نويسنده: جابر ستوده
زينب کبری(س) در مجاهدت خود برای رسوايی دشمنان به ويژه يزيديان همواره در فرصتهای پيش آمده به معرفی اهل بيت(ع) و جايگاه مهم آنان در پيشگاه خالق و نقش آنان در ميان خلق می پرداخت. نويسنده در اين مطلب به برخی از آنها اشاره کرده است.
زينب(س) سخنگوی اهل بيت(ع)
گزارش های تاريخی نشان می دهد تا پيش از واقعه عاشورا حضرت زينب(س) حضوری پررنگ و جدی در عرصه اجتماعی نداشته است؛ اما پس از عاشورا بر اساس مقتضيات زمان و مکان وارد صحنه اجتماعی شده و نقش فعال سياسی اجتماعی خود را در قالب سخنگوی کاروان اهل بيت(ع) و اسيران ايفا کرده است. البته اين بدان معنا نيست که ايشان تا پيش از اين هيچ نقش اجتماعی نداشته و در عرصه های آن ورود نداشته است؛ بلکه به اين معناست که ايشان پس از عاشورا در جايگاه و مسئوليتی قرار گرفته بود که توانسته استعدادها و قدرت الهی خود را به نمايش گذارد و به خوبی از عهده مسئوليت اجتماعی سياسی خود بر آيد.
براساس گزارش های تاريخی، هر دو دختر اميرمؤمنان (ع) در اين حرکت نقش آفرين بوده و در جايگاه سخنگوی اهل بيت(ع) قرار گرفتند؛ زيرا حضرت زينت کبری(س) و زينب صغری(س) که از دومی به ام کلثوم نيز ياد می شود تا از خواهر بزرگ تر خود بازشناخته شود، در نهضت امام حسين(ع) حضور و مشارکت جدی و مؤثر داشته اند. از اين رو، نمی توان به قطع و يقين دانست که کدام يک در کجا و چه سخنانی را بر زبان رانده است؛ زيرا کسانی که به نقل سخنان پرداخته اند، تنها می توانستند بفهمند و که زينبی سخنرانی می کند؛ اما کدام يک، برای آنان معلوم نيست؛ البته از سخنان و روايات اهل بيت(ع) مانند فاطمه بنت امام حسين(ع) از عمه اش حضرت زينب(س) نقل شده (اثبات الهداه، ج ۲) که مراد همان زينب کبری (س) است. اما بايد توجه داشت از اين نقل قول نيز نمی توان به وضوح دريافت مراد کدامين دختر امام علی(ع) است؛ ولی از آنجا که اهل بيت(ع) زينب صغری(س) را با کنيه ام کلثوم از ديگری باز می شناساندند، می توان گفت در صورت اطلاق و فقدان کنيه، مراد از اطلاق، همان زينب کبری(س) خواهد بود.
به هر حال، حضرت زينب(س) به طور طبيعی به عنوان دختر بزرگ تر از خاندان اهل بيت(ع) می بايست در زمانی که حضرت امام زين العابدين(ع) در بستر بيماری و ناتوان از حرکت و سخن بود، مسئوليت رهبری ظاهری و سخنگويی اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را به عهده گيرد، به ويژه آن که در صورت مطرح شدن امام سجاد(ع) در شرايط بحرانی و خطرناک کوفه به عنوان رهبر کاروان اهل بيت(ع)، ايشان در خطر مرگ قرار می گرفتند؛ چنان که تهديدهایی که عليه آن حضرت(ع) در کوفه شد خود گواه روشنی بود که امام مسئوليت امامت و رهبری خود را به واسطه عمه اش حضرت زينب کبری(ع) اعمال می کرد.
اما هنگامی که بحران بزرگ، از سر گذشت و شرايط برای پذيرش مسئوليت مستقيم رهبری به ويژه در شام فراهم شد، امام علی بن الحسين (ع) مسئوليت رهبری و سخنگویی اهل بيت را به عهده می گيرد و در برابر يزيد و يزيديان می ايستد و شهامت و شجاعت علوی خويش را به نمايش می گذارد.
گفتنی است تقيه هر چند برای پيامبران جايز نيست؛ چون آنان بايد در هر شرايطی ابلاغ حکم کنند حتی اگر همانند پيامبران بسياری چون پيامبران بنی اسرائيل(ع) به شهادت برسند، اما تقيه برای امامان(ع) جايز و در شرايطی واجب است؛ چنانکه برای اوليای الهی نيز چون مؤمن آل فرعون (سوره غافر) و ديگران اعمال تقيه برای حفظ جان جايز و گاه واجب شمرده شده است.
شرايط اقتضای آن داشت که برای بقای امام و امامت، امام سجاد(ع) همچنان در بستر بيماری به گونه ای باقی بماند که دشمنان از خونش بگذرند و آن حضرت(ع) نيز به طور مستقيم قدرت و نقش امامت را در کوفه بروز و ظهور ندهد. اينجاست که مقتضای شرايط زمان و مکان ايجاب می کرد تا حضرت زينب کبری(س) به عنوان دختر بزرگ خاندان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اين مسئوليت رهبری و سخنگوئی کاروان و اهل بيت(ع) را به عهده گيرد و چنان که تاريخ گواه است به خوبی توانست از عهده اين مسئوليت بر آيد.
تبيين جايگاه اهل بيت(ع)
مسئوليت عمده حضرت(س)
در شرايطی که دشمن بر آن بود تا اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را از جايگاه الهی و منصب خدايی کنار زند و آنان را حتی در برخی از مناطق تحت سيطره خود به عنوان خارجی و طغيانگر عليه خلافت و خليفه الهی معرفی کند، بر سخنگوی رسمی اهل بيت عصمت و طهارت(ع) لازم بود تا به مقابله پرداخته و ضمن معرفی و تبيين جايگاه اهل بيت(ع) مخالفان و دشمنان مدعی خلافت الهی را رسوا سازد.
اين گونه است که حضرت زينب(ع) به دو موضوع اساسی معرفی خود و دشمن در قالب خطبه ها و گفت و گوهای دو طرفه اقدام کرد. بخش اعظم سخنرانی ها و سخنان آن حضرت(ع) در راستای معرفی خود و دشمن بيان شده و کليد واژگان آن را اين موضوعات شکل می دهد؛ زيرا اصل منطقی نفی و اثبات، در کنار هم می تواند حقيقت را چنان روشن کند که حجت بر همگان تمام شود. همان طوری که شعاری چون « قولوا لااله الاالله تفلحوا؛ لااله الاالله بگوييد تا رستگار شويد» در قالب نفی و اثبات حقيقت توحيد محض را تبيين میکند، اثبات کمالات و فضايل اهل بيت(ع) از يک سو و اثبات رذايل دشمن و نفی فضايل از آنان به معنای تثبيت جايگاه اهل بيت(ع) بود.
البته آن چه موجب رستگاری است قول به معنای باور و عقيده به نفی و اثباتی است که در جمله لااله الاالله بيان شده است نه صرفاً گفتن بی پايه و بی اعتقاد آن؛ همچنين باور به فضايل از يک سو و نفی آن از دشمنان بلکه حتی اثبات رذايل می تواند امت را در مسير درست قرار دهد؛ ولی اين اعتقاد می تواند زمانی شکل گيرد که پيام ابلاغ شده و مخاطب درگير نفی و اثبات در مقام عقل و قلب شود. پس اگر از نظر عقلی، جزم انديشه به فضايل اهل بيت(ع) و نفی آن از دشمن شود و سپس در مقام عقل عمل و در حوزه قلب، اين مطلب با عواطف و احساسات وی گره خورد، آن گاه است که می توان نتيجه مطلوب را به دست آورد.
با نگاهی به گزارش های تاريخی می توان دريافت که حضرت امام حسين(ع) نيز از مدت حرکت تا شهادت تلاش کرد تا اين شيوه را به کار گيرد و خود و دشمن را معرفی کند. البته برای کسانی که در بحبوبه فتنه گرفتار آمده و به تعبير امام حسين(ع) جان مايه آنان را لقمههای حرام شکل بخشيده، امکان تشخيص حق و باطل به ويژه در شرايط فتنه نيست؛ زيرا از يک سو باطل با همانندسازی بر آن است تا خود را حق بلکه اولی در آن معرفی کند و از سوی ديگر، دل های مخاطبان به سبب دفن فطرت قدرت تحليل و تشخيص حق و باطل را ندارد؛ زيرا خداوند در آيات ۷ تا ۱۰ سوره شمس بيان می کند که در صورت دفن عقل و فطرت و پايين کشيده شدن فتيله چراغ عقل، شخص، ناتوان از درک و فهم حق و باطل و به طور طبيعی ناتوان از گرايش به حق و گريزش از باطل است.
خداوند در آياتی از جمله آيه ۲۹ سوره فرقان و آيات ۲ و ۳ سوره طلاق و ۲۸۲ سوره بقره و آيه ۷ سوره آل عمران و مانند آنها بيان می کند که قدرت تشخيص حق و باطل و نيز گرايش و گريز از آن را کسانی دارا خواهند بود که تقوا پيشه باشند تا در فتنه ها و متشابهات بتوانند حق را تشخيص دهند و از آن تبعيت کرده و از باطل پرهيز داشته باشند؛ اما وقتی دل های مردمان به سبب گناه و بی تقوايی چون خوردن لقمه های حرام تيره و تار شده و زنگار بر آن بسته(مطففين، آيه ۱۴) و حتی ممهور شده است (بقره، آيه ۷؛ انعام، آيه ۴۶؛ جاثيه، آيه ۲۳؛ نساء، آيه ۱۵۵؛ اعراف، آيه ۱۰۰؛ توبه، آيات ۸۷ و ۹۳)، ديگر نمی توان اميدی داشت که حق را بشناسد چه رسد با قلب بيمار، آن را بپذيرد و با عواطف و احساسات خويش از آن پيروی کرده و جان بر سر آن گذارد و به حمايت و دفاع از آن بپردازد؟!
با اين حال، اهل بيت (ع) از جمله امام حسين(ع)، حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) بر آن شدند تا اتمام حجت کرده و هر گونه عذر و بهانه را از دشمنان و ياران و دوستان و حتی فريب خوردگان بگيرند و جايی برای اما و اگر برای آنان باقی نگذارند. اين گونه است که حضرت زينب(س) مهم ترين مسئوليت خويش را تبيين فضايل اهل بيت(ع) و جايگاه آنان در نزد خدا و رسول الله (ص) و مسئوليت امت در قبال آنان می داند.
از آنجا که مردم، همگی مدعی مسلمانی بودند و با قرآن سر و کار داشتند، بارها آيات وجوب مودت در قربی (شوری، آيه ۲۳) و پاکی و طهارت آنان از هر گونه پليدی (احزاب، آيه ۳۳) و مانند آن را خوانده بودند و می دانستند که اهل بيت اهل بهشت هستند و از نعمتهای بهشتی بهره می برند.(سوره انسان) بنابراين، وقتی موضوع اهل بيت بودن اين گروه اثبات شود و فضايل آنان معلوم گردد، به طور طبيعی امت در هنگام ترديد ميان دو گروه متخاصم به اين نتيجه می رسد که گروه حق همان گروهی بهشتی است که خداوند آنان را به عنوان اهل بيت(ع) مبرا از هر گونه پليدی دانسته و بهشت را برای آنان اثبات کرده است؛ زيرا اهل بهشت نمی توانند در جايگاهی از باطل قرار گيرند که مستحق قتل آن هم به آن شکل فجيع و وحشتناک باشند؟!
از سوی ديگر، اگر اثبات شود که اين گروه از مصاديق اهل بيت(ع) و ذوی القربی رسول الله (ص) هستند، به طور طبيعی حکم وجوب مودت و دست کم استحباب مودت بر آنان بار میشود و می بايست بر پايه حکم الهی آيه ۲۳ سوره شوری آنان را دوست بدارند نه آن که عليه آنان دشنام داده و دشنه بکشند و ايشان را به آن صورت فجيع به قتل برسانند و اجسادشان را زير سم ستوران انداخته و سرهايشان را بر نيزه ها در شهرها بگردانند!
حضرت زينب(س) براي تبيين حقانيت حرکت امام حسين(ع) و نادرستی حرکت کوفيان و يزيديان، بارها در سخنان خود به معرفی جايگاه اهل بيت(ع) پرداخته و جايگاه دشمن به ويژه خاندان يزيد را بيان کرده و آنان را رسوا می سازد. آن حضرت(ع) درصدد است تا بيان کند تقابل ميان اهل بيت(ع) و دستگاه اموی يک تقابل تاريخی از زمان تنزيل تا تأويل است؛ زيرا آنان همان طوری که نمی خواستند و به مقابله جدی با اسلام در زمان نزول و عصر پيامبر(ص) برخاسته بودند، امروز نيز اجازه نمی دهند آن قوانين و آموزه های قرآن در جامعه، اجرايی و تثبيت شود. حضرت زينب(س) در روايتی از مادرش حضرت زهرا(س) اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را وسيله ارتباط خلق و خالق دانسته و می فرمايد: ما وسيله ارتباط خدا با مخلوقهای او هستيم. ما برگزيدگان خداييم و جايگاه پاکیها و راهنماهای روشن خدائيم و وارث پيامبران او هستيم». (مشارق انوار اليقين، ص ۵۱)
ايشان تلاش می کند تا جايگاه محبت به اهل بيت(ع) را به مردم نشان داده و آنان را به اين سمت و سو گرايش دهد تا به طور طبيعی از دشمنان و مخالفان اعراض کنند. حضرت بهشت را جايگاه شيعيان معرفی می کند و بر اساس روايتی می فرمايد: رسول خدا به علی(ع) فرمود: ای پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتند و به زودی قومی میآيند که از دوستی تو سخن میگويند. آنگاه از اسلام فرار میکنند. مانند پرت شدن تير از کمان.» (مناقب الخوارزمی، ص ۲۵۷)
آن حضرت(س) مرگ دوستداران اهل بيت(ع) را در حکم شهادت معرفی کرده و میفرمايد: الامن مات علي حب آل محمد مات شهيدا؛ آگاه باشيد هر کسی که بر دوستی آل محمد بميرد، شهيد است.» (اثبات الهداه، ج ۲)
روزنامه كيهان، شماره 21552 به تاريخ 14/11/95، صفحه 8 (معارف)