27 دی 1395, 2:18
زهرا اجلال
تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نكنيد و خدا هيچ خود پسند فخر فروشى را دوست ندارد. (الحديد، 23) در انتهاي آيه ذكر شده، به مختال اشاره كرده است؛ مختال به معنى متكبر است، زيرا تكبر از خيال فضيلت، و پندار برترى بر ديگران پيدا مىشود. تنها كسى گرفتار اين حالات مى شود كه در فراوانی نعمت غره میشود، ولى وجود آفات و مصائب براى آنها كه قابل بيدارى و هدايتند آثار آن را از بين مى برد. افراد با ايمان با توجه به اصل فوق هنگامى كه به نعمتى از سوى خدا مى رسند خود را امانتدار او مى دانند، نه از رفتن آن غمگين مى شوند نه از داشتن آن مغرور، در حقيقت آنها خود را همچون مسئولان بيت المال مى دانند كه يك روز اموال زيادى را دريافت، و روز ديگر هزاران هزار پرداخت مى كنند، نه از دريافتش ذوق زده مى شوند و نه از پرداختش غمگين. و چه تعبير جالبى دارد امير مؤمنان على(ع) درباره همين آيه آنجا كه ميفرمايند: تمام زهد در ميان دو جمله از قرآن است، آنجا كه خداوند متعال مىفرمايد: لِكيلا تاسوْا على ما فاتكُمْ و لا تفْرحُوا بِما آتاكُمْ تفسير (نمونه، ج23، ص: 367) اين براى آن است كه به خاطر آنچه از دست دادهايد غمگين نشويد، و به آنچه خدا به شما داده دلبسته و مغرور نباشيد، بنا بر اين هر كس بر گذشته تأسف نخورد و به آنچه در دست دارد دلبسته نباشد، زهد را از هر دو طرف در اختيار گرفته است (نهج البلاغه، حكمت 439).
نكته قابل ذكر اين است كه منظور از «تأسوا» صرف ناراحتي نيست. معلوم است كه انسان وقتي با مصيبتي مواجه ميگردد، كسي يا چيزي را از دست ميدهد، ناراحت ميشود. بلكه دلبستگي انسان به هر چيزي به غير از خدا آن قدر زياد است كه وقتي آن را از دست ميدهد، دچار ناراحتي توأم با يأس ميگردد! گمان ميكند چون چنين مصيبتي به او اصابت كرده است، ديگر همه دنيا برايش تيره و تار شده و هيچ آينده و اميدي ندارد!و منظور از «تفْرحُوا» در قبال نعمتهايي كه خدا ميدهد نيز صرف خوشحالي نيست، معلوم است كه انسان فقير، نيازمند و گرفتار، از گشايش و به دست آوردن و رفع نياز خوشحال ميشود. اين احساس را نيز خدا در وجود انسان قرار داده است كه ضمن برخورداري از اميد و انگيزه، شاكر نيز باشد و اگر خوشحال نشود كه نميتواند شاكر باشد. اما يك عده هستند كه وقتي نعمتي به آنان عطا ميشود، گمان ميكنند كه اولاً ديگر هيچ نياز و دغدغهاي ندارند و طغيان ميكنند (چنين نيست، بلكه حقاً كه انسان سركشى مى كند همين كه خود را بىنياز پندارد) (علق، 6-7) ثانياً گمان ميكنند كه اين نعمت پايدار است و ديگر هيچ عاملي نميتواند آن را ضايع نموده يا از دستش خارج نمايد؛ از اين رو «فرحناك» ميگردند. لذا حق تعالي متذكر ميشود كه اينچنين فرحناك نشويد، چرا كه اولاً شما نيازها و گرفتاريهاي ديگري هم داريد كه مانع از فرحناكي شما ميشود و نبايد با يك نعمت آنها را فراموش كنيد. ثانياً بدانيد كه اين نعمت نيز پايدار و ابدي نيست، بلكه اجلي دارد و به موقع اش از دست ميرود. بنابر اين مؤمنين به وقت اصابت يك مصيبت (خير يا شر)، نه مأيوس ميشوند و نه فرحناك، چرا كه ميدانند همهچيز فاني است به غير از خدا و ميگويند ما از خدا هستيم و بازگشتمان نيز به سوي اوست: [مؤمنين همان] كسانى (هستند) كه چون مصيبتى به آنان برسد مىگويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم. (البقره، 156) چنانچه در جهانبيني توحيدي و اسلامي، به غير از خداوند باقي، همهچيز فاني است و به غير از او كه هدف و غايت است، همهچيز وسيله و ابزار است، لذا به دست آوردن يا از دست دادن ابزار، يأس يا فرحناكي توأم با تكبر و بخل ندارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان