گفتگو با دکتر غلامحسین دینانی - کریم فیضی - بخش نخست
در بخش پیش از نور و وجود و نگرش سهروردی سخن گفته شد و این مقدمهای بود برای بحث در سوره نور و آیه نور: «اللهُ نُورُ السموات و الارض مثلُ نُوره کمشکوه فیها مصباح…» (نور، ۳۵).
قرآن کریم با زبان «نور» صحبت کرده و هیچجا کلمه «وجود» را به کار نبرده است. عرب به حسب تواریخ، نه اهل وجود بوده است، نه اهل نور؛ ولی خداوند در کتاب عظیم قرآن، خودش را «نور» میخواند. این قرآن کریم که از خداست، وقتی میخواهد او را تعریف یا معرفی کند، یعنی وقتی خود خدا درباره خودش میخواهد چیزی بگوید، نمیگوید: من وجودم. البته در تورات آمده است که خداوند میگوید: «انّی أنا: من منم» که حرف بلند و بالایی است. از روایات و آیات اسلامی هم میتوان همین نکته را فهمید، اما «من منم» مجملتر است. غرض اینکه خدا وقتی میخواهد خودش را تعریف کند، چنین میگوید: «الله نور السموات»، نمیگوید «الله وجود السموات». البته اگر چنین میگفت، حرفی بیمعنی و غیرمعقول بود!
حالا باید دید این که میفرماید «من نور آسمان و زمینم» یعنی چه؟
پاسخ به این سؤال راحت نیست. همینقدر میتوان گفت که اگر ما آسمان را میفهمیم، به این جهت است که خدا را بفهمیم. نور آسمان، صرفاً نور ماه و ستاره نیست. خود زمین هم نور است، چون با زمین خدا را میفهمیم. خود فهم هم نور است. آیا آن چیز که آن را نمیفهمیم، نور است؟ وقتی چیزی را میفهمید، با نور ادراک میفهمید. هر آنچه در ذهنتان فهم میشود، نور است و ما نمیفهمیم مگر با نور ادراک. اگر چیزی را نفهمیم، آن چیز تاریک است. پس هر آنچه به ادراک درآید، نور است. قضیه «خدا نور آسمان و زمین است» را باید به این صورت حل کرد.
یعنی خداوند نور است، چون ما آن را میفهمیم!
عجله نکنید تا به این گزاره هم برسیم. ببینم، آسمان آن است که شما آن را میفهمید یا آسمان، آسمان است حتی اگر هیچکس آن را نفهمد؟ آیا زمین، زمین است ولو هیچ فهمی علیالاطلاق به آن تعلق نگیرد؟
اگر چیزی فهمیده نشود، دلیلی بر وجودش نخواهیم داشت.
پس، اگر مُدرک نباشد، زمین نیست. تعبیر «مدرک» بهتر از «مفهوم» است. مدرک یعنی درک همه، از حضور تا حصول. اشیا تا آنجایی هستند که فهمیده میشوند و آنچه فهمیده بشود، هست. به عبارت دیگر: اشیا تا آنجایی فهمیده بشوند هستند و آنچه فهمیده بشود، حتماً هست. ممکن است بگویید: نه، من سیمرغ را میفهمم، ولی نیست.
همین که میفهمیم، هست.
آفرین! همین که در ذهن شما هست، یعنی میفهمید.
و چیزی که در ذهن هست و فهمیده میشود، در خارج از ذهن هم میتواند باشد.
بله، در خارج از ذهن هم میتواند باشد، هرچند که بالفعلش هم اکنون در ذهن شما هست. پس اشیا تا آنجایی هستند که فهمیده میشوند و آنچه فهمیده میشود، هست. بعد از این مقدمات میتوانیم برویم سراغ آیه شریفه «الله نورُ السموات و الارض». بعضی مفسران چون نتوانستهاند موضوع نور و کنه این آیه را بفهمند، گفتهاند: «نور السموات و الارض» یعنی «منوّر السموات و الارض». غالباً اینطور تفسیر کردهاند و در یک کلام «نور» را «منور» معنی کردهاند! اگر نور همان منور است، آیا خود خداوند نمیتوانست بگوید: «الله منور السموات و الارض؟» مفسران چه حقی داشتهاند که نور را اینگونه معنی کنند؟ قائلان این قول سخنشان را به این صورت درمیآورند که: خداوند کسی است که زمین و آسمان را روشن کرده است.
این تنزیل دادن خداوند در حد یک صفت است.
خب، چنین تنزیلهایی در بین اهل تفسیر ما مرسوم است. اکثر مفسران در تفسیر این آیه چنین گفتهاند که البته اشتباه است و حرفی است غیرقابل دفاع، حال، خدا نور زمین و آسمان است یعنی چه؟ پاسخ این است که: زمین قابل ادراک است و اگر ادراک میشود، نور است. پس خداوند همه جا هست و حضور دارد. در تمام ذرات حضور خداوند قطعی و بلا شبهه است. این هم نورانیت خداوند در زمین و آسمان است. آن وقت، حضور نور در همه جا یعنی چه؟ خداوند نور مطلق است و هیچ چیز نیست که خدا و نورش در آن حاضر نباشد. پس نتیجه این میشود که همه چیز نور است. بدینترتیب اثبات میشود که خدا نور است و هیچجا نیست که آن نور حضور نداشته باشد. پس همه چیز نور است.
و در همه چیز نور خدا حضور دارد، از جمله در «سماوات و ارض» که دو نمادند.
نه، همان نور متعین است، نور تعینیافته. خداوند نور مطلق است و آسمان و زمین و آنچه در آنهاست، انوار متعینه هستند. مشکل مأجرا همین باریکبینی است که مفسران به اشتباه، «نور» را «منور» معنی کردهاند.
سخن شما به گونهای است که گویا از وحدت وجود بالاتر میرود.
همان وحدت وجود صرفه است و بالاتر نمیرود، چون بالاتر از وجود دیگر چیزی نیست.
در وحدت وجود میگوییم آن وجود واحد است و اینجا میگویید این وجود خودش نور است.
ما در وحدت وجود یک وحدت نداریم، یک وجود. «وجود» همان «وحدت» و «وحدت» همان «وجود» است. آیا شما چیزی را در کل عالم و در تمام زندگی آدمها میتوانید پیدا کنید و ببینید که قالب نداشته باشد؟ قطعاً چیزی را در غیر قالب ندیدهاید؛ اما قالب یعنی چه؟
یعنی شکل.
آیا شکل همان ذوالشکل است؟ هر چیزی که میبینید، «شکل» است و شکل هم «ذوالشکل» نیست. نتیجه این میشود که شما جز قالب نمیبینید. حالا به من بگویید که قالب را دیدن یا در قالب دیدن درست است یا صاحب قالب را دیدن؟
طبعاً صاحب قالب را دیدن.
یعنی ما اشتباه نمیکنیم که فقط قالب را میبینیم و همه چیز را در قالب میبینیم؟ باید قالبها را بشکنیم. قالبها را خلیلآسا باید شکست. حضرت ابراهیم(ع) همین قالبها را شکست که شد خلیلالله. او چوب و تختهها را نشکست، بلکه قوالب خارجی و ذهنی را شکست. او به اصطلاح «ذوالقالب» را دید. برای دیدن ذوالقالب باید قالبها را شکست. یک معنای «اللهُ نورُ السموات و الارض» همین است؛ یعنی دیدن نور، نه منور! ما باید بتوانیم نور منهای منور را ببینیم تا اطمینان حاصل کنیم که دیدهایم و درست دیدهایم.
ادامه آیه توصیف نور از زبان نور است. یعنی خداوند نورش را توضیح میدهد: «مثلُ نُوره کمشکوه فیها مصباحٌ المصباحُ فی زُجاجه الزُجاجهُ کانها کوکبٌ دُریٌ یُوقدُ من شجره مُبارکه زیتُونه».
با قاطعیت میگویم: هیچ شاعر و عارفی و هیچ فصیح و بلیغی به این زیبایی سخن نگفته است و نمیتواند هم بگوید. نور، علم و دانایی و آگاهی است. خدا میداند و ما نمیفهمیم، لذا در مقام توضیح برمیآید و میفرماید: «مثلُ نُوره». خداوند به گفتار توضیحی خودش در باب نور عنوان مثال میدهد، وگرنه در این که او نور واقعی است، تردید نیست. خداوند میفرماید: «مثلُ نُوره کمشکوه … تا شجره مُبارکه زیتونه».
ترکیب آیه به گونهای است که آن را باید به صورت مجموعی معنی و تفسیر کرد.
کاملاً درست است. اینکه میفرماید: مثال نور خدا، مانند مشکات است. هم این عبارت و هم عبارت بعدی آیه، توضیح نور با چراغ یا نور ضعیف است. فرض کنید که ما چراغی در منزل داریم و میخواهیم آن را وصف کنیم که چگونه چیزی است. برای توضیح میگوییم: لامپی دارد، مثل چراغ نفتی. بعد میگوییم: در چراغ، فتیلهای قرار دارد و در درون آن هم روغن است، یعنی نفت و زیت. شعلهای هم دارد که آن شعله نفت و فتیله و حباب نیست. آن شعله در فتیله هست اما خود فتیله نیست. طبیعتاً شعله در فتیله هست و فتیله به سبب آن مایع یا روغن شعله میدهد. هم شعله و هم فتیله در همان لامپ است. اگر لامپ و فتیله نبود، نور دیده نمیشد.
از اینجا میتوان استفاده کرد که از نظر قرآن، زمین و آسمان چراغدان نور خداست. اگر آسمان و زمین نبود، نور خدا نه ظاهر میشد، نه دیده میشد.
نور خداوند را ما در این عالم میبینیم و اگر عالم نبود، نور محض را ابداً نمیشد دید. پس نور خدا را میتوان در همه جا و در مظاهر زیبا و غیرزیبا و در گل و در خار دید. این نور هم در آواز بلبل دیده میشود، هم در ترنم نسیم. در همه مظاهر زیبای هستی میتوان به نور خدا چشم دوخت.
شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۷
روزنامه اطلاعات