدهاید یا امروز مشاهده میکنید ـ احساس منیت و خودخواهى و خودبینى در مجموعهاى از انسانهاست که سرچشمه این فساد و نابسامانى، در زندگى آنهاست. عبودیت نقطه مقابل این خودخواهى و منیت و خودپرستى است.اگر این خودبینى و خودخواهى در مقابل خداوند متعال باشد ـ یعنى انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد ـ نتیجه آن در انسان، طغیان است: طاغوت. طاغوت هم فقط پادشاهان نیستند؛ هرکدامِ از ما انسانها ممکن است در درون خودمان ـ خداى نکرده ـ یک طاغوت و یک بت تربیت کنیم و پرورش بدهیم. در مقابل خدا سرکشى کردن و خودبینى داشتن، نتیجهاش عبارت از رشد طغیان در انسان است. اگر این خودبینى در مقابل انسانهاى دیگر باشد، نتیجهاش میشود نادیده گرفتن حقوق دیگران؛ تجاوز و دستدرازى به حقوق این و آن. اگر این خودبینى در مقابل طبیعت واقع بشود، نتیجهاش میشود تضییع محیط طبیعى؛ یعنى آنچه که امروز به حق درباره مسأله محیط زیست در دنیا اهتمام هست. نادیده گرفتن محیط طبیعى زیست انسان هم نتیجه طغیان، خودبینى و خودخواهى در مقابل طبیعت است.
دعا ضد همه اینهاست. دعا که میکنیم، در واقع این حالت خشوع را در خود بهوجود مىآوریم و خودبینى و خودخواهى را در خود سرکوب میکنیم و در نتیجه، جهان هستى و محیط زندگى انسانها از طغیان و تجاوز به حقوق و طبیعت محفوظ میماند. لذا فرمود: «الدّعا مُخ العبادة»؛ مغز هر عبادتى دعاست. عبادات براى همین است که بتواند انسان را در مقابل خداى متعال خاشع و دلش را نیز مطیع و تسلیم کند. این اطاعت و خشوع در مقابل خداوند هم از نوع تواضع و خشوع و خضوع انسانها در مقابل یکدیگر نیست؛ بلکه به معناى خشوع و خضوع در مقابل خیر مطلق، جمال مطلق، حُسن مطلق و فضل مطلق اوست.
دعا یک نعمت است و فرصت دعا کردن، یک نعمت است. در وصیت امیرالمؤمنین علیهالصّلاه و السّلام به امام حسن مجتبى علیهالسّلام این معنا وارد شده است: «اعلم انّ الّذى بیده خزائن ملکوت الدّنیا و الآخره قد أذن لدعائک و تکفّل لإجابتک»؛ خداى متعال که همه قدرت آسمان و زمین در قبضه توانایى اوست، به تو اجازه داده که با او دعا کنى و حرف بزنى و از او بخواهى. «و امرک أن تسأله لیعطیک»؛ از او مطالبه کنى تا او هم به تو عطا کند. این رابطه درخواست کردن و گرفتن از خدا، مایه تعالى روح انسان است و همان تقویتکننده روح عبودیت است. «و هو رحیم کریم لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه»؛ خداى متعال بین خودش و تو واسطهاى، فاصلهاى و حجابى قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع کنید به سخن گفتن و عرض نیاز کردن، خداى متعال صدا و درخواست شما را میشنود. با خدا همیشه میشود همزبان شد، میشود گفتگو کرد، میشود مأنوس شد و میشود از او درخواست کرد. این براى بشر، فرصت و نعمت خیلى بزرگى است.
همین ارتباط با خدا و احساس عبودیت در مقابل خداوند، بزرگترین اثر و خاصیت دعا است. از خدا خواستن؛ که آنوقت خداى متعال هم اجابت خواهد کرد. البته اجابت الهى از طرف پروردگار، هیچ قید و شرطى ندارد؛ این ما هستیم که با اعمال خودمان مانع اجابت میشویم؛ ما هستیم که موجب میشویم دعاى ما مورد اعتنا قرار نگیرد که خود همین، یکى از معارفى است که میتوان از دعا استفاده کرد و یکى از خصوصیات دعا، همین است.
یکى از برکات ادعیه مأثورهاى که از ائمه علیهمالسّلام رسیده این است که این دعاها پُر از معارف الهى است. صحیفه سجادیه، دعاى کمیل، دعاى مناجات شعبانیه، دعاى ابىحمزه ثمالى ـ و بقیه دعاهایى که وارد شده است ـ پُر از معارف الهى است که اگر کسى اینها را بخواند و بفهمد، علاوه بر آن ارتباط قلبى و اتصالى که به ذات اقدس الهى و حضرت ربوبى پیدا میکند، یک مبلغ عظیمى از معارف را هم از این دعاها فرامیگیرد.
من به جوانها قویاً توصیه میکنم که به ترجمه این دعاها توجه کنند. این دعاهاى عرفه و ابىحمزه، پُر از معارف است. اینکه در دعاى کمیل میخوانیم: «اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تحبس الدّعا؛ اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تنزل البلا« یا »تنزل النقم«، همه اینها معارف الهى است؛ معنایش این است که ما افراد بشر، گاهى خطاها و گناهانى میکنیم که این گناهان مانع از این میشود که دعاى ما مورد اجابت قرار بگیرد و قبول بشود؛ گناهانى از ما سرمیزند که این گناهان بلا را براى ما به ارمغان مىآورد. گاهى بلاهاى عمومى و ملى بر اثر گناهانى بهوجود مىآید و البته اعلام نمیشود که این بلا براى این گناه بهوجود آمد؛ اما وقتى افرادِ صاحب تدبر، فکر و تدبر کنند، میفهمند که این بلا از ناحیه چه عملى متوجه این ملت شد. بعضى اوقات اثرِ اعمال سریع است و بعضى با فاصله است؛ اینها را دعا به ما میگوید. یا وقتى در دعاى ابوحمزه عرض میکنیم: «معرفتى یا مولاى دلیلى علیک و حبّى لک شفیعى إلیک»؛ اینکه من تو را میشناسم، خود این، راهنماى من بهسوى توست؛ این که من تو را دوست میدارم و محبت تو در دل من هست، خودش شفاعتکننده من پیش توست. «و أنا واثق من دلیلی بدلالتک و ساکن من شفیعى إلی شفاعتک»؛ من وقتى این راهنما را مشاهده میکنم، این معرفت خودم به تو را ـ که راهنما و دلیل من است ـ نگاه میکنم، وقتى این محبتى را که به تو دارم مورد ملاحظه قرار میدهم، میبینم این تو هستى که این محبت و دلالت را بهوجود آوردى؛ تویى که دارى کمک میکنى. ببینید این چشم انسان را باز میکند؛ این یک معرفتى را ایجاد میکند؛ این از معارف الهى است؛ کمک الهى، توفیق الهى و عنایت الهى است؛ اینها را در دعاها میتوان پیدا کرد. بنابراین قدر دعا را بدانید.
دعا، خواندنِ خداست؛ حالا میتواند به زبان فارسى یا به زبان خودتان باشد؛ هرچه که میخواهید با خدا حرف بزنید؛ این، دعاست. هرچه میخواهید با او در میان بگذارید. گاهى هم حاجت خواستن نیست، فقط اُنس با خداست. حاجات هم مختلف است؛ گاهى کسى از خداى متعال، رضاى او را میخواهد یا مغفرت او را مطالبه میکند، این یک جور حاجت است. یک وقت هم انسان چیزهاى مادى را درخواست میکند؛ هیچ مانعى ندارد. خواستن از خدا ـ هر چیزى و به هر زبانى ـ خوب است. و همین خواصى را که عرض کردیم (ارتباط با خدا و احساس بندگى) دارد. البته دعاهاى مأثور از ائمه علیهمالسّلام بهترین مضامین در زیباترین الفاظ و سرشار از معارف الهى است که قدر آنها را باید دانست و بایستى به آنها متوسل شد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان