25 اردیبهشت 1396, 4:10
اغلب يا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غريزه «حب نفس»، دوست دارند كه مورد توجه و عنايت قرار بگيرند. توجه به اين نياز، درحدى كه به افراط كشيده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى در جهت تغيير رفتار يا ايجاد «انگيزه عمل» در انسانهاست. وقتى كسى را مورد تشويق قرار مىدهيم و به خاطر داشتن صفتى يا انجام كارى مىستاييم، در واقع حس «خود دوستى» او را ارضاء كردهايم. همچنان كه از لفظ تشويق نيز برمىآيد، به معناى «بر سر شوقآوردن»و «راغبساختن» در ماهيت تشويق نهفته است. اين كار، نيازمند شناخت ما از روحيات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام، و از ويژگيهاى روحى فرد مورد تشويق به طور خاص است. در تشويق، بايد از لفظ، شيوه و برخوردى استفاده كرد كه در درون شخص، شوق و نيت و علاقه ايجاد كند و اين محرك درونى، او را به تلاش بيرونى واداركند، نه اينكه صرفاً يك «تحريك بيرونى» باشد. بعضى خصلت «تشويق ديگران» را ندارند و به دليل خودخواهى، غرور، حسد يا هر عامل ديگر، هرگز زبان به ستايش و تمجيد از خوبيهاى ديگران نمىگشايند و گفتن يك كلمه تشويقآميز، برايشان بسيار سنگين است، هرچند خودشان پيوسته دوستدار آنند كه مورد تشويق ديگران قرار بگيرند. برخى هم به گونهاى تربيت شدهاند كه به راحتى زبان به تعريف از ديگران و خوبيهايشان مىگشايند و نه تنها تشويق خوبان برايشان سنگين نيست، بلكه از اين كار، لذت هم مىبرند. و... چقدر تفاوت ميان اين دو گونه افراد است! داشتن زبان و لحن تشويقآميز، موهبتى خدايى است. نشان كمال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست. تشويق، در نيكان و نيكوكاران، زمينه بيشتر براى «عمل صالح» پديد مىآورد و نسبت به بدان و بديها، اثر غير مستقيم بازدارندگى دارد.
هم در بحث تنبيه و توبيخ، هم در مقوله ستايش و تشويق، بايد تناسب ميان «عمل» و «ميزان تشويق» مراعات شود، تا اثر مطلوب را ببخشد. بدون اين تناسب، يا افراط مىشود يا تفريط، و هر دو زيانبار است. البته هر يك از اين زيادهروى يا كوتاهى در تشويق و ستايش همريشهها و عللى دارد. امام على(ع) مىفرمايد: «الثناء باكثر من الاستحقاق ملق و التقصير عن الاستحقاق عى او حسد». ستايش بيش از حد استحقاق و شايستگى، تملق و چاپلوسى است. و كم گذاشتن و كوتاهى از حد استحقاق، ناتوانى يا حسادت است. اين سخن، ضمن تأكيد بر همان «تناسب»، دو جنبه افراط و تفريط را در اين مسأله يادآور مىشود و به ريشه آن هم اشاره دارد. زيادهروى در مدح، يا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش كارها و اشياء سرچشمه مىگيرد، يا نشانه روحيه چاپلوسى و نوكرصفتى و حقارت نفس و روح است. حضرت امير(ع) در سخنى ديگر مىفرمايد: «اكبر الحمق الاغراق فى المدح و الذم». بزرگترين نادانى، زيادهروى در ستايش يا بدگويى است. هرچند سخن از تشويق است، ولى مدح و ستايش نيز، يكى از جلوههاى تشويق و روشهاى رغبتآفرينى در افراد به شمار مىآيد. از آنجا كه تشويق، براى انگيزش به كار نيك است، اگر كمتر از«ارزش كار» و «فضيلت صفات» باشد، موجب كماهميت جلوه يافتن آن كار و صفت مىگردد. مثلاً اگر يك دانشآموز، پس از يك سال تلاش پيگير در امر تحصيل و داشتن معدل «بيست»، فقط با يك «احسنت» تشويق شود، روحيه خود را از دست مىدهد.
اينكه هر كس را چگونه مىتوان بر سر شوق آورد و از كار شايسته او تجليل و تقدير كرد، در شرايط مختلف و نسبت به افراد مختلف متفاوت است. يكى را با لفظ محبتآميز و كلمات تحسينكننده مىتوان تشويق كرد، يكى را با تحويلگرفتن و برخورد احترامآميز، يكى را با پول و جايزه، يكى را با مطرح ساختن و نامآوردن. يكى با كتاب و هديههاى فرهنگى تشويق مىشود، يكى با لوازم مصرفى و خانگى. در همين زمينه هم مراعات تناسب ميان «نوع تشويق» با «فرد مورد تشويق»، مهم است. به اين خاطر، آنان كه به مناسبتهاى مختلف به افراد، هديه و جايزه مىدهند، يا مىخواهند افراد شايسته را مورد تشويق و تقدير قرار دهند، به اين ريزهكاريها بايد توجه كنند. گاهى يك «لوح تقدير» و متن زيبا و آراسته و قابشده، كه قيمت مادى چندانى هم ندارد، براى كسى بسيار نفيس و ارزشمند و شوقانگيزتر از آن است كه مثلاً صدهزار تومان پول نقد به او داده شود. البته گاهى هم برعكس است، چون لوح تقدير براى كسى نان و آب نمىشود ولى «وجه نقد» را مىتواند در پرداخت قرض و قسط يا تأمين نيازهاى زندگى به كار بندد. حتى اگر تشويقهاى مادى و لوازم مصرفى باشد، باز اين نكته كه به چه كسى، چه چيزى هديه شود، مهم است. البته نبايد تشويق، ايجاد «غرور» كند. ظرفيت افراد را هم نسبت به تشويق بايد سنجيد. گاهى بچهها به خاطر تشويق، لوس و پرتوقع مىشوند. گاهى بزرگترها به خاطر نداشتن ظرفيت لازم براى تقدير، خود را مىبازند و متكبر و بىاعتنا مىشوند يا از رشد و پويايى مىمانند. به اين عوارض منفى هم، بايد توجه داشت. به فرموده حضرت امير(ع): «كم من مغرور بحسن القول فيه» چه بسا كسانى كه با سخن نيك ديگران درباره آنان، مغرور مىشوند.
در يك كار تشويقى، بايد نكاتى مورد توجه قرار گيرد كه به«اثربخشى» تشويق، كمك مىكند و بدون آنها، يا از اثر مىافتد، يا اثرمنفى به بار مىآورد. برخى از اين نكات، از اين قرار است: ۱- تشويق، همراه با درك و تشخيص و كشف استعدادهاى رشد طرف مقابل باشد. ۲- ارزش عمل نيك و خصلت شايسته، شناخته شود و به فرد مورد تشويق هم شناسانده شود. ۳- تشويق، «رشوه» به حساب نيايد و «حق و حساب»، تلقى نشود. ۴- به اندازه و بجا باشد و از حد معمول و متناسب و متعارف، تجاوز نكند، تا خاصيت خود را از دست ندهد. ۵- همراه و توأم با عمل فرد باشد، چون فاصله زياد بين تشويق و كار نيك، آن را از ارزش و اثر مىاندازد و نقش شوقآورى آن از بين مىرود. ۶- تشويق، همراه با توجيه و تبيين باشد و فرد بداند كه چرا و به خاطر چه كارى مورد تشويق قرار گرفته است. اين مسأله در توبيخ و تنبيه هم هست. همچنان كه مجازات، بدون آنكه طرف بداند چرا تنبيه مىشود، عامل بازدارنده نيست، تشويق بدون توجيه و تبيين هم اثر انگيزهآفرينى و تحريكى به كار خير ندارد. ۷- تشويق، با عمل خوب، تناسب داشته باشد، نه مبالغهآميز، نه كمتر از حد مطلوب. تشويق، مثل مصرف دارو براى بهبود يك بيمارى است. مصرف بيش از حد يا كمتر از مقدار توصيه شده، اثر درمانى ندارد، بلكه گاهى هم زيانبار است. تشويق واقعى عبارت است از درك و كشف استعدادهاى فرزندان و ايجاد فرصت و محيط مساعد براى تجلى و شكوفايى آن... محيط تشويقآميز، عبارتاست از پيوند دادن آموزش و پرورش به زندگى اجتماعى، آگاه ساختن نسل جوان از مسئوليتهاى خويش و دادن فرصت مناسب براى ايفاى اين مسئوليتها».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان