مرورگر شما از جاوا اسکریپت پشتیبانی نمی کند. این مسئله ممکن است باعث ایجاد عملکرد غیر صحیحی در سایت گردد.
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
خانه
درباره ما
تماس با ما
جستجو
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
جستجو
موضوعات
منو
اطلاع رسانی های علمی
معرفی کتاب
تاریخ
تبلیغ
تعلیم و تربیت
حدیث
دین
سیاسی
قرآن
مدیریت
فلسفه
اهل بیت
مهدویت
آداب و احکام اصناف
عمومی
فقه
اخلاق
مجموعه پرسش ها و پاسخ های دانش آموزی
مطالب نقد شده
نقد فیلم و سینما
نقد فیلم
معارف فیلم
تاریخ سینمای ایران
سینمای ایران
سینمای جهان
اندیشه
تلویزیون
مصاحبه ها
علمی
مذهبی
زندگی نامه
سیاسی
اجتماعی
اخلاقی
نشست ها وهمایش ها
معرفی نرم افزار
معرفی نشریات
معرفی مراکز پژوهشی
زندگی نامه
یادداشتها
بانک پژوهشگران وفرهیختگان
زندگی نامه فرهیختگان
معرفی پژوهشگران
اخبار
فرهنگی
حوزه و دانشگاه
اعتقادی
سیاسی
اجتماعی
جامعه
اخبار عمومی
خبرگزاری ها
معرفی سایت ها
پایگاه های علمی
پایگاه های مذهبی
پایگاههای عقائد
پایگاههای فرهنگی
پایگاههای جامع موضوعات
پایگاههای اندیشمندان اسلامی
پایگاه های پاسخ گویی به سوالات
پایگاه های پاسخ گویی به احکام شرعی
پایگاه های تاریخی
پایگاه های آموزشی
اطلاعیه
بانک محتوای تبلیغ
محتوای تبلیغی
سیره اهل بیت علیهم السلام
تربیت در قرآن
شرح جامع نهج البلاغه
مشاوره اسلامی
خانواده
پاسخ به شبهات
اخلاق
حکایات
منبرهای شما
معارف نهج البلاغه
نهج البلاغه
اخلاق وتربیت اسلامی
اخلاق اسلامی
تربیت اسلامی
معارف اسلامی
حلال و حرام
قرآن شناسی
مباحث تفسیری
معرفت در اسلام
ویژگی ایمان ومؤمن
مصادیقی از سبک زندگی اسلامی
علل وعوامل ترس از مرگ
شیطان از منظرقرآن و روایات
دین وجامعه دینی
دنیاو آخرت
تعاون و بررسی مسأله اعانه
توبه و امید به مغفرت
اهتمام به عمر انسان در اسلام
خداشناسی
امامت و ولایت
خطبه فدکیه و فضایل حضرت زهرا (س)
ویژگی های انتظارو عصر ظهور
زیارت و توسل
شرح خطبه قاصعه
فضایل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)
سیره معصومین (ع)
محبت اهل بیت (ع)
مقامات اهل بیت (ع)
ویژگی ولایت اهل بیت (ع)
راه توشه عاشورائیان
روضه ها
ذکر مصیبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
ذکر مصیبت فاطمه الزهراء سلام الله علیها
ذکر مصیبت امیرالمومنین علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن مجتبی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
ذکر مصیبت امام سجاد علیه السلام
ذکر مصیبت امام باقر علیه السلام
ذکر مصیبت امام صادق علیه السلام
ذکر مصیبت امام موسی علیه السلام
ذکر مصیبت امام رضا علیه السلام
ذکر مصیبت امام جواد علیه السلام
ذکر مصیبت امام هادی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن عسکری علیه السلام
ذکر مصیبت متفرقه
آموزش تبلیغ
آموزش فن خطابه
آموزش کلاسداری
روش بیان احکام
سیره تبلیغی علماء وارسته
سیره تبلیغی معصومین
کاربرد جامعه شناسی در تبلیغ
مقالات اخلاق و آداب در تبلیغ
مهارت های آموزش معارف اسلامی
روش تحقیق و منبع شناسی
ویژه نامه ها
ویژهنامه دهه آخر صفر
ویژهنامه محرم
ویژه نامه ماه رجب
رمضان؛ماه نیایش ودعا
اطلاعیه
احادیث موضوعی
عبرهای نجات بخش
سعادت در زیادها
شقاوت در زیادها
سخنرانی ها
سخنران ها
سخنرانی موضوعی
بانک مقالات
نوع مقاله
پژوهشی
نشریات
پاسخ به سوالات
احکام
احکام
جنبشهای معنوی نوپدید
سبک زندگی اسلامی
تربیت دینی
تاریخ
اسلام
ایران
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
تاریخ انقلاب
سیاسی
تاریخ اسلام
اسلام
ایران
تاریخ انقلاب
علوم سیاسی
اجتماعی
زن و خانواده
فرهنگی
ارتباطات
جامعه شناسی
روانشناسی
پیشوایان معصوم
حدیث
فقه
اعتقادی
اخلاق
اندیشه ها و مکاتب
رذایل
فضائل
مبانی علم اخلاق
نامه های اخلاقی
پند و اندرز
حکایات
مدیریت
مدیریت و فقه اسلامی
خلاصه کتب مدیریت
مدیریت اسلامی
آینده پژوهی
مدیریت آموزشی
مدیریت زمان
اقتصاد
فرق و مذاهب
فرق شیعی
فرق غیر شیعی
ادیان
ابراهیمی
غیر ابراهیمی
علوم قرآنی
علوم حدیث
فلسفه
محض
مضاف
فلسفه اسلامی
کلام
اسلامی
جدید
فقه و اصول
حقوق
منتخب نشریات
ارتباطات
فصل نامه تربیت تبلیغی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره اول فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره دوم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره سوم و چهارم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره پنج و شش فصل نامه تربیت تبلیغی
فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصلنامه مطالعات معنوی
شماره اول فصل نامه مطالعات معنوی
شماره دوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره سوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره چهارم و پنجم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره ششم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره هشتم و نهم فصلنامه مطالعات معنوی
شماره دهم فصلنامه مطالعات معنوی
فصل نامه سبک زندگی
علوم تربیتی
آئین دوست یابی
خانواده
پرسش و پاسخ
تقویم عبادی
اعمال شب
اعمال شبانهروز
ولادت
شهادت
اعمال ماه ها
اعمال روز
اعمال ماه محرم
اعمال ماه رمضان
اعمال ماه شعبان
اعمال ماه رجب
چند رسانه ای
آلبوم تصاویر
علماء
شخصیتهای برجسته
اماکن
رهبران دینی
انقلاب
جبهه و جنگ
مقاومت
مناسبتها
آرشیو فیلم
سخنرانی
مداحی
مذهبی
آرشیو صوت
مداحی
مذهبی
سخنرانی
علمی
مولودی
مرثیه
اخلاقی
ادعیه
متفرقه
قرآن
معرفی نرم افزار
احادیث
سخنوری
آیات قرآن
صبر
کمک کردن
اخلاق و رفتار
اعمال دینی
فرهنگ علوم انسانی و اسلامی
اقتصاد
اقتصاد خرد
اقتصاد کلان
اقتصاد مالی و بخش عمومی
اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی
اقتصاد توسعه
اقتصاد اسلامی
اقتصاد و ریاضی
تجارت بین الملل
مکاتب اقتصادی
پول و بانکداری
علوم تربیتی
تکنولوژی آموزشی
تحقیقات آموزشی
فلسفه تعلیم و تربیت
علوم کتابداری و اطلاع رسانی
روانشناسی تربیتی
مشاوره و راهنمایی
کودکان استثنایی
مدیریت آموزشی
برنامه ریزی درسی
پیش دبستانی و دبستان
مدیریت
مدیریت صنعتی
مدیریت تحول
فرهنگ سازمانی
مدیریت استراتژیک
نظریه های مدیریت
مدیریت منابع انسانی
مدیریت عمومی
مبانی سازمان و مدیریت
مدیریت بازرگانی
مدیریت دولتی
مدیریت رفتارسازمانی
مدیریت فرهنگی
روانشناسی
روانشناسی عمومی
روانشناسی بالینی
روانشناسی رشد
روانشناسی شخصیت
روانشناسی فیزیولوژیک
روانشناسی یادگیری
روانشناسی صنعتی و سازمانی
روانشناسی اجتماعی
آسیب شناسی روانی
روان سنجی
روان شناسان نامدار
فرا روانشناسی
بهداشت روان
منطق
ارتباطات
جامعه شناسی
ادبیات فارسی
ادبا و نویسندگان
بلاغت
نظم
نثر
تاریخ
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
فلسفه تاریخ
علوم سیاسی
مسائل ایران
اندیشههای سیاسی
روابط بینالملل
ادبیات عرب
ادیان و فرق
ادیان ابراهیمی - یهودیت
ادیان ابراهیمی - مسیحیت
ادیان غیرابراهیمی
فقه و اصول
فلسفه
فلسفه علم
فلسفه اسلامی
فلسفه غرب
فلسفه اخلاق
کلام
کلام اسلامی
کلام جدید
قرآنپژوهی
انسان شناسی
پیامبر شناسی
امام شناسی
هستی شناسی
معاد شناسی
خدا شناسی
قصص و تاریخ
اخلاق
احکام و فقه
علوم قرآنی
تاریخ تفسیر و مفسران
تاریخ قرآن
علوم حدیث
درایه حدیث
پیش زمینه حدیث
اصطلاحات حدیث
رجال
اخلاق
فضائل
رذائل
عرفان
نظری
عملی
فرق و مذاهب
خوارج (غیرشیعی)
تصوف (غیرشیعی)
اصحاب حدیث (غیرشیعی)
اشاعره (غیرشیعی)
ماتریدیه (غیرشیعی)
وهابیت (غیرشیعی)
غلات (غیرشیعی)
سایر فرق اهل سنت
معتزله (غیرشیعی)
مرجئه (غیرشیعی)
مشترک
کیسانیه (شیعی)
اثنا عشریه (شیعی)
زیدیه (شیعی)
اسماعیلیه (شیعی)
واقفیه (شیعی)
غالیان (شیعی)
بهائیت (شیعی)
اهل حق (شیعی)
نصیریه (شیعی)
سایر فرق شیعی
اصول فقه
فقه
عبادات
معاملات
ملحقات
حقوق
آیین دادرسی
جرم شناسی
حقوق بشر
مالکیت فکری
حقوق بینالملل
حقوق عمومی
حقوق جزا و جرمشناسی
حقوق خصوصی
ویترین
یادداشتها
تست
نصیحت از حقوق متقابل دولت و ملت در حکومت نبوى (قسمت اول)
26 فروردین 1387, 0:0
خبرگزاری فارس: در این مقاله ضمن کالبد شکافى مفهوم نصیحت به تبیین قلمرو و کاربرد آن پرداخته شده، سپس با استناد به روایات نصیحت از یک سو حق امت و از سوى دیگر حق حاکم دانسته شده، آن گاه موارد متعدد نصیحت و خیرخواهى متقابل رسول خدا(ص) و مردم نقل گردیده است...
نصیحت از حقوق متقابل دولت و ملت در حکومت نبوى (قسمت اول)
در این مقاله ضمن کالبد شکافى مفهوم نصیحت به تبیین قلمرو و کاربرد آن پرداخته شده، سپس با استناد به روایات نصیحت از یک سو حق امت و از سوى دیگر حق حاکم دانسته شده، آن گاه موارد متعدد نصیحت و خیرخواهى متقابل رسول خدا(ص)و مردم نقل گردیده است.ویژگىهاى ناصحان و حدود و مرزهاى نصیحت بخش دیگر این نوشتار است که با استناد به سخنان پیامبر مورد بحث قرار گرفته؛ حرمت شکنى، غشّ در نصیحت، باندبازى و گروه گرایى از دیدگاه نویسنده حدود و مرزهاى نصیحت اند، چنان که فاصله گرفتن از آموزه هاى قرآن، عدم احساس وظیفه، دنیاگرایى، بى اثر پنداشتن نصیحت و تلقّى نادرست از آن، از جملهء عوامل غفلت از نصیحت و خیرخواهى خوانده شده است. * * * در اسلام روابط میان افراد جامعه، برپایهء نصیحت و خیرخواهى استوار است. همه مسلمانان باید با توجه به این اصل، روابط گوناگون و حرکت هاى اصلاحى خود را پى ریزى کنند. حتى رابطهء انسان با خدا و پیامبر و نیز رابطهء دولت مردان بامردم و به عکس، باید بر این پایه استوار باشد و کسانى که اصل «خیرخواهى» را در زندگى و ارتباطات گوناگون خود رعایت نکنند، از جامعه اسلامى طرد مى شوند. پیامبر گرامى اسلام (ص)در این باره مى فرماید: «من لا یهتمّ بأمر المسلمین فلیس منهم و من لا یصبح و لایمسى ناصحاً للّه ولرسوله و لکتابه و لامامه و امامة المسلمین فلیس منهم؛[1] هر کس به امر مسلمانان اهتمام نورزد، از آنان نیست. هر کس در حال نصیحت و اخلاص نسبت به خدا و رسول و کتاب او و نسبت به امام خود و عموم مسلمانان، صبح و شام نکند، از آنان نیست.» در روایات متعدد دیگرى که از آن حضرت نقل شده، این رابطه دربارهء حاکم و افراد جامعه به عنوان حق تلقّى مى شود و هر دو در برابر آن مسؤولیت دارند. طبق این روایات، نصیحت حقى از رهبر و وظیفهء امت است و از دیگر سو، نصیحت و خیرخواهى، حقى از آن امت و وظیفهء رهبر است. در جامعهء اسلامى، رابطهء متقابل برقرار است. جایگاه و اهمیت این اصل آن قدر بالا و والاست که در روایتى از آن به عنوان صفت و غریزهء مؤمن یاد شده است؛ «المؤمن غریزته النصح و سجیته الکظم؛[2] غریزه و خصلت مؤمن نصیحت و خیرخواهى است و خوى او فرو بردن خشم.» وجود این غریزه در میان معتقدان به یک مکتب و نظام سبب مى شود که همکارى و همدلى میان آنان رشد کند و نیروهاى جامعه از حرکت عرضى و فرسایشى ـ که باعث اصطکاک و هدر رفتن نیروها مى شود ـ در حرکت طولى، هماهنگ و پیشرو گام بگذارند. در چنین جامعه اى، از غش، خیانت، قدرت نمایى، زورگویى و تخریب دیگران خبرى نیست. متأسفانه نصیحت و خیرخواهى با همهء اهمیتى که دارد، چنان که شایسته آن مى باشد مورد توجّه قرار نگرفته و کمتر زوایاى آن در عرصهء سیاست و حکومت شکافته شده است.[1] و این، یا به دلیل نداشتن دغدغهء فکر حکومتى و یا به خاطر تلقّى نادرست از نصیحت و عواملى دیگر از این دست است. آرى، شمارى هنوز مى پندارند که این بحث صرفاً بحثى اخلاقى است و عمل به آن الزامى نیست. اینان نصیحت را به معناى پند و اندرز و موعظه پنداشته و از مفهوم واقعى آن غفلت کرده اند. نصیحت، هر چند در ابتدا بحثى اخلاقى مى نماید، ولى با تبیین مفهوم آن و توجه به آیات و روایات باب ـ که به برخى از آنها در همین مقاله اشاره خواهیم کرد ـ خواهیم دید که این بحث داراى ابعاد گسترده حقوقى، سیاسى، فقهى و تربیتى است. تأمل و دقت در مفهوم نصیحت و ابعاد آن، در تلقّى و برداشت ما از حکومت اسلامى بسیار مؤثر است. از سوى دیگر، با این فرض که «نصیحت» را مسأله اى اخلاقى بدانیم، آیا مى توان گفت که همه مسائل اخلاقى مستحب و غیر الزامى هستند و یا مسائل اخلاقى؛ چه فردى و چه اجتماعى را نیز باید به دو دسته واجب و غیر واجب تقسیم کرد؟ بدون تردید، مسائلى چون : وفاى به عهد، راستى و درستى و... و از جمله نصیحت و خیرخواهى از مسائلى هستند که دست کم برخى از درجات آن و در شرایط خاص از مستحبات نبوده، بلکه از واجب ترین واجب هاست. در حقیقت این گونه مسائل اخلاقى پشتوانهء دیگر واجبات به شمار مى آیند. چگونه ممکن است پشتوانه واجبات، غیرالزامى باشد؟ به نظر مى رسد اشتباه از این جا ناشى شده که چون مسائل اخلاقى قابل تعقیب قضائى نیست، برخى پنداشته اند که آن ها از امور مستحبه و غیرالزامى هستند و بهاى لازم به آنها داده نشده است. افزون بر این، بسیارى از اخلاقیات ممکن است در صورت فردى، واجب نباشند ولى هنگامى که به حساب اجتماع گذاشته شوند ـ یعنى به عنوان فرهنگ یک جامعه مطرح شوند ـ حکم الزامى به خود مى گیرند؛ زیرا جامعه اى که مى خواهد انسانى و اسلامى زندگى کند و زندگى و حیاتى خداپسندانه داشته باشد، باید به این گونه آداب پاى بند باشد. اگر اسلامى زیستن لازم است ـ که هست ـ پس رعایت آدابش نیز ضرورت دارد. در میان همهء ارزشهاى اخلاقى و سنّت هاى اجتماعى، نصیحت و خیرخواهى جایگاه ویژه اى دارد. آیات و روایات فراوان باب و اهمیت پیامبر(ص)و یاران آن حضرت به ویژه امام على(ع)به این اصل، ادعاى ما را روشن تر مى سازد. با این همه، در روزگارم، به خاطر تلقّى نادرست از نصیحت؛ چنان که اشاره کردیم، و به خاطر عوامل دیگرى چون : ترتیب اثر ندادن به نصایح و رعایت نشدن حقوق ناصحان و استفادهء نادرست از نصیحت و ... مورد غفلت واقع شده است و جامعه اسلامى چنان که شایستهء آن است به این مهم نمى پردازد با این که وجود حکومت اسلامى به کارگیرى قانون نصیحت را اجتناب ناپذیر کرده است و باید شعار اجتماعى مسلمانان قرار گیرد، تا سکوت و بى تفاوتى و نظاره گرى از جامعه اسلامى رخت بربندد و خیرخواهى و نظارت و اهتمام به امور مسلمانان ـ ایرانى و غیرایرانى ـ جاى آن را بگیرد؛ چرا که امام راحل (قدس سره)فرمودند: «مااز جانب خداى تعالى مأمور ممالک اسلامى و استقلال آن ها هستیم و ترک نصیحت و سکوت را در مقابل خطرهایى که پیش بینى مى شود براى اسلام و استقلال مملکت جرم مى دانیم و گناه بزرگ مى شماریم و استقبال از مرگ سیاه مى دانیم...»[1] این نگاه فقیهانهء امام است به مسأله نصیحت و خیرخواهى که سکوت و کتمان و ترک نصیحت را جرم و گناه مى داند و حکم به حرمت آن مى دهد. در این مقال برآنیم تا با تبیین مفهوم نصیحت و قلمرو آن، حقوق متقابل دولت و مردم، شرایط ناصحان، حقوق ناصحان و... تلقّى درستى از نصیحت و چهارچوب آن و هم چنین استفاده درست از نصیحت، گامى در راه معرفى این قانون اجتماعى اسلام برداریم. به این امید که این مباحث سبب رواج و استقرار و همگانى شدن این اصل گردد و توده مردم، گروهها، حاکمان و رهبران جامعه به دور از خطگرایى ها و باندبازى ها آماده شنیدن نصیحت نصیحت گران عاقل و مشفق گردند. کالبدشکافى مفهوم نصیحت «نصیحت» از نظر مفهومى به معناى پند و اندرز نیست، بلکه به معناى خیرخواهى و مصلحت اندیشى صادقانه و واقع بینانه نسبت به دیگران است، در برابر غش که به معناى ناخالصى، بدخواهى، فریب و نیرنگ است. راغب اصفهانى مى نویسد: «النصح تحرى فعل أو قول فیه صلاح صاحبه»؛ «نصیحت، انتخاب و ابراز عمل و یا گفته اى است که خیر و صلاح نصیحت شونده در آن باشد.»[1] نصیحت از ماده «نَصح» و «نُصح» است. «نَصح» به معناى خالص شدن و خالص کردن است. به عمل خالص و تصفیه شده و هر چیز دیگرى که خالص و تصفیه شده باشد «ناصح» مى گویند و هر چیزى که تصفیه و خالص شود در حقیقت نصیحت شده است و «نُصح»، نقیض غش است. بنابراین، نصیحت از این باب به معناى خلوص و بى غل و غش بودن است.[2] این واژه دربارهء دوختن لباس، توبه، دوستى، مرد پاکدل و... نیز به کار رفته است.گفته مى شود: «ناصح الجیب؛ مرد پاکدل و بى غل و غش.» «ناصح نفسه بالتوبة»؛ «دل خود را براى توبه پاک و خالص گردانید.» و «نصحت توبته؛ توبهء او از هرگونه سستى و لغزش خالص شد.» توبهء نصوح نیز از همین ماده است. «نصح له المودّة؛ دوستى را براى او خالص گردانید.» «نصاحة الثوب و غیره؛ جامه و مانند آن را خوب دوخت.» سپس این ماده و تعبیر دربارهء سخنان و اعمالى که از روى خلوص و خیرخواهى و به دور از نیرنگ گفته و عمل مى شود به کار رفته است. مناسبت آن این است که انسان خیرخواه، سخن و عمل خود راز هرگونه غل و غش و ناخالصى پاک کرده و هیچ انگیزه اى جز خیرخواهى ندارد و یا همان گونه که خیاط، تکه هاى پارچه را به هم وصل مى کند و مواضع فرسودهء لباس را ترمیم مى کند و یا همان گونه که توبه کننده با توبه، بین خود و خدایش را اصلاح مى کند «ناصح» نیز به وسیله «نصیحت» با نصیحت شونده ارتباط برقرار کرده و به ترمیم کاستى هاى او مى پردازد.[1] این واژه چون واژه اى قرآنى و روایى است افزون بر کتابهاى لغت، در بسیارى از تفسیرها و کتابهاى دیگر به شرح این واژه پرداخته اند.[2] قلمرو و کاربرد نصیحت «نصیحت» از نگاه اهل لغت، بیش از یک معنى ندارد ولى به اقتضاى موارد، در شکل هاى گوناگونى ظاهر مى شود و مصادیق فراوان دارد. از باب مثال، نصیحت نسبت به خداوند با نصیحت نسبت به پیامبر خدا(ص)و کتاب خدا و امامان معصوم یا نسبت به مسلمانان و حاکمان از نظر مصداق متفاوت است. هرچند همه آنها از مصادیق خیرخواهى است و از نظر محتوا و مفهوم یکى است ولى از نظر شکل، متمایز است. براى نمونه : قرطبى در سورهء مبارکه توبه ذیل آیهء شریفه : (لیس على الضعفاء... حرج اذا نصحوا لله و رسوله)[3] پس از تفسیر آیه، نصیحت براى خد، پیامبر خدا(ص) کتاب خدا و... را این گونه معنا کرده است :«نصیحت براى خدا این است که در باور به یگانگى خدا خالص باشیم و او را به صفات شایستهء الهى توصیف کنیم و از هرگونه نقص و کاستى برکنار بداریم و از آن چه مایه خشم و غضب اوست دورى کرده، به آن چه او دوست دارد عمل کنیم. نصیحت براى پیامبر خدا(ص) این است که به پیامبرى او باور داشته و از اوامر و نواهى او پیروى کنیم. دوستانش را دوست و دشمنانش را دشمن بداریم. حرمت او و اهل بیتش را پاس بداریم و او را و سنّت او را بزرگ بداریم و سنّت او را، پس از رحلتش، با درس و بحث زنده نگاه داریم. به فهم، دفاع و نشر و تبلیغ سنّت او اقدام کنیم. و خود را به اخلاق ستوده آن حضرت بیاراییم. نصحیت کتاب خدا، یعنى خواندن و فهمیدن آن و هم چنین دفاع از آن و یاددادن آن به دیگران و احترام و عمل کردن به آن است. نصیحت پیشوایان مسلمانان به این معنا است که بر آنان خروج نکنیم و آنان را به سوى حق ارشاد کنیم و در جاهایى که غفلت کرده اند، آگاهى دهیم و از آنان پیروى کرده، به حقوق واجبشان عمل کنیم. نصیحت عموم مسلمانان آن است که با آنان دشمنى نکنیم و به ارشاد و راهنمایى آنان بپردازیم و صالحان و نیکوکاران آنها را دوست بداریم و براى همه آنان دعا کرده، خواستار خیر و خوبى همهء آنان باشیم.»[1] ابن حجر در فتح البارى[2] و قسطلانى در ارشاد السارى[3] و ابن منظور در لسان العرب[4] و...پس از اشاره به گستردگى مفهوم نصیحت، همین معانى را با اندک تفاوتى آورده اند. مرحوم محدث قمى نیز مى نویسد: «نصیحت در مورد کتاب خدا تصدیق کردن و عمل به آن است و نصیحت پیامبر خدا(ص)و امامان (ع) به معناى تصدیق آن ها و پیروى از اوامر و نواهى آن بزرگواران است و نصیحت مردم به معناى ارشاد کردن آنان به مصالح و مفاسد دنیوى و اخرویشان مى باشد.»[5] قلمرو نصیحت، از آن چه عالمان شیعى و اهل سنّت نوشته اند گسترده تر است، بلکه هر مفهومى که در چهارچوب خیرخواهى و مصلحت خواهى قرار گیرد جزء قلمرو نصیحت است. به عنوان مثال : اگر اطلاع از جریانات و حوادث کشور یا چگونگى عمل کارگزاران و مسؤولان حکومتى و گزارش نقص ها و کاستى هاى موجود در مناطق گوناگون کشور و... براى رهبر مفید است، همهء این ها از مصادیق نصیحت به ائمه مسلمین است، هر چند گزارش کننده نسبت به این کارها مأموریت و مسؤولیت خاص نداشته باشد. از سوى دیگر، پاس داشتن ارزشها، پاسدارى از احکام اسلامى، گزینش بهترین افراد براى مسؤولیتها، مانع شدن از هزینهء بیت المال به نارو، داد مظلوم از ظالم ستاندن، تعیین مأمورانى براى نظارت بر کارهاى کارگزاران از سوى حاکم، حفظ امنیت و... همه از مصادیق خیرخواهى امام و حاکم اسلامى نسبت به مسلمانان است. پس هر سخن و عملى که با هدف خیرخواهى، با صراحت و بدون پیرایه اظهار شود نصیحت است و به عکس، سکوت و کتمان به هر دلیل که باشد ناخالص و غش و خدعه به شمار مى آید.بنابراین، نباید نصیحت را در دایرهء خاصى محصور ساخت و شکل خاصى را براى آن ترسیم کرد. کیفیت کار، متناسب با مورد و بسته به تشخیص ناصح عاقل و مشفق است. تلقّى و برداشت یاران پیامبر خدا(ص) چه در روزگار حضور آن بزرگوار و چه پس از آن بیانگر وسعت و گستردگى قلمرو نصیحت است. یاران آن حضرت پیشنهادها و گاه انتقادها و اعتراض هاى خود را به عنوان خیرخواهى ارائه مى کردند. پیامبر(ص)نیز بدون هیچ گونه ناراحتى به خیرخواهى آنان گوش مى داد و عمل مى کرد.[1] پس از رحلت آن حضرت، یاران پیامبر(ص)به ویژه على(ع)نیز همین تلقّى و برداشت را از نصیحت داشتند و بدان پاى بند بودند. از باب نمونه، على(ع)زارش ابوالاءسود دوئلى را دربارهء خیانت و اختلاس فرماندار بصره «نصیحت» نامیده و از او تشکر کرده است : «فمثل نصح الامام و الاءمّة و ادّى الاءمانة و دلّ على الحق... فلا تدع اعلامى بما یکون بحضرت ممّا النظر فیه للاءمّة صلاح فان بذل جدیر و هو حق واجب علی»؛ «پس همانند تو امام و امت را نصیحت و امانت خود را ادا مى کند و به سوى حق رهنمون مى شود.... پس از این نیز، گزارش دادن را نسبت به چیزهایى که در حضور شما واقع مى شود و در مواردى که صلاح امت در گزارش آن است ترک نکن؛ زیرا تو به این کار سزاوار و این عمل بر تو حق واجب است.»[1] هم چنین آن حضرت در نامه اى به کمیل بن زیادنخعى و شبیب بن عامر، جنگ با دشمنان حکومت اسلامى و دفاع از مسلمانان و سرزمین هاى اسلامى را «نصیحت» امام مسلمانان دانسته است.[2] اباذر برخوردهاى خود را با معاویه و عثمان از باب «نصیحت» دانسته است.[3] هم چنین گزارش هایى که از دشمنان اسلام براى پیامبر مى آمد، مصداقى از نصیحت بود. در گزارشى آمده است : «اذ جاء بدیل بن ورقاءالخزاعى فى نفر قومه من خزاعة و کانوا عیبة نصح رسول الله (ص)من أهل تهامة؛[4] بدیل بن ورقاء با گروهى از قوم خود به حضور پیامبر(ص) آمدند. قوم بدیل همه خیرخواه آن حضرت بودند. بدیل گزارش اهل تهامه را به پیامبر داد.» ابن حجر در شرح این حدیث از قول ابن اسحاق آورده است که : طایفه خزاعه؛ چه مسلمانان آنها و چه مشرکانشان، همه عیون و نیروهاى اطلاعاتى پیامبر بودند و اخبار مکه را به پیامبر گزارش مى کردند.[5] شهید اول با استناد به روایات نصیحت، جایگزینى حاکم و کارگزاران اصلح به جاى صالح را از مصادیق نصیحت و خیرخواهى حاکم نسبت به مسلمانان دانسته است.[6] معاذبن جبل و ابى عبیدةبن جراح سخنان زیر را در نامه اى به عنوان نصیحت به خلیفه دوم نوشتند: «ولایت بر مردم را از سرخ و سیاه بر عهده گرفته اى. پس مواظب باش که با انسان هاى شریف و غیرشریف، دوست و دشمن، برابر عدل رفتار کنى و روزى راکه باید پاسخگوى کارهایت باشى، به یادت مى آوریم... ما این مطالب را به عنوان نصیحت و خیرخواهى به تو نوشتیم.»[1] خلیفه دوم نیز مطالب یاد شده را به عنوان نصیحت پذیرفت و تقاضا کرد که نصیحت خواهى آن ها ادامه داشته باشد.[2] کتاب «حیاة الصحابه» با عنوان : «نصیحة الامام الرعیّة» نصایح چند تن از یاران پیامبر(ص) را به خلفا آورده است :[3] «ابوذر در گفت وگویى با عثمان، خلیفه سوم، برخوردش با معاویه و خود عثمان را نصیحت خوانده است. واقدى در خبرى به اسناد خود نقل کرده است، روزى که ابوذر را از شام پیش عثمان آوردند، گفت :«أنت الذى فعلت و فعلت، فقال له أبوذر: نصحت فاستغششنى و نصحت صاحب فاستغشنى، فقال عثمان : کذبت ولکن ترید الفتنه و تحبها قد انغلت الشام علینا...»[4] توکسى هستى که چنین و چنان کردى. ابوذر گفت : تو را نصیحت کردم، تو پنداشتى که نسبت به تو غش و خیانت روا مى دارم و رفیقت معاویه را نیز نصیحت کردم او نیز، همان گونه پنداشت، عثمان گفت : دروغ مى گویى و مى خواهى فتنه بپا کنى. تو دوستدار فتنه اى، شام را بر ما تباه کردى. ابوذر گفت : از روش دو رفیقت پیروى کن تا هیچ بر تو سخنى نباشد. عثمان گفت : اى بى مادر، تو را به این کارها چه کار؟ ابوذر گفت : به خدا سوگند هیچ عذر و گناهى براى من نمى یابى مگر امر به معروف و نهى از منکر.»[5] حدود ده نفر از یاران پیامبر خدا(ص)از جمله : عمار، مقداد و... بر آن شدند تا نامه اى به عثمان دربارهء کارهاى خلاف او به عنوان نصیحت به حاکم اسلامى تنظیم کنند. تخلفات عثمان در یازده بند به شرح زیر نوشته شد: 1. موارد تخلف عثمان از سنّت پیامبر(ص)و حتى سنّت دو خلیفهء پیش ازاو. 2. بخشش خمس آفریقا به مروان، با آن که حق دیگران بوده است. 3. ساختن قصرهایى در مدینه براى خود و دیگران. 4. ایجاد قصرهایى به وسیلهء مروان در ذى خشب و... از خمس. 5. سپردن کارها به افراد غیرشایسته و مسلّط کردن بنى امیّه بر مردم در بسیارى از شهرها. 6. کارهاى خلاف ولیدبن عقبه در کوفه؛ از جمله : چهار رکعت خواندن نماز صبح در حال مستى و.... 7. تعطیل حد بر ولید. 8. استفاده نکردن از مهاجران و انصار و واگذار نکردن مسؤولیت به آنان و هم چنین مشورت نکردن با آنان. 9. ایجاد تفرجگاه هایى براى خود در اطراف مدینه. 10. هدیه هاى فراوان از زمین و غیر زمین به کسانى که شایستگى آن را نداشتند. 11. برخوردهاى نادرست بامردم، از جمله تازیانه زدن.... پس از آن که نامه نوشته شد، عمار نامه را پیش عثمان برد. او پس از خواندن نامه گفت : این نامه را تو نوشته اى ؟ عمار گفت : من و چند نفر دیگر که از ترس تو متفرق شدند. گفت : چرا تو از میان آنان دست به چنین کارى زدى ؟ عمار گفت : «لاءنى أنصحهم ل»؛ «چون من ناصح ترین آن ها نسبت به تو هستم.» در حقیقت این نامه مصداق سخن امام (ع)است که فرمود: «من بصرک عیب فقد نصحک»؛[1] «هرکس عیب و کاستى تو را بنمایاند درحق تو خیرخواهى کرده است.» نمونه ها در این زمینه بیش از این است براى این که بحث به درازا نکشد به همین اندازه بسنده مى کنیم. با دقت و تأمل در آن چه آوردیم، به ویژه موارد کاربرِد «نصیحت» روشن شد: 1. نصیحت، مفهومى عام بوده و قلمرو گسترده اى دارد و هرگونه گفتار و کردارخیرخواهانه اى از سوى حاکم و مردم نسبت به یکدیگر و هم چنین مردم نسبت به هم را در بر مى گیرد. 2. نصیحت و خیرخواهى ابزار و شیوهء خاص ندارد. ناصح براساس تشخیص خود، گاه حضورى و گاه از راه نگارش نامه و گاه با استفاده از مطبوعات و رادیو و تلویزیون و... به این کار مى پردازد و این کار را گاه با ارائه پیشنهاد و گاه با زبان انتقاد و اعتراض و گاه به صورت موعظه و گاه به صورت یادآورى کاستى ها و تلاش براى رفع آن انجام مى دهد و به خیرخواهى مى پردازد. بر همین اساس اصحاب پیامبر از جمله على(ع)انتقادهاى صریح خود از عثمان و معاویةبن ابى سفیان را نصیحت دانسته اند.[1] 3. نصیحت، غیر از اطاعت است. هر چند اطاعت و پیروى گاه خیرخواهى تلقّى مى شود و همان گونه که در روایات گذشت، وظیفه نصیحت در برابر رهبرى غیر از وظیفه اطاعت از اوست.افزون بر این در برخى از روایات، آن دو در برابر یکدیگر قرار گرفته اند: «أنى عارف لذى الطاعة منکم فضله و لذى النصیحة حقه».[2] اطاعت؛ پیروى از دیگرى و برابر میل او حرکت کردن و حتى از رأى و نظر خود دست برداشتن است، ولى در «نصیحت» چنین قیودى وجود ندارد. «ناصح» در بیشتر موارد تابع و مطیع نیست او برابر رأى و نظر خود اقدام مى کند و چه بسا نظر او براى نصیحت شونده خوشایند نباشد. بنابراین، سخن فیض کاشانى و علامهء مجلسى که نصیحت به ائمه مسلمین را به اعتقاد خالصانه و پیروى کامل از ائمه : تفسیر کرده اند، درست نیست.[3] علت چنین تفسیرى این است که آن دو بزرگوار «النصیحة لاءئمة المسلمین» را به ائمه معصومین (ع) محدود دانسته اند.[1] شمارى از عالمان اهل سنّت، از جمله ابن اثیر، با توجه به این که پیروى از هر حاکمى را، هر چند ستم گر باشد واجب مى دانند، در معناى «نصیحت» نوشته اند: «نصیحة الائمة: أن یطیعهم فى الحق، ولایرى الخروج علیهم اذا جارو»؛ «نصیحت ائمه، پیروى از آنان در حق و ترک خروج بر ایشان به هنگام ستم است.»[2] مرحوم علامه مجلسى در مرآة العقول، پس از نقل سخنان ابن اثیر، اشاره اى به نادرست بودن مفهوم یاد شده کرده است.[3] بسیارى از علماى اهل سنّت نیز این تفسیر را نپذیرفته اند؛ از جمله : ابن حجر در فتح البارى و قسطلانى در ارشادالسارى نوشته اند: «و النصیحة لاءئمة المسلمین اعانتهم على ماحملوا القیام به وتنبیههم عندالغفلة و سدخلتهم عندالهقوة و جمع الکلمة علیهم و رد القلوب النافرة الیهم و من أعظم نصیحتهم دفعهم عن الظلم بالتى هى أحسن»؛[4] «نصیحت به ائمه مسلمین عبارت است از: یارى آنان در کارهاى حکومتى، هشدار به آنان به هنگام غفلت، ترمیم لغزش هاى آنان، دعوت مردم به اتحاد و هماهنگى با آنان و جذب ناراضیان و از جمله بزرگترین نصایح نسبت به ائمه مسلمین این است که آنان از ستم به شایستگى بازداشته شوند.» در سخنان یاد شده ـ برخلاف ابن اثیر ـ بازداشتن حاکم از ستم، از مصادیق نصیحت دانسته شده است. ابن منظور نیز در لسان العرب، پس از نقل سخنان نهایه مى گوید: «با اطلاق جمله : «ولایرى الخروج علیهم اذا جارو»، جایى براى قید: «نصیحة الاءئمة أن یطیعهم فى الحق»، باقى نمى ماند و این دو جمله با هم ناسازگارند.»[5] افزون بر این، «سکوت و بى تفاوتى در برابر ستم» با توجه به روایات باب و مفهوم نصیحت، نه تنها نمى تواند جزء مصادیق نصیحت باشد که ضد آن است، همان گونه که با وظیفهء امر به معروف و نهى از منکر نیز سازگارى ندارد. 4. همان گونه که اشاره کردیم، نصیحت به معناى خیرخواهى و خلوص در برابر غل و غش و ناخالصى است. بر همین اساس، نصیحت، ارزش و قداست خاصى دارد. اما واژه هاى دیگرى چون : مشورت، انتقاد، امر به معروف و نهى از منکر، چنین قداستى را ندارند؛ چرا که در تحقق آن ها انگیزه ها چندان دخالتى ندارند. بدین معنا که ممکن است هر یک از آن ها با نیت و انگیزه هاى خیرخواهانه و غیر آن انجام شود. افزون بر این، انتقاد به نقد گذاردن عملکردهاست؛ یعنى پس از آن که عملى انجام گرفت، افراد خبره و کارشناس به بررسى آن مى پردازند و خوب و بد کار انجام شده را از هم جدا مى کنند. ولى «نصیحت» اعم است؛ پیش از عمل و یا پس از آن تفاوتى ندارد. البته انتقاد نیز در برخى از جاها مى تواند از مصادیق «نصیحت» باشد و آن جایى است که انتقاد با انگیزهء خیرخواهى انجام شود. مشورت نیز همین گونه است. مشورت تنها در صورتى است که شخصى نظرخواهى کند و انسان نظرخودش را اعلام کند ولى «نصیحت» اعم از آن است؛ چه نظر بخواهد و چه نخواهد، وظیفه نصیحت به جاى خود است. تفاوت امر به معروف و نهى از منکر با نصیحت، افزون بر آن تمایز کلى که اشاره شد؛ از نظر مفهوم اجرایى و مراحل آن نیز با هم متفاوتند. کار «ناصح» نشان دادن راه و ایجاد انگیزه است، ولى در امر به معروف و نهى از منکر، دستور و بازداشتن و در برخى از مراحل آن تندى و خشونت نیز وجود دارد. در عین حال، امر به معروف و نهى از منکر نیز مى تواند از مصادیق خیرخواهى باشد. نگاهى به روایات باب نصیحت عالمان شیعى در جوامع روایى خود، باب و یا ابوابى را به این عنوان اختصاص داده اند: امر به معروف و نهى از منکر با نصیحت، افزون بر تمایز کلى، از نظر مفهوم اجرایى و مراحل آن نیز با هم متفاوتند. کلینى در کافى،[1] فیض کاشانى در وافى،[2] علامه مجلسى در بحارالاءنوار[3] و شیخ حرعاملى در وسائل الشیعة[4]و... روایات بسیارى را باعنوان هاى گوناگون درباره نصیحت آورده اند. در منابع روایى اهل سنّت نیز روایات فراوانى در این باب آمده است.[5] بسیارى از روایات فریقین در این زمینه مشترک است. روایات باب نصیحت را مى توان به دسته هاى گوناگون تقسیم کرد. ما تنها به نمونه اى از روایات در سه دستهء زیر که با بحث ما ارتباط دارد، اشاره خواهیم کرد: 1. روایاتى که از «نصیحت» به عنوان حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامى یاد کرده است. 2 روایاتى که از «نصیحت» به عنوان حق و حکومت بر مردم یاد کرده است. 3 روایاتى که «نصیحت» را حق مؤمن بر مؤمن و یا حق عامهء مسلمانان شمرده است. ما نخست نمونه اى از روایات دسته اول را با عنوان : «نصیحت، حق امت» و سپس روایات دسته دوم را با عنوان : «نصیحت، حق حاکم» مى آوریم.[6] محور بحث ما نقل و تحلیل سخنان پیامبر(ص)و سپس سیرهء آن حضرت است. هر چند در لابلاى مباحث، براى تبیین گفتار و رفتار پیامبر خدا(ص)به سخنان امامان معصوم (ع) به ویژه على(ع)اشاراتى نیز،خواهیم داشت. الف) نصیحت، حق امت در نظام اسلامى، «نصیحت ائمه مسلمین» حق مردم است و مردم براساس این حق مى توانند نصایح، پیشنهادها و حتى انتقادها و اعتراض هاى خود را نسبت به رهبران جامعه اسلامى مطرح کنند.مسؤولیت حاکمان و کارگزاران در برابر مردم، از روشن ترین ویژگى هاى حکومت اسلامى است. روایاتى که در این باب از پیامبر اسلام (ص)رسیده، بسیار است. تنها به نمونه اى از آن ها اشاره مى کنیم. 1. پیامبر خدا(ص)در حجة الوداع که با توجه به موقعیت مکانى و زمانى، اساسى ترین و ضرورى ترین مسائل را باید طرح مى کردند، مسائلى که از نادیده گرفتن آن کیان اسلام و امت اسلامى ضربه مى دید، موضوع «نصیحت به ائمهء مسلمین» را در مسجد خیف یادآورى کردند و آن را از جمله امورى برشمردند که هیچ مسلمانى نباید در آن تردید کند:«ثلاث لایغل علیهن قلب امرى مسلم : اخلاص العمل لله، والنصیحة لائمة المسلمین واللزوم لجماعتهم؛[1] سه چیز است که قلب هیچ مسلمانى نباید در آن تردید کند: اخلاص عمل براى خد، نصیحت و خیرخواهى رهبران مسلمین و همراه بودن باجماعت مسلمانان.» همین روایت با تفصیل بیشترى در کافى و دیگر منابع روایى آمده است.[2] 2. رسول خدا هم چنین فرمود: «الدین نصیحة قیل لمن یا رسول الله ؟ قال : لله و لرسوله و لائمّة الدین و لجماعة المسلمین»؛[3] «دین عبارت است از نصیحت، گفته شد براى چه کسى اى پیامبرخد، فرمود: براى خدا، پیامبر خدا و ائمه مسلمین و جماعت مسلمانان.» برخى در شرح این حدیث گفته اند: این حدیث از جمله احادیثى است که یک چهارم دین در آن است. اما «نووى» مى گوید:«این حدیث به تنهایى همه غرض دین را به دست مى دهد.»[4] و در برخى از روایات به جاى «الدین نصیحة» آمده است : «رأس الدین النصیحة لله...»[5] تعبیر از نصیحت به رأس و اساس دین، بیانگر اهمیت آن است؛ چون همان گونه که تن انسان بدون سر، بى ارزش و فاقد حیات است؛ دین بدون نصیحت نیز چنین است. امام باقر(ع)از قول پیامبر خدا(ص)نقل کرده است : «ما نظر الله الى ولى له یجهد نفسه بالطاعة لامامه و النصیحة الا کان معنا فى الرفیق الاءعلى؛[1] خداى عزوجل، کسى را که دوست دار اوست و خودش را در راه خیرخواهىِ امام و رهبرش به زحمت افکنده، نظر نکند مگر هنگامى که در رفیق اعلى، همراه باشد.» آن چه آمد، تنها نمونه اى از این دسته از روایات بود. افزون بر این، در بسیارى از روایات از نقطه مقابل، نصیحت که غش به امامان و حاکمان مسلمان باشد نهى شده است چنان که پیامبر فرمود: «من غشّنا فلیس من؛[2] هر که با ما غش و نادرستى کند، از ما نیست.» و نیز على(ع)مى فرماید: «لا تختانوا ولاتکم و لاتغشوا هداتکم و لاتجهلوا ائمتکم و لاتصدعوا عن حبلکم فتفشلوا و تذهب ریحکم و على هذا فلیکن تأسیس أمورکم و الزموا هذه الطریقة»؛[3] «به والیان و حاکمان خود خیانت نکنید. به رهبران خود غش روا مدارید. پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته پیوند خود پراکنده نشوید که دولت و شوکت شما از بین مى رود. کارهاى شما باید بر همین اساس استوار باشد و بر همین شیوه بمانید.» روایاتى که از «نصیحت» به عنوان «حق مؤمن بر مؤمن» یاد کرده،[4] در این باب نیز قابل استناد است؛ چرا که حاکم مسلمان و کارگزاران او به عنوان مصادیقى از مؤمنان باید نصیحت شوند. ب) نصیحت حق حاکم پیامبر خدا(ص)همان گونه که از مردم مى خواست نسبت به حاکمان مسلمان خیرخواهى داشته باشند. از حاکمان نیز مى خواست که نسبت به امت اسلامى خیرخواهانه برخورد کنند. روایات این باب نیز بسیار است که به نمونه هایى از آن اشاره مى کنیم : 1. پیامبر(ص)هنگامى که مى خواست سفراى خود را به دربار حاکمان آن روزگار بفرستد، به آنان چنین مى فرمود: «انصحوا لله فى عباده، فانه من استرعى شیئاً من أمور الناس، ثم لم ینصح لهم حرم الله علیه الجنة...؛[1] با بندگان خدا خیرخواهانه برخورد کنید؛ چون هر کس چیزى از امور مردم را متصدى شود ونسبت به آنان خیرخواهى نکند، خداوند بهشت را بر او حرام مى گرداند.» 2. آن حضرت در روایتى دیگر فرمودند: «أیّما وال ولى شیئاً من أمر المسلمین فلم ینصح لهم و لم یجهد لهم کنصحه وجهده لنفسه، کبّه الله تعالى على وجهه یوم القیامة فى النار»؛[2] «هر حاکمى که کارى از کارهاى مسلمانان را برعهده گیردو وظیفهء خیرخواهى را نسبت به آنان رعایت نکند و کوشش لازم را به عمل نیاورد، به همان اندازه که خیرخواه خود بوده و براى خود تلاش مى کند، خداوند او را روز قیامت در آتش خواهد افکند.» نصیحت و خیرخواهى انسان نسبت به خود چگونه است ؟ بى شک، انسان در هر کارى که مى خواهد اقدام کند ـ چه دنیوى و چه اخروى ـ سود و زیان آن را مى سنجد و سپس اقدام مى کند. حاکم نیز نسبت به مسلمانان باید این گونه باشد.کارهایى را که خود و یا کارگزارانش مى خواهند انجام دهند، ببینند آن کار براى دنیا و یا آخرت مردم سودمند است یا نه و سپس اقدام کنند. مسؤولیت بسیار سنگین است. 3. و نیز پیامبر خدا(ص)مى فرماید: «ایّما راع استرعى رعیة فلم یحطها بالاءمانة و النصیحة ضاقت علیه رحمة الله تعالى التى وسعت کل شى ء»؛[3] «هرکس سرپرستى گروهى را برعهده بگیرد و در کار آن ها به امانت و خیرخواهى رفتار نکند، رحمت خدا که شامل همه چیز است به او نخواهد رسید.» همین روایت با اندکى تفاوت در کتابهاى اهل سنّت نیز آمده است.[1] 4. پیامر خدا فرمود:«من ولى من أمر المسلمین شیئاً فلم یحطهم بنصیحة کما یحوط أهل بیته فلیتبوء مقعده من النار».[2] 5. «ما من أمیر یلى أمر المسلمین ثم لا یجهد لهم و ینصح الاّ لم یدخل معهم الجنه»؛[3] «هر امیر و فرماندهى که کارى از کارهاى مسلمانان را برعهده بگیرد. سپس تلاش و کوشش و خیرخواهى براى آنان نداشته باشد، با آنان داخل بهشت نخواهد شد.» افزون بر روایات یاد شده در بسیارى از روایات، از نقطه مقابل نصیحت و خیرخواهى حاکمان نسبت به مردم، از «غش» به آنان نیز نهى شده است. از باب نمونه : پیامبر خدا مى فرماید: «ما من امام و لاوال بات لیلة سوداء غاشاً لرعیته الا حرم الله علیه الجنة و عرفها یوجد یوم القیامة من مسیرة سبعین سنة»؛[4] «هر امام و والى در حالى بخوابد کهنسبت به رعیت نیرنگ زده باشد، خداوند بهشت را بر او حرام کند، بهشتى که بوى خوش آن از راهى هفتاد ساله پیدا است.» در روایات دیگر، غش به رعیت از سوى حاکم سبب غضب خداوند،[1] دخول در آتش جهنم[2] و دورى از بهشت[3] شمرده شده است. با تعبیرها و هشدارهایى که در روایات یاد شده آمده است، باز هم مى توان «نصیحت» را تنه، امرى اخلاقى و مستحب پنداشت و یا باید گفت : نصیحت یکى از اهم واجبات است، که ترک آن موجب دخول در آتش جهنم است ؟! در این بخش نیز روایاتى که به عنوان : «حق مؤمن بر مؤمن» آمده و هم چنین روایاتى که مسلمانان را از ترک این وظیفه بر حذر داشته اند،[4] قابل استناد است؛ چون مسلمانان جزء مصادیق این روایات به شمار مى آیند و بر حاکمان اسلامى واجب است که به عنوان اداى حق مؤمنان نسبت به آنان خیرخواهى داشته باشند. ادامه دارد/
خبرگزاری فارس
نصیحت از حقوق متقابل دولت و ملت در حکومت نبوى (قسمت اول)
نظر خود را بنویسید!
در حال حاضر هیچ نظری برای این مقاله وجود ندارد.
برای درج نظر خود درباره
نصیحت از حقوق متقابل دولت و ملت در حکومت نبوى (قسمت اول)
فیلدهای زیر را پر کنید.
نظر شما
عنوان
این فیلد اجباریست.
امتیاز
-
1
2
3
4
5
این فیلد اجباریست.
نظر شما
این فیلد اجباریست.
اطلاعات شما(اختیاری)
نام شما
آدرس شما
پست الکترونیک
جستجو
این موضوعات را نیز بررسی کنید:
منتخب نشریات
اردیبهشت 94
تاریخ اسلام
جدیدترین ها در این موضوع
رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران
در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزشهای اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهمالسلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شدهاند با تلاشهای خود سعی بر بیارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
30 خرداد 1403, 15:48
تبیین و ضرورتشناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری
در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مسالهی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری
در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
دختر در آینه تعامل با پدر
یهود از پیامبری حضرت موسی علیهالسلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیهالسلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
30 خرداد 1403, 15:47
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل
با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
30 خرداد 1403, 15:47
پر بازدیدترین ها
اگر والدین به فرزندان ستم کنند فرزندان چطور برخورد کنند، بطوری که هم موجب ناراحتی آنها نشود و هم بتوانند آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند، و اگر نصیحت تأثیر نداشت چطور باید با آنها برخورد کرد؟
24 آبان 1393, 14:10
نسبت های چهارگانه (نسب اربع)
24 آبان 1393, 14:8
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن
قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
11 دی 1396, 13:58
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران
این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نمودهاند.
4 تیر 1390, 0:0
رساله حقوق امام سجاد(ع)
اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کردهاند: روایات، ادعیه (بهویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
15 اردیبهشت 1397, 19:5
سایت های پژوهشکده باقرالعلوم
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان
پژوهه تبلیغ
Powered by
TayaCMS