نویسنده: علیرضا حیدرزاده
خورشید فیض الهی
انسان همواره برخوردار از فیض الهی است. این فیض الهی دایمی و بی انقطاع است. هرکسی خود را در معرض فیض الهی قرار دهد، از نفحات آن بهره مند خواهد شد. فیض الهی همان خورشید پیوسته تابان است و اگر کسی خود را از آن دور سازد یا بپوشاند بی بهره خواهد شد، هرچند که خواسته و ناخواسته از آثار مستقیم و غیرمستقیم آن بهره مند خواهد گشت.
اما اگر کسی خود را در معرض این تابش قرار دهد، از فیض مستقیم آن بهرهمند میشود؛ ولی بسیاری از مردم این گونه نیستند و خود را از معرض خورشید و تابش آن دور میسازند و یا میپوشانند.
بنابراین، فیض الهی همانند خورشید، دایمی و بی پایان است. آن خورشید هستی به تمام و کمال فیض میفرستد و هرگز تابش آن پایان نمییابد. از این رو میتوان گفت که فاعل، در فیض خود تمام است.
اما قابل یعنی انسان، این گونه خود را به تمام و کمال در برابر تابش فیض الهی قرار نمیدهد. لذا فیض به شکل تمام و کمال به او نمیرسد. برای دریافت هر فیض کامل و تمامی، همان اندازه که کمال و تمامیت فاعل، شرط است؛ تمام و کمالیت قابل نیز شرط میباشد.
وجه الله، مسیر فیض الهی
خورشید حقیقت در آسمان فیض، همچنان ثابت، فیض میفرستد، ولی همان گونه که زمین گاه خود را با گردش به سمت و سویی دیگر، از فیض خورشید محروم میدارد، انسان نیز خود را با پشت کردن، از فیض الهی محروم میسازد. از این رو خداوند خواهان آن است که همواره انسان به یک سو رو کند و این گونه تذبذب و نوسان نداشته باشد. سمت و سویی که فیض دایم به انسان میرسد، سمت وجه الله است: فاینما تولوا فثم وجه الله (بقره، آیه115)
هرچند که خداوند میفرماید انسان به هر سمت و سو رو کند، وجه الله است، ولی مشکل این است که انسان با غفلت، متوجه آن وجه الله نیست تا خود را در معرض تابش مستقیم فیض الله قرار دهد و دانسته از آن فیض بهره برد. این جاست که نقش معرفت الله برای کمال یابی آشکار میشود و خداوند خواهان آگاهی از این مساله از طریق ذکرالله میشود تا دل از غفلت دور شود و وجه خداوندی در برابر قلب قرار گیرد.
با این حال خداوند به همه انسانها عنایت خاصی دارد و به سبب کرامت و شرافت وجودی آنان خواسته و ناخواسته ایشان را در برابر وجه الله قرار میدهد. به این معنا که دل و قلبشان را هر از گاهی به سمت و سوی خورشید فیض میگرداند تا در معرض تابش مستقیم فیض الهی باشند.
نقش زمان و مکان در بهره مندی از فیض الهی
بعضی از زمانها و مکانها زمان اوج گیری خورشید و مکان تابش مستقیم آن است. این جاست که آدمی در معرض فیض قرار میگیرد و امکان بهره گیری خواسته و ناخواسته وجود دارد.
اگر انسان در این زمان، با معرفت در زمان و مکان درست قرار گیرد، از قابلیت تمام و کمالی سود خواهد برد. اگر فیض خورشید، همیشگی و دایمی است و روز و شب یا استوا و قطب و مانند آن برایش نیست، ولی زمین دل و قلب آدمی به گونهای است که گرفتار زمان و مکان است. پس انسانها پیش از رسیدن به کمال و قرار گرفتن دایمی در برابر وجه الله و وجه الشمس، میبایست بهترین زمانها و مکانها را شناسایی کنند و خودرا به آن زمان و مکان برسانند تا بهره بیشتر و مستقیم و کامل تری از تابش فیض شمس الهی ببرند. این گونه است که سحرها و جمعهها بهترین زمان و مکه، مشاهد مشرفه و مساجد بهترین مکان برای بهره مندی از فیض الهی است.
خداوند درباره بهترین زمانها میفرماید: و بالاسحار هم یستغفرون (ذاریات، آیه18) و درباره بهترین مکانها میفرماید: فی بیوت اذن الله ان ترفع؛ در خانههایی که خداوند اجازه داده تا برتری یابد. (نور، آیه36)
بنابراین، زمان و مکان برای انسان در دنیای محدودیتها نقش اساسی دارد و انسان باید به درستی از آن بهره گیرد، هرچند که برای فیاض صمد، تفاوتی میان زمان و مکان نیست و خود، خالق زمان و مکان است.
در حقیقت محدودیت انسان در کالبد ماده و دنیاست که او را مجبور میکند تا به یک جهت و سمت چون کعبه رو کند تا از طریق آن به وحدت وجه الله برسد. (بقره، آیات142تا 150)
براین اساس، معراج انسانی نیز در زمانها و مکانهای خاص، آسانتر و بهتر است؛ زیرا این زمانها و مکانها همان منافذ اقطار آسمان و زمین است که میتوان از آن عبور کرد و به عوالم دیگر به وسیله طی الارض و طی الزمان رفت و زمان و مکان را از پیش رو برداشت و کوتاه کرد و میلیاردها سال نوری از مکان و زمان را در آنی درنوردید.
شیاطین جن میکوشند تا از این فرصت زمانی و مکانی در آسمان بهره گیرند و اطلاعات کسب نمایند و یا به مقام قدس درآیند و سوء استفاده کنند، اما شهابهای ثاقب، آنان را میراند، ولی این راه برای انسان باز است و فرشتگان به یاری وی میشتابند تا او را از زمان و مکان عبور دهند و از اقطار آسمان و زمین به عوالم قدس برسانند. این معراج حقیقی برای انسان بویژه در شب ظاهری دنیا، شدنی است؛ چنان که پیامبر(ص) معراج خویش را در شبها از مساجدی چون مسجدالحرام و مسجدالاقصی آغاز میکرد (اسراء، آیه1) و تا قابل قوسین او ادنی (نجم، آیه9) به قدرت تسبیح سبحان الله و تنزیه خداوندی بر براق حقیقت میرفت.