نظارت مردمي
علی صالحی
امیرمؤمنان علی(ع) همواره بر نقش مردم در تحقق اهداف دولت و امت تأکید داشت؛ زیرا همه هدف وحی و پیامبران و اوصیاء و اولیای الهی (ع) تعلیم و تزکیه است تا مردم جایگاه والای خویش را بشناسند و حقوق خود را بدانند و در مقام انسانیت و خلافت الهی، تکالیف خویش را در برابر خود و دیگر آفریدهها به درستی بجا آورند. پس مدار و محور دین و پیامبران، دولت اسلامی و رهبران دینی، مردم است.
بر این اساس در آموزههای اسلامی مردم از برترین جایگاه برخوردار هستند و همه چیز در خدمت ایشان است. دانشمندان و عالمان و رهبران موظف هستند تا مردم را به حقوق خویش آگاه سازند تا آنان خود زمام امور را به دست گیرند و در چارچوب عقل و وحی و بر اساس آموزهها و احکام عقل و دین، زندگی خود را سامان دهند و حقوق خود را مطالبه کنند. اینجاست که مسئله ولایت و نظارت مردمی مطرح میشود؛ زیرا این مردم هستند که ولی نعمت همه دولت و مسئولان هستند نه اینکه دولت و مسئولان ولی نعمت مردم باشند. به سخن دیگر، دولت و مسئولان و رهبران خادمان مردم هستند و این مردم هستند که صاحبان حقیقی دولتند.
نویسنده با مراجعه به آموزههای وحیانی بر آن است تا نگرش امیرمؤمنان را درباره نظارت مردمی بر جامعه و دولت بیان کند.
مسئله ولایت به معنای سرپرستی مبتنی بر محبت از اصطلاحات اسلامی و قرآنی است. ولایت بیانگر نوعی رابطه عاطفی و عقلانی دو سویه است که هر سو، حقوق و مسئولیتی در قبال سوی دیگر دارد. همه ما با ولایت والدین بر فرزندان آشنا هستیم. والدین سرپرستانی هستند که از روی عقل و عاطفه، فرزندان را زیر بال و پر خود میگیرند و همه نیازهای آنان را برآورده میسازند. غیر از تغذیه به تعلیم و تربیت آنان اقدام میکنند و عاشقانه و از روی مهر و صفا فرزندان را پرورش میدهند تا به جایی برسند که خودشان بتوانند مستقلاً زندگی خود را به عهده گیرند.
نوعی رابطه ولایی میان خدا و خلق وجود دارد که خیلی فراتر از رابطه میان والدین و فرزندان است. اینجاست که اشخاصی به عنوان اولیای الهی مطرح میشوند. (یونس، آیه 62؛ شوری، آیه 6) این افراد به سبب نوعی همانندسازی میان خود و خدا به این مقام میرسند. اینان در گام نخست زندگی خود، رنگ خدایی میگیرند و سپس در ادامه با زندگی شریعت محور و عبودیت و عبادت به جایگاهی میرسند که از آن به مقام متألهین و ربانیون یاد میشود. (آل عمران، آیه 79)
اولیای الهی به سبب رسیدن به این مقام دارای درجات و مقاماتی هستند که مختص و منحصر به آنان است به گونهای که از تسلط شیاطین جنی و انسی در امان هستند و خود نوعی ولایت نسبت به دیگران دارند که ریشه در همان ولایت الهی دارد و به عنوان خلیفه و جانشین خدا عمل میکنند.
تکالیف و وظایف مؤمنان نسبت به هم
در مرتبهای پایینتر میان افراد مؤمن یک رابطه ولایی است که آن نیز ادامه ولایت الهی است. در پایین ترین درجه و مرتبه، رابطه ولایی میان مسلمانان برقرار است. هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر از ولایت برخوردار است. این ولایت دو سویه، موجب میشود تا حقوق و تکالیفی برای آنان مطرح شود. پیامبر گرامی(ص) در بیان این ولایت میفرماید:
کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته
هر یک از شما شبان و مسئول نسبت به دیگران است.
خداوند میفرماید: مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند و نماز را برپا میکنند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمان میبرند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است. (توبه، آیه 71)
این بدان معناست که هر مسلمان و مؤمنی دارای حقوق و تکالیفی نسبت به خود و دیگران است. شناخت این حقوق و تکالیف است که موجب رهایی انسان از خسران و زیان ابدی میشود که همگی در دنیا گرفتار آن هستند؛ چرا که انسانها تنها با شناخت این تکالیف نسبت به خدا و خلق و حقوق خود و دیگران و انجام آنهاست که میتوانند خوشبختی را دریابند و در دنیا و آخرت سعادتمند شوند. (سوره عصر)
البته از آن جایی که شناخت این حقوق و تکالیف از عهده عقل برنمی آید؛ چرا که عقل کلیات را درک و اثبات میکند ولی در بیان جزئیات و شناخت آن در میماند؛ وحی به مدد عقل آمده است تا تمام این تکالیف و حقوق را بیان کند و حتی رهبرانی را فرستاده و معرفی کرده که بر اساس آن مردم، هم راه را بشناسند و هم چگونگی عمل را بدانند. این افراد که همان پیامبران و اولیای الهی هستند، به عنوان اسوههای نیک و الگوی برتر و کامل معرفی شده اند. (احزاب، آیه 21 و آیات دیگر)
از جمله این اسوههای نیک و برتر قرآنی حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) است. (نساء آیه 59؛ آل عمران، آیه 61؛ مائده، آیات 3 و 54 و آیات دیگر) ایشان به سبب آنکه انسان کامل و معصوم و متأله و ربانی است، خلیفه الهی است و از همان ولایت کامل و مطلق الهی برخوردار است. ایشان بر اساس همان قاعده ولایت عمومی و همگانی که در قرآن برای هر مسلمان و مؤمنی بیان شده، خواهان نظارت کامل مردم است تا حقوق و تکالیف، چنان که عقل و وحی بیان کرده، اجرا شود.
نظارت مردمی، ولایت الهی
انسان به هر دلیلی چون استخدام چنانکه علامه طباطبایی معتقد است یا به سبب خلقت الهی که زوج و جفت آفریده است یا هر دلیل دیگر، موجودی اجتماعی است. همین مسئله موجب میشود تا انسانها از نظر روحی و عاطفی یا تعاون و همکاری به یکدیگر نیازمند باشند و اجتماع را تشکیل دهند؛ چرا که به تنهایی نمی توانند به کمال برسند و راه رشد را بپیمایند. دست کم هیچ مرد و زنی به تنهایی کامل نیستند و به کمال نمیرسند و از بسیاری جهات کمالی نیاز دارند که در کنار هم باشند تا بسیاری از تجربیات کمالی از جمله عشق و مؤدت و ایثار و سکونت و آرامش را درک کنند. آرامش و عشق و محبت و مؤدتی که از طریق زوجیت به دست میآید هرگز با عوامل دیگر به دست نمیآید.
امیرمؤمنان علی(ع) در سخنی نکته ای را مورد توجه قرار میدهد و در آن معلوم میدارد که مثلاً قدرت واقعی جز از طریق جماعت به دست نمی آید. آن حضرت(ع) میفرماید:
الزموا السواد الاعظم، فان یدالله مع الجماعه و ایاکم و الفرقه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب؛
همواره با جمعیت و اجتماع باشید که دست خدا همراه آن است. از جدایی و پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها، اسیر شیطان است، همان گونه که گوسفند دور از گله، طعمه گرگ است. (نهج البلاغه، خطبه127)
البته همه اجتماعات انسانی، موجب رسیدن به کمال نیست؛ بلکه تنها اجتماع خردمندان و اهل فطرت و عقل است که این گونه است؛ چرا که دارای یک نوع تقوای عقلانی است که عقل نظری و عملی مستقل بدان رهنمون میشود. از جمله اینکه عقل به حسن عدالت و قبح ظلم یا حسن وفای به عقد و عهد و یا حسن امانت و قبح و زشتی بی وفایی و خیانت حکم میکند. اینها بخشی از اصول اخلاقی عقل است که شریعت و وحی نیز آن را تأیید و امضا کرده است.
پس هر اجتماعی از نظر عقل و وحی، اجتماع رشدی و مناسب نیست، بلکه اجتماعی که بر شرک که ظلم بزرگ است (لقمان، آیه31) یا کفر فرمان میدهد و یا بر اساس کارهای ضداخلاقی و زشت چون فجور و هنجارشکنی و منکرات میرود (نوح، آیه27) اجتماعی است که میبایست از آن پرهیز کرد؛ چرا که چنین اجتماعی انسان را به شقاوت و بدبختی دنیا و آخرت گرفتار میکند. (همان)
جامعه سالم از نظر امیرمؤمنان علی(ع) جامعه ای است که در آن مردم حقوق حکومت را ادا کنند و حکومت نیز حقوق مردم را رعایت کند. حق و عدالت در میان آنها قوی و نیرومند و راه دین و دینداری استوار و جاودانه است و نشانههای تحقق عدالت اجتماعی نمایان است. امور زندگی فرد و جامعه در مجرای اصلی خود قرار گرفته و جامعه و زمانه اصلاح میشود. (همان، خطبه 216)
جامعه آلوده و ناسالم جامعه ای است که گوینده حق در آن اندک و زبان از گفتار راست ناتوان و گنگ و حق جویان در آن خوار و ذلیل هستند. (نهج البلاغه، خطبه233) در چنین جامعه ای رعیت و ملت بر حکومت خویش چیره و یا حکومت و رهبر بر مردم ظلم روا میدارد. نظم اجتماعی در آن فروپاشیده و نشانههای جور و ستم، آشکار و اعمال ناروا در امور دین در آن فراوان است. (همان، خطبه 216)
جامعه همان گونه که هدفها و روشهای خاصی را به عنوان فلسفه و سبک زندگی انتخاب میکند، ناچار به ایجاد دولت و حکومتی است که آن اهداف را در چارچوب آن روشهای خاص یعنی سبک زندگی مخصوص به آن جامعه پیش میبرد. از این رو امیرمؤمنان علی(ع) از لزوم برقراری حکومت در جوامع بشری سخن میگوید و میفرماید: مردم نیاز مبرم به حکومت و رهبری دارند؛ خواه نیکوکار باشد یا بدکار. مومنان در سایه حکومت و برقراری نظم اجتماعی به کار مفید خویش سرگرم میشوند و کافران نیز از زندگی مادی خود بهره میبرند. باید حکومتی وجود داشته باشد تا مردم زندگی عادی خود را تداوم بخشند تا مالیاتهای کشور جمع آوری گردد و دشمنان مهاجم، دفع شود و امنیت در جادههای کشور حکم فرما باشد. (همان، خطبه40)
آن حضرت(ع) میفرماید:
از میان حقوق الهی، بزرگترین حقی که واجب شده همان حق حکومت و رهبری اسلامی بر مردم و حق مردم بر حکومت و رهبر است. این فریضه ارزشمند را بر هر کدام از زمامداران و رعایا قرار داده است؛ زیرا رعایت حقوق حکومت و مردم مایه الفت و پیوستگی آنان با یکدیگر و عزت و نیرومندی دین شان است. (همان، خطبه216)
اما شکی نیست که حکومت و قدرت مانند هر کار دیگری نیازمند نظارت دائمی است؛ البته در اسلام مسأله ای به نام قدرت معنایی ندارد و دولت از ولایت برخوردار است نه قدرت. ولایت به معنای سرپرستی از روی محبت است؛ بنابراین مانند سرپرستی والدین بر فرزندان است که بیش از آنکه سرپرست سود برد فرزند سود میبرد و اینگونه است که ولایت اولیای امور، نوعی خدمت گزاری عاشقانه است؛ زیرا هر کسی که در مرتبه بالاتری از ایمان قرار میگیرد در مییابد که سعادت واقعی در خدمت به مردم و از مصادیق عبادت الهی است.
مردم با توجه به کتاب و قانون و سنتها و سیره پیشوایان دین از مسئولان میخواهند که همان گونه رفتار کنند و از دایره عدالت و انصاف بیرون نروند. اگر امت اسلام به سنتها و سیرههای پسندیده عقلانی و وحیانی انس بگیرد و عادت کند، نسبت به هر گونه انحراف حساس میشود و گوشزد میکند و اجازه نمی دهد که کاری به فساد و انحراف برود. (نهج البلاغه، نامه53)
البته امیرمؤمنان علی(ع) به این نکته توجه میدهد که مردم همواره رهبران اجتماعی را الگوی رفتاری خود قرار میدهند، زیرا آنان را انسانهای موفق میشمارند. پس از ایشان پیروی کرده و آنان را اسوه خود قرار میدهند. اگر اولیای امور و مسئولان حکومتی افراد غیرصالح انتخاب شوند، در یک فرایند، سنتهای پسندیده دگرگون میشود و مردم به سنتها و آن سبک زندگی خوی میگیرند که اولیای غیرصالح در پیش گرفتند. از این رو حضرت بر انتخاب صالحان برای مصادر امور تأکید کرده و میفرماید: مردم بدون اصلاح زمامداران و حاکمان، اصلاح نمی گردند و اولیای امور نیز جز با درستی و استقامت مردم یک جامعه اصلاح نمیشوند. (همان، خطبه 216)
پس شکی در این نیست که مردم و دولت در یکدیگر تأثیر دارند، هر گاه دولت فاسد شود ملت اگر با استقامت در دین و سبک زندگی خود دولتمردان را اصلاح نکند، خود نیز فاسد میشود. پس میبایست همواره بر کار اولیای امور نظارت داشته و آنان را در کوچک ترین انحراف به استقامت و اصلاح امور وادار سازند، زیرا تغییرات فرهنگی به کندی انجام میگیرد و چنان مانند خوره و سلولهای سرطانی رشد میکند که جامعه ناگهان با مرگ و فساد مواجه میشود.
راه نظارت مردمی از نظر امیرمؤمنان(ع)
امیرمؤمنان علی (ع) همان گونه که اصل کلی نظارت مردمی را بیان میکند، راههای نظارت را نیز تشریح مینماید تا مردم در چارچوب آن بتوانند به اصلاح رفتار دولت بپردازند:
1- تقویت روح مسئولیت پذیری: مردم باید به این حد از بلوغ فکری برسند که فعالانه در همه امور مشارکت داشته باشند و خود را کنار نکشند. رهبران الهی همواره بر این مطلب توجه داده اند که مردم، حقوق خویش را بشناسند و برای تحقق آن قیام کنند. (حدید، آیه 25) هدف ایشان ایجاد روحیه مسئولیت پذیری و دفاع از حق و حقوق خود و قیام حتی به شمشیر بوده است. امیرمؤمنان علی(ع) نیز میفرماید: ای مردم از خدا بترسید و پرهیزگار باشید، زیرا از همه شما در روز قیامت بازخواست خواهد شد. شما مسئول امور آفریدههای خدا حتی از شهرها و حیوانات خواهید بود. خدا را اطاعت کنید و از فرمانش سرپیچی نکنید. هر گاه نیکی و خوبیها را مشاهده کردید، انتخاب کنید و اگر بدی دیدید از آن اعراض کنید. (خطبه آیه 127)
خلافت الهی انسان مقتضی این معناست که نسبت به آبادانی زمین (هود، آیه 61) و حتی پرورش حیوانات و حمایت از آنان بکوشند. پس نقش ایشان در برابر مسئولان و رهبرانی که هدایت جامعه را به عهده گرفته اند بیش از هر کسی و هر چیز دیگری است و میبایست کاملاً رفتار و افکار آنان را ردگیری کنند و در صورت انحراف و کژی، به عدالت و استقامت وادار سازند و اصلاح نمایند.
2- تقویت اعتقاد به معاد: معاد نقش بسیاری در تغییر و اصلاح رفتار آدمی دارد. اگر کسی دنیا را تنها دری به سوی جهانی دیگر بداند و این که هر کاری را میبایست پاسخ گو باشد و خداوند از مثقال ذره هم نمی گذرد (زلزال) در این صورت هم کارهای خویش و هم کارهای دیگران را زیرنظر میگیرد تا بر اساس آموزههای عقلانی و وحیانی باشد. امیرمؤمنان(ع) در بسیاری از نامهها مردم و دولتمردان و کارگزاران را به این نکته توجه میدهد تا کارهای خویش را براساس معاد و بازخواست روز جزا هماهنگ سازند. (همان، خطبه27)
3- زنده کردن روح تعهد و وفاداری: انسان چنان که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود در برابر خود و بلکه همه موجودات هستی مسئول است؛ زیرا مقتضای خلافت الهی اوست. از این رو، ستم کردن بر مورچه را نیز ناروا و گناه میشمارد و حاضر نیست تا در برابر همه عالم حق مورچه ای به ستم ستانده شود: سوگند به خدا اگر همه عوالم هفتگانه عالم هستی را به من بدهند تا پوست جویی را از دهان مورچه درآورم هرگز انجام نخواهم داد. (همان، خطبه 224) او حاضر نیست برای هوی و هوس خود غذای لذیذ بخورد در حالی که میداند مردم در گوشه ای از حجاز و یمامه قرص نانی ندارند. (همان، نامه45)
4- تقویت روح تعاون و همکاری: اسلام بر تعاون و همکاری در کارهای نیک و پسندیده تأکید میکند: تعاونوا علی البر و التقوی. بنابراین اگر جامعه اسلامی از چنین روحیه مشارکت در کارهای خیر و نیک برخوردار شود و همگی نسبت به کارهای دولت حساس باشند تا به کارهای نیک بپردازد، در آن صورت جامعه مطلوبی میشود. امام علی(ع) میفرماید: از حقوق واجب الهی بر بندگان این است که به اندازه توانایی خود در خیرخواهی و نصیحت به دیگران بکوشند و برای برقراری حق و عدل همکاری و هماهنگی داشته باشند. (همان، خطبه 216)
5- اجرای امر به معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهی از منکر مهم ترین دستور و راهکار نظارتی است که اسلام بیان کرده است. این اصل بسیار مهم امام حسین(ع) را به قیام علیه دولت یزیدی وا میدارد. امر به معروف و نهی از منکر از تمام خوبیها برتر و بالاتر است: تمام اعمال نیک حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر همانند قطره ای در برابر دریاست. (نهج البلاغه، حکمت 374) از نظر امام نظارت مردمی از مصادیق جهاد و جنگ مقدس است: جهاد در راه خدا چهار قسم است که دو قسم آن بر امر به معروف و نهی از منکر تکیه دارد. (همان، حکمت31) امام علی (ع) میفرماید:
آن دو از صفات الهی است که نه اجل و مرگ را نزدیک میکند و نه از روزی میکاهد (همان، خطبه156)
اینها نمونههایی از راهکارهایی است که امام علی(ع) برای نظارت مردمی بیان کرده است. به هر حال، در اسلام نظارت مردمی بر کارکرد مسئولان و رهبران جامعه امری ضروری و لازم است که موجب رشد و بالندگی جامعه و افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی میشود و اهداف جامعه به شکل سادهتر و آسانتری تحقق مییابد.