دستورالعملهای اخلاقی و عرفانی از آثار امام خمینی(قدس سره)
حضرت حق، با نفخ پرتوی از روح خود در کالبد آدمی، گرامیترین گوهر را در جسمی خاکی بنهاد. بلند پروازترین و والامکانت ترین موجود، با زمینی وش ترین مرکب، باید راهی راه و شناور دریایی شود که هیچش انتها و کناره نیست.
این مرکب تا وصول بر فرامرز طبیعت و سکوی مواج، چموشی کرده و به آهنگ مام خویش، واپس گراید. تقید بر شریعت و پاس فرمانهای اخلاقی احکام الهی، نفس زمینی سرکش را رام مینماید و او را از سنگلاخها و بیغولهها عبور دهد. شیطان، در هر مقطعی، حجاب خاص خود را نماید. خصیصه او هزار چهرگی و هزار دستانی است. او با هزار دست و داستان بر سر راه سالک آتش افزود، سراب را آب و نار را نور نماید و در هر گامی ابزار رهزنی درخور را برگزیند.
دلم سخت است مگر یار شود لطف الله
ورنه انسان نبرد صرفه شیطان رجیم
سالک، در هر مقطعی باید نور را از نار شناسد و در هر مرحله، راق و یراقی باید تا از دامها برهد و بگذرد، چنانکه آن راه رفته پیروز، درباره آفات و موانع راه چنین خبر میدهد:
غفران ذنوب لازمه مقامات و مدارج است زیرا که هر موجودی در این عالم است ولیده همین نشئه ملیکه و ماده جسمانیه است و دارای تمام شوون ملکی حیوانی و بشری و انسانی است، بعضی بالقوه و برخی بالفعل. پس اگر بخواهد از این عالم به عالم دیگر و از آن جا به مقام قرب مطلق، سفر کند، باید این مدارج را طی کرده و از منازل متوسطه کوچ نماید و به هر مرتبه ای که رسد در آن مرتبه مغفور شود ذنوب مرتبه سابق، تا در تحت تجلیات ذاتیه احدیه تمام ذنوب مغفور گردد و ذنب وجودی، که مبداء و منشا تمام ذنوب است، در ظل کبریای احدی مستور گردد و این غایت عروج کمال موجود است و در این مقام، موت و مفنای تام دست دهد و لهذا وقتی که آیه شریفه: [اذا جاء نصرالله والفتح] نازل شد، رسول اکرم(ص) فرمود: [این سوره خبر موت من است] والله العالم![1]
آموزهها و دستورالعملهای سلوکی امام راحل، که [فرادی] در این تاریک روزگاری که حجابهای وصول و لقاء در عین رهزنی، دیر نفوذ اند، قیام لله و بالله را از بیت نفس، آغاز کرد و با توفیق تام و تمام، اسفار اربعه را پیمود و خطاب: [یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه] را با دلی آرام پاسخ گفت، بهترین و مطمئن ترین صراط سالکان کوی یار است.
در سالیاد عروج او، در خور فهم وسعه وجود خویش، از کوثر زلال کلمات حیاتبخش، قطرههایی برگرفتیم و از گلزار آموزههای سلوکی، گلواژههایی چیدیم و آنها را بر نسقی که در خور حرکت یک سالک است، تنظیم نمودیم. به امید آن که خداوند، به رحمت خویش با رایحهای محمدی از گلزار نبوت، جانمان را از هر زایده بپیراید و با اخگر عشق خویش، اهواء نفسانی مان را بسوزاند و از معبر نبی و آل، به وصال خویش رساند.
اکنون، به امید نجات و با توسل بر هادیان صراط بر قیام الله و برخاستن از سر هواها، همت کرده و جان خویش را با زمزمه کلمات نوری او، بالنده میسازیم. بعونه و عنایته.
بانگ بیداری و صلای رحیل بلند است.[2]
هان ای دل غافل! از خواب برخیز و مهیای سفر آخرت شو: [فقد نودی فیکم بالرحیل][3] صدای رحیل و بانگ کوچ بلند است. عمال حضرت عزرائیل در کارند و تو را در 5رکن به سوی عالم آخرت، سوق میدهند و باز غافل و نادانی: اللهم انی اسئلک التجافی عن دارالغرور و الانابه الی دارالسرور و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت[4]. بار خدایا ازت مسالت دارم که به من دوری از خانه غرور و مستی و بازگشت به دار سرور و آمادگی قبل از حلول فرصت، عنایت فرمایی[5].
به درای تا ببینی طیران آدمیت
ای عزیز! با آن که این عالم دار جزا نیست و محل بروز سلطنت حق نیست و زندان مومن است، اگر تو از اسارت نفس بیرون آیی و به عبودیت حق گردن نهی و دل را موحد کنی و زنگار دوبینی را از آینه روح بزدایی و قلب را به نقطه مرکزیه کمال مطلق متوجه کنی، در همین عالم، آثار آن را بالعیان مییابی. به درای تا ببینی طیران آدمیت چنان وسعتی در قلب حاصل میشود که محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود و از تمام عوالم سعه آن بیشتر گردد: [لایستعنی ارضی و لاسمائی بل یسعنی قلب عبدی المومن] زمین و آسمانم وسعت تحمل مرا ندارند، بلکه قلب بنده مومنم آن وسعت را دارد و چنان غنا در آن ظاهر گردد که تمام ممالک باطن و ظاهر را به پشیزی نشمری و چنان اراده ات قوی گردد که متعلق به ملک و ملکوت نگردد و هر دو عالم را، لایق خود نداده اند.
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
به درآی تا ببینی طیران آدمیت[6]
پیامبر و آل او را شرمسار مکن
جناب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:[شیبتنی سوره هود لمکان هذه الایه] یعنی آیه فاستقم کما امرت و من تاب معک[7] یعنی پیر کرد مرا سوره هود به علت وجود این آیه در آن.
شیخ عارف کامل، شاه آبادی، روحی فداه، فرمود: [با این که این آیه شریفه در سوره شوری نیز وارد است، ولی بدون [و من تاب معک] جهت این که حضرت، سوره هود را اختصاص به ذکر داده اند، برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بیم داشت که ماموریت انجام نگیرد و الاخود آن بزرگوار استقامت داشت، بلکه آن حضرت مظهر اسم حکیم عدل است.]
پس ای برادر من! اگر تو خود را از متابعان آن حضرت میدانی و مورد ماموریت آن ذات مقدس، بیا و نگذار آن بزرگوار در این ماموریت، خجل و شرمسار شود، به واسطه کار زشت و ناهنجار تو. خود ملاحظه کن اگر اولاد یا سایر بستگان تو کارهای زشت و نامناسب کنند که با شوون تو مخالف باشند، چقدر پیش مردم خجل و شرمسار و سرشکسته میشوی.
بدان که رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) پدر حقیقی امتاند، به نص خود آن بزرگواران که فرمود: انا و علی ابوا هذه الامه[8] من و علی دو پدر این امتیم، و اگر ما را در محضر ربوبیت، حاضر کنند و حساب کنند در مقابل روی آن بزرگواران و از ما جز زشتی و بدی در نامه عمل نباشد، به آن بزرگواران سخت میگذرد و آنها در محضر حق تعالی و ملائکه و انبیاء شرمسار شوند. پس ما چه ظلم بزرگی کردیم به آنها و به چه مصیبتی مبتلاشدیم و خدای تعالی با ما چه معامله خواهد کرد.[9]
مایه عروج در جان تو نهفته است
ای سرگشتگان وادی حیرت و ای گمشدگان بیابان ضلالت، نه، بلکه پروانههای شکه جمال جمیل مطلق و ای عاشقان محبوب بی عیب و بی زوال، قدری به کتاب فطرت رجوع کنید و صحیفه کتاب ذات خود را ورق بزنید، ببینید که با قلم قدرت فطرت الهی در آن مرقوم است: وجهت وجهی للذی فطرالسموات والارض[10] آیا فطره الله التی فطر الناس علیها[11] فطرت، توجه به محبوب مطلق است. آیا فطرت غیر متبدله [لاتبدیل لخلق الله] مفطرت معرفت است؟ تا کی به خیالات باطله. این عشق خداداد فطری و این ودیعه الهیه را صرف این و آن میکنید. اگر محبوب شما این جمالهای ناقص و این کمالهای محدود بود، چرا با وصول به آنها آتش اشتیاق شما فرو نشست و شعله شوق شما افزون گردید!!
هان! از خواب غفلت برخیزید و مژده دهید و سرور کنید که محبوبی دارید که زوال ندارد، معشوقی دارید که نقصی ندارد. مطلوبی دارید بی عیب، منظوری دارید که نور طلعتش، الله نورالسموات و الارض[12] محبوبی دارید که سعه احاطه اش [لودلیتم بحبل الی الارضین السفلی لهبطتم علی الله][13] است. پس این عشق فعلی شما معشوق فعلی خواهد و نتواند این موهوم و متخیل باشد زیرا که هر موهوم ناقص است و فطرت متوجه به کمال است. پس عاشق فعلی و عشق فعلی بی معشوق نشود و جز ذات کامل معشوقی نیست که متوجه الیه فطرت باشد. پس لازمه عشق به کمال مطلق وجود کمال مطلق است.[14]
موانع عروج
1- انکار مقامات، شاهکار بزرگ شیطان
بدترین خارهای طریق کمال و وصول به مقامات معنویه، که از شاهکارهای بزرگ شیطان قطاع الطریق است، انکار مقامات و مدارج غیبیه معنویه است که این انکار و جحود، سرمایه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و خمود است و روح شوق را، که براق وصول به کمالات است، میراند و آتش عشق را، که رفرف معراج روحانی کمالی است، خاموش میکند، پس انسان را از طلب باز میدارد. به عکس، اگر انسان به مقامات معنویه و معارج عرفانیه، عقیدت، خالص کند و ایمان آورد، چه بسا شود که این خود به آتش عشق فطری که در زیر خاک و خاکستر هواهای نفسانیه خمود شده، کمک و مدد کند و نار اشتیاق را در اعماق قلب، روشن کند و کم کم به طلب برخیزد و به مجاهده قیام کند تا مشمول هدایت حق و دستگیری آن ذات مقدس شود.[15]
2- غفلت از حق مانع عینیت یافتن ایمان در زندگی انسان
اگر نفوس، یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف از حق باشند، گرچه اعتقاد به مبداء و معاد هم داشته باشند، منکوس هستند. و میزان در انتکاس قلوب، غفلت از حق و توجه به دنیا و تعمیر آن است و این اعتقاد یا ایمان نیست... یا ایمان ناقص ناچیزی است که منافات با انتکاس قلب ندارد، بلکه کسی که اظهار ایمان بالغیب و حشر و نشر کند و خوف از آن نداشته باشد و این ایمان، او را به عمل به ارکان نرساند، او را باید در زمره منافقین به شمار آورد نه مومنین... این یکی از مهماتی است که باید نفوس ضعیفه ما به آن خیلی اهمیت دهند و مراقبت کنند که آثار ایمان در جمیع ظاهر و باطن و سر و علن نافذ و جاری باشد و چنانچه به قلب دعوی ایمان دارند، ظاهر را هم محکوم به حکم آن کنند تا ریشه ایمان در قلب، محکم و پابرجا شود و به هیچ عایق و مانعی و تبدل و تغییری زایل نشود و این امانت الهی و قلب طاهر ملکوتی را که به فطرت الهی مخمر بود، بی تصرف شیطان و دست خیانت، به آن ذات مقدس باز پس دهند.[16]
3- تسویف، حیله و دام بزرگ شیطان
تا جوانی در دست توست، کوشش کن در عمل و تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان، که به افق ملکوت نزدیک ترند، موفق میشوند و یک پیر موفق نمی شود.
قید و بندها و اقفال شیطانی، اگر در جوانی غفلت از آنها شود، هر روز که از عمر بگذرد ریشه دارتر و قوی تر شوند.
درختی که اکنون گرفتست پای
به نیروی شخصی برآید ز جای
گرش همچنان روزگاری هلی
به گردونش از بیخ برنگسلی
از مکاید بزرگ شیطان و نفس خطرناکتر از آن، آن است که به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پیری میدهد و تهذیب و توبه الی الله را به تعویق میاندازد برای زمانی که درخت فساد و شجره زقوم قوی شده و اراده و قیام به تهذیب، ضعیف، بلکه مرده است.[17]
4. اصطلاحات، دام بزرگ ابلیس
به این اصطلاحات، که دام بزرگ ابلیس است، بسنده مکن و در جستجوی او، جل و علا، باش.[18]
بسا شود که انسان به واسطه شدت توجه به اصطلاحات و فهم کلمات و غور در اطراف آن، از قلب به کلی غافل شود و از اصلاح آن بازماند. در مقام شرح حقیقت و ماهیت قلب و اصطلاحات حکما و عرفا استادی کامل است. ولی قلب خودش (نعوذباالله) از قلوب منکوسه یا مطبوعه باشد، مثل کسی که از خواص ادویه مضره و نافعه مطلع باشد و شرح هر یک را خوب بدهد، ولی از ادویه مضره احتراز نکند و مفیده را به کار نبرد. ناچار چنین شخصی، با همه علم دواشناسی، به هلاکت رسد و این علم موجب نجات او نشود.[19]
5. دوستی حلال دنیا، خاستگاه همه خطاها
پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا، اگرچه حلال او باشد، مباش که حب دنیا، گرچه حلالش باشد، راس همه خطایاست چه خود، حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام میکشد. تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است میتوانی اولین قدم انحراف را قطع کنی و نگذاری به قدمهای دیگر کشیده شوی که هر قدمی، قدمهایی در پی دارد.[20]
6. بنگر که را نافرمانی میکنی؟
پسرم! گناهان را، هر چند کوچک به نظرت باشد، سبک مشمار:[21] [انظر الی من عصیت] و با این نظر، همه گناهان، بزرگ و کبیره است.
هر گناهی، گرچه کوچک، به گناهان بزرگ و بزرگتر، انسان را میکشد، به طوری که گناهان بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز آید، بلکه گاهی اشخاص به ارتکاب بعضی کبائر به یکدیگر فخر میکنند و گاهی به واسطه شدت ظلمات و حجابهای دنیوی، منکر به نظر معروف و معروف منکر میگردد.[22]
7. حب نفس بزرگترین دام ابلیس
پسرم! برای ماها که از قافله [ابرار] عقب هستیم، یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که در صدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه افکنی ها، حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند، گرچه برای ما افعال ناشایسته و خوبیهای خیالی را صد چندان جلوه دهند و درهای انتقاد، گرچه به حق، برای ما بسته باشد، یا به صورت ثناگویی درآید.[23]
8. زبان، دشمن بزرگ انسانیت و معنویت
دخترم! آفات زیاد بر سر راه است. هر عضو ظاهر و باطن ما، آفتها دارد که هر یک حجابی است که اگر از آنها نگذریم به اول قدم سلوک الی الله نرسیدیم...
به بعض آفات این عضو کوچک و این زبان سرخ، که سر سبز بر باد دهد و آن گاه که ملعبه شیطان است و آلت دست او، جان و روح و فواد را تباه کند، اشاره میکنم: از این دشمن بزرگ انسانیت و معنویت غافل مشو. گاهی که در جلسات انس با دوستان هستی خطاهای بزرگ این عضو کوچک را آن قدر که میتوانی شمارش کن و ببین با یک ساعت عمر تو، که باید صرف جلب رضای دوست شود، چه میکند و چه مصیبتها به بار میآورد که یکی از آنها: غیبت برادران و خواهران است...
دخترم! نگاهی کوتاه [کن]به آنچه درباره غیبت و آزار مومنین و عیب جویی و کشف سر آنان و تهمت آنان وارد شده، دلهایی را که مهر شیطان بر آنها نخورده میلرزاند و زندگی را بر انسان تلخ میکند.
اینک، برای علاقهای که به تو و احمد دارم، توصیه میکنم از آفات شیطانی، خصوصاً آفتهای بسیار زبان خودداری کنید و همت به نگهداری آن کنید. البته در آغاز، قدری مشکل است، لکن با عزم و اراده و تفکر در پی آمدهای آن آسان میشود. از تعبیر بسیار سرزنش دهنده قرآن کریم عبرت بگیر[24] که میفرماید: و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا[25]
9. یاس و غرور، دو پرتگاه مخوف سالک
ای دخترم! مغرور به رحمت مباش که غفلت از دوست کنی و مایوس مباش که خسرالدنیا والاخره شوی.[26]
10. اسارت نفس و شهوات آن
ای عزیز! مغرور مشو و بدان که تا انسان در قید اسارت نفس و شهوات آن است و سلسلههای طولانی شهوت و غضب در گردن اوست، به هیچ یک از مقامات معنوی و روحانی نایل نمی شود و سلطنت باطنیه نفس و اراده نافذه آن بروز نمیکند و مقام استقلال و عزت نفس، که از بزرگترین مقامات کمال روحانی است در انسان پیدا نمیشود.
سلسلههای پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کمند قلب را بشکن و از اسارت بیرون بیا و در این عالم آزادانه بزیست تا در آن عالم آزاد باشی وگرنه صورت این اسارت را در آن جا حاضر خواهی دید و بدان که آن، طاقت فرساست. اولیاء خدا، با آن که از اسر و رقیت به کلی خارج شده بودند و به حریت مطلقه نایل بودند، با این حال، دلهای آنها چنان لرزان بود و از عاقبت امر چنان ناله میکردند و جزع مینمودند که عقول، متحیر از آن است[27]
11. عصبیت و نخوت، حجاب غلیظ سکوت
از احادیث شریفه اهل عصمت و طهارت استفاده میشود که خلق عصبیت، از مهلکات و موجبات سوءعاقبت و خروج از ایمان است و آن از ذمائم اخلاق شیطان است:... کافی فی الصحیح عن ابی عبدالله، علیه السلام، قال: ان الملائکه کانوا یحسبون ان ابلیس منهم و کان فی علم الله انه لیس منهم، فاستخرج ما فی نفسه بالحمیه و العصب فقال: خلقتنی من نار و خلقته من طین. یعنی همانا ملائکه گمان میکردند که شیطان از آنهاست و در علم خدا چنین بود که او از آنها نیست، پس او خارج کرد آنچه در نفسش بود، به حمیت و عصبیت. پس گفت: مرا خلق کردی از آتش و آدم را خلق کردی از گل.
پس ای عزیز بدان که این از خباثت شیطان است و قیاس باطل و غلطش به واسطه این حجاب غلیظ بود. این حجاب، کلیه حقایق را از نظر میبرد، بلکه تمام رذائل را محاسن جلوه میدهد و تمام محاسن غیر را، رذیله نمایش میدهد.[28]
12. عجب اعمال نیک را به باد فنا دهد
ای برادر! در مکاید نفس و شیطان دقیق شو و بدان که نمی گذارند تو بیچاره یک عمل خالص بکنی و همین اعمال غیرخالصه را که خداوند به فضلش از تو قبول کرده، نمی گذارند به سر منزل برسانی. کاری میکنند که به واسطه این عجب و تدلل بی جا، همه اعمالت به باد فنا برود و این نفع هم از جیبت برود. از خدا و رضای او که دوری هیچ، به بهشت و حورالعین هم نمی رسی سهل است، مخلد در عذاب و معذب در آتش قهر هم میشوی.[29]
پلکان عروج
1. وارستگی از تعلقات دنیا
آنچه مایه نجات انسانها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای تعالی، حاصل شود. آنان که در صدد برترینها به هر نحو هستند، چه برتری در علوم، حتی الهی آن، یا در قدرت و شهوت و ثروت، کوشش در افزایش رنج خود میکنند.
وارستگان از قیود مادی که خود را از این دام ابلیس تا حدودی نجات داده اند، در همین دنیا در سعات و بهشت رحمتند.
در آن روزهائی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزهها در تب و تاب به سر میبردند (که خداوند رحمن، نیاورد چنین روزهایی برای حوزههای دینی) شیخ نسبتاً وارسته ای را نزدیک دکان نانوایی که قطعه نانی را خالی میخورد، دیدم که گفت: [به من گفتند عمامه را بردار من نیز برداشتم، دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد. الان هم نانم را خوردم و سیر شدم، تا شب هم خدا بزرگ است].
پسرم! من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی میدهم، باور کن ولی هیهات... آنچه گفتم، بدان معنی نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشی و گوشه گیر و کل بر خلق الله باشی که این از صفات جاهلان متنسک است یا درویشان دکان دار. سیره انبیاء عظام، صلی الله علی نبینا و علیهم اجمعین و ائمه اطهار، علیهم السلام، که سرآمد عارفان بالله و رستگان از هر قید و بند و وابستگان به ساحت الهی در قیام به همه قوا علیه حکومتهای طاغوتی و فرعونهای زمان بوده و در اجرای عدالت در جهان رنجها برده و کوششها کرده اند، به ما درسها میدهد و اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم، راه گشایمان خواهد بود: من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم.[30]
2. خدایی کردن انگیزهها
پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق، میزان در اعمال انگیزههای آنهاست. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب اوست چون: خودبینی و خودخواهی و غرور و عجب و بزرگ بینی و تحقیر خلق الله و شرک خفی و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک میکشاند. و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن قرب حق، نائل میشود. چون: داود نبی و سلیمان پیامبر(ع) و بالاتر و والاتر چون: نبی اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، و خلیفه بر حقش، علی بن ابی طالب، علیه السلام و چون: حضرت مهدی، ارواحنا لمقدمه الفدا، در عصر حکومت جهانیش. پس، میزان عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزهها به نور فطرت نزدیک تر باشند و از حجب و حتی حجب نور وارسته تر، به مبداء نور وابسته ترند، تا آن جا که سخن از وابستگی نیز کفر است...[31]
3. قیام للًه
یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما: [قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فرادی] میزان در اول سیر، قیام للّه است، در کارهای شخصی و انفرادی و هم در فعالیتهای اجتماعی. سعی کن در این قدم اول موفق شوی که در روزگار جوانی آسانتر و موفقیت آمیزتر است.[32]
4- دل را به خدا بسپار.
پسرم! مجاهده کن که دل را به خدا بسپاری و موثری را جز او ندانی. مگر نه عامه مسلمانان متعبد، شبانه روزی چندین مرتبه نماز میخوانند و نماز، سرشار از توحید و معارف الهی است و شبانه روزی چندین مرتبه [ایاک نعبد و ایاک نستعین] میگویند و عبادت و اعانت را خاص خدا (در بیان) میکنند، ولی جز مومنان بحت (خالص) و خاصان خدا، دیگران برای هر دانشمند و قدرتمند و ثروتمند، کرنش میکنند و گاهی بالاتر از آنچه برای معبود میکنند و از هر کس استمداد مینمایند و استعانت میجویند و به هر حشیش برای رسیدن به آمال شیطانی، تشبث مینمایند و غفلت از قدرت حق دارند.[33]
5- انتقادها سکوی پرش برای عارفان است
پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دورتر سازد. تاثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختیها و دورافتادگیها، از پیشگاه مقدس حق، جل و علا، برای ما ضعفاء النفوس، خواهد بود و شاید عیب جوییها و شایعه پراکنیها، برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد که هست، همچون عمل جراحی دردناکی که موجب سلامت مریض میشود.[34]
من و تو اگر این حقیقت را باور کنیم و حیلههای شیطانی و نفسانی بگذارند واقعیات را، آن طور که هستند، ببینیم، آن گاه از مدح مداحان و ثنای ثناجویان، آن طور پریشان میشویم که امروز از عیب جویی دشمنان و شایعه سازی بدخواهان... و عیب جویی را آن گونه استقبال میکنیم که امروز از مداحیها و یاوه گوییهای ثناخوانان. اگر از آنچه ذکر شد به قلبت برسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمی شوی و آرامش قلب پیدا میکنی که ناراحتیها اکثراً از خودخواهی است. خداوند همه ما را از آن نجات مرحمت فرماید.[35]
6- تقوای از محرمات، قدم اول سلوک
راه چاره خلاص از عذاب الیم، منحصر است به دو چیز، یکی اتیان به مصلحات و مستصحات نفسانیه و دیگر پرهیز از مضرات و مولمات آن و معلوم است که ضرر محرمات در مفسدان نفسانیه از همه چیز بیشتر است و از این سبب محرم شده اند. وافضل از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت و راه منحصر مقامات و مدارج انسانیه این دو مرحله است که اگر کسی مواظبت کند، از اهل سعادت و نجات است.
مهمتر بین این دو، تقوا از محرمات است و اهل سلوک نیز، این مقام را مقدم شمارند بر مقام اول و از مراجعه به اخبار و آثار و خطب نهج البلاغه واضح شود که حضرات معصومین«علیهم السلام» نیز به این مرحله بیشتر اهمیت دادهاند.
پس ای عزیز! این مرحله اول دوری از گناه را خیلی مهم شمار و مواظبت و مراقبت در امر آن نما که اگر قدم درست برداشتی و این پایه را محکم کردی، امید وصول به مقامات دیگر است والارسیدن به مقامات، ممتنع و نجات، بس مشکل و صعب شود.[36]
7- تفکر
بدان که تذکر از نتایج تفکر است ولهذا منزل تفکر را مقدم دانسته اند از منزل تذکر. جناب خواجه عبدالله فرماید: [التذکر فوق التفکر، التفکر طلب و التذکر وجود] تذکر فوق تفکر است زیرا که این، طلب محبوب است و آن، حصول مطلوب. تا انسان در راه طلب و دنبال جستجوست، از مطلوب محجوب است، چنانچه با وصول به محبوب از تعب تحصیل فارغ آید و قوت و کمال تذکر، بسته به قوت و کمال تفکر است و آن تفکر که نتیجه اش تذکر تام و تمام معبود است، در میزان سایر اعمال نیاید و با آنها در فضیلت طرف مقایسه نشود، چنانچه در روایت شریفه از عبادات یکسال و شصت سال و هفتاد سال، تفکر یک ساعت را بهتر شمردهاند.
معلوم است غایت و ثمره مهمه عبادات، حصول معارف و تذکر از معبود حق است و این خاصیت، از تفکر صحیح بهتر حاصل میشود. شاید تفکر یک ساعت، ابوابی از معارف را به روی سالک بگشاید که عبادات هفتاد سال نگشاید و یا انسان را چنان متذکر محبوب نماید که از مشقتها و زحمتهای چندین ساله این مطلوب حاصل نشود. [37]
8- اصلاح قلب
انسان باید عمده توجه و اصل مقصدش، اصلاح قلب و اکمال آن باشد، تا به کمال سعادت روحانی و درجات عالیه غیبیه نایل شود و اگر از اهل علوم و دقایق و حقایق نیز هست، در ضمن سیر در آفاق وانفس، عمده مطلوبش به دست آوردن حالات نفسانیه خود باشد که اگر از مهلکات است به اصلاح آن پردازد و اگر از منجیات است به تکمیل آن بکوشد.[38]
9- حق جویی و عشق به او، چراغ راه سالک
دخترم! سرگرمی به علوم، حتی عرفان و توحید، اگر برای انباشتن اصلاحات است (که هست) و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند که دور میکند: [العلم هوالحجاب الاکبر] و اگر حق جویی و عشق به او، انگیزه است (که بسیار نادر است) چراغ راه است و نور هدایت: [والعلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء] و برای رسیدن به گوشه ای از آن، تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم است. تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده میخواهد و چه رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او، جل و علااست و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل: واجبات که در راس است مستحبات به قدر میسور به قدری که انسان را به عجب و خودخواهی دچار نکند.[39]
10- هجرت از بیت نفس
اول قدم سفر الی الله، ترک حب نفس است و قدم بر انانیت و فرق خود گذاشتن است و میزان در سفر همین است. و بعضی گویند، یکی از معانی آیه شریفه ]و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله[[40] این است که کسی که خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی، پس از آن او را فنای تام ادراک کرد، اجر او بر خدای تعالی است. معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهدات ذات مقدس و وصول به فناء حضرتش اجری لایق نیست.[41]
11- نوشیدن حقیقت [لااله الاالله]
کوشش کن کلمه توحید (لااله الاالله) را که بزرگ ترین کلمه و والاترین جمله است، از عقلت به قلبت برسانی که حظ عقل، همان اعتقاد جازم برهانی است و این حاصل برهان، اگر با مجاهدت و تلقین به قلب نرسد، فایده و اثرش ناچیز است. چه بسا بعضی از همین اصحاب برهان عقلی و استدلال فلسفی، بیشتر از دیگران در دام ابلیس خبیث میباشند. (پای استدلالیان چوبین بود.) و آن گاه این قدم برهانی و عقلی تبدیل به قدم روحانی و ایمانی میشود که از افق عقل به مقام قلب برسد و قلب باور کند آنچه را استدلال اثبات عقلی کرده است.[42]
12- ذکر مدام
ای عزیز! در راه ذکر خدا و یاد محبوب تحمل شاق هرچه بکنی کم کردی. دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب صورت ذکر حق شود و کلمه طیبه [لااله الاالله] صورت اخیر و کمال نهایی نفس گردد که از این، زادی بهتر برای سلوک الی الله و مصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راه بهتری در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر سیر الی الله هستی، قلب راعادت بده و به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالی.[43]
براق وصول
1- تادب به آداب شریعت
بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود، مگر این که انسان، ابتدا کند از ظاهر شریعت و تا انسان متادب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او، جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متادب به آداب ظاهر خواهد بود.[44]
2- دوام بر وضو
برای جلوگیری از شر نفس و شیطان، دوام بر وضو را سفارش میفرمودند و شیخ ما میگفتند: [وضو به منزله لباس جندی(سرباز) است][45]
3- نمازهای پنجگانه، شجره طیبه توحید را در قلب محکم کردند
این نمازهای پنجگانه عمود دین و پایه محکم ایمان است و در اسلام، چیزی بعد از ایمان، به اهمیت آن نیست، بعد از توجهات نورانیه باطنیه و صور غیبیه ملکوتیه، که غیر از حق تعالی خاصان درگاه او کسی نداد، یکی از جهات مهمه که در آن هست این تکرار تذکر حق، با ادب و اوضاع الهی است که در آن منظور گردیده است که رابطه انسان را با حق تعالی و عوالم غیبیه محکم میکند و ملکه رایحه خضوع لله را در قلب ایجاد کند و شجره طیبه توحید و تفرید را در قلب محکم کند، به طوری که با هیچ چیز آن زایل نشود و در امتحان بزرگ حق تعالی که در حال ظهور سکرات موت و اهوال مطلع و شهود نمونه غیبت حاصل شود از امتحان درست بیرون آید و دینش مستقر باشد نه مستودع و زایل شدنی، که به اندک فشاری نسیان عارض نشود.
پس ای عزیز! ایاک ثم ایاک و الله معینک فی اولیک واخراک.مبادا در امر دیانت و خصوصا این نمازهای پنجگانه تهاون کنی و آنها را سست شماری.[46]
4- سرچشمه فیوضات، تخلیص نیت است
ای عزیز! علاج و کل العلاج در این است که انسان میخواهد علمش الهی باشد وارد هر علمی که شد مجاهده کند و با هر ریاضت و جدیتی شده، قصد خود را تخلیص کند. سرمایه نجات و سرچشمه فیوضات تخلیص نیت و نیت خالص است: ]من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[ اخلاص چهل روزه که آثار و فوایدش این است. پس شما که چهل سال، یا بیشتر، در جمیع اصطلاحات و مفاهیم در هر علمی کوشیدید و خود را علامه در علوم میدانید و از جندالله محسوب میکنید و در قلب خود اثری از حکمت و در لسان خود قطره ای از آن نمی بینید بدانید تحصیل و زحمتتان با قدم اخلاص نبوده، بلکه برای شیطان و هوای نفس کوشش کردید. پس اکنون که دیدید از این علوم، کیفیت و حالتی حاصل نشد، چندی برای تجربه هم باشد به اخلاص نیت و تصفیه قلب از کدورات و رذایل بپردازید. اگر از آن اثری دیدید آن وقت، بیشتر تعقیب کنید، اگر چه باب تجربه که پیش آمد، در اخلاص بسته میشود، ولی باز شاید روزنه ای به آن باز شود و نور آن، تو را هدایت کند.[47]
5- سوز و گداز امامان (ع) سرلوحه کارت باشد
مطالعه در ادعیه معصومین، علیهم السلام، و سوز و گداز آنان از خوف حق و عذاب او سرلوحه افکار و رفتار باشد. [48]
آنچه در ادعیه و مناجات معصومین، علیهم صلوات الله و سلامه، مییابیم در اخبار که اکثرا به زبان عرف و عموم است، کمتر یافت میشوزد.[49]
در هر حال، کتب فلسفی، خصوصا از فلاسفه اسلام و کتب اهل حال و عرفان، هر کدام اثری دارد: اولیها، انسان را ولو به طور دورنما آشنا میکند با ماوراء طبیعت و دومیها، خصوصا بعضی از آنها، چون: منازل السائرین و مصباح الشریعه (که گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق به طور روایت نوشته است) دلها را مهیا میکنند برای رسیدن به محبوب و از همه دل انگیزتر، مناجات و ادعیه ائمه مسلمین است که راهبرند به سوی مقصود، نه راهنما و دست انسان حق جو را میگیرند و به سوی او میبرند. افسوس و صدافسوس که ما از آنها فرسنگها دور هستیم و مهجور.[50]
6- تدبر در قرآن، انسان را به مقامات والا هدایت میکند
من قائل بی خبر و بی عمل، به دختر میگویم: در قرآن کریم، این سرچشمه فیض الهی، تدبر کن. هرچند صرف خواندن آن که نامه محبوب است به شنونده محجوب، آثاری دلپذیر دارد. لکن تدبر در آن، انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت کند: افلایتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها[51] و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبر هم آنچه نتیجه است، حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظیم میفرماید: انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لایمسه الاالمطهرون.[52] و سر حلقه آنها، آنان هستند که آیه تطهیر در شانشان نازل گردیده.
تو نیز مایوس نباش که یاس از اقفال بزرگ است. به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمه نور، کوشش کن.[53]
7- قرائت و تدبر در آیات آخر سوره حشر نفس را اصلاح میکند
پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه هایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهی توشهها بردارد خصوصا آیات اواخر آن، آن جا که میفرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقواالله ان الله خبیر بما تعملون.[54]
جناب عارف و شیخ عالیمقدار ما میفرمودند که: مواظبت به آیات شریفه آخر سوره (حشر) از آیه شریفه: یا ایهاالذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد... تا آخر سوره مبارکه، با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها و خصوصا در اواخر شب، که قلب فارغ البال است، خیلی موثر است در اصلاح نفس.[55]
8- توسل به امامان معصوم، علیهم السلام، درهر پگاه
چون صبح، اشتغال به کثرات و ورود در دنیاست و با مخاطره اشتغال به خلق و غفلت از حق انسان مواجه است، خوب است انسان سالک بیدار، دراین موقع باریک برای ورود دراین ظلمتکده تاریک، به حق تعالی متوسل شود و به حضرتش منقطع گردد و چون خود را در آن محضر شریف، آبرومند نمی بیند، به اولیاء امر و شفعاء انس و جان یعنی رسول ختمی، صلی علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام متوسل گردد و آن ذوات شریفه را شفیع و واسطه قرار دهد.
و چون برای هر روز، خفیر و مجیری است، پس روزشنبه به وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و روز یکشنبه به حضرت امیرالمومین علیهم السلام و روز دوشنبه به امامان همامان سبطان، علیهماالسلام و روز سه شنبه به حضرات سجاد و باقر و صادق علیهم السلام و روز چهارشنبه به حضرات کاظم و رضا و تقی و نقی علیهم السلام و روز پنجشنبه به حضرت عسکری علیه السلام و روز جمعه به ولی امر، عجل الله فرجه الشریف، متعلق است.
مناسب آن است که در تعقیب نماز صبح، برای ورود دراین بحر مهلک ظلمانی و دامگاه مهیب شیطانی، متوسل به خفرای آن روز شود و با شفاعت آنها، که مقربان بارگاه قدس و محرمان سراپرده انس اند، از حق تعالی، رفع شر شیطان و نفس اماره بالسوء را طلب کند و در اتمام و قبول عبادات ناقصه و مناسبک غیرلایقه، آن بزرگواران را، واسطه قرار دهد. البته حق تعالی، چنانچه محمد صلی الله علیه و آله و دودمان او را وسایط هدایت و راهنماهای ما مقرر فرموده و به برکات آنها امت را از ضلالت و جهل نجات مرحمت فرموده به وسیله و شفاعت آنها قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعت و عبادات ناقابل ما را قبول میفرماید.[56] و دراین توسل، باید به گوش جان نوش کند. و به قلب خود بیابد که: گاه شود، ولی امر، متصل به ملاء اعلی و اقلام علیه و الواح مجرده شود و برای او مکاشفه تامه جمیع موجودات شود. و گاه اتصال به الواح سافله حاصل شود. پس مدتی مقدر را کشف فرماید و تمام صفحه کون نیز در محضر ولای مابی او حاضر است و هرچه از امور واقع شود به نظر آن حضرات بگذرد و در روایات عرض اعمال بر ولی امر، وارد است که: هر پنجشنبه و دوشنبه، عرض اعمال بر رسول خدا و ائمه هدی، علیهم السلام شود و در بعضی روایات است که: درهر صبح و در بعضی هم صبح و شب، عرض شود اعمال عباد و اینها به حسب اجمال و تفصیل و جمع و تفریق است.[57]
9- انفاق و ایثار، ماده فساد را از درون انسان قطع کند
در آیه شریفه آمده است: (لن تنالواالبر حتی تنفقوا مما تحبون)هرگز به خوبی نایل نشوید مگر این که در راه خدا انفاق کنید از آنچه دوست دارید.
... باید دانست که انسان با علاقه مندی و محبت به مال و منال و زخارف دنیویه بزرگ شده است و تربیت گردیده و این علاقه در اعماق قلب او، جایگزین گردیده و منشا بیشتر مفاسد اخلاقی و اعمالی، بلکه مفاسد دینی، همین علاقه است... اگر انسان به واسطه صدقات و ایثار بر نفس، این علاقه را بتواند سلب کند یا کم کند، البته قطع ماده فاسد و جرثومه قبایح را کرده و طریق نیل به حصول معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و حصول ملکات فاضله و اخلاق کامله را، برای خود مفتوح نموده[58]
10- دعای (یا من اظهر الجمیل) تحفه حق برای رسول خداست
از ادعیه شریفه که بسیار فضیلت دارد و نیز مشتمل بر آداب مناجات بنده با حق است و مشتمل بر تعداد عطایای کامله الهیه است که با حال قنوت که حال مناجات و انقطاع به حق است، تناسب تام دارد و بعضی از مشایخ بزرگ (رحمهم الله) بر آن تقریبا، مواظبت داشتند، دعای [یا من اظهر الجمیل] است که از کنوز عرش است و تحفه حق برای رسول خداست و برای هر یک از فقرات آن، فضایل و ثوابهای بسیار است، چنانچه در توحید صدوق رحمه الله است.[59]
11- مناجات شعبانیه، انسان را به یک جایی میرساند
مناجات شعبانیه را خواندید؟ بخوانید آقا، مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه به حسب روایات میخواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند.[60]
12- تذکر تام، صراط لقاء حق
... بدان ای عزیز که تذکر تام از حضرت حق و توجه مطلق با باطن قلب به آن ذات مقدس، موجب گشوده شدن چشم باطنی قلب شود که به آن، لقاءالله که قره العین اولیاء است، حاصل گردد: [والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا].[61]
از: فصلنامه حوزه، ش 49