29 دی 1395, 8:47
براي ذكر معاني متعددي را آوردهاند، اما عاليترين معاني آن همان ياد خدا بودن است، چرا كه اضطراب و نگراني خيال با ياد خدا از بين ميرود و انسان در نهايت آرامش به زندگي ادامه ميدهد. بدون شك انسان فقط در زير سايه خداوند متعال ميتواند راحتي دل و اطمينان خاطر خويش را تامين كند و معني سعادت هم جز اين نيست. آرامش روح با ياد خدا تحقق مييابد (كساني كه ايمان آوردهاند و دل آنان به ذكر خدا مطمئن ميگردد، آگاه باشيد به ذكر خدا دلها مطمئن ميگردد). كلمه ذكر كه به فارسي به معني ياد است در قرآن كريم در چند مورد آمده است. حتي قرآن كريم نيز به اين كلمه ناميده شده است. كلمه ذكر داراي معاني مختلف است و عاليترين معاني آن از نظر عرفا و دانشمندان همان ياد خدا بودن است. اضطراب و نگراني خيال و ناراحتي با ياد خدا از بين ميرود و انسان در نهايت آرامش به زندگاني ادامه ميدهد. بسياري از مادي گرايان نتوانستهاند اين معني را درك كنند، اما تفسير ساده اين مطلب اين است هرگاه به ياد خدا باشيم هيچگاه مرتكب جرم و جنايت و گناه نخواهيم شد. ارتكاب جنايت و جرم است كه روان بشر را در يك اضطراب و ناراحتي قرار ميدهد. پيروي از هواي نفس و مقيد بودن به شهوات سراسر وجود انساني را در يك حال اضطراب و نگراني نگه ميدارد. اين يك واقعيت انكارناپذير است كه انسانهاي داراي ضعف ايمان هميشه در حوادث و اضطرابها متوسل به ضعيفتر از خود ميشوند، زيرا آنان با نارسايي فكري و ضعف ايمان نميتوانند درك كنند كه خداي قادر و توانا برطرفكننده جميع حوادث و نجاتدهنده انسانها است و آن جايي كه خداوند اراده كند آدميرا سرنگون سازد و لو در كاخهاي مستحكم جاي گيرد ذرهاي آرامش خاطر نخواهد داشت. قرآن درباره كاخهاي فرعون و فرعونيان ميفرمايد: كاخهاي مجللي كه ساختند ويران شد و هيچگاه آن كاخها موجب آرامش آنها نشد.
اهل بيت (ع) كه هميشه به ياد خدا بودند در جميع حوادث آن قدر آرام و متين و استوار بودند كه دشمن را بهت زده ميكردند. به عنوان مثال وقتي ابن زياد به حضرت زينب (س) گفت ديدي كه خدا با خانواده شما چه كرد؟ زينب (س) در پاسخ در نهايت آرامش و متانت فرمود: ما رايت الا جميلا. اعراض از ياد خداوند، زندگي را وحشت زا ميكند. انسان با هر عشق و معشوقي غير از حضرت حق عمر خود را تلف كند بالاخره نااميد خواهد شد، چرا كه غير خدا تماما فاني و بيدوام است و هيچگاه اضطراب دل و پريشاني خاطر را برطرف نميكند. در واقع مومن حقيقي و خوشبخت واقعي آن كسي است كه به همه اقسام ذكر ايمان داشته باشد و از هيچ كدام اعراض ننمايد و از فرمان خدا و پيغمبر و ائمه و قرآن سر نپيچد. انسان كه به اين مرحله رسيد به مصداق آيه شريفه و الذاكرينالله كثيرا و الذاكرات كاملا انسان شرعي ميشود و چنانكه بايد به وظيفه آدميت عامل ميگردد.
قرآن داروي دردهاي بيدرمان است و نهج البلاغه چراغ راه عارفان و شايستگان براي روشن ضميران. برای عارفان طريق الهي كه انسي با نهج البلاغه دارند، اين يك امر واضح است كه علاوه بر اينكه اين كتاب طريق بلاغت و فصاحت و سخنوري است و مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق است، در حقيقت راه سعادت نيز است. در جاي جاي نهجالبلاغه توجه امام علی(ع) به اصول انساني و رموز زندگي موج ميزند. امام (ع) معتقد بود كه مسلمان كسي است كه قبل از مسلماني انسان باشد و انسان كسي است كه حدود وظايف و حقوق خود را چه فردي و چه اجتماعي خوب بشناسد و همانگونه كه وظايف خود را به درستي و صميميت انجام ميدهد حقوق انساني خود را حفظ و مطالبه كند و همانطور كه به حقوق ديگران تجاوز نميكند در برابر هر متجاوزي بايستد. هنگامي كه نهج البلاغه را از لحاظ كمال روحي رواني، اجتماعي و فردي ملاحظه ميكنيم، راهها و جايگاههاي سعادت افراد جامعه در آن آشكار است و به قول شهيد مطهري، امام (ع) كتابي شگفت را به يادگار گذاشته است؛ كتابي كه ضامن سعادت انساني است، اما براي جوامع يا افرادي كه دچار تورم خود طبيعي نشده باشند و حتي از ديدگاه مكتبهايي كه براي بشريت آغاز و انجاميجز همين خاك تيره و تكاپويي جز براي گسترش خود طبيعي سراغ ندارند، حضرت علي(ع) و نهجالبلاغهاش هرگز قابل شناخت و هضم نخواهد بود.به همين علت علامه محمدتقي جعفري رسالت انساني را به عنوان موضوع و مقدمهاي بر ترجمه و تفسير نهجالبلاغه پي ميگيرد و به بررسي انديشههاي لطيف و باورداشتهاي متعالي نهج البلاغه كه ضامن سعادت انسانها است ميپردازد و تا آن جا ميرسد كه عشق پرستش را به عنوان سعادت روحي در لابه لاي نهج البلاغه برجسته ميكند، امام علي (ع) را نماينده اين رسالت كلي معرفي مينمايد و او را انساني سعادتمند بر پهنه هستي مينگرد كه اين سعادت را به ديگران ارزاني ميدارد. ديگر اينكه بدون مشاهده عظمت الهي و بدون تجلي حق در دل هيچ انساني نميتواند آن همه شيفتگي و بيقراري و محبت الهي را دارا شود و گرايش و عبادت خود را ما فوق مجراي معاملهگري قرار دهد. او است كه ميگويد: «الهي! ما عبدتك خوفا من عقابك ولا رغبه في ثوابك ولكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك.» ضرورت پرداختن به نهج البلاغه در عصر حاضراهميت نهج البلاغه به عنوان يكي از متوناساسي ديني، حكومتي و زمامداري در عصري كه پيشرفت تحقيق و بررسي در اصول و مباني نظري و عملي سياست با رويكرد جديد به متون اصيل ديني مشهود است بر كسي پوشيده نيست. سياست به هر معنا كه باشد (شاخهاي از «علم» يا منظومهاي از «عمل») در اين كتاب بهتر قابل رديابي است؛ زيرا بازگشت نظري و عملي به ميراث اسلاميـ سياسي از لوازم بالندگي تفكر و انديشه جديد است و مهمترين زيربناي اين ميراث بزرگ سيره معصومين (ع) به ويژه سيره حكومتي امام علي (ع) كه بخش عمده آن را نهج البلاغه در بردارد است. مباني و خط مشيهاي حكومتي آن امام همام در محورهايی چون فرهنگسازي، مشروعيتسازي، توزيع قدرت، نظم و امنيت، توزيع كالا و خدمات (تامين رفاه و آسايش) است. يكي از راهكارهاي مهم كه در حفظ نظام ديني و بقاي آن تاثير بسزايي دارد؛ عملكرد مطلوب آن و حل مشكلات و معضلات جامعه در عرصههاي مختلف براساس مباني اصيل اسلامياست. از اين رو بر همگان لازم است كه سعي بليغ خود را براي موفقيت هرچه بيشتر حكومت اسلاميمبذول دارند. مسلما يكي از راههاي كارآمدي نظام بازشناسي مباني فكري و ارزشهايي است كه نظام اسلامياز آن ناشي شده است تا بتوان با الگوبرداري صحيح و متناسب با زمان، نظام اسلاميرا در جهان گسترش داده، حكومت نمونه مولي الموحدين عليبنابيطالب(ع) را الگويي تمام عيار براي همه عدالتپيشگان و آزادگان عالم بهويژه براي كارگزاران نظام اسلاميمعرفي كرد. امام علي (ع) به عنوان يك انسان كامل به موضوعات و مسائل اجتماعي، سياسي و فرهنگي پرداخته و چشماندازهاي گرانقدر خويش را در دوران حكومت پنج ساله خود عرضه كرده است و نهج البلاغه مملو از مباحث نظري و عملي در عرصه سياست و حكومت است. دوران كوتاه حكومت علي(ع) چشم اندازی بینظیر از حكمت عملي و نظري است كه در نظر جهانيان قرار گرفته است. اگر ميخواهیم در زمره عدالتپيشگان باشیم، بيش از هر زمان ديگر نياز به استفاده كامل از اين الگو داریم كه اين استفاده بايد مبتني بر شناخت درست مباني و اصول و روشهاي حكومت حضرت علی (ع) باشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان