13 آبان 1397, 4:43
نمازگزاردن کاری سخت و سنگین است. اینکه انسان بخواهد هر روز نماز بگزارد و خودش را مکلف کند تا در یک زمان مشخص هر روز همه کارهایش را به هم بزند و در اوقات نماز آن را برپا دارد، شاید برای خیلیها غیر قابل قبول باشد. از همین رو خداوند در آیه 45 سوره بقره ضمن بزرگشماری این کار و سختی و دشواری آن میفرماید تنها کسانی نماز را بر پا میدارند و از آن در زندگی خودشان یاری میجویند که احتمال قوی میدهند که لقاءالله و مراجعت به سوی خدا و قیامت و حساب و کتابی است. خداوند میفرماید: وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. و براستى این کار بسیار گران است، مگر بر فروتنان و اهل خشوع یعنی همان کسانى که گمان میکنند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت.(بقره، آیات 45 و 46)
خداوند در این آیات نکاتی بیان میکند که عبارتند از:
یکم: نماز کاری دشوار است و بزرگی آن موجب میشود که هر کسی زیر بار این تکلیف نرود؛ دوم: تنها انسانهای اهل خشوع و خداترس و فروتن در برابر عظمت الهی تن به این کار دشوار و بزرگ میدهند؛
سوم: این اهل خشوع اهل یقین و قطع نیستند، بلکه اهل ظن و گمان هستند؛ یعنی از درجه شک گذشتهاند و میل به یک طرف پیدا کردهاند و احتمال قوی میدهند که چیزی باشد؛
چهارم: آن چیزی را که احتمال میدهند، لقاءالله و دیدار پروردگارشان است که مسئولیت پرورش آنان را به عهدهدارد؛
پنجم: احتمال میدهند بازگشتی به سوی خدا است. یعنی مرگ پایان کار و راه نیست، بلکه انسان به سوی پروردگارش بر میگردد.
ششم: همین احتمال قوی دیدار پروردگار و بازگشت به سویش موجب میشود که خداترس و فروتن و اهل خشوع شده و کار سنگین و بزرگی چون نماز را انجام دهد.
اما اگر این احتمال قوی را ندهد هرگز زیر بار نمیرود؛ زیرا خداوند بیان میکند که برخی برای فرار از این احساس قوی در خود به شگردی دست میزنند تا جلویشان را باز کنند و از احساس گناه رهایی یابند و لذت گناه را به احتمالات قوی تباه و تلخ نکنند. لذا به شبههسازی میپردازند تا از شر نفس لوامه نجات پیدا کنند و اینقدر غرولند نفس سرزنشگر را نشنوند و با تمام آرامش دروغین به گناه پرداخته و دریدگی داشته باشند و از هر چه تکلیف و محدودیت و مرز است بگذرند: خداوند میفرماید: و باز سوگند به وجدان سرزنشگر! آیا انسان مىپندارد که هرگز ریزه استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد؟! آرى، بلکه تواناییم که خطوط سر انگشتانش را یکایک درست و بازسازى کنیم، بلکه آدمى مىخواهد فراروی خود را باز کند و دریدگی داشته باشد.(قیامت، آیات 3 تا 5) پس این افراد برای اینکه از غرولند نفس سرزنشگر رهایی یابند به شبههسازی درباره قیامت میپردازند تا احساس گناه و ترس از آیندهای نداشته باشند که به نظر آنان خیالی و موهوم است، تا بتوانند به شهوترانی و دریدگی و فجور بپردازند و تکالیف الهی را کنار بگذارند و هر کاری دلشان خواست انجام دهند.
از مجموعه این آیات به دست میآید که تنها احتمال ظنی دیدار پروردگار و بازگشت به سوی خدا و وجود قیامت میتواند آدم را خداترس و فروتن و اهل خشوع و خضوع کند و همین امر به تنهایی موجب میشود تا انسان تکالیف سخت و سنگینی چون نماز را به جا آورد.
در حقیقت شخص اهل ظن و گمان میگوید: نکند خبری باشد. بر همین اساس اهل خشوع و ترسان از خدا شده و اهل نماز میشود. حال اگر آدمی اهل یقین شد، توصیف حال او از عهده این مطلب خارج است و مجال دیگری میطلبد.
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 6 اسفند ماه 1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان