نويسنده: آيت الله روح الله قرهی
آنچه خداوند متعال به همه انبياء و پيامبران اولوالعزم مرحمت کرد، اکمل آن در قرآن است. کلّ قرآن ختم است در سوره حمد و در سوره حمد آيه اي است که تمام راه بشر را تبيين میفرمايد: «اهدنا الصراط المستقيم».
صراط مستقيم، تبيين راه بشر است. تنها راهي که انسان را به مقام قرب به حقّ مي رساند، صراط مستقيم است. خود صراط به عنوان اساس براي گذر از همه مطالب و نهايتاً ورود به عرش برين و جنّت الماوي است، لذا اصطلاحاً تبيين مي کنند انسان بايد از پل صراط بگذرد و در اين صورت به جايگاه امن الهي ورود پيدا خواهد کرد.
صراط، يعنی معرفت حضرت حقّ
تمام اعمالي که انسان در دنيا براي قرب الي الله انجام مي دهد تا نهايتش به جنّت الماوي برسد، همه اينها در صراط است. تا ورود به صراط دنيا نداشته باشد، صراط آخرت براي او نخواهد بود. عدّه اي از پل صراط رد نمي شوند و به جهنم مي افتند که مهم در اين امر، همان صراط دنياست.
حضرت صادق(ع) در بيان اينکه صراط چيست، مي فرمايند: «هُوَ الطَّرِيقُ إِلَي مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (1) صراط، راهي است براي معرفت ذوالجلال و الاکرام. اصل در مباني عرفان، معرفت است که بيان مي شود: عارف، آن کسي است که به معرفت الله رسيده است.
اولياي الهي بيان مي کنند: معرفت از «لله» تا «اليه راجعون» است و معرفت حقيقي اين است که انسان بداند «لله» است و نهايتاً به «اليه راجعون» مي رسد.
آن کسي که «لله» شد، حتّي خوابش عبادت است. لذا عارف را به عنوان وجه الله مي گويند چون همه مطالبش «لله» است.
آن کس که مي خواهد از صراط عقبي بگذرد، بايد در دنيا معرف. صراط دنيا يعني امام مفروض الطاعه را کسب کند، لذا امام صادق در ادامه مي فرمايند: «وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ اَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ». صراط در دنيا يعني انسان، مطيع محض امامي شود که اطاعتش فرض است از اين رو صراط المستقيم يعني صراط المولانا اميرالمومنين، علي بن ابي طالب(ع)؛ چون آن امام، مفروض الطاعه است.
حبّ و اطاعت
حبِّ تنها کافي نيست. گرچه فرمودند: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب» (2) امّا حبّي به حقيقت حبّ است که نهايتش به طاعت بينجامد.
قاعده اين است که هر گاه حبّ کسي را در دل داشته باشي، مطيع او مي شوي.
حبّ حقيقي، معرفت مي آورد و قلب عارف حقيقي، مرکز حبّ است. اصلاً لطيف ترين روح در عالم خلقت متعلّق به عرفاست. بيشترين عشق و حبّ در دل عرفاي عالم است. آن ها فغان ها و ناله ها در تنهايي هاي خود دارند و براي آن کسي که منحرف است دعا مي کنند و از خدا مي خواهند برگردد. اين قدر دلسوز بندگان خدا هستند بنابراين اگر کسي امام مفروض الطاعة را شناخت و به هدايت او اقتدا کرد، اين شخص طبعاً از پل صراطي هم که در آخرت است و آن پلي است که بر روي جهنّم گذاشته اند، مي گذرد.
مسائل عبادي، الگوي عملي براي اطاعت از امام است. به عنوان مثال حتّي در نماز جماعت نيز بيان شده که بايد مطيع امام جماعت باشيد و زودتر از او به رکوع و سجود نرويد.
خصوصيت امام که دلسوز عالم و دلسوز بندگان خدا است، اين است که انسان ها را به امر خدا هدايت مي کند: «و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا».
حاکم شيعيان کيست؟
از حضرت امام صادق(ع)سوال کردند: دو نفر از خودمان راجع به وام، ارث و … نزاع دارند و نزد قاضياني مي روند که خدّام سلاطين جور هستند، آيا کارشان درست است؟ حضرت فرمودند: خير، کسي که در يک موضوع چه حق و چه باطل نزد قاضياني برود که خدّام جور هستند، مثل کسي است که نزد طاغوت رفته است و گناه کرده است.
سپس حضرت به آيه ۶۰ سوره نساء اشاره کردند.
از حضرت مي پرسند پس بايد چه کنيم؟ حضرت مي فرمايد: نظر کنيد به شخصي از خود شما که حديث ما را روايت کند و حلال و حرام ما را بشناسد و شناخت به احکام داشته باشد. من او را براي شما حاکم قرار مي دهم امّا آن موقعي که او حکم کرد، اگر کسي قبول نکند، حکم خدا را خفيف شمرده است و ما را رد کرده است(3)
روزی از خدا و رسول خدا!
نقل مي کنند ابوحنيفه به همراه حضرت امام صادق(ع) غذايي خوردند. حضرت بعد از غذا خوردن، دعا کردند و فرمودند: سپاس خدايي را که پروردگار جهانيان است. خدايا اين از تو و از رسولت بود(4).
ابوحنيفه گفت: آيا براي خدا شريک قرار مي دهيد؟! حضرت فرمودند: واي بر تو! خداوند در سوره توبه مي فرمايد: مشرکين فقط از اين انتقام مي گيرند که خدا و رسولش، مومنين را بي نياز ساختند. اگر بندگان خدا از آنچه خدا و رسولش به آنها مي دهد، راضي باشند و بگويند: خداوند براي ما کافي است، به زودي خدا از فضلش به آنها خواهد داد: و ما نَقَمُوا إِلَّا اَنْ اَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ ، وَ لَوْ اَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُوْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ. ابوحنيفه مي گويد به خدا قسم من اينها را نشنيده بودم، تا اينکه الآن شنيدم.
حضرت مي فرمايند: تو شنيده بودي منتها مثل تو همان است که خداوند در قرآن مي فرمايد: کساني هستند که قرآن مي خوانند ولي در آن تدبّر نمي کنند و يا بر قلب هايشان قفل زده شده است.
يا اينکه در جاي ديگري مي فرمايند: اعمالشان مثل زنگاري بر دل هايشان نشسته است؛ يعني قلوب آنها زنگار گرفته است: اَمْ عَلي قُلُوبٍ اَقْفالُها وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَي کَلَّا بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما کانُوا يَکْسِبُونَ
پيام امام صادق(ع) در زمان غيبت
از حضرت امام صادق(ع) مي پرسند: مگر مي شود حکم طاغوت را ولو حق باشد، رد کرد؟! حضرت مي فرمايند بله. حکم درست، آن است که کسي به آن حکم کند که عادل تر، فقيه تر و راستگوتر و پرهيزکارتر باشد(5).
اين روايت، داراي سند بسيار محکمي بوده و اعاظمي چون شيخ انصاري آن را دليل بر ولايت فقيه مي دانند. اين روايت به ما مي گويد آن کسي حاکم است که ورعش از ديگران بيشتر است. مرد بزرگوار، مرحوم بهلول شخصي متّقي و زاهد بود. عباي ايشان در اواخر عمرشان بسيار مندرس و پاره شده بود. به ايشان گفتند: آقا! اجازه دهيد عبايي براي شما تهيه کنيم. ايشان فرمودند: اولاً که من پولي ندارم. ثانياً من اواخر عمرم هست، لازم نيست عبايي نو تهيه کنيد، بلکه برويد و از طلاب عبايي بگيريد که استفاده کردند و ديگر نمي خواهند. به ايشان گفتند: آقا! شما چقدر زاهد هستيد، ايشان فرمودند: من زاهد نيستم، زاهد اين سيد بزرگوار (امام خميني) است که اين همه قدرت دارد و کل اين کشور در دست اوست امّا در دو اتاق زندگي مي کند!
بنابراين پيام امام صادق(ع) در زمان غيبت به ما اين است که اگر ولايت حضرات معصومين(ع) را داريد و مي خواهيد در صراط مستقيم قرار بگيريد و سنگ ولايت را به سينه مي زنيد؛ بدانيد ولايتي بدون ولايت فقيه معنا ندارد و اگر جز اين باشد، ولايت، گمراه شده است چون مطيع امام مفروض الطاعه نيست.
- معاني الاخبار، باب معني الصراط، ص 32
- المحاسن، ج1، ص 262
- کافي (ط دارالحديث)، ج 1، ص 157
- بحارالانوار (ط بيروت)، ج 10، ص 163
- کافي (ط بيروت)، ج1، ص 157
روزنامه كيهان، شماره 21126 به تاريخ 18/5/94، صفحه 6 (معارف)