25 اردیبهشت 1396, 4:29
برگرفته از: 1- سيری در سيره نبوی، ص 137 تا 140
آيا می توان از هر راهی برای دعوت مردم به ارزش های الهی و انسانی استفاده کرد؟
داستانی است که در کتب حديث ما آمده است و حتی اهل تسنن هم نقل کرده اند. رسول اکرم(ص) پسری دارد از «ماريه قبطيه» به نام «ابراهيم بن رسول الله». اين پسر که مورد علاقه رسول اکرم(ص) است در هجده ماهگی از دنيا می رود. رسول گرامی(ص) که کانون عاطفه بود، قهراً متأثر می شود و حتی اشک می ريزد و می فرمايد: دل می سوزد و اشک می ريزد، ای ابراهيم! ما به خاطر تو محزونيم، ولی هرگز چيزی برخلاف رضای پروردگار نمی گوييم. تمام مسلمين، ناراحت و متأثر به خاطر اينکه غباری از حزن بر دل مبارک پيغمبر اکرم(ص) نشسته است. همان روز تصادفاً خورشيد مي گيرد و کسوف می شود. مسلمين شک نکردند که گرفتن خورشيد، هماهنگی عالم بالا بود به خاطر پيغمبر، يعنی خورشيد گرفت برای اينکه فرزند پيغمبر از دنيا رفته است.
اين مطلب در ميان مردم مدينه پيچيد و زن و مرد يک زبان شدند که ديدی! خورشيد به خاطر حزنی که عارض پيغمبر اکرم(ص) شد، گرفت، در حالی که پيغمبر به مردم نگفته «العياذبالله» که گرفتن خورشيد به خاطر اين بوده است. اين امر سبب شد که عقيده و ايمان مردم به پيغمبر اضافه شود و مردم هم در اين گونه مسايل بيش از اين فکر نمی کنند. ولی پيغمبر چه می کند؟ پيغمبر(ص) نمی خواهد از نقاط ضعف مردم برای هدايت مردم استفاده کند، می خواهد از نقاط قوت مردم استفاده کند. پيغمبر(ص) نمی خواهد از جهالت و نادانی مردم به نفع اسلام استفاده کند، می خواهد از علم و معرفت مردم استفاده بکند. پيغمبر(ص) نمی خواهد از ناآگاهی و غفلت مردم استفاده کند، می خواهد از بيداری مردم استفاده کند، چون قرآن کريم به او دستور داده: «با حکمت و اندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نيکوتر است، استدلال و مناظره کن...» (نحل- 125)
پيامبر(ص) آمد بالای منبر و صحبت کرد و خاطر مردم را راحت کرد و گفت: اينکه خورشيد گرفت، به خاطر بچه من نبود. مردی که حتی از سکوتش سوءاستفاده نمی کند. اين جور بايد باشد، چرا؟
برای اينکه اولاً: اسلام احتياج به چنين چيزهايی ندارد. بگذار کسانی بروند از خواب های دروغ، از جعل ها و از اين جور سکوت ها استفاده کنند که دينشان منطق ندارد، برهان و دليل ندارد و آثار حقانيت دينشان روشن و نمايان نيست. اسلام نيازی به اين جور چيزها ندارد. ثانياً: همان کسی هم که از اين وسايل استفاده می کند، در نهايت امر اشتباه می کند. مثل معروف «همگان را هميشه نمی توان در جهالت نگاه داشت» يعنی بعضی از مردم را هميشه می شود در جهالت نگاه داشت، ولی همگان را برای هميشه نمی شود در جهالت نگه داشت. گذشته از اينکه خدا اجازه نمی دهد (و به عبارت ديگر) اگر اين اصل هم در کار نبود، پيغمبری که می خواهد دينش تا ابد باقی بماند، آيا نمی داند که صد سال ديگر، دويست سال ديگر، هزار سال ديگر مردم می آيند جور ديگری قضاوت می کنند؟! و بالاتر هم اينکه خدا به او اجازه نمی دهد. برای حق بايد از حق استفاده کرد.
معنی اين حرف اين است: اگر من بدانم چنانچه يک حرف ناحق و نادرست، يک دروغ، يک حديث ضعيف، يک حديثی که خودم می دانم دروغ است را برای شما بخوانم، همين امشب همه گنهکاران شما توبه می کنند و همه شما نماز شب خوان می شويد. (در عين حال) اسلام به من چنين کاری را اجازه نمی دهد. آيا اسلام اجازه می دهد ما دروغ بگوييم که مردم برای امام حسين(ع) اشک بريزند؟ آنکه می شنود نمی داند دروغ است. اشک ريختن برای امام حسين(ع) هم که شک ندارد، اجر و ثواب دارد. آيا اسلام اجازه می دهد؟ ابداً اسلام نيازی به اين دروغ ها ندارد. حق را با باطل آميختن، حق را از ميان می برد. وقتی انسان حق را ضميمه باطل کرد، حق ديگر نمی ايستد. خودش می رود. حق تاب اينکه همراه باطل باقی بماند را ندارد. يکی از راه هايی که از آن راه ضربه بر دين وارد شده است، از جنبههای مختلف، رعايت نکردن اين اصل است که ما همان طور که هدفمان بايد مقدس باشد، وسايلی هم که برای اين هدف مقدس استخدام می کنيم، بايد مقدس باشد. مثلاً ما نبايد دروغ بگوييم، نبايد غيبت کنيم، نبايد تهمت بزنيم، نه فقط برای خودمان نبايد دروغ بگوييم، به نفع دين هم نبايد دروغ بگوييم، يعنی به نفع دين هم نبايد بی دينی بکنيم، چون دروغ گفتن بی دينی است. به نفع دين دروغ گفتن، به نفع دين بی دينی کردن است. به نفع دين تهمت زدن، به نفع دين بی دينی کردن است. به نفع دين غيبت کردن، به نفع دين بیدينی کردن است. دين اجازه نمی دهد ولو به نفع خودش ما بی دينی کنيم.« ادع الي سبيل ربک بالحکمةً و الموعظةً الحسنةً» (1)
روزنامه كيهان، شماره 21548 به تاريخ 10/11/95، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان