عدالت علوی
علامه محمدتقی جعفری - بخش سوم
آیا دین برای تخدیر بینوایان به وجود آمده است؟ مبارزهکنندگان با دین و مخالفان آن همواره مردم خودکامه و لذتپرست بودهاند، نه این که این تبهکاران دین را برای تخدیر بینوایان میساختند، تا آنان را استثمار کنند؛ زیرا ادیان حقهای که مستند به منابع الهیاند، متن کار و هدف اساسی خود را عدالت قرار دادهاند. تبهکاران از عدالت و تعدیل قدرتها و امتیازات وحشت داشتند و برای جلوگیری از عامل وحشت خویش، به هر کاری اقدام میکردند، اگرچه مبارزه با مذهب و اخلاق و سایر وسایل ترقی و زندگی پاکیزه بوده باشد.
۲ـ ملأ
«ملأ» عبارت از چشمگیران و اشراف و کسانی است که موقعیت خود را در مجرای اشباع خودخواهیدر مجتمع تثبیت کردهاند. برای توضیح اهمیت مسئله ملأ در جوامع بشری و صفآرایی آنان در برابر ادیان و هر گونه عامل پیشرفت، این مطلب را یادآور میشویم که از یادگارهای قرن نوزدهم میلادی است. بعضی از متفکران در آن قرن بر این مطلب تأکید میکردند که: اغنیا و ثروتمندان دین را برای تخدیر بینوایان میساختند و آنان را با وعدههای بهشت و نعمتهای اخروی قانع میساختند تا آنان را بدون زحمت چپاول کنند و دسترنجشان را به یغما ببرند. حالا که موضوع مذهب چنین است، پس مذهب افیون تودههاست!
میگوییم: درست است که چنین سرنوشت نابکارانهای را درباره مذاهب میبینیم، ولی فراموش نکنیم که همه اصول سازنده انسانی مانند علم و اخلاق و سیاست عادله و مفاهیم آزادی و برابری و سایر حقایق ضروری زندگی نیز در دست اغنیا و چشمگیران به چنین سرنوشت شوم دچار شده، وسایل قاطعانه برای تخدیر و سوءاستفادهها قرار گرفتهاند. آیا یک منطق واقعبینانه میتواند حقایق مزبور را به جهت آن تخدیرها و سوءاستفاده محکوم نماید و آنها را از قاموس بشری بیرون براند؟! آنچه منطق واقعبینانه و تجربی به ما میآموزد، این است که افراد و گروههایی که در شرایط معینی در یک جامعه موقعیت دلخواه خود را تثبیت کردهاند، هدف حیات خود را در ادامه تثبیت آن موقعیت منحصر میسازند. طبیعی است که برای وصول به این هدف و ادامه آن، هیچ واقعیتی را به حال خود نخواهند گذاشت، بلکه هر حقیقت و واقعیتی را وسیله هدف مزبور قرار میدهند و نه تنها از مختصات آن وسایل سوءاستفادهها خواهند کرد، بلکه اگر هدفشان اقتضا کند که آن حقایق و واقعیتها را از بین ببرند، آنها را محو و نابود خواهند ساخت و اگر بخواهند در راه وصول به هدفشان و ادامه آن، حقایق و واقعیتها را کم یا زیاد کنند، یا دگرگونیهایی را در کیفیت آنها به وجود بیاورند، فروگذاری نخواهند کرد، خواه مذهب باشد، خواه علم و معرفت و اخلاق و سیاست و آزادی و عدالت و برابری و غیره.
این است منطق واقعبینانهای که شناختهای عینی ما درباره انسان و تجربههای قاطعانهای که درباره سرگذشت تاریخ او اثبات کرده است. پس در حقیقت، اغنیا و چشمگیران و کاموران خودمحور، کاری با هیچ حقیقت و واقعیتی ندارند، جز هدفی که برای خود در پیش گرفتهاند. و چون مذاهب حقه همواره با ستمکاری و طغیان و استثمار و خودکامگی مبارزه داشتهاند، لذا مخالفان جدی مذاهب، طبقاتی بودهاند که به نحوی از انحا، قدرت و امتیازی برای خود احساس کرده، از تحولهای سازنده نفرت داشتهاند، نه این که مذهب ساخته این طبقات برای تخدیر بینوایان بوده باشد.
پیامبران بزرگترین مبارزات را با فرعونیان زمان خود داشته، به اعتراف تاریخدانان تحلیلگر، تخم آزادی را کاشتهاند. قرآن که به عقیده ما مسلمانان کتاب آسمانی است و حداقل به عقیده عموم انسانهای بااطلاع، کتاب مستندی است که هزار و چهارصد سال پیش از این، به ظهور پیوسته است و درباره انسان و تاریخش واقعیات راستین را بیان کرده است، صریحاً میگوید: چشمگیران و کاموران و تثبیتشدگان شرایط مخصوص در جوامع، بودهاند که در ابلاغ رسالتهای رسولان کارشکنی و مبارزهها به راه میانداختهاند. این حقیقت را در آیاتی که کلمه «ملأ» را آورده است، بهخوبی میبینیم:
۱ـ قال الملأ من قومه انّا لنَراک فی ضلال مبین. قال یا قوم لیس بی ضلاله و لکنّی رسول من رب العالمین. اُبلّغکم رسالات ربی و انصحُ لکم و اعلم من الله ما لاتعلمون: چشمگیران قوم نوح گفتند: ما تو را در گمراهی آشکار میبینیم. نوح گفت: من گمراه نیستم، بلکه رسول پروردگار جهانیانم. رسالتهای پروردگارم را به شما میرسانم و شما را اندرز میدهم و حقایقی را از خدا میدانم که شما نمیدانید.
آیا کسی که خود را رسول ربالعالمین معرفی میکند و قوم خود را اندرز میدهد، میتواند وسیله تخدیر جامعه باشد؟ آیا کسی که ساخته ملأ است، میتواند برگردد، با آنان به مبارزه برخیزد و ملأ هم در برابر او دست به کارشکنیها و تهمتها و مبارزهها بزنند؟!
۲ـ قال الملأ الذین کفروا من قومه انّا لنراک فی سفاهه و انّا لَنَظُنّک من الکاذبین. قال یا قوم لیس بی سفاهه و لکنّی رسول من رب العالمین: چشمگیران قوم [هود] گفتند: ما تو را در حماقت میبینیم و ما گمان میکنیم تو از دروغگویانی. هود گفت: من حماقتی ندارم، بلکه رسول پروردگار جهانیانم.
۳ـ و اذکروا اذ جعلکم خُلفاء من بعد عاد و بَوَّاکُم فی الارض تَتّخذون من سُهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا الاء الله و لا تَعثوا فی الارض مفسدین: به یاد بیاورید که خدا شما را پس از عاد جانشین قرار داد و شما را بر روی زمین مستقر نموده [زندگی با آسایش شما را به راه انداخت] شما در زمین هموار قصرها میسازید و کوهها را برای خانهسازی میتراشید. نعمتهای خداوندی را متذکر شوید و بر روی زمین فساد به راه میندازید.
این است خواسته صالح پیغمبر عظیمالشأن قوم ثمود که آنان را از فساد بر روی زمین جلوگیری میکند. آیا فسادی بالاتر از ستمکاری و از بین بردن نفوس انسانی به وسیله استثمار قابل تصور است؟ اکنون ببینیم منطق قدرتمندان در برابر این سازندگی صالح چه بوده است:
قال الملأ الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمَن آمن منهم اَتعلمون انّ صالحا مرسلٌ من ربه؟ قالوا انّا بما اُرسل به مؤمنون. قال الذین استکبروا انّا بالّذی آمنتم به کافرون: چشمگیران متکبر قوم صالح به آن بینوایان قوم که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا شما میدانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟» بینوایان پاسخ دادند: «ما به رسالت صالح ایمان آوردهایم.» آن متکبران گفتند: «ما به آنچه شما ایمان آوردهاید، کفر میورزیم!»
توضیح:
آیا تکبر بدون قدرت امکانپذیر است؟ پس معلوم میشود که قدرتمندان بودهاند که با مذاهب الهی مبارزهها میکردهاند. مخصوصاً با تصریح به اینکه ایمانآورندگان، مردم بینوایی بودهاند.
۴ـ و الی مدین اخاهم شُعیبا. قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره قد جاءتکم بیّنه من ربکم فأوفوا الکیل و المیزان و لاتبخسوا الناس اشیائهم و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها. ذلکم خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین. و لاتقعدوا بکل صراط توعدون و تَصدّون عن سبیل الله من آمن به و تبغونها عوجا و اذکروا اذ کنتم قلیلا فکثّرکم و انظروا کیف کان عاقبه المفسدین: ما شعیب (همجامعه اهل مدین) را به آن جامعه فرستادیم. به آنان گفت: خدا را بپرستید، برای شما خدایی جز او نیست. دلیل روشنی از پروردگارتان آمده است. پیمانه و میزان را ایفا کنید و اشیای مردم را از ارزش میندازید و در روی زمین که اصلاح شده است افساد مکنید، این روش برای شما اگر باایمان باشید بهتر است. و سر راه مردم را مگیرید که آنان را از ایمان و اصلاح بترسانید و ایمانآورندگان را از راه خداوندی باز بدارید و کجرویها به راه میندازید و به یاد آورید که شما اندک و ناچیز بودید، خداوند شما را تکثیر نمود و متشکل ساخت و بنگرید که پایان کار افسادگران به کجا رسید.
این است منطق پیامبر:
۱ـ خداپرست باشید، این غریزه کمالجو را در پرستش موضوعات ناشایست مستهلک مسازید.
۲ـ عدالت را میان قیمتها و کالاهایی که با مقدار معین باید تشخیص داده شوند، جدّاً مراعات کنید.
۳ـ اشیا مردم را از ارزش میندازید.
۴ـ فساد در روی زمین بر پا مکنید. مردمی را که در مسیر پیشرفت قرار گرفتهاند، تهدید مکنید.
۵ـ قدر و ارزش اجتماع و تشکل خود را بدانید.
در میان این مواد سازنده، توضیحی در ماده سوم که فوقالعاده بااهمیت است، بیان میکنیم: ارزش کار و کالا و اندیشه مردم را پایمال مکنید. کلمه «شئ» مانند وجود یا پس از آن عمومیترین مفهومی است که ذهن بشری میتواند آن را درک کند. در آیه فوق کلمه «اشیاء» که جمع شئ است مطرح و چنین دستور داده شده است که ارزش هیچ شئ منسوب به انسان را کاهش مدهید: «و لاتبخسوا الناس اشیائهم».
شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
روزنامه اطلاعات