دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقش بصیرت در دوره فتنه

No image
نقش بصیرت در دوره فتنه

نقش بصيرت در دوره فتنه

دكتر حسين سوزنچي-عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق عليه السلام

جامعه اسلامی یک جامعه بسیار پیچیده است. برخلاف جامعه کفر که بسیار بسیط و ساده است، یکی از علل پیچیده بودن جامعه اسلامی در این است که پیچیده در فتنه هاست. تا ادعای ایمان درجایی مطرح شود، فتنه و آزمایشهای پیچیده آغاز می شود.

قُلْ هـذِهِ سبِیلِی أدْعُو إِلی ا... علی بصِیره أناْ ومنِ اتّبعنِی وسُبْحان ا... وما أناْ مِن الْمُشْرِکِین.[1]

حادثه عاشورا قیامی علیه ظلم بود. همیشه از ظلم یزیدیان – که ظلم آشکار است – سخن گفته شده است. اما ظلم عظیمتری در این حادثه هست که اغلب مغفول میماند و آن ظلم کوفیان مدعیِ پیروی از امام است. شاید فلسفه اصلی غیبت امام زمان هم نه ظلم ظالمان، بلکه ظلم پیروان باشد. یادمان باشد که کوفیان اولین گروهی هستند که بر امام حسین(ع) گریستند. پس هر گریهای ارزش ندارد. اگر انسان در هنگامی که باید از حق دفاع کند، دفاع نکند، فردای شهادت امام حسین، گریه کردن که هیچ، قیام توابین به راه انداختن نیز سودی ندارد.

کوفیان دو دسته بودند. یک دسته به امام نامه نوشتند و از او دعوت کردند و یک دسته نامه ننوشتند. هر کدام از این دو دسته با وقوع حادثه عاشورا به سه دسته تقسیم شدند؛ یا به یاری امام شتافتند یا به جنگ با امام برخاستند و یا سکوت کردند. از این شش دسته تنها یک گروه همیشه به وظایف خود عمل کردند؛ هم نامه نوشتند و هم از امام حمایت کردند؛ مثل اکثر یاران امام. مثلا حبیب بن مظاهر. یک گروه که تعدادشان خیلی کم بود هم قبول شدند. کسانی که نامه ننوشتند اما در آخر از امام حمایت کردند. مانند حربن یزید ریاحی و زهیر. اما چهار گروه باقی مانده جهنمی شدند. باید توجه کرد که عده زیادی بودند که به امام نامه نوشتند اما به قتل او و غارت اموالش و اسیرکردن اهل بیتش اقدام کردند. این، آن ظلم مهمی است که همواره انسان را نگران میکند. نگران اینکه نکند ما در زمره کسانی باشیم که دعای ندبه میخوانیم، اما وقتی امام ظهور کند به جنگ با او برخیزیم یا در خانه ساکت بنشینیم. آیه 11 و12 سوره بقره، رعب در دل آدم میاندازد: «و إِذا قِیل لهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِی الأرْضِ قالُواْ إِنّما نحْنُ مُصْلِحُون ألا إِنّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُون ولـکِن لاّ یشْعُرُون» ما خودمان را اهل صلاح میدانیم و کارمان را اصلاح جامعه میشمریم اما شاید واقعاً فساد میکنیم و خودمان نمیفهمیم.

مبتلا شدن همه جوامع دینی به فتنه

اینها مقدمه ای بود تا درک کنیم که جامعه اسلامی یک جامعه بسیار پیچیده است. برخلاف جامعه کفر که بسیار بسیط و ساده است، یکی از علل پیچیده بودن جامعه اسلامی در این است که پیچیده در فتنه هاست. تا ادعای ایمان درجایی مطرح شود، فتنه و آزمایشهای پیچیده آغاز می شود: أحسِب النّاسُ أن یُتْرکُوا أن یقُولُوا آمنّا وهُمْ لا یُفْتنُون؟ قرآن در جایی وقتی میخواهد دستور کشتن فتنهانگیزان را بدهد، تعلیلی میکند که: «الفتنه اشدّ من القتل» و این سخن دشواری است که درک کنیم فتنه انگیزی حتی از کشتن انسانها نیز سختتر و بدتر است.

در حکمت 93 نهج البلاغه آمده است: «دعا نکنید که خدایا مرا به فتنه گرفتار نکن» چراکه بی شک همه به فتنه گرفتار می شوند؛ بلکه دعاکنید «خدایا مرا از گمراهیهای فتنه نجات بده.» این فتنه ها به قدری شدید است که حتی بسیاری از کسانی را که در ابتدا حاضرند برای قیام امام حسین جان بدهند و برای او نامه می نویسند و او را به قیام دعوت می کنند، به تدریج قاتل امام حسین می شوند. این فتنه ها به قدری شدید است که در دوره 5 ساله حکومت علی(ع) سه جنگ توسط مسلمانان سابقه دار و ظاهرالصلاح علیه علی، اسوه عدالت، راه می افتد؛ دوتای آنها به این دلیل که علی ظالم است و سومی به این دلیل که علی گناهکار (و کافر) است! واقعاً جامعه آن زمان چگونه تحلیل می کردند که علی را ظالم و گناهکار می شمردند. آن هم بسیاری از افرادی که مدعی پیروی از علی بودند، به تدریج چنین موضعی اتخاذ می کنند. نکند وقتی امام زمان ظهور کند، ما یا برخی از ما چنین باشیم. پس باید بصیرت داشته باشیم و فتنه ها را بتوانیم تشخیص دهیم و در هنگام فتنه بدانیم چگونه باید رفتارکرد.

فتنه ها چگونه آغاز می شود؟

در خطبه 151 نهج البلاغه آمده فتنه در درجات پنهان (مدارج خفی) آغاز می شود. آغازش مثل یک جوان خوش قامت است ولی وقتی مستقر شد، دردآور و ناخوشایند می شود. در خطبه 93 حضرت می فرماید: «وقتی فتنه می آید همه انکارش می کنند ولی وقتی رفت همه می فهمند که چه بر سرشان آمده است.»

مطابق خطبه 50، فتنه در دو زمینه شروع می شود و رشد می کند: 1. اهواء تتبع 2. احکام تبدع؛ یا هوای نفس است (مانند جاه طلبی و دنیاطلبی و...) یا تغییر در مفاهیم نظری دین و پیدایش بدعتهای دینی. این احکام یعنی احکام دین در مخالفت با دین! یعنی در جامعه دینی احکامی مطرح می شود که حقیقتاً با کتاب خدا مخالف است و هدف کلی هم این است که عدهای با توجیهات غیردینی و ناسازگار با کتاب خدا بر دیگران تسلط پیدا کنند. در این تعریف از فتنه، دین در برابر دین قرار می گیرد. یعنی احساسات مذهبی عدهای که تحلیل عمیق ندارند و دین شناس واقعی نیستند، وسیلهای برای مزاحمت و خلل آفرینی در دین قرار می گیرد.

چگونه فتنه گسترش پیدا می کند؟

ابتدا مطلب را در ادبیات قرآنی تحلیل کنیم. سپس به سراغ وضعیتی که زمان امیرالمومنین رخ داد و نهایتا به داستان امام حسین ختم شد برویم:

در ادبیات قرآنی آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا بنی اسرائیل تا این اندازه مورد توجه و تمثیل قرآن است. بنی اسراییل بنا به فرمایش قرآن بر همه بشریت برتری داده شدند: «یا بنِی إِسْرائِیل اذْکُرُواْ نِعْمتِی الّتِی أنْعمْتُ علیْکُمْ وأنِّی فضّلْتُکُمْ علی الْعالمین »[2] اینها تنها امتی هستند در کل تاریخ که دعوت پیامبرشان را به صورت دسته جمعی (به عنوان یک جامعه) پذیرفتند و با پیامبرشان بیعت کردند. امتهای گذشته همیشه پیامبرشان را تکذیب می کردند و فقط معدود افرادی از هر امتی ایمان می آوردند. این امتها همگی عذاب شدند و فقط قوم یونس بود که آنها هم بعد از رفتن پیامبرشان و دیدن نشانه های عذاب، ایمان آوردند. ولی بنی اسراییل از همان ابتدا موسی را تصدیق کردند و با او از مصر خارج شدند. بنابراین بنی اسراییل در میان همه امم پیشین ممتاز می شود. چون حاضر شدند جامعه دینی تشکیل دهند. وقتی جامعه دینی شد، معادلات پیچیده می شود و ابتلائات و فتنه ها آغاز میشود و دقیقاً اینجاست که در فتنه ها می لغزند و از بهترین امت به بدترین امت تبدیل می شوند تا حدی که حتی توسط پیامبران زمان شریعت خودشان مورد لعنت قرار می گیرند؛ یعنی فقط پیامبر شریعتِ بعدی آنها را طرد و لعنت نکرد- تا اینکه گمان کنیم چون به دین جدید درنیامدند، لعنت شدند- بلکه توسط برخی پیامبران شریعت خودشان (مثل داوود) مورد لعن قرار گرفتند: «لُعِن الّذِین کفرُواْ مِن بنِی إِسْرائِیل علی لِسانِ داوُود وعِیسی ابْنِ مرْیم ذلِک بِما عصوا وّکانُواْ یعْتدُون.»[3]. عجیب است که در روایات آمده شما مسلمانها هرکاری را که بنی اسراییل کردند، انجام خواهید داد! این پیچیدگی را بعدها در ماجرای عاشورا می بینیم که در درک و تحلیل آن، درمی مانیم.

یکی از فتنه های بنی اسراییل ماجرای گوساله سامری بود. چرا اینگونه مردم از هارون رویگردان می شوند و از سامری تبعیت می کنند و گوساله پرست میشوند؟ ما غالبا مسئله را ساده لوحانه تحلیل می کنیم. برای همین، داستان قرآن برای ما عبرت ندارد. در حالیکه این مطلب در قرآن مسئله مهمی است. چند بار تکرار شده و خیلی جدی تر از آن است که می پنداریم. اگر فضای واقعی آن زمان را بتوانیم ترسیم کنیم، می بینیم مشکل چقدر حاد بوده است.

اولین عامل، غیبت موسی از قوم خود است. موسی علیه السلام برای مدتی از میان قوم خود رفته بود و ظاهرا خلف وعده کرده است! زیرا قرار بوده سی روز برود و الان بیشتر شده. نکند او –نعوذ با...- دروغگو و غیرقابل اعتماد بوده است؟!

دوم اینکه سامری انسانی عادی نبوده است. فردی عارف بود که تواناییهای فوق العادهای داشته و صاحب کرامت بوده است. حداقل اینکه او توانسته جبرییل را ببیند و ردپای او را دریابد: «قال بصُرْتُ بِما لمْ یبْصُرُوا بِهِ فقبضْتُ قبْضه مِّنْ أثرِ الرّسُولِ» و با این کار، اقدامی شبیه معجزه انجام دهد؛ اینکه گوساله طلایی و بیجان صدایش در می آید.

علاوه بر اینها شواهدی هست که (اگر کسی اهل تحقیق عمیق نباشد) نشان می دهد ممکن است صدای خدای موسی از داخل جسم شنیده شود! مهمترین آن اینکه خدا برای اولین بار از میان درخت با موسی سخن گفت که: «فلمّا أتاها نُودِی مِن شاطِئِ الْوادِی الْأیْمنِ فِی الْبُقْعه الْمُبارکه مِن الشّجره أن یا مُوسی إِنِّی أنا ا... ربُّ الْعالمِین »[4]! با همین زمینه هاست که وقتی قوم بنی اسراییل از رود نیل عبور می کنند و یک قوم صنم پرست را می بینند، به موسی می گویند «یا مُوسی اجْعل لّنا إِلـهاً کما لهُمْ آلِهه»[5]. ضمنا توجه کنید که بت پرستان، صنم را خودِ خدا نمی دانند بلکه نشانه و سمبل خدا می دانند که با عبادت او به خدا نزدیک می شوند: «ما نعْبُدُهُمْ إِلّا لِیُقرِّبُونا إِلی ا... زُلْفی»[6]. پس زمینه پذیرش اینکه صدای خدا را از صنمی بشنوند و آن صنم را بپرستند، در بین قوم وجود دارد. صدا دادن گوساله فتنه تکاندهنده است برای قومی که با هارون باقی مانده و پیامبرش رفته است. معضل، زمانی پیچیده تر می شود که ظاهراً هارون خودش معجزه ای ندارد (همه معجزات را موسی انجام می داده: ید بیضاء، عصای موسی و....) ولی سامری گوساله ای زرّین ساخته که صدا می دهد. حتی هارون نه کاری می کند که ابطال سحر شود (چراکه حقیقتا سحر هم نبود بلکه یک اقدام واقعی بود، از ردپای جبرییل بر گوساله ریخته شده و او به صدا درآمده) و نه حداقل این معجزه را انجام می دهد که صدای گوساله را ساقط کند. پس پذیرفتن سخن سامری چندان هم نامعقول نیست. جالب اینکه سامری نمی گفت گوساله سامری خدای دیگری است. او می گفت این همان خدای موسی است و موسی اشتباه به کوه رفته و خدا را اینجا فراموش کرده. اگر هارون می گوید نیست باید دلیل بیاورد. «هذا إِلهُکُمْ وإِلهُ مُوسی فنسِی»[7]. بنی اسراییل هم گفتند همین گوساله را می پرستیم تا موسی بیاید و تکلیف ما را تعیین کند: «قالُوا لن نّبْرح علیْهِ عاکِفِین حتّی یرْجِع إِلیْنا مُوسی.» [8]. الان به نظر شما چرا باید از هارون تبعیت کنیم؟ یک دلیل ما این است که چون نبوت موسی را پذیرفته ایم و موسی وی را جانشین خود کرده باید از او تبعیت کنیم: «وقال مُوسی لأخِیهِ هارُون اخْلُفْنِی فِی قوْمِی»[9]. این البته دلیل درستی است، اما برخلاف انتظار ما خود هارون ابتدا از این دلیل وارد نمی شود. دلیل هارون نسبتا پیچیده است. پس از اینکه تذکر می دهد که شما دچار فتنه شده اید: «ولقدْ قال لهُمْ هارُونُ مِن قبْلُ یا قوْمِ إِنّما فُتِنتُم بِهِ »[10] برای حل مسئله چنین می گوید: «وإِنّ ربّکُمُ الرّحْمنُ فاتّبِعُونِی وأطِیعُوا أمْرِی.»[11] اولا خدا رحمان باشد چه ربطی دارد که از گوساله طلایی صدایش شنیده نشود؟ تازه، ادامه اش این است: «فاتبعونی و اطیعوا امری.» به فرض که خدا رحمان باشد چه ربطی دارد که از تو هارون تبعیت کنیم؟ حالا بگویید چرا باید از هارون تبعیت کنیم؟ برای همین مسئله بسیار پیچیده است و اگر کسی درباره کلمه رحمان در قرآن خوب تفکر کرده باشد، می تواند دریابد چگونه استدلال هارون، استدلال عمیقی است. خدای رحمان خدایی است که انسانها را در فتنه رها نمی کند. اگر واقعاً خدا بخواهد صدایش را همه بشنوند با آنها حرف می زند؛ نه اینکه صدای نامفهوم «عِجْلاً جسداً لهُ خُوارٌ»[12] داشته باشد. لذا قرآن وقتی آنها را مذمت می کند، می فرماید آنها که دیدند این گوساله واقعا با آنها صحبت نمی کند: «أفلا یروْن ألّا یرْجِعُ إِلیْهِمْ قوْلاً ولا یمْلِکُ لهُمْ ضرّاً ولا نفْعاً»[13]. این است که تحلیل هارون، نوعی بصیرت بخشی براساس سطح درک و اطلاعاتی است که آنها دارند. یعنی اگر خدا با موسی از طریق درختی سخن گفت، مسئله اصلی این بود که هدایت کرد. اما این گوساله درست است که صدا دارد، ولی سخن نمی گوید و هدایت نمی کند. پس او خدای رحمان- یعنی خدای رحمانی که به دلیل رحمانیتش انسانها را در گمراهی و حیرت رها نمی کند- نیست و اگر رحمانیت او را قبول دارید، باید هدایتگری او را هم قبول کنید و آنگاه می فهمید جانشینی موسی یک اصل هدایتی بود که خدای رحمان مقرر داشته بود. پس، از من تبعیت کنید که قبلا به خلافت موسی منصوب شده ام. اما واقعاً چند نفر اهل بصیرت پیدا می شود که این را بفهمد. اگر عده ای از اهل بصیرت در بنی اسرائیل بودند که این مطلب را تحلیل می کردند و به مردم می فهماندند، آیا امیدی نبود تا مردم گوساله پرست نشوند؟ اینجاست که نقش خواص جامعه جدی می شود و یادمان باشد کسی که ادعای نخبه بودن دارد، با چنین وظیفه سنگینی روبه روست.مثال دوم: جنگ جمل چگونه بود؟ ما بعد از 1400 سال نشسته ایم و می گوییم حق با حضرت امیر بود.

آیا اگر در آن شرایط بودیم، چه می گفتیم؟ بیایید فضای واقعی را بررسی کنیم. یادتان باشد فضا، فضایی است که بسیاری از مردم حضرت امیر علیه السلام را فقط یک انسان خوب می دانند نه یک معصوم و باز هم یادآوری می کنم که فضای سیاسی جامعه را توانستند به قدری ابهام آلود کنند که علی(ع) متهم به دروغگویی شود! با این مقدمه، وارد بررسی مسئله میشویم. ادعای اصلی که موجب جنگ شد این است که خلیفه مسلمین (عثمان) به ناحق کشته شده است. (توضیحش هم در آن فضای سیاسی این است که دادگاهی برگزار نشده که او را محکوم و اعدام کند بلکه در یک شورش کشته شده و خود علی هم مخالف قتل او بوده است.) در این جریان، انگشتان دست همسر عثمان بریده شده است (یعنی شکنجه ای رخ داده) و معاویه هم فیلم آنها را برای مردم پخش می کند. فضای تبلیغاتی جامعه به گونهای رقم می خورد که قاتلان عثمان هم ظاهرا در لشکر علی علیه السلام هستند، زیرا قاتلان، همان افراد حاضر در مدینه اند که بعد از کشتن عثمان، برای بیعت با علی اصرار داشته اند. اگرچه دقیقاً معلوم نیست که قاتلان چه کسانی هستند ولی فضای روانی، انگشت اتهامش به سمت یاران علی است. نهایتاً اینکه تبلیغات معاویه این سئوال را در ذهن ها تقویت می کند که علی که اکنون خلیفه است چرا قاتلان را محاکمه نمی کند؟ چه دلیلی وجود دارد که حرف معاویه (تعلل علی در برگزاری این دادگاه دلیل آن است که خود او هم نقش داشته است!) پذیرفته نشود؟

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS