100- امام (ع) فرمود:
لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ- هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ هُوَ الْقَلْبُ- وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا- فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ- وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ- وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ- وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ- وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَا نَسِيَ التَّحَفُّظَ- وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ- وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْنُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ- وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ- وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى- وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ- وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ- وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ- فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ
لغات
نياط: رگى كه دل به آن آويخته است غاله: ناگهانى او را گرفت
ترجمه
«به يكى از رگهاى بدن اين انسان پاره گوشتى آويخته شده كه شگفت ترين عضو بدن اوست، و آن قلب است كه در آن مايه هاى حكمت و ضد آن از غير حكمت وجود دارد: اگر اميدوار باشد، طمع او را خوار سازد، و اگر طمع بر آن روآور شود، حرص و آز آن را از پاى در آورد، و اگر نااميدى او را فرا گيرد، غم حسرت او را بكشد، و اگر خشم و غضب بر او مستولى گردد، شدت خشم بر او سخت گيرد، و اگر خوشنودى يار او گردد، خويشتندارى را از ياد ببرد، و اگر ترس به ناگه او را فرا گيرد، احتياط و محافظه كارى او را سرگرم سازد، و اگر زياده آسوده خاطر شود، دچار غفلت مى گردد، و اگر مصيبتى بر او روآورد، بيتابى او را رسوا كند، اگر به مالى برسد، بى نيازى او را به طغيان وادارد، و اگر از بى چيزى رنج برد، گرفتار بلا گردد، و اگر زياد سير شود از شكمپرى رنجيده شود، بنا بر اين هر نوع كاستى و كوتاهى او را زيان رساند و هر نوع زيادتى او را فاسد كند».
شرح
مقصود امام (ع) از مواد حكمت، فضايل اخلاقى است، زيرا تمام فضايل از شاخه هاى حكمتند، و حكمت خود عبارت است از دانستن آنچه بايد انجام داد، و آن شايسته ترين مورد در هر زمينه است و همينها ماده هاى كمال قلبند، و امام (ع) به هر يك از اضداد مخالف آن مواد يعنى رذايلى كه ضد فضايلند نيز اشاره فرموده است، كه همان دو طرف افراط و تفريط فضايل مى باشند.
1- طمع، يعنى صفت ناپسند افراط از اميدوارى، امام (ع) وسيله پيامد خوارى و ذلّت در برابر آنچه طمع بسته و هم به وسيله زياد شدن طمع، يعنى همان آزمندى كشنده در دنيا و آخرت از اين صفت، برحذر داشته است.
2- نااميدى كه همان صفت ناپسند تفريط از اميدوارى است، امام (ع) به دليل پى آمد آن يعنى تأسّف شديد و كشنده از آن برحذر داشته است.
3- صفت پست زياده روى در خشم، يعنى همان شدّت خشم كه سبك مغزى شمرده مى شود و حد وسط خشم، فضيلت شجاعت و فروخوردن خشم است.
4- ترك خويشتندارى و فراموش كردن آن، يعنى همان صفت ناپسند زياده روى از حالت رضامندى انسان است بدانچه از دنيا عايد او گشته است.
5- صفت ناپسند افراط در ترس و آن عبارت از اين است كه انسان در حالت ترس از چيزى بترسد كه نبايد بترسد، در صورتى كه آنچه براى او شايسته است همان رعايت جانب احتياط و ترك كارهاى وحشتناك است.
6- صفت پست تفريط در داشتن ضدّ ترس يعنى آسوده خاطرى و دچار غفلت شدن عقل، به حدّى كه انسان در مصلحت خود، و حفظ آسايش و امنيّت خود نينديشد.
7- صفت ناپسند كاستى از فضيلت صبر و تحمّل در برابر مصيبت، يعنى بى تابى، امام (ع) از اين حالت به دليل پى آمد آن كه همان رسوايى است، برحذر داشته است.
8- صفت نارواى افراط در به دست آوردن مال دنيا يعنى طغيان به علّت ثروت زياد، و بى نيازى. طغيان يعنى از حدّ خود تجاوز كردن.
9- صفت پست كوتاهى در صبر بر گرسنگى، و پى آمد آن را نيز يادآور شده است كه همان زمينگير شدن در اثر ناتوانى از انجام وظيفه است، و به همين دليل امام (ع) از اين خوى ناپسند برحذر داشته است.
10- صفت ناپسند سيرى بيش از حدّ فضيلت اعتدال، كه پيامد اين عمل عبارت شكمپرى است. و امام (ع) به دليل همين پيامد از آن برحذر داشته است.
آن گاه امام (ع) با برحذر داشتن از دو طرف افراط و تفريط در خوردن، به طور اجمال سخن خود را به پايان برده است به اين دليل كه چون تفريط قلب را از فضيلت تهى مى كند، پس براى آن زيانبخش است، و افراط در آن نيز قلب را از فضيلت بيرون مى سازد و باعث فساد قلب مى گردد. توفيق نگهدارى از فساد به دست خداست.
( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 501 - 503)
|