9 فروردین 1397, 5:33
بر اساس آموزههای وحیانی چه افراد و جریانهایی از مصادیق فتنه و فتنهگران به حساب میآیند؟
در دو بخش قبلی پاسخ به این سؤال به مفهومشناسی فتنه و دو مورد از مصادیق بارز فتنهگران از نگاه قرآن شامل: ظالمین و منحرفان و هنجارشکنان پرداختیم. اینک در ادامه دنباله بحث را پی میگیریم.
3- كافران: بیگمان كافران به سبب عدم پذيرش فلسفه و هدف آفرينش و انكار نظم كلی هستی، يكی از مهمترين دشمنان نظم واقعی در هستی و جامعه میباشند. اينان همواره در جست وجوی آن هستند كه نظم اجتماعی را به هم ريزند و در مسير بهره برداری خود از آن سود برند. البته اين گونه نيست كه همه كافران، ظالم به ديگری و يا جامعه باشند ولی بیگمان ايشان ظالم به خود و جان خويش هستند و در حق خود كوتاهی و ظلم روا میدارند. از اين رو نمیتوانند در مسير درست تعالی و كمال حركت كنند و با هر چيزی كه بر خلاف اعتقادات و باورهای آنان است به مخالفت برمیخيزند و اجازه نمیدهند تا حقيقت بر ايشان روشن شود.
خداوند در آيه 91 سوره بقره فتنهای را كه از سوی كافران ايجاد و دامن زده میشود به عنوان بدتر از كشتار و قتل و در آيه 217 همين سوره به عنوان بزرگتر از قتل و كشتار معرفی میكند. دو واژه اشد و اكبر من القتل به اين معناست كه فتنه به سبب بازتابها و پيامدهای خطرناك آن در جامعه میتواند بدتر از كشتن شخص باشد؛ زيرا با اختلال در امنيت و نظم عمومی جامعه، امكان رشد و تعالی جمعی از جامعه گرفته میشود و جامعه در شرايط فقدان امنيت نمیتواند در مسير شكوفايی و تعالی و رشد قرار گيرد. از اين رو خداوند در اين آيات فتنهانگيزی كافران را بدتر از قتل دانسته است.
كافران با بستن راهها، جلوگيری از آزادیهای بيانی و مبادلاتی و فرهنگی، راندن شهروندان از شهر و ديار خودشان، و رفتارهايی از اين دست، فتنهگری كرده و جامعه را از حالت امنيت و آرامش و تعادل بيرون میبردند. چنين رفتاری از نظر قرآن بدتر از كشتاری است كه برخی مرتكب میشوند، زيرا با كشتن شخص و يا كشتار جمعی، نظم عمومی در كوتاه مدت به هم میريزد و آرامش سلب میشود، در حالی كه جلوگيری از آزادی های اجتماعی، بستن راه آمد و شد مردم، جلوگيری از انجام اعمال عبادی از سوی مؤمنان و مانند آن، بحران عمومی و فراگيری را پديد میآورد كه جامعه نمیتواند در آن احساس آرامش كرده و به سوی شكوفايی و توسعه حركت نمايد.
4- منافقان و ستون پنجم كافران: بیگمان منافقان كه از ترس قدرت و اقتدار دولت اسلامی، تابعيت امت را پذيرفته و به عنوان شهروند، خود را معرفی میكنند تا از منافع شهروندی دولت اسلامی سود برند، از دشمنانی هستند كه از نظر قرآن از كافران بدتر هستند. از اين رو خداوند در تهديدی آشكار آنان را كسانی میشمارد كه در پايين ترين و پست ترين درجه از درجات و مراتب دوزخی جای میگيرند.
منافقان به سبب حضور در جامعه و اطلاع كامل و كافی از نقاط ضعف و قوت نيروهای خودی به شكل ستون پنجم دشمن عمل كرده و افزون بر ايجاد شايعات بیاساس و جنگ روانی، به جاسوسی عليه نيروهای خودی و امت اسلام میپردازند. خداوند منافقان جاسوس را به سبب آن كه عامل بسياری از اختلافات و آشوبها و درگيریها ميان امت اسلام میباشند، سرزنش میكند و آنان را فتنه گرانی معرفی میكند كه با حضور در صفوف نيروهای خودی و رزمندگان اسلام از پشت به دولت و امت ضربه میزنند.
خداوند از مؤمنان میخواهد كه منافقان شناخته شده را در صفوف خود به ويژه مراكز حساس كشوری و لشكری جا ندهند و نگذارند آنان از امور پنهان آنها آگاه شده و به دشمنان كافر خبر دهند. اصولاً حضور ايشان هر چند كه به ظاهر مفيد است ولی در عمل بسيار زيانبار است. اگر تخصص و توانايی دارند به سبب تعهد ايشان به كفر و كافران، هيچ بهرهای از اين تخصص و توانايی ايشان، به امت و ملت و دولت اسلامی نمیرسد. بنابراين لازم است تا اين فتنه گران منافق را از صفوف لشكری و كشوری خودی بيرون رانده و به ايشان اجازه بهرهمندی از فرصتهای به دست آمده در مكانها و جاهای مهم داده نشود. (توبه، آيات 47 و 48)
علامه طبرسی و ابن كثير بر اين باورند كه اين آيات درباره منافقانی است كه در ميان مسلمانان حضور داشته و به جاسوسی عليه ايشان و به نفع دشمنان میپرداختند. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 55).
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 24 دی ماه 1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان