نویسنده: مهدی فهیمی
انسان همواره نیازمند پند و اندرز است، زیرا فضای زندگی دنیوی به گونه ای است که آدمی را سرگرم خویش میکند و از هدف و مقصد غافل میسازد. از این رو در آموزههای وحیانی قرآن و اسلام، همواره بر ذکر خدا و یادکرد هدف و مقصد از طریق فهم ملکوت زندگی و توجه به آیات انفسی و آفاقی تاکید شده است
دو ابزار هدایتی انسان
خداوند دو ابزار مهم هدایتی برای آدمی قرار داده است. یکی از مهم ترین ابزارها همان عقل و فطرت آدمی است که در جان اوست و به سبب وجه الله بودنش، وجدان بیدار آدمی است. آن دیگر نیز گوش سپردن به پیام پیامبران و پنددهندگان است. خداوند در آیه 10سوره انبیاء گزارشی از سخنان دوزخیان بیان میکند. در این گزارش آمده، دوزخیان درباه علت دوزخی شدن خویش به این نکته توجه میدهند که: «و قالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر؛ اهل دوزخ گویند: اگر میشنیدم یا تعقل میکردیم جزو ساکنان دوزخ نبودیم.»
در حقیقت، انسان دو ابزار اساسی برای هدایت را در اختیار دارد که سمع و عقل است. از آن جایی که انسان پیش از بلوغ عقلی و به کارگیری آن، نیازمند دانش و اطلاعاتی از حقیقت است، به گوش توجه داده و آن را مقدم داشته است. گوش مهم ترین دریچه به سوی حقایق است. از این رو درباره منابع و ابزارهای شناختی، در قرآن همواره گوش بر چشم برتری داده شده است. بسیاری از اطلاعات و دانشهای انسانی شنیدنی و نه دیدنی است. بنابراین، درصد بالایی از اطلاعات و دانشها نیز مرتبط با گوش و شنیدن است. قدرت شنوایی بشر بر قدرت بینایی او از این رو برتری مییابد و ارزش آن دو چندان میشود.
انسان برای حرکت در مسیر متاله و خدایی شدن لازم است تا از ابزار مهم شنوایی بهره گیرد و به سخنان دیگران گوش کند و با عقل و فطرت خویش بسنجد. قلب آدمی مرکز سنجش و تشخیص حقایق است؛ زیرا مرکز فطرت و خرد و وجدان آدمی است.
بسیاری از مردم، عقل دارند ولی آن را به کار نمیگیرند، از این رو خداوند در آیه فوق، عقل را همانند دیگر موارد کاربردی آن در قرآن به شکل فعل و نه اسم آورده است، تا دانسته شود که عقل زمانی ارزش مییابد که به کار گرفته شود و انسان خردورزی کند. اگر کسی به آیات آفاق و انفس بنگرد و در آن تدبر و تعقل کند، حقایق هستی بر او آشکار و راه از چاه برای او روشن میشود.
امام جوادالائمه(ع) در عبارتی به نقش مهم و اساسی دو موعظه گر درون و بیرون اشاره میکند و میفرماید: المومن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیق من الله عز و جل، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ینصحه؛ مومن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا، و به پندگویی از طرف خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند. (تحف العقول، ص480)
ضرورت موعظه پذیری انسان
امام صادق(ع) نیز درهمین باره میفرماید: من لم یکن له واعظ من قبله و زاجر من نفسه و لکم یکن له قرین مرشد استمکن عدوه من عنقه؛ کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارنده ای نداشته باشد و همچنین درکنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد، دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است. (من لایحضره الفقیه، ج4، ص402)
بسیاری از کسانی که به هلاکت میافتند، کسانیاند که عقل خویش را به کار نمیگیرند و برپایه معیارهای فطرت و الهامی عقل به سنجش و ارزیابی امور نمیپردازند و با تدبر در آیات آفاقی و انفسی، حقیقت هستی و هدف آفرینش را نمیشناسند و درمسیر گمراهی گام بر میدارند.
اصولا گمراهان و هلاکت شوندگان کسانی هستند که دوستان ناباب میگیرند و به پند و اندرز نصیحت گران توجهی نمیکنند. درحالی که نصیحتگران به حکم ولایت ایمانی که خداوند در ایات امر به معروف و نهی از منکر برای آنان اثبات کرده، جز صلاح و خیر و سعادت شخص را نمیخواهند. جامعه ایمانی این گونه سامان یافته که هر کسی ناظر و مسئول دیگری است. همین مسئولیت برادری ایمانی موجب میشود تا شخص بی آن که مزد و اجری بخواهد درمقابل پند مینشیند و راهنمایی و موعظه میکند. هرکسی در هر مقام و موقعیتی نیازمند نصیحت است. حتی از پیامبر(ص) روایت شده که به ابوذر میفرمود: عظنی یا اباذر! ای ابوذر مرا موعظه کن؛ زیرا موعظه به معنای یادآوری است و آن حضرت(ص) اینگونه یاران خویش را تربیت میکرد تا موعظه پذیر و موعظه خواه دیگران باشند.
از امیرمومنان علی(ع) روایت شده است، جالس اهل الورع و الحکمه و اکثر مناقشتهم فانک ان کنت جاهلا علموک و ان کنت عالما ازددت علما؛ با اهل ورع و حکمت مجالست داشته باش و بسیار با آنها به گفت وگو بپرداز که در آن صورت اگر جاهل باشی به تو آموزش خواهند داد و اگر عالم باشی بر میزان معلومات تو افزوده خواهدشد (غررالحکم، ص429)
درمحضر رسول خدا(ص) از دو مسلمان ذکر فضیلت کردند. یکی را از نظر ارشاد خلق ستودند که او مردم را به نیکیها ترغیب میکند و پند و اندرز میدهد و دیگری را از نظر کثرت عبادت و روزه داری تمجید و تعریف کردند و پرسیدند کدامیک از این دو بر دیگری امتیاز دارند، حضرت فرمودند: فضل الاول، علی الثانی کفضلی علی الانام؛ فضیلت و امتیاز آن واعظ بر آن عابد همانند برتری من است بر سایر مردم. (ارشادالقلوب، دیلمی، ص17)
از پیامبر(ص) نیز روایت است که فرمود: نعم الهدیه و نعم العطیه الموعظه ؛ بهترین و شایسته ترین هدایا پند و اندرز است. (ابواب الجنان، ص8)
آن حضرت در سخنی دیگر میفرماید: ما اهدی المسلم لاخیه هدیه افضل من کلمه حکمه تزیده هدی او ترده عن ردی؛ هیچ هدیه ای که مسلمانی جهت برادر دینی خود فرستد بهتر از کلمه پندآمیز نیست که باعث ازدیاد هدایت او گردد و یا او را از هلاکت باز دارد. (ارشاد القلوب، ص6)
همچنین فرمود: ما تصدیق مومن بصدقه احب الی الله من موعظه یعظ بها قوما یتفرقون و قد نفهم بها و هی افضل من عباده سنه؛ هیچ صدقهای از مومن درپیشگاه خداوند محبوبتر از موعظه نیست که به حال مردم متفرق نفع بخشد و آنها را گرد هم جمع آوری کند و این موعظه از عبادت یکساله برتر است. (ارشاد القلوب، ص71)
بنابراین انسان لازم است یا از نصیحت دیگران پند گیرد و خود را همواره درمسیر هدایت نگه دارد و از انحراف و کژی دور سازد و خرد خویش را به نشانههای آفاقی و انفسی بگشاید و از دریچه آن، حقایق و ملکوت اشیاء را بنگرد که درهمه آنها، و همراه و قبل و بعدش، میتوان ربوبیت خداوندی را دید، چنان که امیرمومنان(ع) میدید. اگر اینگونه عمل نکنیم روزی میشود که خواهیم گفت: لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر.