25 آبان 1396, 0:49
در محضر امام خمينی (ره)
روزي ناهار مهمان مرحوم آقا سيدنورالدين بوديم. جمعي از سرشناسان خمين نيز مهمان بودند. موقع ناهار سفره بزرگي در همان اتاق بزرگ بيت امام گستردند (البته امام اين خانه را به برادران خود واگذار کرده و مهماني را آقاي سيدنورالدين برادر امام داده بود). موقع ناهار که از همه نوع غذاهاي اعياني که زعفران پلو در رأس آنها بود با مرغ در سر سفره چيده شده بود و ظرف هاي بسيار مرغوبي علاوه بر غذاهاي لذيذ زينت بخش سفره بود، در حين غذا خوردن متوجه شدم که يک آخوند، دستمال يزدي از زير عباي خود بيرون آورد و گوشه سفره آن را باز کرد. قدري نان لواش محلي و يک تکه پنير داخل دستمال بود، ايشان هم شروع به خوردن نان و پنير کرد.
پس از چند دقيقه با کنجکاوي کودکانه ديدم که آن آخوند اصلاً دست به هيچ کدام از غذاهاي سفره نزد. من با دست به پهلوي پدرم زدم و گفتم: بابا چرا آن آخوند پلو نمي خورد و نان و پنير مي خورد؟ پدرم به من گفت: بعداً برايت مي گويم. مرحوم اعتمادالشعرا متخلص به پريشان که کنار پدرم نشسته بود لبخندي به من زد و به پدرم گفت: علي قلي خان، پسرت باهوش و کنجکاو است.
ديگر حرفي زده نشد. خوردن غذا تمام شد، سفره را برچيدند. چند نفر آفتابه لگن به دست، وارد اتاق شدند، البته اين افراد قبل از گستردن سفره نيز با همين آفتابه لگن ها وارد اتاق شده بودند. بعضي از مهمانان دست هاي خود را شستند و به وسيله حوله اي که روي شانه همان شخص حامل آفتابه لگن بود دست هاي خود را خشک کردند. چون قاشق و چنگال نيز کنار بشقاب ها بود بيشتر مدعوين چه قبل و چه بعد از غذا دست نشستند.
وقتي مهمان ها بعد از صرف چاي و ميوه از منزل ميزبان خارج شدند و من هم با پدرم از منزل که همان بيت امام بود خارج شديم، مجدداً از پدرم پرسيدم: بابا چرا آن آخوند پلو نخورد؟ پدرم گفت: پسر جان در آن مجلس که نمي شد من جواب تو را بدهم، حالا موضوع را به تو میگويم. آن آخوند اسمش آقا روح الله است و برادر آقاي پسنديده و سيدنورالدين است. ايشان معمولاً احتياط مي کند و کمتر غذاي ديگران را مي خورد؛ نه فقط منزل برادرهايش چنين میکند بلکه در ميهماني ها شرکت نمي کند و مي گويند هميشه اوقات، خوراکش نان و پنير است. ايشان از تشريفات و همچنين از غذاهاي بسيار لذيذ پرهيز مي کنند و اصولاً زندگي ساده و بي تکلفي دارند.(1)
روزي خبرنگاري پرسيد: امام غذايشان چيست؟ و شما معمولاً چه غذاهايي را براي ايشان تدارک مي بينيد؟ پاسخ دادم که امام هر روز ناهار آبگوشت مي خورند و شبها نان و پنير و انگور يا نان و پنير و خربزه و يک ليوان دوغ.(2)
1- آينه حسن، سرهنگ عزيزالله ابراهيمی، صص 45 و 46.
2- همان، خانم کبری بی طرف، ص 68.
روزنامه كيهان، شماره 21742 به تاريخ 18/7/96، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان