22 مرداد 1396, 0:31
قناعت در لغت به معنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز، و رضایت به چیزی است که نصیب شخص میشود. در احادیث گاهی کلمه قناعت به معنای مطلق رضایت به کار رفته است. در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال میشود. صفت قناعت موجب میشود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند و اضافه بر آن را نطلبد. بنابراین میتوان گفت قانع کسى است که به اندک بسنده مىکند و ناخشنود نمى شود و به سهم خویش راضی است. عقل سالم قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، بر میگزیند و آن را به سود شخص میداند. و از جمله آثاری که به دنبال دارد: قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری میکند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است. هر اندازه سطح دانش شخص نسبت به جهان و نفس خود بیشتر میشود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه میکند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا میکند. بنابراین روشن مىگردد که قناعت جلوه اى از حالت است که در رفتار و سطح معیشت زندگى انسان پدید مىآید و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دور از آزمندى، رفاه زدگى، تجملگرایى و تنوعطلبى است. امیرالمؤمنین(ع) نیز قناعت را به زندگى ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است: به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند؛ زیرا مؤمن به اندکى که کفایتش کند قناعت دارد. به طور کلی باید توجه داشت که قناعت، بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.
باید گفت که قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینهها و مصارف است، اگر چه اندک باشد، در حالی که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آن گاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری افراد نیازمند استفاده نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است، در حالی که بخل صفت رذیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.
امام صادق (ع) فرمود: خداوند تمام امور مؤمن را به خودش واگذار کرده، ولى به او اجازه نداده است که خود را ذلیل و خوار کند، مگر نمى بینى خداوند در این باره فرموده: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است»؟ بنابر این سزاوار است مؤمن همیشه با عزّت باشد و زیر بار ذلت نرود. (کافی، ج 5، ص 63) پیامبر اکرم (ص) فرمود: شایسته نیست که مؤمن خود را ذلیل کند. (سید بن طاوس، الیقین، ص 336) بى گمان، یکى از چیزهایى که سبب عزّت و بزرگى انسان مىشود و او را از ذلّت و خوارى نجات مىدهد قناعت است. امیرمؤمنان (ع) فرمود: هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 392) قناعت وسیله عزّت است. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 391) قناعت سبب عزّت و بى نیازى از مردم است. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 391) قناعت پایدارترین عزّت است. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 391) کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده است راضى نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد. و این درست برخلاف دستورات اهل بیت علیهم السلام است. امام صادق (ع) فرمودند: چه زشت است براى مؤمن که میل و رغبتى در او باشد که او را خوار و ذلیل کند. (کافی، ج 2، ص 139)
انسان اگر بخواهد در کار و تلاش دنیایی، گرفتار حرص و طمع نشود، باید اعتدال و میانه روی را سرلوحه برنامههایش قرار دهد، میانه روی و اعتدال همان صفت پسندیده ای است که آموزههای دینی و عقل ما را به آن فرا میخواند. اگر انسان توانست در مقابل خواستههای نفسانی که وی را به حرص و طمع دعوت میکند که نتیجه اش طغیان و سرکشی است، مقاومت کند. به حد اعتدال خواهد رسید. در اعتدال و میانه روی، نه فقر است که انسان از آینده خود بیمناک باشد، و نه طمع و خواستههای روز افزون که انسان را از یاد خدا غافل و از مسیر تعالی منحرف سازد. و این همان قناعتی است که به رعایت آن در زندگی فراخوانده شدیم؛ یعنی اکتفا کردن به حد متعارف زندگی براساس معیارهای دینی، و پرهیز از تجمل گرایی، و دوری از شکوه و گلایه از وضعیت موجود.
بنابر این، انسان باید همیشه در زندگى اعتدال و میانه روى را از دست ندهد و قناعت را پیشه خود سازد، که در غیر این صورت، روى سعادت و خوشبختى را نخواهد دید.
مهارت «حل مشکل» یکى از مهارتهاى اساسى زندگى است که به ما امکان مىدهد تا با طراحى مناسب و برنامهریزى مشخص مشکلات را رفع کنیم. این مهارت فقط براى مشکلى خاص نیست و مىتواند در حل انواع مسائل و مشکلات کاربرد داشته باشد. مهارت «حل مشکل» یکى از انواع «مدیریت استرس» است که با اتکا بر اصول منطقى، ما را در جهت برطرف کردن مشکل و مسائل مرتبط با آن یارى مىکند. خوشبختانه این مهارت، داراى هیچ پیچیدگى خاصى نیست که آموختن آن را دشوار کند. یادگیرى اولیه آن بهسهولت و از راههاى مختلف امکانپذیر است: استفاده از کتابها و فیلمهاى آموزشى، حضور در سخنرانىها و کلاسهاى درس و البته از همه مناسبتر، شرکت در کارگاههاى آموزشى از جمله روشهاى موجود است. این روشها افراد را با چگونگى مراحل مختلف این مهارت آشنا مىکنند و از آنجا که حل مشکل در زندگى روزمره امرى ضرورى است، مبناى اصلى آموزش نیز باید آموزش عملى باشد. در کارگاههاى آموزشى نحوه عمل این مهارت قابل انتقال است ولى آنچه مهمترین بخش یادگیرى را شامل مىشود، تمرین در بهکارگیرى این توانایى در امور روزمره است؛ چرا که تنها با تکرار یک توانایى مىتوان به مهارت کامل عملى آن دست یافت. این امر در مورد تمامى مهارتها صادق است. توصیه مىشود مهارت حل مشکل را بهعنوان روشى مؤثر در امور جارى باور داشته باشیم و از آن استفاده کنیم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان