نویسنده: ایوب موسی پور
خانواده به دو شکل خانواده کوچک و بزرگ دیده میشود. اما آنچه مراد از خانواده در اسلام است همان خانواده کوچک است که بنیاد آن بر همسران است. در حقیقت محور خانواده همان همسران است و روابط میان دیگر افراد میبایست براساس این قطب سامان یابد.
مشکل عمدهای که بارها در میان روابط خانوادگی پدید میآید، عدم توجه به قطب و تمایل به بیرون از مرکز است. هرگاه توجه به پیرامون افزایش یابد، به همان اندازه از توجه به قطب و مرکز کاسته میشود. این بی توجهی یا کم توجهی به مرکز، عامل بسیاری از تنشها و بحرانهاست.
مسئله یا معضل مادرشوهر و مادر زن به عنوان نمونه، مادر شوهر و مادر زن در فرهنگ ایران به عنوان یک مسئله و گاه یک معضل شناخته میشود. ریشه این مشکل را باید در عدم درک درست مفهوم خانواده جست؛ زیرا استقلالی که با تشکیل یک خانواده جدید از پسر و دختر شکل میگیرد، برای بسیاری از مادران دشوار است و نمیتوانند به سادگی با این استقلال خواهی فرزندان کنار بیایند.
پسر و دختر پس از ازدواج تلاش میکنند تا در محوری به نام همسری گرد آیند و مرکز و قطب جدیدی را بیافرینند. آفرینش قطب جدید، به معنای مرکزیت است که دیگران را در پیرامون یا حاشیه قرار میدهد و به شکلی از مرکزیت و قطب بودن خارج میسازد و به بیرون از مرکز دایره میراند. این رانش برای بسیاری از خانوادهها سخت و دشوار است و از این جاست که مشکل آغاز میشود؛ زیرا هر یک از مادر زنها و مادر شوهرها، خواهان بقای وابستگی فرزندان به خود هستند و تحمل این را ندارند که به پیرامون یا حاشیه رانده شوند. این در حالی است که ایجاد قطب جدیدی به نام خانواده جدید، نیازمند تغییر در مناسبات و ایجاد مناسبات جدید با محوریت یابی مرکز جدید است که براساس اراده و اختیار و انتخاب همسران یعنی قطب جدید شکل میگیرد.
برای بسیاری از خانوادهها دوره نوجوانی یک دوره بحرانی تلقی میشود؛ زیرا در این دوره، رگههایی از استقلال طلبی در پسران و دختران شکل میگیرد که در بسیاری از موارد تضاد و تقابلی با خواستهها، ارادهها و انتخابهای والدین دارد. اما این دوران را میتوان بهترین دوران زندگی هر فرد دانست؛ زیرا گام بلند برای شدنهای کمالی و رسیدن به مقام متاله و مظهریت در ربوبیت برداشته میشود، از این رو خداوند این دوران را دوره بلوغ دانسته و احکام و تکالیف رشدی و کمالی را برای افراد، واجب و لازم دانسته است.
هر چند که والدین به اشکال مختلف به سبب ضعف رقابتی و وابستگیهای عاطفی و مالی و مانند آن، نوجوانان را به چالش میکشند و در نهایت آنان را همچنان بر مدار قطب خود به گردش در میآورند، ولی بسیاری از نوجوانان تجربه شیرینی را از این دوران دارند که به نوعی به لجاجت تفسیر میشود و نوجوانان بر این رفتارها خرده گرفته میشوند؛ اما این آغاز راهی به سوی خلافت الهی است که اگر به درستی براساس آموزههای اسلامی مدیریت شود، هر یک از افراد به یک خلیفه و مظهری در ربوبیت تبدیل خواهند شد.
به هر حال، پس از ازدواج هر یک از دختران و پسران که در قالب همسران درآمدهاند، میکوشند با توجه به شرایط و فضای جدید، استقلال کامل تری را تجربه کنند و خود قطب و مرکز جدیدی را بیافرینند که از سوی والدین به ویژه مادر زنها و مادر شوهرها به چالش کشیده میشود؛ زیرا مادر شوهر هنوز میکوشد تا قطب بودن خود را حفظ کند و پسر را در محور و مدار خود نگه دارد؛ همین حالت برای مادر زن وجود دارد که همچنان میخواهد حکومت و سلطه خود را بر دختر ادامه دهد. این گونه است که گاه تضاد و تقابل منافع مادر زن با مادر شوهر، کانون جدید را تهدید میکند و گاه تقابل قطب جدید با هر یک از دو طرف، چالش هایی را پدید میآورد. این گونه است که کشمکشها گاه به بدفرجامی میانجامد و کانون و قطب جدید را متلاشی میکند.
مودت و رحمت در قطب جدید
براساس آموزههای قرآنی، قطب جدید که به هدف ایجاد فضایی برای دست یابی به آرامش و سکونت به نام خانواده شکل گرفته است، میبایست براساس مودت و رحمت عمل کند تا به این هدف دست یابد. مودت به یک معنا نوعی بده و بستان براساس محبت است؛ چرا که مودت همواره دو سویه است. این بدان معناست که خانوادهای که برپایه محبت و عشق شکل گرفته است، نباید براساس قانون و تکالیف حقوقی مدیریت شود؛ چرا که حقوق، زمانی معنا مییابد که مشکل اساسی پدیدار شود و یا تقابل منافع و تضاد آن، هرگونه رفتار عاطفی و احساسی را مختل نماید. اما مودت اصولامبتنی بر محبت و عواطف و احساسات است، با این تفاوت که هر یک از طرفین میکوشد تا براساس محبت و عواطف، توجه دیگری را به خود جلب کند و قطبی استوار و محکم را در بنیاد خانواده شکل دهد.
آموزههای قرآنی در آیه21 سوره روم، افزون بر مودت که طرفینی است، بر رحمت تاکید دارد. رحمت در مصادیقی چون احسان و ایثار و عفو و گذشت و مانند آن تجلی مییابد. رحمت مقتضی این است که هر یک از طرفین بی چشمداشتی نسبت به یکدیگر نیکی کرده و خطا و اشتباه دیگری را نادیده گیرد بی آن که منتی بگذارد و یا چشم انتظار مقابله به مثل باشد. رحمت، اوج عشق و محبت و عواطف و احساسات است.
احسان به والدین با تاکید بر استقلال خانواده
اکنون این پرسش پیش میآید که اگر قطب جدید، مرکز است و دیگران در پیرامون و حاشیه این قطب قرار میگیرند، تعامل با والدین طرفین چگونه باید باشد؟
اسلام بر احسان به والدین در کنار توحید ویکتاپرستی تاکید میکند. این بدان معناست که والدین در جایگاه بسی بلند و رفیع نشستهاند به گونهای که کوچک ترین بی احترامی به شکل اف گفتن در هنگام خستگی و تعرض جایز نیست. (سوره بقره آیه83 و نیز نساء آیه36)
اما این بدان معنا نیست که والدین استقلال فرزندان و قطب بودن خانواده جدید را نادیده گیرند. بر فرزند است تا احترام والدین خود را نگه دارد و در تکریم و احسان آنان بکوشد؛ به علاوه صله ارحام را هم ترک نکند؛ ولی این بدان معنا نیست که داماد یا عروس همان وظیفه فرزند را داشته باشد. البته احترام و تکریم نسبت به هر انسانی بویژه بزرگ ترها لازم است ولی احترام امامزاده را میبایست خود متولی داشته باشد. به این معنا که رفتار والدین نسبت به داماد و عروس میبایست به گونهای احترام آمیز باشد تا مقابله به مثل شود.
این که بر فرزند صله رحم واجب است به معنای این نیست که بر عروس و یا داماد هم صله رحم واجب است؛ چرا که اصولا داماد و یا عروس رحم شخص به حساب نمیآیند. بنابراین، عروس و داماد در حد متعارف یا بیشتر تنها به قصد تکریم و احترام و محبت و رحمت اقدام به ارتباط گیری میکنند.
والدین نمیبایست از داماد و یا عروس توقع آن را داشته باشند که نقش پسر و دختر ایشان را ایفا کند؛ زیرا هر توقع و انتظار بی جایی به معنای اختلال در روند خانواده کوچک است. همچنین والدین میبایست متوجه باشند که فرزند آنان خانواده دیگری را شکل داده و وظیفه ابتدایی و نخستین و اصلی او، برآوردن نیازهای آن خانواده است. هرگونه انتظاری بیرون از آن به معنای خروج از دایره عدالت و اعتدال است و تعادل روابط خانوادهها را به خطر میافکند.
خداوند از مهمترین مواهب طبیعی را رعایت اعتدال و میانه روی دانسته و بر آن تشویق میکند. (مائده، آیه87 و ملک، آیه22 و آیات دیگر قرآن)
مشکل بسیاری از والدین بویژه تک فرزند، آن است که وابستگی شدیدی به فرزند دارند و فرزند در چنین فضای عاطفی رشد میکند و اجازه استقلال به او داده نمیشود. همین مسئله در خانواده جدید به یک مشکل تبدیل میشود؛ زیرا عواطف طرفین و وابستگی شدید، اجازه نمیدهد تا در مسیر استقلال خانواده گام بردارند و حق انتخاب و اعمال اراده از سوی خانواده سخت میشود.
وابستگی شدید موجب میشود تا خانواده کهن بر خانواده جدید سایه سنگینی افکند و اجازه رشد و بالندگی ندهد. اگر تک دختر یا تک پسر در خانواده کهن کار میکرد، فقدان یک نیروی کار نیز احساس میشود. این جاست که از عروس و داماد، کارگری میخواهند در حالی که براساس مبانی قرآنی و اسلامی، زن به عنوان یک کارگر به خانه جدید نیامده است و اگر مهر و عاطفه و ایثار و رحمت زن نبود او حتی در خانه جدید وظیفه نداشت کار کند و براساس حقوق اسلامی میبایست شوهر کارگری را برای او استخدام کند؛ چنان که شیردادن فرزند میتواند با اجرت و مزد همراه باشد، پس این رحمت دختر و زن است که کار میکند و آشپزی و بچه داری یا شیردهی میکند. پس شوهران و مادرشوهران نمیبایست انتظار کار از عروس داشته باشند.
به هر حال، ایجاد تعادل در میان خانوادههای سه گانه، هنری است که خانواده جدید باید آن را شکل دهد و اجازه ندهد به هیچ وجه استقلال آن مورد خدشه قرار گیرد و به نام صله رحم یا امور دیگری، حقوق خانواده جدید پایمال شود.
بیان همه مسایل در این مطلب کوتاه شدنی نیست ولی میتوان از همین جا به عمق معضلات و مشکلات موجود در خانوادههای تازه تاسیس پی برد. در حالی که میتوان به سادگی این مشکلات را حل کرد و از تبدیل آن به معضل غیرقابل حل جلوگیری کرد.