علی پوریا
اصل در لغت به معنای ریشه، اساس و بنیاد چیزی است. بنابراین اصول هر علمی، آموزه یا فرضیه توصیفی بنیادین؛ یا قاعده و ضابطه رفتاری بنیادین؛ یا قانون طبیعی یا واقعیت عینی بنیادینی است که بر اساس آن، مسائل و موضوعات تبیین و تحلیل میشود.
اصول هر علمی در چارچوب فلسفه علم شکل میگیرد که بررسی آن در بیرون آن علم انجام میشود. این نگرش انسان به هستی از عالم شهادت و عالم غیب، دنیا و آخرت، همچنین نگرش به انسان و اهداف آفرینش او مهمترین مبانی است که فلسفه هر کسی یا اجتماعی را میسازد و شیوه و سبک زندگیاش را سامان میدهد. بر این اساس، تفاوت و فرق ماهوی و ریشهای میان اصولی که بر اساس مبانی هستی شناختی و انسان شناختی قرآن ارائه میشود، با اصولی که بر اساس مبانی هستی شناختی و انسان شناختی اومانیستی غربی ارائه میشود، به چشم میآید. بنابراین، طبیعی است که در علم اقتصاد و اصول اقتصادی تفاوتهای ژرف و اساسی وجود داشته باشد. این فرقها است که گفتمان اسلامی را از دیگر گفتمانها از جمله غربی آن متمایز میسازد.
اصول اقتصاد اسلامی، مجموعهای از اساسیترین و پایه ایترین اموری است که به عنوان اصل حاکم بر تمام فعالیتهای اقتصادی، سلطه خود را به نمایش میگذارد؛ به طوری که اگر میان هر یک از این اصول با موارد دیگر، تزاحم و تضادی ایجاد شود، این اصول هستند که اولویت دارند و باید مقدم شوند و سلطه تسخیری خود را به نمایش گذارند. بنابراین، در هیچ شرایطی این اصول اساسی اقتصاد اسلامی کنار گذاشته نمیشود و در همه موارد باید مد نظر قرار گیرد.
مفهوم اقتصاد در قرآن
نکته مهم در اصول اقتصاد اسلامی این است که اقتصاد از منظر قرآن کریم، تنها یک رفتار انسانی در تولید و توزیع و مصرف نیست، که بر اساس اصول منطق ریاضی سامان مییابد و از هر گونه ارزش گذاری خالی است؛ بلکه هر گونه رفتاری از جمله رفتار اقتصادی و فعالیتهای اقتصادی به عنوان یک فعل از افعال مکلفین دارای ابعاد حقوقی و تکلیفی است که در چارچوب ارزشهای الهی باید سامان و معنا یابد. این بدان معنا است که علم اقتصاد جدا از فعل انسانی معنا نمییابد و این انسان است که به اقتصاد به عنوان فعل انسانی معنا میبخشد و چنانکه خدا میفرماید این فعل باید عالمانه و عاقلانه در چارچوب نظام ارزشی خلافت الهی انسان در راستای آبادانی زمین باشد.(بقره، آیات 30 و 31؛ هود، آیه 61) در غیر این صورت موجب فساد در زمین و عبور از مسئولیت الهی انسان میشود.(روم، آیه 41)
پس اقتصاد اسلامی از منظر قرآن کریم، مجموعه قواعد کلّی در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی است که در راستای تأمین عدالت اجتماعی برای نیل به سعادت بشر و رسیدن به جامعه فاضلهای که تمامی پیامبران و ائمه الهی برای آن تلاش کردهاند مورد توجه و عمل قرار میگیرد.
از نظر آموزههای قرآن، منابع و امکانات انسان در زمین نامحدود و غیر قابل شمارش است: وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛ اگر نعمتهای خدا را بخواهید بشمارید غیر قابل احصاء و آمار است.(ابراهیم، آیه 34) البته خداوند روزی و نیز میزان بهره مندی انسان از «فضل» را به گونهای سامان داده که بسط و قبض مییابد و این بسط و قبض دارای عواملی مادی و معنوی و نیز اهداف و فلسفهای است که در آیات قرآن بیان شده است. از جمله عوامل بسط روزی در قالب برکات میتوان به ایمان و تقوای الهی اشاره کرد: لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأْرْضِ؛ و اگر مردم ایمان آورده و پرهیزکار بودند، ما درهای برکات زمین و آسمان را بر آنها گشوده بودیم. (اعراف، آیه 96) بنابراین نمیتوان دایره امور و مسائل اقتصادی را محدود به عوامل مادی و اسباب آن کرد، بلکه اسباب معنوی و اعتقادی همان اثر و تأثیری را دارد که اسباب مادی دارد، بلکه حتی میتوان گفت که اسباب ملکوتی و معنوی قویتر و اساسیتر از اسباب مادی و ملکی است.
در اینجا به مهمترین و اساسیترین اصول اقتصاد اسلامی از منظر قرآن اشاره میشود. که عبارتند از:
1- اصل عدالت: بیگمان بر اساس مبانی هستی شناختی و انسان شناختی قرآن، مهمترین اصل در هر کاری، اصل عدالت است؛ زیرا عدم مراعات آن به معنای ظلم و ستم است که خدا آن را خارج از قوانین و سنتهای تکوینی و تشریعی میداند. به این معنا که نظام هستی بر پایه عدالت شکل گرفته و این قوانین عادلانه الهی است که نظام هستی از جمله نظام طبیعت مادی و جهان شهادت را سامان داده است.
خداوند هرگز گرایشی به ظلم و ستم ندارد و بر آن است تا هر چیزی در جای خویش قرار گیرد؛ زیرا عدالت به معنای «وضع کل شیء فی موضعه؛ قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خودش» یا «اعطاء کل ذی حق حقه؛ بخشیدن حق هر صاحب حقی» تنها در امکان خدا و بر اساس علم و قدرت الهی خواهد بود و این خدای آفریدگار هستی است که میداند موضع مناسب هر چیزی کجاست و حق و حقوق هر چیزی چیست؟ و همین خدای پروردگار است که میتواند به علم و قدرت خویش حق هر چیزی را ادا کرده و در جایگاه مناسب او قرار داده و پرورش دهد. از این رو خدا هستی را بر اساس نظم عادلانه سامان داده و به بهترین شکل ممکن آفریده و پرورش داده است.
از آنجا که انسان و جنیان بر خلاف دیگر آفریدههای الهی دارای اراده و اختیار و حق انتخاب میان خوب و بد و خیر و شر و حق و باطل هستند، خدا در قالب تشریع به انسان کتاب راهنمایی داده تا بتواند با اختیار و حق انتخاب آزاد در چارچوب عدالت الهی به کمالات خویش برسد. از همین روست که قوانین حاکم بر جان و جامعه نیز در همین چارچوب به دور از هر گونه بیعدالتی و ظلم است تا این گونه انسان در مسیر صراط مستقیم هدایت به گونهای رفتار و عمل کند که به کمالات بایسته و شایسته خویش برسد. به سخن دیگر، تشریعاتی که در اسلام در شرایع گوناگون(شوری، آیه 13) از سوی خدا انجام گرفته و در قالب شریعت و قوانین آن ابلاغ شده، در همان چارچوب عدالت فراگیر و حاکم بر هستی است. قرآن به صراحت از هماهنگی کامل میان قوانین تشریعی اسلام با فطرت انسان سخن گفته است.(روم، آیه 30).
با نگاهی به آموزههای قرآن و اصولی که برای اقتصاد اسلامی بیان کرده میتوان دریافت که اصل نخستین حاکم بر نظام اقتصادی، همان اصل عدالت فراگیر است که بر همه هستی از ملک و ملکوت حاکم است. خدا در آیات بسیاری به عنوان قوانین تشریعی اسلام از مردمان خواسته است تا به دور از ظلم و ستم به خود و دیگران از اصل عدالت پیروی کرده و هر چیزی را در جای مناسبی قرار دهند که خدا برای آنان تبیین کرده و حق و حقوق هر کسی را چنانکه فطرت و اسلام مطابق آن بیان کرده است، ادا نمایند.
البته انجام تعهدات در قالب اصل اساسی عدالت اقتصادی زمانی ممکن است که ابزارها و شیوههای مناسبی به کار گرفته شود تا به دور از هر گونه ظلم و ستم این مهم تحقق یابد. بهرهگیری از ترازو، کیل و پیمانه در توزین کالا و اجناس(انعام، آیه 152؛ رحمان، آیه 9؛ حدید، آیه 25)، و نیز پرهیز از برخی از شیوههای نادرست در تبادلات از جمله بیع ربوی یا نزول خواری(بقره، آیه 279) از مهمترین ابزارها و شیوههایی است که موجب میشود تا عدالت اقتصادی مراعات شود و ظلم و ستم به دیگران روا نشود.
از نظر قرآن، دستیابی به عدالت فراگیر اقتصادی نیازمند توجه و اهتمام به اموری دیگری است که از جمله آنها توجه به عدالت در ثروت و منابع طبیعی و توزیع مناسب آن در میان همه اقشار اجتماعی در راستای جلوگیری از انباشت ثروت در دست ثروتمندان و محرومیت دیگر اقشار اجتماعی(حشر، آیه 7؛ انفال، آیه 1)، عدالت در مصرف و جلوگیری از تبذیر و اسراف(فرقان، آیه 67؛ انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31 ) و مانند آنها است که در ادامه بیان خواهد شد.
2- اصل قوامیت اقتصاد برای اجتماع: یکی از اصول اساسی اقتصاد اسلامی آن است که اقتصاد برای اجتماع در حکم ستون اصلی چادر اجتماع است که بر سر همه افراد جامعه کشیده شده است. از نظر قرآن، اقتصاد، ستون اصلی و میانی خیمه اجتماع است، به طوری که اگر این ستون نباشد یا به شکل ناقص قرار داده و به کار گرفته شده باشد، نمیتوان امید داشت که افراد جامعه بتوانند از اجتماع خویش به درستی بهره گیرند و به آسایش و آرامش برسند. وقتی این ستون اصلی در میانه خیمه اجتماع به استواری و استحکام برپا است، آن زمان میتوان امیدوار بود که همگان بتوانند از آسایش و آرامش برخوردار باشند و از منافع اجتماع بهره مند شوند و به سعادت دنیوی بلکه اخروی دست یابند. خدا به صراحت در آیه 5 سوره نساء در راستای تبیین جایگاه استوار اقتصاد در تحقق سعادت مردم و قوامیت اقتصاد میفرماید: وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا؛ اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به سفيهان و سبک مغزان مدهيد.
براساس این آیه اموالی که در اختیار بشر است، از سوی خدا به عنوان عامل «قیام» اجتماع و زندگی بشر قرار داده شده است. این «جعل» همانند جعل خلافت برای انسان یک امر تکوینی و طبیعی است؛ به طوری که اگر انسان بخواهد بدون اقتصاد و مال زندگی کند، نمیتواند؛ چرا که انسان با مال زندگی میکند و نیازهای جسمی و بدنی او با آن تأمین میشود. بر این اساس، صیانت و حفاظت از اموال به عنوان یک وظیفه الهی برای همگان تعریف شده است؛ و از آنجا که خردمندان میتوانند به صیانت و حفاظت از اموال بپردازند، مسئولیت اساسی بر عهده آنان نهاده شده است. آنان هستند که حتی اموال سبک مغزان و سفیهان را به عنوان وکیل و وصی و کفیل در اختیار گرفته و به عنوان ولایت تکوینی یا تشریعی، عهدهدار صیانت از اموال میشوند. البته در ادامه این آیه و آیات پس از آن بیان میشود که چگونه اولیای امور اقتصادی خانواده یا اجتماع باید عمل کنند و حق و حقوق سفیهان را به میزان نیاز و تأمین مایحتاج آنها ادا کنند، بیآنکه به ثروت اجتماع آسیبی برسد.
به سخن دیگر، از نظر قرآن، ثروت و اموال در اختیار مردم، ملک طلق و رها و آزاد آنان نیست که هر کسی به هر شکلی که بخواهد در آن تصرف کند؛ بلکه این اموال سرمایههای اجتماع است که صیانت و حفاظت از آن مسئولیت اجتماعی اولیای امور است.
3- اصل مالکیت حقیقی خدا و مالکیت اعتباری انسان: از نظر قرآن، مالکیت انسان بر اموال یک مالکیت اعتباری است و مالک حقیقی همه هستی از جمله نفس انسان، خدای تبارک و تعالی است. به سخن دیگر، هر کسی امانتداری است که باید از نفس خویش و امور دیگر صیانت و حفاظت کند.
خدا در قرآن به صراحت از «مال الله » سخن به میان آورده و گفته است که آنچه در اختیار بشر است، مال الهی است که به شکل امانی در اختیار بشر است تا از آن در چارچوب قوانین تکوینی و تشریعی بهره گیرد تا به کمال دست یابد. خدا میفرماید: وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ؛ و به آنان از مال الله بدهید که به شما داده است.(نور، آیه 33)
4- اصل مالکیت عمومی: از نظر قرآن، یکی از اصول اساسی اقتصاد اسلامی، پذیرش اصل مالکیت عمومی است. به این معنا که برخی از اموال موجود در زمین، از اموال عمومی است که ملک شخص یا نهادی خاص نمیشود، بلکه از اموال عمومی است که همگان به عنوان انسان یا غیر انسان باید از آن بهره مند شوند.
از نظر قرآن، هدف از مالکیت عمومی، آن است که نیازهای عمومی مردم به گونهای تأمین شود و ثروت و منابع زمین تنها در اختیار بخشی از افراد اجتماع قرار نگیرد. از همین رو خدا در قالب انفال و فیء این اموال را از تملک یابی خصوصی خارج کرده است.(انفال، آیات 1 و 44؛ حشر، آیه 7)
از نظر آموزههای اسلامی، مالکیت عمومی میتواند در قالب وقف اموال نیز شکل گیرد، ولی این مالکیت عمومی به سبب اهداف وقف و شرایط آن، میتواند در قالب ملکیت عمومی و عام المنفعه یا محدود به اشخاص یا اقشار تعریف شود. پس مالكيّت عمومى، اصلى معتبر در اقتصاد اسلامى است که باید به آن توجه کرد.
5- اصل مالکیت خصوصی: چنانکه گفته شد، از نظر قرآن، ملکیت واقعی اموال از آن خدا است؛ ولی اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته و آن را امضا کرده است. (بقره، آیات 188 و 279؛ نساء، آیه 29)
6- اصل مالکیت تعاونی: مالکیت تعاونی نوعی مالکیت خصوصی در دایره وسیعتر است. در قرآن از ملکیت تعاونی به صراحت سخن به میان نیامده است؛ ولی در چارچوب اصل کلی تعاونی از آن سخن گفته شده است. قرآن میفرماید: وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ در کارهای نیک فراگیر و تقوای الهی با یکدیگر تعاون و همکاری کنید و بر گناه و تعدی تعاون مکنید.(مائده، آیه 2) بر اساس این آیه همکاری در قالب تعاونی در کارهای خیر از جمله فعالیتهای اقتصادی امری ممدوح است. بنابراین، میتوان نوعی مالکیت عمومی را در قالب تعاونی پذیرفت که فراگیرتر از مالکیت خصوصی شخصی است.
7- اصل گردش سالم ثروت و تمرکززدایی: از دیگر اصول مهم اقتصاد اسلامی از منظر قرآن، گردش سالم ثروت در اجتماع و میان اقشار و طبقات گوناگون اجتماع است تا این گونه از تمرکز ثروت در دست اقشار ثروتمند جلوگیری به عمل آید. خدا میفرماید: آنچه خدا از دارايى ساكنان آن قريه ها عايد پيامبرش گردانيد از آن خدا و از آن پيامبر او و متعلق به خويشاوندان نزديك وى و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان است تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد.(حشر، آیه 7)
خدا در آیات قرآن، در راستای تحقق عدالت فراگیر اقتصادی و دسترسی همگان به ثروت و منابع، بر اصل ممنوعيّت خارج كردن نقدينگی از گردش اقتصادی اجتماع تأکید کرده و بر استفاده عموم از نقدینگی توجه داده و فرموده است: وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ و كسانى كه زر و سيم را ذخیره مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده!(توبه، آیه 34) بنابراین، از نظر قرآن، پذیرش مالکیت خصوصی نمیتواند موجب خروج نقدینگی از اجتماع شود و افراد نمیتوانند به اختیار خویش اموال و ثروت را از گردش بیرون برند و با این رفتار روند تولید و کار و فعالیت اقتصادی را مختل کنند.
8- اصل کار: از مهمترین اصول اقتصاد اسلامی از منظر قرآن، اصل کار است. هر کسی مالک کار خویش و بهره مند از آن است و می تواند آن را به اشکال گوناگون در فعالیتهای اقتصادی به کار گیرد و از آثار و تبعات آن بهرهمند شود. میتواند آن را به اشکال گوناگون در فعالیتهای اقتصادی به کار گیرد و از آثار و تبعات آن بهرهمند شود.(هود، آیه 61؛ نحل، آیه 14؛ اسراء، آیات 12 و 66؛ قصص، آیه 73) بر همین اساس، اجاره دادن در قالب کارگری و روزمزدی و مانند آنها دارای مجوز است.(قصص، آیه 26)
البته مالکیت انسان بر بدن مقتضی آن است که آن را در اشکال دیگر نیز به کار گیرد و از فواید و آثار آن بهره مند شود؛ از نظر قرآن، شیردهی و مانند آن از مصادیق کار است و میتوان در برابر آن اجرت گرفت.(طلاق، آیه 6)
9- اصل اعتدال در مصرف: از نظر قرآن، مالکیت انسان بر منابع و ثروت و اموال مالکیت مطلق و آزادی نیست، بلکه محدود به اصولی از جمله اصل اعتدال در مصرف و تصرف است. انسان نمیتواند در اموال خویش هر گونه که بخواهد تصرف داشته باشد، بلکه نابود کردن اموال و ثروت (نساء، آیه 5) و تبذیر و ریخت و پاش(اسراء، آیه 26) و نیز تصرفات مسرفانه و تجاوزگرایانه و زیاده روی در مصرف(انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31؛ فرقان، آیه 67) ممنوع است و کسی نمیتواند از حدود الهی تجاوز کند. بنابراین، قوامیت اقتصاد باید در قوامیت مصرف نیز خودنمایی کند و در توزیع و حتی بذل و بخشش اموال و انفاق آن نیز باید این اعتدال مورد توجه و اهتمام قرار گیرد. خدا میفرماید: وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا؛ و بندگان خدا كسانىاند كه چون انفاق كنند نه ولخرجى مى كنند و نه تنگ مى گيرند و ميان اين دو روش حد وسط و مستقیم تعادلی را برمىگزينند. (فرقان، آیه ۶۷)
10- اصل تأمین نیازهای نیازمندان: از آنجا که مالکیت انسان محدود به حدودی است، نمیتواند مال الله را مال طلق خویش بداند و هر گونه تصرفی بدون توجه به نیازهای دیگران داشته باشد. از نظر قرآن، اصولاً هر مالی به شکلی مشاع در اختیار صاحب مال و نیازمندان قرار داده میشود؛ از همین رو خدا میفرماید، باید از اموالی که در اختیار هر کسی است، بخشی را به عنوان حق واجب نیازمندان به مستحقان آن بدهد. به عنوان نمونه کسانی که توانایی ازدواج از نظر مالی ندارند، باید از سوی ثروتمندان مورد عنایت قرار گرفته و بخشی از مال الله که در اختیارشان قرار داده میشود را به آنان بدهند تا ازدواج کنند. خدا میفرماید: وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ؛ از مال الله که به شما داده است، به آنان بدهید.(نور، آیه 33)
خدا به صراحت از حق معلوم برای نیازمندان از سائلان و محرومان در هر مالی سخن گفته و میفرماید: وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در اموالشان براى سائل و محروم حقى معين است.(ذاریات، آیه ۱۹) و نیز در جای دیگر میفرماید: وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است براى سائل و محروم. (معارج ، آیات 24 و ۲۵) بر این اساس، تأمين حقوق محرومان و نيازمندان، از مسائل اساسى اقتصاد از نظر قرآن است.(بقره، آیات 177 و 215 و 273؛ نساء، آیه 8؛ انعام، آیه 141؛ انفال، آیه 41؛ توبه، آیه 60؛ اسراء، آیه 26؛ حشر، آیات 7 و 8)
11- اصل آزادی محدود: از نظر قرآن، انسان در مال الله در اختیار خویش مختار است تا در چارچوب اصول و قواعد اساسی قرآن و شریعت عمل کند و تصرفاتی در راستای بهره مندی فردی و اجتماعی داشته باشد.(بقره، آیات 201 و 202؛ نساء، آیه 32؛ مائده، آیه 2) از نظر قرآن، اصل آزادی مطلق در فعالیتهای اقتصادی ممنوع است؛ این در حالی است ستمگران به آزادی مطلق در همه امور (قیامت، آیات 1 تا 5) از جمله اقتصادی گرایش دارند. به عنوان نمونه قوم شعيب، خواهان آزادى مطلق در مناسبات اقتصادى و هرگونه تصرّف در اموال خود بودند.(هود، آیه 87) قرآن، اقتصاد را همانند امور دیگر در راستای دستیابی به اهداف آفرینش انسان تعریف کرده است. از همین رو ممنوعیتهایی از جمله اسراف(انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31) رباخواری(بقره، آیات 275 تا 279)، رشوه گیری(بقره، آیه 188)، کسب حرام(همان؛ نساء، آیات 2 و 29) در همه ابعاد فعالیتهای اقتصادی مورد تأکید قرار گرفته است.
12- اصل مراعات اصول اخلاقی: از دیگر اصول اقتصاد اسلامی اصل حاکمیت اصول اخلاقی بر فعالیتهای اقتصادی است. بنابراین، نمیتوان در فعالیتهای اقتصادی اصول اخلاقی را نادیده گرفت و آن را زیر پا گذاشت. از همین رو همواره اصول اخلاقی اصل حاکم بر فعالیتهای اقتصادی بوده است که در جای خود بحث و بررسی میشود.
13- اصل سودآوری: از دیگر اصول اقتصاد اسلامی میتوان به اصل سودآوری اشاره کرد. هر فعالیت اقتصادی باید در راستای کسب سود باشد. البته از نظر قرآن این سود محدود به سود مادی دنیوی نیست؛ بلکه ناظر به سودهای مادی و معنوی اخروی نیز میشود. از همین رو انفاقات و یا قرض الحسنه را به عنوان یک فعالیت اقتصادی دارای سود مادی و معنوی دنیوی و اخروی معرفی میکند.(بقره، آیه 261؛ حدید، آیه 18؛ توبه، آیه 111)
14- اصل تشویق: اصل تشویق از جمله اصول اقتصاد اسلامی است. لذا بارها در قرآن برای تشویق به فعالیتهای اقتصادی مطالبی را مطرح میکند. از جمله این موارد میتوان به آیات 111 سوره توبه و آیه 61 سوره هود اشاره کرد. امروزه شیوههای تبلیغاتی بر آن است تا حقایق را وارونه جلوه دهد؛ اما در تبلیغات تشویقی باید حقایق بیان شود و افراد نسبت به فواید عمل یا خدمات اقتصادی آگاهی یابند. خدا در آیه 61 سوره هود یکی از مهمترین اهداف خلافت انسان در زمین را آبادانی آن دانسته است که بیشک بدون فعالیتهای اقتصادی تحقق یافتنی نیست. بنابراین، انسان به عنوان خلیفه لازم است تا به فعالیتهای اقتصادی پرداخته تا هم خود سود برد و هم دیگران از سود آن در اشکال گوناگون از جمله انفاق بهره مند شوند؛ زیرا بدون فعالیت اقتصادی انفاق مالی معنا و مفهومی ندارد.(بقره، آیات 2 تا 5) فعالیتهای اقتصادی همواره باید در راستای بهبود اوضاع و بهره مندی مردم از آن باشد نه در قالب انباشت ثروت یا تفاخر و مانند آنها.(قصص، آیه 77؛ حدید، آیه 24)
15- اصل تخصص علمی: از نظر قرآن، فعالیتهای اقتصادی به ویژه در مدیریت آن باید بر اساس اصولی از جمله امانتداری و تخصص علمی باشد.(قصص، آیات 26 و 78؛ یوسف، آیه 55)
16- اصل مدیریت و نظارت کلان دولتی: از آیات قرآن به دست میآید که نظام سیاسی ولایی باید عهدهدار تنظیم و ساماندهی بازار به ویژه در اوضاع بحرانی باشد.(یوسف، آیات 45 تا 55) از آیه 25 سوره حدید نیز به دست میآید که نظارت دایمی و مدیریت بر اساس قوانین تکوینی و تشریعی مسئله نظام ولایی و رهبران الهی است.
آنچه بیان شد مهمترین اصول اساسی اقتصاد از منظر قرآن و اسلام است. این اصول به اجتماع و انسان کمک میکند تا در مسیر اهداف آفرینش و سعادت دنیا و آخرت خویش و دیگران گام بردارد.
با نگاهی به نظریات قرآن در اصول اساسی اقتصاد اسلامی میتوان دریافت که این نظریات در همه ابعاد و زمینهها از منابع ثروت، تولید، توزیع و مبادلات و نیز مصرف مطرح شده است.
البته از این اصول میتوان اصول دیگری چون اصل تحصیل رضایت را نیز به دست آورد؛ چنانکه خدا میفرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد اموال همديگر را به ناروا مخوريد، مگر آنكه داد و ستدى با تراضى يكديگر از شما انجام گرفته باشد؛ و خودتان را مكشيد؛ زيرا خدا همواره با شما مهربان است. (نساء، آیه ۲۹).
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: چهارشنبه 2 اسفند ماه 1396