عدالت علوی
علامه محمدتقی جعفری - بخش چهارم و پایانی
کبر و قدرت
آیا تکبر بدون قدرت امکانپذیر است؟ پس معلوم میشود که قدرتمندان بودهاند که با مذاهب الهی مبارزهها میکردهاند. مخصوصاً با تصریح به اینکه ایمانآورندگان، مردم بینوایی بودهاند.
۴ـ و الی مدین اخاهم شُعیبا. قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره قد جاءتکم بیّنه من ربکم فأوفوا الکیل و المیزان و لاتبخسوا الناس اشیائهم و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها. ذلکم خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین. و لاتقعدوا بکل صراط توعدون و تَصدّون عن سبیل الله من آمن به و تبغونها عوجا و اذکروا اذ کنتم قلیلا فکثّرکم و انظروا کیف کان عاقبه المفسدین: ما شعیب (همجامعه اهل مدین) را به آن جامعه فرستادیم. به آنان گفت: خدا را بپرستید، برای شما خدایی جز او نیست. دلیل روشنی از پروردگارتان آمده است. پیمانه و میزان را ایفا کنید و اشیای مردم را از ارزش میندازید و در روی زمین که اصلاح شده است افساد مکنید، این روش برای شما اگر باایمان باشید بهتر است. و سر راه مردم را مگیرید که آنان را از ایمان و اصلاح بترسانید و ایمانآورندگان را از راه خداوندی باز بدارید و کجرویها به راه میندازید و به یاد آورید که شما اندک و ناچیز بودید، خداوند شما را تکثیر نمود و متشکل ساخت و بنگرید که پایان کار افسادگران به کجا رسید.
این است منطق پیامبر:
۱ـ خداپرست باشید، این غریزه کمالجو را در پرستش موضوعات ناشایست مستهلک مسازید.
۲ـ عدالت را میان قیمتها و کالاهایی که با مقدار معین باید تشخیص داده شوند، جدّاً مراعات کنید.
۳ـ اشیا مردم را از ارزش میندازید.
۴ـ فساد در روی زمین برپا مکنید. مردمی را که در مسیر پیشرفت قرار گرفتهاند، تهدید مکنید.
۵ـ قدر و ارزش اجتماع و تشکل خود را بدانید.
در میان این مواد سازنده، توضیحی در ماده سوم که فوقالعاده بااهمیت است، بیان میکنیم: ارزش کار و کالا و اندیشه مردم را پایمال مکنید. کلمه «شئ» مانند وجود یا پس از آن عمومیترین مفهومی است که ذهن بشری میتواند آن را درک کند. در آیه فوق کلمه «اشیاء» که جمع شئ است مطرح و چنین دستور داده شده است که ارزش هیچ شئ منسوب به انسان را کاهش مدهید: «و لاتبخسوا الناس اشیائهم».
کلمه «شئ» مانند وجود یا پس از آن، عمومیترین مفهومی است که ذهن بشری میتواند آن را درک کند. در آیه فوق کلمه «اشیاء» که جمع شئ است، مطرح و چنین دستور داده شده است که ارزش هیچ شئ منسوب به انسان را کاهش مدهید: «و لاتبخسوا الناس اشیائهم». بایست ارزش کار به جای آورده شود، نه اینکه به آنچه انجامدهنده کار قناعت بورزد، کفایت کنید.
بعضی از اقتصاددانان گفتهاند: کارگر میخواهد زندگی کند و کاری با ارزش حقیقی کار خود ندارد! این منطق از نظر پیامبران چنانکه در آیه فوق دیده میشود، محکوم است؛ زیرا پیامبران حیات انسانها و ارزش آن را میشناسند و میدانند هر کاری که از انسان صادر میشود، مقداری از حیات او به آن کار مبدل شده است. لذا بایست رضایت واقعی او در مقابل از دست دادن مقداری از حیات به دست آورده شود، در حقیقت معنای آیه با نظر به تحلیل آن بر عوامل اولیه کار و مزدی که گرفته میشود، چنین است که از ارزش حیات مردم مکاهید. شاید معنای جمله بعدی «و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها: در روی زمین پس از اصلاح، افساد مکنید»، این است که فساد در نتیجه اسقاط ارزشهاست؛ یعنی اگر ارزشها کاسته شود، فساد روی زمین قطعی است. این است منطق پیامبران که اساسیترین مبارزه با ظلم را پیریزی میکند.
دین ساخته کاورزان نیست
«ملأ» چه میگوید؟ «قال الملأ الذین استکبروا من قومه لنخرجّنک یا شعیب و الذین آمنوا معک من قریتنا او لتعودنّ فی ملتنا قال او لو کُنّا کارهین: چشمگیران قوم شعیب که تکبر ورزیدند، گفتند: ای شعیب، تو را و آنان را که به تو ایمان آوردهاند، به همراه تو از اجتماع خود بیرون میکنیم، مگر اینکه به عقاید ما برگردید! شعیب فرمود: اگر چه ما از عقاید شما کراهت داشته باشیم؟» به همین ترتیب مبارزهکنندگان جدّی در برابر دین و پیامبران الهی، قدرتمندان و کاموران بودهاند، نه اینکه مذاهب حقه ساخته آنان میباشد. این نکته را جلالالدین مولوی در قرن هفتم هجری متوجه شده، میگوید: کاموران به پیامبران چنین میگفتند که این مسائل مذهبی را که شما مطرح میکنید:
رنج را صد تُو و افزون میکند
عقل را دارو به افیون میکند!
شما پیامبران ما را تخدیر میکنید که از قدرت و مقام و موقعیت چشمگیری که به دست آوردهایم، دست برداریم. مبارزه جدی و داد و فریاد پیامبران برای ریشهکن کردن ظلم را تفصیل نمیدهیم، تنها از مطالعهکنندگان محترم تقاضا داریم به زندهترین کتاب مذهبی دنیا که قرآن است،مراجعه فرمایند، مخصوصاً آن افراد که اطلاعاتشان درباره دین، محدود و منحصر به اطلاعات عمومی است، این کتاب الهی را ورق بزنند و ببینند ظلم از نظر دین چیست و عدالت کدام است. ما تا حدودی آیات مربوط به عدالت را در همین مبحث متذکر شدیم و آیاتی چند درباره ستم و ستمکاری آوردیم. وقتی که قرآن را ورق بزنیم، خواهیم دید در حدود ۲۹۰ آیه درباره پیکار با ستم و ستمکاری و دفاع از ستمدیدگی با صراحت قاطعانه بیان فرموده است. آیا ۲۹۰ آیه برای اثبات اینکه یگانه مبارز جدی ستم و ستمکاری دین است، کافی نیست؟!
عدالت: رفتار مطابق قانون
برمیگردیم به جمله مورد تفسیر: «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق: برای فرد و جامعهای که عدالت برای او تنگی ایجاد کند، ظلم و ستم برای آن فرد و جامعه تنگناتر خواهد بود.» برای درک این اصل که امیرالمؤمنین علیهالسلام بیان کرده است، بار دیگر به تعریف عدالت رجوع میکنیم. میدانیم که تعریف عدالت عبارت است از: «رفتار مطابق قانون». این حقیقت را هم میدانیم که هر قانون صحیحی از یک واقعیتی کشف میکند؛ بنابراین انحراف از عدالت، مساوی انحراف از قانون است و انحراف از هر قانونی، مساوی انحراف از واقعیت است. و چون انسان در روابط خود با سایر انسانها مانند روابطش با عالم طبیعت، خلأپذیر نیست، پس به طور قطع با اعراض از واقعیت، رابطهای با ضد واقعیت برقرار خواهد کرد. این ضد واقعیت مجموع واحدهای موقعیت او را مختل خواهد ساخت، در نتیجه مجبور خواهد شد برای هر واحد مختل، انرژیها و وقتها و منافعی را قربانی نماید. به عنوان مثال فرد ناشایستهای خود را شایسته قانونگذاری یا اظهارنظر در قانون معرفی مینماید. این فرد که از عدالت منحرف شده است، بایست این ضد واقعیتها را مرتکب شود:
۱ـ نمیداند، ولی میگوید میدانم!
۲ـ برای اثبات این «میدانم»، مجبور خواهد بود تغییراتی در معنای دانستنیهایمربوط به قانون بدهد و مردم را در جهل و بدبختی غوطهور بسازد.
۳ـ شخصیت خود این مدعی دروغپرداز تباه خواهد گشت.
۴ـ نوعی از حالت بدبینی در اجتماع به وجود خواهد آورد.
۵- اگر قدرت و مهارت او در تصدی به منصب قانونگذاری، یا موقعیت خاص جامعه اقتضا کند که او بتواند ادعای خود را عملی کند، و قانونی را وضع کند، حلقههای زنجیری فساد دور گردن مردم خواهد پیچید، چه بسا که این زنجیر سالیان طولانی مردم را شکنجه بدهد.
از طرف دیگر امکان نداردکه فردی در میان انسانهایی که در شکنجه غوطهورند، آسایش داشته باشد و دور از مشقت و بدبختی بماند. این است معنای اینکه فرد و جامعهای که عدالت برای او تنگی ایجاد کند، ظلم و ستم برای آن فرد و جامعه تنگناتر خواهد بود.
شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
روزنامه اطلاعات