29 دی 1395, 9:13
قرآن ما را از سوالهاي بيجا نهي نموده است يعني هر وقت حقيقت و نيز تكليف خود را فهميديم، نبايد ذهن خود را رها كنيم تا به پرسشگري بپردازد بلكه بايد همان چيزهايي را كه ميدانيم به درستي عمل كنيم. در مسير زندگي سوالات بسياري به ذهن ما ميرسد كه در مقابل، براي تعداد زيادي از آنها مشتاقانه به دنبال پاسخ ميگرديم و شايد وقت و هزينه قابل توجهي هم براي آن بپردازيم. شايد كم پيش بيايد كه به خود سوالهايمان فكر كرده باشيم. در اينجا ميخواهيم نشان دهيم كه لازم است هر كس با نگاهي دقيقتر به سوالهاي ذهني و نيتي كه از پرسش آنها دارد دقت كند تا در دام سوالات آسيب زننده نيفتند. در نگاه اول به نظر ميرسد كه همه سوالها از جهل انسان ناشي ميشود و بهترين كار در مقابل سوال آن است كه سريعا! به دنبال جواب آن بگرديم. از نگاه فلسفي هم قابل اثبات است كه براي هر سوال پاسخي هست، اما در اينجا نكته ظريفي هم وجود دارد و مطالعه قرآن از اين جهت، مانند هر جهت ديگري، سودمند خواهد بود. در قرآن آيات فراواني داريم كه درباره پاسخ به سوالهاي مردم است، مثل اين سوال كه مردم درباره شراب و قمار پرسيده بودند و پاسخ آن در قرآن آمده است: (بقره، 219). نوع ديگري از سوالهاي بيجا، سوالهايي است كه دانستن آن براي انسان اهميت چنداني هم ندارد. گويا مردم از پيامبر سوالهاي بيموردي ميپرسيدهاند كه اين آيه نازل شده است و تا ابد به ما اين درس را داده است: (مائده، 101 و 102) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار شود ناراحت و غمگينتان مىكند (از پيامبر) مپرسيد و اگر هنگامى كه قرآن نازل مىگردد (و فرشته وحى حاضر است) از آنها بپرسيد بر شما آشكار مىگردد. خداوند از آنها (از پرسشهاى نارواى گذشته) درگذشت و خداوند بسيار آمرزنده و بردبار است. مثلا خدا طول عمر انسان را به شكلي حكمت آميز مخفي نگه داشته است، حال اگر كسي مرتب اصرار كند كه طول عمرش چقدر است، سؤالي بيجا كرده است كه اگر پاسخش بر او آشكار شود به جز ناراحتي برايش چيزي ندارد. قرآن ميگويد يك قوم ديگر كه قبل از شما بودند، سوالهاي بيجا كردند بعد به آن كافر شدند. يعني آن را انكار كردند. از اينجا معلوم ميشود كه پرسيدن اشكالي ندارد بلكه زياد پرسش كردن و دنبال امور بيفايده بودن است كه اشكال دارد. در موضوعات اجتماعي و زندگي هم گاه سوالات بسياري را ميپرسيم و پيگيرميشويم كه دانستنش هيچ فايدهاي به حال ما ندارد. در يكي از توقيعات (نامههاي) امام عصر(ع) كه درباره علت غيبت آن حضرت سوال كرده بودند، آن حضرت اين آيه را نوشتند و در ادامه نوشتند كه پدران من همگي در بيعت ظالم زمان خود قرار داشتند اما من در زماني كه خارج ميشوم بيعت هيچ كدام از ستمگران بر گردنم نيست و درباره فايدهاي كه در غيبت دارم مانند فايده خورشيد پشت ابر است و براي اهل زمين امان هستم... پس سوالهايي كه به دردتان نميخورد نپرسيد و براي آنچه دانستنش بر شما لازم نيست، خودتان را به زحمت نيندازيد و براي زود آمدن فرج زياد دعا كنيد كه همانا آن، فرج شماست (بحارالأنوار، ج53، ص180). همين سوالهاي بيجا بود كه براي بني اسراييل مشكل ايجاد كرد. به دستور الهي بايد گاوي را ذبح ميكردند اما آنقدر سوالهاي مكرر درباره نوع و رنگ و صفات گاو پرسيدند كه هر بار در جواب سوالشان، خدا شرايط آن گاوي كه بايد ذبح ميشد را تعيين ميكرد. (بقره، آيات67 تا 71) كار به جايي رسيد كه تنها يك گاو در آن منطقه با آن شرايط پيدا شد و صاحب آن هم از فرصت استفاده كرد و پول بسيار زيادي را براي فروختن آن مطالبه كرد و مردم هم مجبور شدند آن پول را بپردازند. به فرموده امام رضا (ع) اگر مردم همان اول كه دستور رسيده بود هر گاوي را كشته بودند، برايشان كافي بود اما مرتباً از خدا خواستند كه شرايط گاو را بگويد و در هر بار هم خدا شرايط را سختتر ميكرد. (عيون اخبار الرضا، ج2، ص13). از اينجا نكتهاي كليدي در انجام تكليفهاي الهي را در مييابيم كه عبارت است از تسليم خدا بودن در امور سخت و نيز در تكاليف ساده. كسي كه خدا را داراي حكمت ميداند، براي چيزي كه خود خدا قيد و شرط نگذاشته است، قيد و شرط طلب نميكند. پس خوب است كه قبل از سوال پرسيدن يك بررسي درباره نيت خودمان بكنيم كه آيا سوالي كه در ذهن داريم واقعا به ما فايده ميرساند و دانستن آن واقعا به كار ما ميآيد؟بنابراين روحيه پرسشگري تا آنجا كه باعث يافتن راه رشد انسان و داراي فايده باشد پسنديده است اما مثل همه امور ديگر بايد مراقب آفتهاي آن باشيم. قرآن ما را از سوالهاي بيجا نهي نموده است يعني هر وقت حقيقت و نيز تكليف خود را فهميديم، نبايد ذهن خود را رها كنيم تا به پرسشگري بپردازد بلكه بايد همان چيزهايي را كه ميدانيم به درستي عمل كنيم. از اين الگو ميتوانيم در مواجه شدن با راهنمايي انسانهاي حكيم هم استفاده كنيم زيرا اگر ميدانيم كه كسي حكيم است و سخنهاي سنجيده ميگويد، وقتي خودش درباره چيزي سكوت كرده است، ناپسند است كه او را با سوالهاي بيجاي خود تحت فشار قرار دهيم.
كسي كه از خود غافل شود شيطان از او غافل نيست، پس انسان بايد حسابگر خويش باشد و از سرمايه خود به خوبي بهره گيرد. امام صادق (ع) ميفرمايند: شيطان توان وسوسه كردن بندهاي را ندارد، جز آنكه او از ياد خدا اعراض كند و فرمانش را سبك شمرد و به نافرمانيش روي آورد و آگاهي خدا از اسرارش را فراموش كند. و نيز فرمود: هرگاه شيطان وسوسهات ميكند تا از راه حق گمراهت كند و خدا را از يادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر (و بر خدا توكل كن)، كه او به كمك حق بر (در برابر) باطل آيد و مظلوم را ياري رساند؛ چرا كه خود فرمود «شيطان بر مومنان و بر كساني كه بر خدا توكل كنند سلطهاي ندارد.» اميرمومنان (ع) میفرماید: مطمئنترين فرصت براي تهاجم شيطان، زماني است كه كسي گرفتار وسوسه گناهي مانند عجب و خودپسندي و خودبسندي و... شده و مدح و ثناگويي و تملق ديگران را درباره خود دوست بدارد (و از اين حالتها به خدا پناه نبرد).
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان