نویسنده: علی مهدوی
آفرینش انسان برای رسیدن به کمالات نهایی و رسیدن به جایگاه ابدی است و راه یابی به آن جایگاه منوط به رعایت چهار شرط است، که در حدیث معراج از آنها یاد شده و با به کار بستن آنها، خداوند خود ورود به بهشت را ضمانت کرده است. دو شرط از این شروط چهارگانه مربوط به اعضا و جوارح ظاهری (مربوط به زبان و شکم) است و دو شرط دیگر مربوط به امور قلبی و باطنی است.
در حدیث معراج خداوند متعال خطاب به رسول خدا (ص) میفرماید:
«یا احمد و عزتی و جلالی ما من عبد ضمن لی باربع خصال الاادخلته الجنه ...»
یا احمد به عزّت و جلالم سوگند، هر بندهای که چهار خصلت را در خود پدید آورد، او را وارد بهشت میسازم و آن چهار خصلت عبارتند از:
1- «یطوی لسانه فلایفتحح الابما یعنیه»
زبان خود را از بیان آنچه که برای او لازم و مفید نیست حفظ نماید.
2- «یحفظ قلبه من الوسواس»؛
دل خود را از وسوسه نگاه داشته و اجازه ورود وسوسههای شیطانی را به قلب خویش ندهد.
3- «یحفظ علمی و نظری الیه»؛
متوجه باشد که من ناظر و مراقب بر همه اعمال و کارهای او میباشم.
4- «تکون قره عینیه الجوع»
گرسنگی را موجب چشم روشنی خود بداند.
آن گاه خدای متعال خطاب به حبیب خود میفرماید: ای احمد: ای کاش میدانستی که گرسنگی و سکوت چقدر شیرین اند و آثار این دو چقدر زیاد است. حضرت رسول(ص) عرض میکند: پروردگارا، میراث و اثر گرسنگی و سکوت چیست؟ خداوند در پاسخ مواردی را بیان میکنند که در ادامه به شرح و توضیح آن میپردازیم.
در توضیح حدیث فوق باید گفت: اصولا حفظ زبان از پرگویی و حفظ شکم از پرخوری، یکی از راههای مبارزه با شیطان است. گرچه دامهای شیطان منحصر به زبان و شکم نیست، ولی این دو قویترین ابزار و ادوات شیطان در مسیر انحراف آدمی است، زیرا اگر کسی بتواند شکم را کنترل کند، شهوت را نیز میتواند تحت کنترل در آورد و اگر کسی توانست زبان خود را حفظ کند، نگاه داشتن چشم و گوش نیز میسور خواهد بود.
بزرگترین عامل سلب آگاهی، شعور و درک، و سلب حضور قلب از انسان، همانا پربودن شکم است. انسان با شکم پر نمیتواند فکر کند و موفق به مطالعه، حضور قلب در نماز و بسیاری از امور دیگر نمیشود. این مسئله به تجربه ثابت شده است و لذا معروف است که «عباده الشبعان کتملق السکران» کسی که با شکم پُر به عبادت میپردازد، نظیر انسان مستی است که به تملّق دیگران پرداخته است. کسی که مست است شعوری ندارد، لذا تملّق گفتن او ارزش و اعتباری ندارد، پس خضوع و نیایش انسان سیر که با شکم پر به عبادت میپردازد، از هیچ ارزش و اعتباری برخوردار نیست.
هنگام پر بودن شکم، درک و آگاهی که از خصایص انسان است، از او سلب میگردد، دقیقاً مانند پرنده ای که وزنه سنگینی به پای او بستهاند و هر چه این وزنه سنگین تر باشد، پرواز او را مشکلتر میسازد. پس پر بودن شکم به منزله وزنه سنگینی است که به پای مرغ روح آدمی بسته شده است و مانع پرواز او میگردد و به عکس، موجب فرو رفتن در طبیعت و از بین رفتن نورانیت و لطافت روح انسانی است و نمیگذارد کمالات روحی ظاهر گردند.
ستایش گرسنگی در روایات به معنای مطلوب بودن تحمل رنج گرسنگی به طور مطلق نیست، بلکه مراد توجه دادن انسانها به موانع پرواز روح آدمی و آنچه مزاحم فعالیتهای روحی است؛ چه در جنبههای حضوری، یعنی توجهات قلبی و چه در جنبههای حصولی، یعنی فکر کردن واندیشیدن.
بنابراین انسان نه آن قدر گرسنگی بکشد که از رنج آن نتواند کار کند و نه آن قدر پرخوری کند که مانع فعالیتهای او گردد و به تعبیر حضرت علاّمه طباطبایی(ره) منظور از جوع در این گونه روایات، سبک بودن شکم ـ در مقابل پرخوری ـ است نه اینکه مقصود گرسنگی باشد. خوردن غذاهای مطبوع نه تنها مضرّ نیست، بلکه برای سلامتی بدن مفید و لازم است؛ ولی رعایت اعتدال نیز لازم است.
آثار مثبت گرسنگی و سکوت
الف: اوّلین اثر و میراث گرانبهای گرسنگی و سکوت حکمت است؛ یعنی راه یابی انسان به حقایق و واقعیتهای نایافته و درک واضح و آشکار آنها. انسان با تجربههای محدود خویش نیز میتواند درک کند که چقدر این دو امر در فراگیری حقایق موثّر میباشند، چنانکه در اواخر ماه رمضان، انسان احساس میکند روح او آماده پرواز است و طراوت و شادابی و لذّتهای معنوی همه وجود او را فراگرفته است. بنابراین به بدن به قدری باید رسیدگی نمود که در خدمت پرواز روح باشد، نه اینکه مانع و مزاحم طیران و عروج روح و توجّه آن به معنویات و عالم ملکوت گردد. عقل آدمی که از قوای روحی وی به شمار میآید، با سبک بودن شکم میتواند فعالیت کرده و به درک حقایق نایل شود.
ب: دومین اثر ارزشمند گرسنگی و سکوت، حفظ قلب از وسوسههای شیطانی است. مومنان روزه دار به تجربه دریافتهاند که به جمع حواس و حفظ قلب موفّقترند و افرادی که خویشتن را به پرخوری عادت دادهاند نیز به خوبی میدانند، کمتر میتوانند عنان قلب را در دست خویش گرفته و از پراکندگی حواس و افکار و خیالات واهی محفوظ بمانند.
ج: سومین اثر گرسنگی و سکوت، تقرب به خداست. تقرب به خدا، کمال واقعی و بزرگترین هدف و آرمان مومنان و پارسایان است. برای رسیدن به این هدف متعالی و مهم، باید دل از هواهای نفسانی و گرایشهای پوچ مادی و دنیوی پاک گردد و این میسور نیست، جز با تقویت اراده و رشد قدرت تصمیمگیری در جهت شکلگیری هویت الهی و معنوی انسان. در این راستا شکی نیست که روزه، نقش مهم و ارزندهای در تقویت اراده و جهت دهی آن به سمت تقرب به خدا دارد.
د: چهارمین اثر دو امر یاد شده، اندوه دائم میباشد. در روایات فراوانی از حزن و نیز افراد محزون تعریف و تمجید شده است و این سخن بدان معنا نیست که انسان پیوسته عبوس و خشن باشد، بلکه منظور تحصیل حالتی است در برابر سرمستی و نشاط و شادی بی مورد و بی حد که از صفات منحطِّ حیوانی است. فرد ساکت و گرسنه هرگز شادیهای کاذب، و تفریحهای حاکی از بی خبری و خندههای مستانه ندارد و رفتار او با متانت و آرامش همراه است. البته ممکن است حزن در امور مادّی و عقب ماندن از دنیاداران، در مسابقه ثروت اندوزی، رخ دهد که به هیچ وجه ممدوح نیست، بلکه حُزنی که در برابر شادی بی حد و مستی غافلانه قرارگیرد، شایسته مدح و ستایش است. اینکه انذار و ترسانیدن مردم، یکی از مهم ترین وظایف رسولان الهی به شمار آمده، بدین جهت است که آدمیان از عمر خویش استفاده شایسته برند و اعمال و رفتار خویش را کنترل کنند و از امکانات و نیروهای خدادادی به نحو مطلوب بهره گیرند. مومن از اینکه مقداری از عمرش صرف امور ارزشمند و لازم نگردیده و یا لااقل در مباحات مصروف شده محزون است؛ زیرا از سرمایهاش کاسته شده و سودی در این تجارت نصیبش نگشته است.
هـ : اثر دیگر گرسنگی و سکوت، سبکباری است؛ یعنی هر قدر آدمی به مردم احتیاج کمتری داشته باشد آزادتر است، ولی کسی که شکمبارگی را پیشه کند ـ بدان جهت که پیوسته در اندیشه طعام مطلوب تر و لذّت بیشتری است ـ از حرّیت و آزادی محروم است و به مانند چهار پایان، همواره به فکر آخور خویش و به تعبیر امیرالمومنین(ع) همّ او علف اوست؛ در نتیجه با مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد، از جمله کسب درآمد بیشتر برای تهیه سفرههای رنگین و غذاهای لذیذ و احیاناً دست یازیدن به کارهای نامشروع، برای تامین مقاصد خود.
و. دفاع از حقّ و حقیقت، از دیگر آثار سکوت و گرسنگی است. کسی که زندگی معمولی و بی آلایش و بدون تشریفات دارد، زبانش نیز باز است و قادر است در همه جا از حق دفاع کند، برخلاف شکمبارهای که قدرت دفاع از حقّ را ندارد و همواره به رعایت و ملاحظه دیگران میپردازد، تا مبادا به منابع درآمد او ضربه ای وارد آید. فرد سبکبار و «خفیف المونة» پروایی ندارد که از حق گویی او دیگران برنجند و یا به زندگیش آسیبی وارد سازند، زیرا او با امکانات اندک زندگی خویش را سپری کرده و همه جا مردانه، در برابر کژیها و بی عدالتیها، از حقّ دفاع میکند. انسان سبکبار و «خفیف المونة» میکوشد تا آبرومند زندگی کند؛ ولی شکمباره میکوشد تا همیشه خوش زندگی کند و بین این دو تفاوت زیادی است.
ز: با توجه به مطالب گذشته، اثر سودمند دیگر گرسنگی و سکوت به روشنی آشکار میگردد و آن اینکه مومن پرهیزگار هیچ گاه به این فکر نیست که روزگارش چگونه میگذرد: به سختی یا به آسانی؟ زیرا به تقدیر و قضای الهی رضا داده و در دنیا به قناعت و کم خرجی روی میآورد و به جمع آوری ثروت و مال همّت نمی گمارد، تا به گرفتاری و بیماریهای روانیای که دنیاداران بدان مبتلا هستند، مبتلا گردد.