دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بررسی مفهوم و روند تاريخی فلسفه علم

فلسفه علم را می‌توان را جزو «فلسفه‌های مضاف» به حساب آورد.
بررسی مفهوم و روند تاريخی فلسفه علم
بررسی مفهوم و روند تاريخی فلسفه علم

بررسی مفهوم و روند تاريخی فلسفه علم

فلسفه‌ علم از پوزیتیویسم تا انقلاب‌های علمی

مصطفی محمودزاده

روزنامه جوان

تاریخ انتشار: 9 اردیبهشت ماه 1397

فلسفه علم چيست؟

فلسفه علم را می‌توان را جزو «فلسفه‌های مضاف» به حساب آورد. چهار نظر عمده پيرامون مفهوم فلسفه علم بيان شده است. برخی آن را صورت‌بندی و مرتب‌سازی جهان‌بينی‌هايی می‌دانند و به تشريح نظريه‌های علمی و سازگاری يا تعارض آنها می‌پردازند. به عبارتی فلاسفه علم می‌کوشند تا ملزومات علم را در جهان‌بينی‌های گوناگون ترسيم نمايند. نظام فلسفه در اين مفهوم بايد تعاريف واضحی از حقايقی که علوم آنها را درک کرده‌اند، ارائه دهد.
در دومين مفهومی که برای فلسفه علم ارائه شده است، فلسفه را نماياندن پيش‌فرض‌های ذهنی دانشمندان می‌دانند که در بيان قضايای علمی خود بيان می‌کنند. در اين بعد مفهومی، فيلسوف می‌کوشد تا گزاره‌های بنيادين دانشمندان همچون «طبيعت بی‌نظم نيست» را دسته‌بندی و بيان کند.

مفهوم سوم، فلسفه علم را رشته‌ای می‌داند که توسط آن، مفاهيم و نظريه‌های علمی تفسير و تحليل می‌شوند. فلسفه علم می‌کوشد تا عباراتی چون «ذره»، «پتانسيل» و «موج» را در ساختاری معناشناسانه تعريف کند. تعريف دقيق از مفاهيم اساسی هر علمی از آنجا ضروری است که ممکن است از يک مفهوم در طول ساليان متمادی برداشت‌های گوناگونی صورت پذيرد و نداشتن تعريف فلسفی متحد، ممکن است به خلل‌های شناختی در نتايج پژوهش‌های علمی منتج گردد.

در نهايت، آخرين نظر در خصوص مفهوم فلسفه علم، آن را «معياری» برای پاسخ به چيستی يک علم و وجه تمايز علم از غيرعلم، روش‌های محتمل در هر يک از علوم و شرايط صحت يک گزاره علمی می‌داند. طبق اين نظر، فلسفه علم را می‌توان پاسخگويی به چند سؤال اساسی تعريف کرد: يک تحقيق و نظر علمی چه ويژگی‌هايی دارد که از تحقيق غيرعلمی تمايز می‌يابد؟ دانشمندان بايد چه روش‌هايی را برای مطالعه طبيعت برگزينند؟ قوانين علمی از حيث معرفتی چه جايگاه و موقعيتی دارند؟

اين مفهوم بيش از ساير ابعاد تعريف فلسفه علم، مورد تأکيد فلاسفه متأخر بوده است و البته رويکردی که در دهه‌های اخير بر اين تعريف حاکم بوده است، بيشتر معطوف به علوم تجربی بوده است.

فلسفه علم در نگاه متفکران اسلامی

متفکرين اسلامی نيز تعاريف متعددی درباره فلسفه علم ارائه داده‌اند. آيت‌الله مصباح يزدی فلسفه علم را چنين تعريف می‏کنند: فلسفه علم در واقع تبيين اصول و مبانی و به اصطلاح مبادی علم ديگر است که بعضاً در آن تاريخچه، بنيانگذار، هدف، روش تحقيق، سير و تحول آن علم نيز مورد بررسی قرار می‏گيرد. مشابه آن مطالب هشتگانه (رئوس ثمانيه) شامل تعريف، موضوع، فايده، مؤلف، ابواب و مباحث، مرتبه، غرض، نحوه تعليم که در کتب قديم و ابتدای نگارش آورده می‌شد. از نگاه ايشان فلسفه علم می‌کوشد تا برای سؤالاتی نظير «اين علم چگونه پيدا شده است؟ چه تحولاتی در آن پديد آمده است؟ عواملی که موجب اين تحول شده است چه می‏باشند؟ روش‌هايی که در اين علم به کار گرفته شده چه روش‌هايی هستند؟ و احياناً قضاوت درباره اينکه کدام روش صحيح است و کدام روش صحيح نيست؟» پاسخ بيابد.
علامه محمدتقی جعفری نيز فلسفه علم را اينگونه تعريف می‌کنند: «فلسفه علم عبارت است از معرفت ماهيت علم و انواع اصول و مبادی و نتايج آن و همچنين شناخت روابط علوم با يکديگر چه در قلمرو «آنچنان که هستند» و چه در قلمرو «آنچنان که می‏توانند باشند.»

دکتر مهدی گلشنی برای بيان مفهوم فلسفه علم، محدوديت خود علم برای ماهيت خودش را به تصوير می‌کشد: «برخلاف تصور رايج که علم را حاکم بر همه چيز می‌بيند و فکر می‌کند خود علم است که تمام ابزار مورد نياز علم را تهيه می‌کند، علم محدوديت دارد و اصول خود را از غير علم می‌گيرد. اين «غيرعلم» می‌تواند مکاتب فلسفی يا حتی اديان باشد. فرضيات فلسفی در پذيرش نظريه‌ها انتخاب بين نظريه‌ها و غيره نقش سيار عميقی دارد، حتی اختلاف بين علم و دين بيشتر ناشی از بی‌توجهی به نقشی است که پيش‌فرض‌های فلسفی و مفروضات متافيزيکی دارند يعنی فرضياتی که در زيست‌شناسی و تکامل مطرح است؛ پيش‌فرض‌هايی که در خود فيزيک راجع به خلقت عالم مطرح است باعث می‌شود که شخص اين ديد را بپسندد يا ديد ديگری را. »

مسئله‌شناسی در حوزه فلسفه علم

حقيقت آن است که فلسفه علم در ساليان اخير گسترش زيادی پيدا کرده و در ابعاد و حوزه‌های متعددی مورد تحقيق قرار می‌گيرد. جان لازی، از مشهور‌ترين محققان فلسفه علم جهان اعتقاد دارد حوزه فلسفه علم در حال حاضر شامل موضوعاتی نظير «تمايز تحقيق علمی و ديگر تحقيقات، روش‌های مطالعه طبيعت از طرف دانشمندان، شرايط صحت تبيين علمی، جايگاه معرفت‌بخش قوانين، اصول علمی و...» است.

ردولف کارناپ از ديگر نظريه‌پردازان فلسفه علم، مسائل اين دانش را شامل موضوعاتی چون «مسئله قوانين (ارزش قوانين، استقرا و. . . ) مفاهيم، اصول موضوعه نظريات، بحث عليت و. . . » برمی‌شمرد.

کارل گوستاو همپل، از ديگر چهره‌های برجسته فلسفه علم است که در کتاب «فلسفه علوم طبيعی»، به بيان هشت مسئله به عنوان موضوعات فلسفه علم پرداخته است که عبارتند از: پژوهش علمی، آزمون فرضيه‌ها، معيارهای تأييد و پذيرش، قوانين و نقش آنها در تبيين علمی، نظريه‌ها و تبيين نظری، مفهوم‌سازی و تأويل نظری.

گروهی از انديشمندان فلسفه علم نيز اعتقاد دارند مهم‌ترين سؤالاتی که در فلسفه علم به عنوان مسئله مطرح می‌شوند شامل موارد زير خواهد بود:

علم چيست؟ چگونه زاييده می‏شود؟ چطور رشد می‏کند؟ ابزار کاوش علمی چيست؟ چه چيز را می‏توان علمی دانست؟ قانون‌های علمی چگونه‏اند؟ تفسير علمی يعنی چه؟ پيش‏بينی علمی چگونه است؟ رابطه متافيزيک و علم چيست؟ محدوديت‌های علم و روش‏شناسی آن در کجاست؟ جبر علمی به چه معناست؟ استقراء و قياس در علم چه نقشی دارند؟ تجربه و مشاهد، تعميم و استنتاج در علم چگونه صورت می‏گيرند؟ گزينش، عينيت، ذهنيت، غايت‏گرايی، ميل‌ها(در مقابل قانون‌ها)، تحويل‏پذيری reduction، احتمالات و آمار، بساطت، مدل‏سازی، انتزاع(تجريد، کل‏گرايی و آنتروپورموفيزم) در علم مدنظر چه جايگاهی دارند؟

پس از بيان تعاريف و با مطرح شدن مسائل عمده فلسفه علم در فوق که می‌توان آن را عصاره‌ای از نظرات فلاسفه علم دانست، اين دانش را می‌توان دارای سه قسمت اصلی دانست که مکاتب فلسفه علم مدرن، هر يک می‌کوشند چارچوب شناختی خود را در اين بخش‌ها ابراز و ارائه نمايند.

الف) کاوش‌های انتقادی پيرامون روش علمی، نشانه‌ها و سيستم‌های منطقی علم.

ب) تلاش برای شناخت مفاهيم و پيش‌فرض‌های يک علم، اعم از کميت، کيفيت، زمان، علت، قوانين و. . . .

پ) مطالعه قلمرو متمايز يک علم و چگونگی همبستگی علم به يکديگر و ارتباط آنها با منظومه علمی کلی در يک جهان‌بينی.

تاريخچه فلسفه علم

مهم‌ترين مباحث در حوزه فلسفه علم در طول قرن اخير رخ داده است. به طوری که شايد بتوان پايه‌های اوليه تدوين چنين علمی را در قرون 18 و 19 ميلادی جست‌وجو کرد. سعيد زيباکلام، از اساتيد مشهور فلسفه علم ايران در اين خصوص اعتقاد دارد: «اگر به قرن‌های قبل از 17،18 و ۱۹ ميلادی بنگريد حوزه‌ای به نام فلسفه علم پيدا نمی‌کنيد. بحث‌های مربوط به فلسفۀ سياست، فلسفه دين، ماوراءالطبيعه و معرفت‌شناسی، به ‌ويژه از قرن هفدهم و از دکارت به اين سو ديده می‌شود اما فلسفه علم و روش‌شناسی علم مورد توجه نيست. به‌ طور مشخص، نه رشته‌ای با اين عنوان وجود دارد و نه اسباب و اثاثيه و محتوايی که در ذيل آن قرار گيرد.»
روش‌شناسی علمی را همانطور که بالاتر بيان شد، می‌توان يکی از سه موضوع مهم فلسفه علم به حساب آورد که تاکنون مکاتب گوناگونی را به دنبال داشته است.

شايد برجسته‌ترين رخداد سرنوشت‌ساز در زمينه فلسفه علم را بتوان «انقلاب علمی» اروپا در قرن هفدهم دانست.

انقلاب علمی دوره‌ای است که ايده‌ها و کشفيات جديد دنيای اروپا را در علومی چون فيزيک، ستاره‌شناسی، و شيمی شامل می‌شود. در اين دوران برخی نظريات سنتی يونان قديم و قرون وسطی کنار گذاشته می‌شود. البته برخی محققان معتقد هستند که انقلاب علمی، با انتشار دو اثر که در قرن ۱۵ منتشر شدند و تا قرن ۱۷ تأثيرگذار بودند، شروع شد. اين آثار عبارت هستند از گفتار درباره چرخش کرات سماوی، اثر کوپرنيک و ساختار بدن انسان اثر آندرئاس.
بايد اذعان داشت انقلاب علمی منجر به شکل‌گيری يک جهان‌بينی جديد در عرصه معرفت‏شناسی شد ‌که تفاوت‌های جدی با تفکر ارسطويی و مسيحی داشت. در اين نگرش رفته رفته فهم دينی جايگاه خود را در شناخت طبيعت از دست داد و دين و مسائل متافيزيکی، اموری در نظر گرفته شد که در بهترين حالت، هر يک دنيای خود را دارند و کارکرد قابل جمع نيست.

نهضت روشنفکری

بعد از انقلاب علمی‏ قرن هفدهم، جنبش روشنفکری ‏در قرن هجدهم و پس از آن جنبش رومانتيسم‏ در قرن 19، جنبش‌هايی فراگير، بنيان‌ساز و تمدن‌ساز و پُر از نظريه‌پرداز بوده‌اند که بدون فهم آنها امکان فهم درستی از مدرنيته و فلسفه عدم مدرن ميسر نخواهد شد. از ميان چهره‌های متعدد اين تحولات که شامل طيفی از اُدبا، فيلسوفان، دانشمندان و نظاير آنهاست، می‌توان در اسکاتلند و بريتانيا به آدام اسميت، آدام فرگوسون، ديويد هيوم، در فرانسه شارل لویی دو سکوندا منتسکيو، در سوئيس ژان‌ژاک روسو و در آلمان ايمانوئل کانت اشاره کرد.
از نگاه دکتر سعید زيباکلام برخلاف تلقی رايج، نطفه مدرنيته نه در دوره رنسانس ـ که به معنای بازگشت است ـ بلکه در جنبش روشنفکری قرن هجدهم بسته شد که به ‌دنبال افکندن طرحی نو در عالَم و ايجاد گسست با گذشته بود.

در همين جنبش روشنفکری است که «علم به معنای اخص بر مسند قبول و مرجعيت قرار گرفت و اسوه و الگو براي همه معرفت‌ها، چه دينی، چه غيردينی، چه هنری و چه اجتماعی و چه فلسفی شد… معيار تمييز علم از غير علم در اينجا بسته می‌شود؛ زيرا علم بر مسند حقيقت نشسته و بقيه معارف مشکوک، مردود و مترود می‌شوند. در پاسخ به اينکه چطور علم، حقايق را آشکار و پرده‌های عالَم را کنار می‌زند، روش‌شناسی متولد شد. فلسفه علم نيز به توضيح اين مسئله می‌پردازد که چرا علم طبيعی بر مسند مرجعيت نشست، بنابراين جنبش روشنفکری قرن 18 را می‌توان نقطه شکل‌گيری فلسفه علم و بسط و تحکيم ساينتيسم معرفی نمود». جنبش رومانتيسم در قرن نوزدهم، دقيقاً نقطه مقابل روشنفکری قرن هجدهم است.
اما در قرن بيستم مهم‌ترين جنبشی که در حوزه فلسفه علم فعاليت می‌کرد، پوزيتيويست‌های منطقی بودند که با بررسی موبه‌موی رساله منطقی ـ فلسفی ويتگنشتاين برای مدت زيادی فلسفه علم را تحت سيطره خود گرفته بودند.

اين جريانات به‌ تدريج در کنار تاريخ علم، منجر به شکل‌گيری دپارتمان‌های فلسفه علم گرديدند. اين همراهی در ايران به ‌درستی درک نشده است. «فلسفه علم وقتی از ابتدای انقلاب وارد ايران شد، بدون توجه به تاريخ علم مطرح شد؛ در حالی ‌که در غرب، اين حوزه عمدتاً با عنوان فلسفه و تاريخ علم شناخته می‌شود. اين تاريخ علم است که فلسفه علم را از پرواز در آسمان و سخنان انتزاعی دور می‌کند و به روی زمين می‌آورد. با اين نگاه است که می‌توانيم دريابيم که بخش زيادی از نظريات و سخنان نيوتن که انيشتين او را بزرگ‌ترين دانشمند همه اعصار می‌نامد، ربطی به مشاهده و آزمايش ندارد.»

ادعای پوزيتيويسم منطقی

پوزيتيويسم منطقی نگرشی است که ادعا دارد علم با «مشاهده» شروع می‌شود و بعد از آنکه «گزاره‌های مشاهداتی» شکل گرفتند، با تعميم استقرايی، می‌توان نظريات علمی را استخراج نمود که قوانينی کلی و جهانشمول‌ هستند. پوزيتيويست‌های منطقی معتقدند «معنی هر گزاره‌ای، در واقع همان شرايطِ صدق آن گزاره است». از آنجا که هيچگاه نمی‌توان در خصوص شرايط صدق آن مفهوم به صورت مطلق به يقين رسيد، هر گزاره‌ای که هميشه صادق يا هميشه کاذب باشد کاملاً بی‌معناست. اين ادعا، گزاره‌های مطلق را مورد تأييد قرار نمی‌دهد و صحت هر ادعايی را منوط به شرايط زمان آن ادعا می‌داند.

از نگاه پوزيتيويست‌ها، تنها قضايايی که معرفت‌افزايی می‌کنند، قضيه‌های حسی و تجربی‌اند و قضيه‌های متافيزيکی از آنجا که امکان حس يا تجربه آزمايشگاهی را ندارند، مهمل و فاقد معنی‌اند. حدود علم در نگاه پوزيتيويسم به همه معرفت‌های بشری جز «منطق»، «رياضيات» و «علوم تجربی» تعلق می‌گيرد و علومی چون «الهيات، عرفان، هنر، اخلاق، فلسفه و. . .» علوم معرفت‌ساز و دارای معنا به حساب می‌آيد.

ديويد هيوم از جمله مهم‌ترين فيلسوفان معتقد به روش‌شناسی پوزيتيويستی است که نگاه خود را اينگونه بيان می‌کند که «فرضاً اگر 4هزار ميليارد مورد فلز را حرارت داديم و منبسط شدند، چه تضمين و توجيهی داريم که بتوانيم با يقين و اطمينان بگوييم که برای دفعه بعد نيز اين مسئله تکرار می‌شود؟ به بيان ديگر چه توجيهی داريم که تعداد زيادی از يک چيزی که در گذشته به صورت محدود تجربه شده، بتوانيم قوانينی برای گذشته، حال و آينده استنتاج کنيم؟ چه توجيهی داريم که گذشته را به آينده تعميم دهيم.»

مهم‌ترين افرادی که روش‌شناسی پوزيتيويسم را در قرن بيستم به حوزه‌های مختلف علوم تسری دادند، به اعضای حلقه وين مشهورند که افرادی چون رودلف کارناپ از جمله آن افراد است.

ابطالگرايان

پوپر با تأمل در مسائل و مشکلات پوزيتيويسم، اينگونه نتيجه گرفت که اساساً اينکه بخواهيم فرايند علم و نظريه‌پردازی را با «مشاهده» آغاز کنيم، صحيح نيست بلکه اساساً تلاش ما بايد اين باشد که موارد ابطال‌کننده را پيدا کنيم. اين موارد، شاهد مثال‌هايی هستند که حدس و گمان‌های يک دانشمند را نقض می‌کنند. اگر مکرر نقضی بيابيم، طبق قاعده «رفع تالی» به نقض يا تکذيب يکی از مقدمات فرض می‌رسيم. منطق تا اينجا می‌تواند به ما راهنمايی کند و بيش از آنکه گمان‌هايی را نقض کند، نمی‌توان از آن توقع اثبات گزاره‌ها را بر اساس مشاهدات داشت.
پوپر می‌گويد بايد تلاش ما برعکس اين باشد و بايد موارد مبطل را پيدا کنيم. در واقع کارکرد منطق از نظر پوپر اثبات صدق يا کذب گزاره‌ها نيست بلکه خود ما هستيم که بر اساس موارد نقض، بايستی صدق يا کذب يک مقدمه را تعيين نماييم.

ساختارگرايی توماس کوهن

در سال ۱۹۶۲ اثر بسيار مهمی در فلسفه علم به نام ساختار انقلاب‌های علمی انتشار يافت که بر خلاف نظرات قبل، واحد مطالعه را در علم‌شناسی، تأييد يا رد نظريات نمی‌دانست، بلکه نويسنده آن اعتقاد داشت بايد روندی علمی را در جريان تاريخ مورد بررسی قرار داد. مجموعه‌ علم و تحول آن را می‌توان در تفکر پاراديمی منحصر به خود ارزيابی نمود.

لذا واحد مطالعاتی، پاردايم‌های علمی است. توماس کوهن، مبدع اين نظريه، با اتکا به اين واحد مطالعاتی، انتقال از يک پارادايم را به پاردايم ديگر بر اساس شرايط بحرانی و در نهايت انقلاب در پارادايم‌ قبلی تعريف می‌کند.

ابطالگرايی پوپر در واقع دنبال توصيه روشی بود که توسط آن، علم از غير علم متمايز شود ولی کوهن بيشتر دنبال نوعی توصيف اثباتی از نظريه‌ها بود. در واقع اين مکتب واکنشی به ابطالگرايی بود که در آن زنجيره‌ای از آزمون و خطا پيشنهاد می‌شد که در قالب آن ابتدا يک فرضيه يا نظريه موقت مطرح و پيشنهاد می‌شد، سپس آزمون‌های سختی بر آن حاکم می‌شدند که در نتيجه آنها يا نظريه مربوطه مقاومت می‌کرد يا ابطال می‌شد و نظريه ديگری مورد آزمون قرار می‌گرفت.

بنا بر تعبير طرفداران ابطالگرايی، فلسفه علم آنها در يک فرايند «انقلاب دائمی» به پيش می‌رود. در مقابل، نگرش کوهن در قالب نوعی «انقلاب گاه گاه» مطرح است چون ابتدا يک علم عادی و معمولی در جريان قرار می‌گيرد که با يکسری نظريه‌ها سازگار است. در مرحله‌ای خاص، نوعی انقلاب علمی رُخ می‌دهد و نظريه جايگزين به وجود می‌آيد.

نظريه کوهن در ميان فلاسفه علم ايران نيز طرفداران زيادی دارد و البته فلاسفه ديگری در غرب نيز از جمله لاکاتوش و فايرابند اين مسير تحقيق علمی را توضيح داده‌اند. در مقابل حاميان تفکر پوپر در فلسفه علم که سردسته آنان را می‌توان عبدالکريم سروش دانست، ابطالگرايی را ابزاری برای توصيف علم حمايت کرده‌اند و مهم‌ترين نزاع فکری در حوزه فلسفه علم در کشور ميان اين دو گروه شکل گرفته و جريان دارد.

 

 

منبع: روزنامه جوان

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
Powered by TayaCMS