27 فروردین 1396, 21:52
پیدا کردن فردی امین و مورد اطمینان - چه در روابط نزدیک و چه در روابط دور یا رسمی - کار سادهای به نظر نمیرسد. انسانها دوست دارند دوستان قابل اعتمادی داشته باشند؛ دوستانی که بتوانند در روزهای سخت زندگی، به آنها تکیه کنند. اعتماد و اطمینان، واژههایی به ظاهر ساده هستند؛ اما در اصل، جای تعمق بسیار دارند. وقتی شما به فردی اعتماد میکنید و حرف دلتان را به او میگویید و بعد آن را از دهان دیگری میشنوید، چه احساسی به شما دست میدهد؟ مطمئناً احساس خوشایندی نیست. شهروندان تا چه میزان به هم اطمینان دارند؟ افراد یک خانواده، تا چه حد مورد اعتماد هم هستند؟ اعتماد افراد خانواده به هم، یکی از ارکان بهداشت روانی است. وقتی نوجوان یا جوانی در خانواده خود، فرد مطمئنی را پیدا نمیکند تا با او روابط نزدیک و صمیمی داشته باشد، ناخودآگاه از خانواده دور شده، به دامن دوستان و بیگانگان کشیده میشود و در این میان، اگر به تور افراد ناباب بخورد، آسیبهای جبرانناپذیری خواهد دید؛ اما فردی که با افراد خانوادهاش روابط دوستانه دارد و حمایت عاطفی میشود، از آسیبهای اجتماعی در امان میماند.
چگونه فردی مورد اطمینان باشیم؟
گذشته یک فرد، بهترین مدرک برای پاسخگویی به این پرسش است. همه ما در شرایط امتحان یا آزمون، قرار میگیریم و همه ما به نوعی، به یکدیگر، امتحان پس میدهیم. کسانی معتمدند که از چنین آزمونهایی سربلند بیرون آمده باشند. شما مسلماً به کسانی اعتماد میکنید که قبلاً هم به آنها اعتماد کرده اید؛ با کسانی درددل میکنید که قبلاً به نوعی، از آنها واکنش مثبت دریافت کرده اید؛ از مغازههایی خرید میکنید که به کیفیت جنس و بهای آنها تا حدی اطمینان دارید؛ از مسیری رفت و آمد میکنید که تا حدودی امنتر از مسیرهای دیگر به نظر میرسد؛ از رستورانی غذا تهیه میکنید که به سلامت آن، اطمینان بیشتری داشته باشید و فرزندانتان را در مدرسهای ثبت نام میکنید که لااقل از چند نفر، تعریف آن را شنیده باشید. بنابراین، شما همین شرایط را در انتخاب افرادی که میخواهید به آنها اطمینان کنید، در نظر میگیرید.
به چه کسانی باید اعتماد کرد؟
زمانی که میخواهید در مورد کسی تحقیق کنید یا درباره امری پرس و جو کنید یا درباره مسألهای با کسی مشورت کنید، مسلماً به سراغ افراد معتمدی میروید. مردم نیز برای این کار، افراد معتمد را به شما معرفی میکنند. این گروه از اشخاص، افرادی هستند که مردم، اغلب تحت عنوان «آدم خوب»، از آنها یاد میکنند، اما خوب بودن، خود، نیازمند تعریفی است. همه افراد بهاصطلاح خوب، لایق مشورت یا کمکطلبی نیستند. از بین این افراد، آنهایی شایسته این امرند که داناتر و مدبرتر باشند. هر چند گروهی از افراد، مهربان و باگذشتند و شما را به خوبی میپذیرند، به سخنانتان گوش دهند و با شما همدلی میکنند، اما از دانش و تدبیر، دورند و عملاً نمیتوانند برای شما کاری انجام دهند؛ پس در بین افراد معتمد، مدبرترین و داناترین آنها را برگزینید.
به دیگران اعتماد کنید
اصولاً هر خصلتی را با کمی تلقین و دادن واکنش مناسب، میتوان در شخص ایجاد کرد. وقتی به کسی میگویید: «چون به تو اطمینان دارم...»، فرد، ناخودآگاه از خود انتظار یک فرد مطمئن را دارد؛ مگر اینکه از لحاظ شخصیتی، آدم بیوجدانی باشد. اعتماد متقابل، یکی از رموز روابط صمیمی و صادقانه است. اگر در مقابل اعتماد دیگری، نسبت به او بیاعتماد شوید، قدر مسلم، کم کم اعتماد او نیز نسبت به شما کم رنگ خواهد شد. مردم دوست دارند در مقابل کنشهای مثبتشان نسبت به دیگران، واکنشهای مثبت دریافت کنند. مردم از اینکه مورد اعتماد کسی قرار بگیرند، به خود میبالند و از اینکه شما آنها را به دیگری ترجیح دادهاید و محرم اسرارتان نموده اید، احساس غرور میکنند؛ پس با انتقال احساس مثبت به دیگران، همین احساس را از سوی آنها دریافت دارید. این احساس، هر چقدر صادقانه تر باشد، همان قدر قویتر است. اصولاً همه مردم از شنیدن سخنانی که بوی تناقض یا ناراستی بدهد، میپرهیزند؛ چون این گونه سخنان، احساس ناخوشایندی را به وجود میآورد. مردم آن قدر درگیر و گرفتار معضلات زندگی هستند که جایی برای اضافه بار این گونه سخنان ندارند.
رابطه اعتماد و احساس امنیت
احساس امنیت، عبارت است از احساس آزادی نسبی از خطر. این احساس، وضع خوشایندی را ایجاد میکند و فرد در آن، دارای آرامش جسمی و روحی است. ایمنی از عواطف و احساسات زیربنایی و حیاتی، برای تأمین بهداشت روانی است. افراد ناامن، نامتعادلند. شخصی که دائماً احساس عدم امنیت، ترس و خطر از بیرون و درون خود میکند، نمیتواند انسان سالمی باشد. او با پرخاشگری یا اضطراب، واکنش نشان داده، در دنیای ذهنی خود، همواره در حال دفع کردن خطرات احتمالی است. روابط توأم با اعتماد، احساس امنیت را بالا میبرد؛ اما تأثیری که احساس ناامنی بر انسان دارد، ایجاد حالت تنش، برانگیختگی و عدم تعادل است. بعضی از روانشناسان معتقدند که احساس ناامنی، یک احساس خالص، مجرد و محدود نیست؛ بلکه احساس پیچیدهای است که باید به عنوان یکی از صفات اصلی شخصیت انسان، محسوب شود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان