نویسنده: رضا شریفی
راههای کسب صفات بهشتیان از دیدگاه قرآن
بهشت، کمال حیات و زندگی است. هرچه از خوبیها و زیباییها و کمالات میشناسیم و نمیشناسیم در شکل تمام و کمال آن در بهشت هست، بی آنکه بدی و زشتی و نقصانی در آن راه یابد که از جمله آنها ناپایداری و بیثباتی است.
خداوند بهشت را با عنوان حیات محض معرفی کرده که جاودانگی آسایش و آرامش یکی از جلوههای آن است. از این رو، سعادت و خوشبختی مطلق را تنها میبایست در بهشت جست وجو کرد؛ اما این بدان معنا نیست که انسان جلوههایی از بهشت را نتواند در زندگی دنیوی خود تجربه کند. اصولا تلاش انسان و امید به ظهور منجی(عج) بیانگر این اندیشه است که میتوان بهشت کوچکی را در دنیا ایجاد کرد و آن را با سبک خاصی از زندگی به نام زندگی اسلامی تجربه کرد. بر همین اساس، آموزههای قرآنی بر آن است که اخلاق بهشتیان را بیان کند تا انسانها آن را در زندگی دنیوی خود تحقق بخشند؛ چرا که بهشتی شدن در دنیا امکان پذیر است و درهیچ عالمی از عوالم دیگر نمیتوان، بهشتی شد؛ زیرا آخرت همان سازه انسان در دنیاست.
از جمله اخلاقهای بهشتی که در قرآن بدان اشاره شده، فقدان لغو و دروغ است. قرآن بر این دو موضوع تاکید ویژهای دارد؛ چرا که ریشه همه بدبختیهای انسان در زندگی دنیوی و اخروی به همین دو امر باز میگردد؛ فقدان آن به معنای دستیابی به تجربه بهشتی بودن است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی به تبیین اهمیت این مطلب پرداخته تا نشان دهد که چرا دروغ و لغو زندگی آدمی را به دوزخ تبدیل میکند.
بهشت اخلاق و دوزخ بداخلاقی
اخلاق به یک معنا شاید مهمترین هدف بعثت پیامبران باشد؛ چرا که فقدان اخلاق در موجودی چون انسان، به معنای خروج از فلسفه و هدف آفرینش انسان است؛ اگر اخلاق را از انسان جدا کنیم، چیزی از انسانیت باقی نمیماند و همه هدف عقل و وحی آن است تا انسانی اخلاقی را در دنیا بسازد و به هستی هدیه دهد.
خلق خوش و نیک، به معنای دستیابی به صفات و اسمای نیکی الهی است؛ زیرا خداوند منشا همه کمالات و نیکوییها و زیباییهاست. از این رو همه اسماءالحسنی را از آن خود میداند. (اعراف، 180؛ اسراء آیه 110، طه، آیه8؛ حشر، آیه24)
خداوند در آیه 31 سوره بقره بیان میکند که همه اسماء الهی را به انسان تعلیم داده است. این تعلیم ازسوی خداوند به معنای جعل آنها در سرشت آدمی به شکل قوه و توانمندی است. انسان با عبودیت و راه مستقیم عقل و وحی میتواند این اسمای نیک سرشته شده در خود را فعلیت بخشد و متاله (خدایی) شده و در مقام مظهریت الوهیت و ربوبیت، خلافت الهی را به عهده گیرد.
براساس آموزههای وحیانی قرآن؛ تخلق به اخلاق الهی و خدایی شدن انسان، هدف آفرینش انسان بوده تا مقام خلافت الهی را به عهده گیرند. (بقره، آیه 30 و آیات دیگر)
از آن جایی که انسان با دو دشمن درونی و بیرونی یعنی هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی رو به روست، خداوند وحی را به کمک عقل فرستاد تا بتواند در زندگی زمینی و دنیوی خود به اخلاق الهی تخلق یابد و خدایی شود. از این رو پیامبر(ص) در بیان فلسفه و هدف بعثت خود میفرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من فقط برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته شده ام. (بحارالانوار، جلد16، ص 210؛ کنزالعمال، ج13، ص 151، حدیث 36472)
کسی که به کمالات و صفات حسنای الهی دست یابد، خدایی شده و شایسته آن است تا به عنوان خلیفه مطلق الهی قرار گیرد؛ زیرا مظهر تمام و کمال اسماء و صفات الهی است که از آن به مظهریت در الوهیت و انسان متاله تعبیر میشود. چنین انسانی در حقیقت انسان خدایی است و صورت مجسم خداوند در هستی میباشد، پس شایسته جانشینی از خداوند در هستی خواهد بود.
خوشبختی انسان براساس این معرفتی که عقل و وحی میبخشد، همانا تخلف به اخلاق الهی است و بدبختی نیز در ناتوانی انسان از تخلق به خلق خوی خداوندی است.
آنچه در آموزههای قرآنی از بهشت و دوزخ یاد میشود در حقیقت بیانگر همان قرب و بعد انسان از خلق و خوی خداوند و تخلق به صفات حسنای خداوندی میباشد. پس هر چه انسان در تخلق به خلق و صفات الهی کاملتر و تمام تر باشد، در بهشت اعلای الهی قرار میگیرد و هر چه از آن صفات دورتر شود از بهشتهای درجات نخست دورتر میشود. این دوری تا آنجا پیش میرود که در دوزخ فقدان صفات الهی میافتد و زمانی که در فقدان به تمامیت رسید و هیچ بهرهای از خلق و خوی نیک الهی نبرد، در درک اسفل از دوزخ قرار میگیرد.
از آن جایی که همه معنای انسانیت در اخلاق نیک او خلاصه میشود؛ و همچنین از آن جایی که بهشت جز ورود انسان به دایره اخلاق نیک الهی نیست، میتوان گفت که بهشت جایی است که در آن انسانها با اخلاق نیک در کنار هم به سر میبرند و دوزخ جز فقدان و فراق از خلق و خوی نیک نیست.
بیهودگی در رفتار و دروغ گویی در گفتار، منشا بدخلقیها
اگر بخواهیم دو عامل مهم در زندگی بشر را شناسایی و معرفی نماییم که خاستگاه و منشا همه بدخلقیها و بداخلاقیهاست و زندگی بشر را به دوزخ تبدیل میکند، بیهودگی در رفتار (که به آن لغو میگویند) و دروغ گویی در گفتار است.
خداوند در بیان دو ویژگی مهم بهشت، به فقدان لغو و دروغ در آنجا اشاره میکند. لغو به معنای چیزی است که به آن اعتنایی نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 742) در کاربردهای واژه لغو در زبان عربی میتوان به این نکته دست یافت که لغو افزون بر کلام در عمل یا موضوع خارجی نیز تحقق مییابد. پس افزون بر کلام غیر مفید که آن را لغو میگویند، به عملی که سودی بر آن مترتب نیست عمل لغو گفته میشود.(التحقیق، المصطفوی، ج10، ص 208)
خداوند در بیان صفات بهشتیها به این نکته توجه میدهد که بهشتیها در آن جهان آخرت، هرگز لغوی را نمی شنوند. به این معنا که آنان نه تنها لغوی را;گویند و یا انجام نمیدهند بلکه حتی از دیگری نیز لغوی را نمیشنوند. (مریم، آیات61و 62؛ طور، آیات17 و 23؛ واقعه، آیات11 و 12 و 25؛ نباء، آیه35؛ غاشیه، آیه11)
در بهشت حتی شرابی که استفاده میشود، شرابی پاک و خوش گوار است که در آن لغو و بیهودگی نیست. (طور، آیه23) فقدان لغو و بیهودگی در بهشت از آن روست که آخرت، حیات پاک و طیبی است که از هر گونه خباثت، پلیدی، نقصان، زشتی، بدی و مانند آن پاک است. از این رو خداوند زندگی بهشتی را حیات محض معرفی میکند. (عنکبوت، آیه64) لذا در چنین محیطی، هیچ نقص و زشتی و لغوی نخواهد بود.
اینکه بهشت و بهشتیها فاقد لغو هستند؛ از آن روست که لغو از مصادیق باطل است و بهشت از هرگونه باطلی پاک است و اهل باطل در دوزخ قرار میگیرند و از اهل حق جدا میافتند. دلیل دیگر آنکه کارهای لغو تنها از انسانهای بی خرد صادر میشود و انسان خردمند همه کارهایش براساس حکمت و هدفی است و هرگز کاری بیهوده و بی هدف انجام نمیدهد و از آن اعراض میکند. (مومنون، آیات1 تا 3)
لغو که به معنای گفتار و عمل بیهوده و باطل و بی هدف است، نمیتواند اخلاق بهشتی باشد؛ لذا خداوند یکی از نشانههای ضعف ایمان در زندگی بشر را آمیختگی زندگی او با اعمال و گفتار لغو و بیهوده میداند (مومنون، آیات1 تا 3) از این رو عبادالرحمان و کسانی که دارای مکارم اخلاقی هستند، هرگز گرایش به لغو و بیهودگی در گفتار و رفتار ندارند و از عوامل بیهودگی چون شراب و خمر پرهیز میکنند. وقتی این انسانهای خدایی و متاله، لغو و بیهودگی در گفتار و رفتار دیگران را میبینند با کرامت و بزرگواری از کنار آن میگذرند تا خود را در چنین محیط آلودهای از باطل قرار ندهند و از آثار زشت و پیامدهای آن در امنیت قرار گیرند. (فرقان، آیات63و 72)
اگر کسی به ایشان فحش و ناسزا گفت یا سخنی بیهوده بر زبان آورد، یا آهنگ غنایی به گوشش رسید، یا تهمت و بهتانی شنید، از آنها و از آن محیط آلوده پرهیز میکند و اجازه نمیدهد تا آن فضای مسموم، او را آلوده کند و از خداوند و خدایی شدن دور سازد. (مریم، آیه62؛ قصص، آیه55؛ مومنون، آیات1 تا 3؛ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص529؛ تفسیر قمی، ج2، ص 348)
پرهیز از دروغ، نشانه بهشتی بودن
دروغ نیز یکی دیگر از مصادیق باطل است که در بهشت راهی برای آن نیست. دروغ هر سخن یا فعلی خلاف واقع و حقیقت است که به شکل خبر از گذشته یا آینده یا وعده و وعید داده میشود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص478، «صدق»)
در روایات، دروغ به عنوان بدترین خلق و خوی بشری معرفی شده است؛ زیرا کلید بسیاری از گناهان و بدخلقیها و بدرفتاریهای بشری است. امام حسن عسکری(ع) در این باره فرموده است:
جعلت الخبائث فی بیت و جعل مفتاحه الکذب
تمام پلیدیها در خانهای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است. (بحارالانوار، ج78، ص377)
با نگاهی به آثار دروغ که در آیات و روایات آمده میتوان دریافت که چرا دروغ را به عنوان مادر رذایل اخلاقی و بدترینها معرفی کردهاند. از جمله آثار دروغ میتوان به بدعت در دین و افتراء به خدا (نحل، آیه116)، افزایش بیماردلی و کاهش قدرت تحلیل و شناخت و تشخیص حق از باطل (بقره، آیات 8 تا 10 و آیات دیگر)، زیان و خسران ابدی (غافر، آیه 28) قرار گرفتن در جرگه ظالمان (آل عمران، آیه 94؛ انعام، آیات 21 و 93)، محرومیت از درک آیات الهی (جاثیه، آیات 7 و 8)، محرومیت از هدایت الهی (غافر، آیه 28؛ زمر، آیه 3)، محرومیت از رستگاری و خوشبختی (یونس، آیه 69؛ نحل، آیه 116) و روسیاهی در قیامت (زمر، آیه 60) اشاره کرد.
بر این اساس بهشتیها هرگز دروغ نمیگویند و جز به راستی و صداقت سخن و عملی را بر زبان نمیرانند و انجام نمیدهند، چرا که دروغ و سخن بر خلاف حقیقت و واقعیت، سخن باطلی است که هیچ انسان متخلق به اخلاق الهی بدان گرایش ندارد و از باطل و مصادیق آن میگریزد و جز به حق و حقیقت سخن نمیگوید و عملی را انجام نمیدهد. (نبا، آیات 31 و 35)
چنانکه گفته شد، ریشه همه بدخلقیها در باطل گرایی انسان نهفته است. برای باطل میتوان، مصادیق بسیاری را یافت ولی دو مصداق در خلق و خوی بشر است که میتوان آن را منشا بسیاری از بدخلقیها و باطل گراییهای دیگر بشر دانست. این دو مصداق زشت باطل لغو و کذب است. از این رو خداوند از نشانههای بهشت را فقدان این دو امر در آنجا میداند؛ چرا که با حذف این دو چیز از زندگی بشر، همه کارهای زشت و ناپسند دیگر از زندگی او رخت بر میبندد.
اگر بخواهیم جامعهای بهشتی را در جهان ایجاد کنیم میبایست در حوزه آموزش و پرورش به این دو باطل به عنوان کلید بسیاری از مشکلات و نابهنجاریهای اخلاقی جامعه توجه کنیم؛ زیرا این دو امر زشت و بد جامعه بشری را به دوزخی غیرقابل زیست تبدیل میکند.
بسیاری از مشکلات جامعه بشری در جهان امروز به همین لغوگرایی و دروغگویی بشر باز میگردد. اگر به جنایاتی که بشر در حق خود و دیگران مرتکب میشود، نگاهی گذرا بیندازیم در ردیف نخست فهرست بی پایان جنایات و گناهان بشر میتوان دروغگویی و بیهودگی را یافت که سر منشا همه مشکلات و بدبختیهای جامعه است.
از نظر قرآن، دروغ گفتن از گناهان کبیره است که خداوند وعده عذاب دوزخ را به مردم داده است. پس مومنان میبایست از دروغ به عنوان گناه کبیره اجتناب ورزند؛ (حج، آیه 30) زیرا یکی از معانی زور، دروغ است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 387، «زور») این حکم خداوند که حکم شرعی است در حقیقت امضا و تایید همان حکم عقل است که هرگونه ظلمی را به عنوان باطل مردود و زشت و قبیح میشمارد.
خداوند افزون بر اینکه از دروغگویی باز میدارد و به صداقت و راستگویی فرمان میدهد، همچنین از شنیدن دروغ پرهیز میدهد. لذا استماع دروغ، کاری ناپسند دانسته شده که موجب بی ارزشی انسان میشود. (مائده، آیات 41 و 42) خداوند به پیامبر(ص) میفرماید: بر گمراهی آنان متاسف و محزون نباش. از این عبارت فهمیده میشود که چنین افرادی شایستگی و ارزش هدایت را از دست داده و به انسانهای بی ارزشی تبدیل شدهاند که دیگر شایسته هدایت و توجه به عنوان یک انسان نیستند. به سخن دیگر، استماع دروغ و گرایش به آن، موجب میشود که انسان کرامت و شایستگی و شرافت انسانی خود را از دست بدهد و دیگر ارزش توجه نداشته باشد.
برای رهایی از افتادن در خانه خباثتها و زشتیها و پلیدیها لازم است که انسان اخلاق خود را اخلاق خدایی کند. در روایات است:
تخلقوا باخلاق الله
تخلق به اخلاق الهی پیدا کنید. (بحارالانوار، ج 61، ص 129، باب 42، الحجه السادسه)
اخلاق خدایی یعنی همان چیزهایی که خداوند در قرآن به عنوان صفات نیک انسانی از آن یاد کرده و به آن فرمان داده است. کسی که خلق قرآنی یافت، درحقیقت خلق خدایی یافته است؛ زیرا خداوند در آیات قرآنی راه رشد و کمال یابی انسان و تقرب به خود را بیان کرده و موانع را نیز در کنار بیان اسباب و عوامل تقرب ذکر نموده است. بنابراین انسان با عمل به واجبات و مستحبات و ترک مکروهات و محرمات میتواند اخلاق خدایی بیاید.
به هر حال، از آنجایی که زشت ترین عمل در نزد خداوند دروغ است، پس لازم است که از آن به عنوان عامل همه بدبختیها و خواریها پرهیز کرد؛ چرا که امام حسن عسکری(ع) میفرماید:
ما اقبح بالمومن ان تکون له رغبه تذله
چه زشت است برای مومن دلبستگی به چیزی که او را خوار میکند. (تحف العقول، ص 520)
بی گمان دروغ همان چیزی است که خواری انسان را در دنیا و آخرت سبب میشود. پس لازم است که از آن پرهیز کند تا از بوی بد و عفن آن در دنیا و آخرت در امان ماند.