25 اردیبهشت 1396, 4:27
مکر الهی به چه معنا است و تفاوت آن با مکر بندگان چيست، و چرا خدا خيرالماکرين است؟
قرآن کريم در زمينه مکر الهی می فرمايد: «ومکرو ا و مکرالله و الله خيرالماکرين» (يهود و دشمنان حضرت مسيح(ع) برای نابودی او و آيينش) نقشه کشيدند، و خداوند (برای حفظ او و آيينش) چاره جويی کرد، و خداوند بهترين چاره جويان است. (آل عمران- 54)
مکر در مورد خداوند چه معنی دارد؟ مکر خدا آن وقتی است که کار خدا، يعنی سنت الهی، آن شکل پوشيده (پنهان) خود را پيدا می کند. اينکه مکر گفته می شود به اعتبار اين است که وقتی ما اين افعال را به خدا نسبت می دهيم، از نظر شکل کار است، نه از نظر روح کار. يک انسان که با انسان ديگر مکر می کند، معنايش اين است که طوری با او رفتار میکند که او راز و رمز کار اين را نمی فهمد و نمی داند. البته همه مکرها در مورد انسان ها بد نيست، مکر يک انسان نسبت به انسان ديگر ممکن است براساس سوءنيت باشد و ممکن است براساس حسن نيت باشد، در جايی که انسان با يک مکار مکر می کند، لازمه ايمان اين نيست که انسان سياست و روشی را که در مقابل ديگران پيش می گيرد، صددرصد آشکار کند و به اصطلاح امروز دست خودش را رو کند تا طرف بخواند و بعد بر ضدش رفتار کند، اينکه حماقت است.
منتها فرق ميان مکر خوب و مکر بد- که مکر خوب را تدبير می گوييم- در نيت نهايی (افراد) است، آدمی که مکرش بد است، براساس يک سوءنيت يک کار پوشيده ای را انجام میدهد، ولی آن کسی که نيت خير دارد، براساس يک حسن نيت کار (پنهانی) پوشيده ای را انجام می دهد. مقصود از کار (پنهانی) و پوشيده اين است که کاری که انجام می دهد، راز و سر اين کار برای طرف روشن نيست، طرف نمی تواند دست او را بخواند که کار او برای چيست، و چه بسا هست که در مورد او اشتباه می کند.
حال، رفتار خداوند با بندگان دو جور است: گاهی راز مطلب خيلی آشکار است؛ يعنی يک رابطه علت و معلولی واضح و آشکاری هست که انسان زود می تواند راز آن مطلب را بفهمد. گاهی قضيه برعکس می شود؛ يعنی جريان کار عالم با انسان طوری رفتار و عمل می کند که راز مطلب بر انسان پوشيده است و انسان ضد آنچه که هست، خيال می کند.
مثلاً اگر فرض کنيم که انسان معصيتی را انجام بدهد و بلافاصله يا با فاصله کمی نتيجه بد آن معصيت را ببيند، اين يک کار آشکار است؛ يعنی عکس العمل دارد، ولی عکس العمل آشکار، يا کار خيری انجام بدهد و اثر کار خير خودش را خيلی واضح در عمل مشاهده کند، اين يک کار آشکار است. اينکه انسان کار بد بکند و خود اثر کار بد خود را احساس کند، خودش نعمتی است برای انسان.
ولی يک وقت انسان می رسد به آنجا که استحقاق اين مقدار لطف را هم ندارد که خداوند با چشاندن اثر گناه او، او را بيدار کند و به او بفهماند. اين (چشاندن) خودش يک نعمت و لطفی است از (سوی) پروردگار. گاهی اين لطف از او گرفته می شود. کار بد می کند، میبيند برعکس به جای اين که يک اثر بد ببيند، اثرهای خوب می بيند؛ يعنی نعمت ها بيشتر بر او می بارد، باب نعمت بيشتر به روی او باز می شود، هيچ اثر ظاهری نمی بيند. آيا اين از باب اين است که کار بد اثر بد ندارد؟ نه، اثر بد دارد، ولی به دليل اينکه او چنين شايستگی نداشته است؛ کار بد می کند، باب نعمت بيشتر به روی او باز می شود، بدتر میکند و باز باب نعمت بيشتر به رويش باز می شود. می رسد به آنجا که ديگر پيمانه اش پر می شود؛ يک وقتی به سراغ او می آيند که ديگر هيچ فايده ای ندارد.
اين است که در يک تعبير به آن گفته می شود «استدراج»، يعنی درجه به درجه گرفتن، کم کم گرفتن، و در يک تعبير ديگر به آن گفته می شود مکر. مکر الهی، يعنی خدا با انسان طوری رفتار می کند که راز کار بر انسان مخفی است، و انسان ضد آنچه که هست خيال میکند(1) بنابراين خدای متعال بهترين تدبيرها را برای انسان متناسب با افکار و اعمالش انجام می دهد. و انسان های غافل و يا ناآگاه فکر می کنند که تدبير و يا مکر آنان بهترين است و می تواند آنها را به اهداف خود در اين دنيا برساند.
روزنامه كيهان، شماره 21554 به تاريخ 17/11/95، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان