نويسنده: مرتضی شرفخانی
اشاره:
يکی از بزرگترين مشکلات بشری مسأله تأمين مالی است؛ زيرا چنين گمان می شود که اين امر موجب امنيت غذايی و تأمين آسايش و رهايی از مشکلات جسمی و روحی و روانی است. اين گونه است که يکی از چند دغدغه اصلی بشر پس از امر پاسخگويی به مسائل جنسی، امر ثروت اندوزی می باشد. اما بسياری از مردم به تعبير عوام «سوراخ دعا را گم کرده اند» و افزايش در اموال و ثروت را در جايی می جويند که دقيقاً خسارت بار و زيان آور است و حتی نه تنها اصل ثروت را بر باد می دهد، بلکه آسيب های جسمی و روحی زيادی در دنيا و جذب بلا و مصيبت در زندگی و شقاوت و بدبختی ابدی را به دنبال دارد. در مطلب پيش رو راهکار صحيح افزايش ثروت واکاوی شده است.
تکاثرگرايی به جای کوثرگرايی
انسان به اموری به عنوان نيازهای طبيعی و ابتدايی نيازمند است. غذا و امنيت و همسر و مانند آنها از ابتدايی ترين نيازهای بشر است. اصولاً انسان در معنای خوشبختی و تنها به دو مؤلفه و عنصر اصلی آسايش و آرامش توجه دارد و اگر اين دو امر تأمين شود، خود را خوشبخت عالم می داند.
آسايش به معنای تأمين مواد غذايی، مسکن، ابزارهای کار و آسان کردن آن، چون انواع ماشين های حمل و نقل، رختشويی، پخت و پز، گرمايشی و سرمايشی، ارتباطی و مانند آنها است. از آنجا که تأمين اين امور نيازمند پول و ثروت است، انسان گرايشی به ثروتاندوزی و کسب مال و ثروت پيدا می کند تا در تأمين اين ابزارهای آسايشی ناتوان و درمانده نباشد. اما اين گرايش گاه چنان شديد می شود که به يک بيماری به عنوان بيماری کنز و تکاثر تبديل می شود.(سوره های تکاثر و همزه؛ توبه، آيه 34) و کنز اندوزی و تکاثرگرايی به عنوان يک بيماری به اين معناست که نفس داشتن ثروت و گردآوری و شمارش ميزان ثروت و مال به يک امر محبوب و هدف اصلی تبديل شده و حتی شخص نه تنها حاضر به بخشش آن به ديگری نيست، بلکه حاضر نيست تا برای خودش هزينه کند.
خداوند بيان می کند که برخی از انسان ها چنان به اموری علاقه مند می شوند که محبت به آن چيز حتی از محبت به خدا نيز فراتر می رود: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ اَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ؛ و برخی از مردم، در برابر خدا، همانندهايی برای او برمی گزينند و آنها را چون دوستی خدا، دوست می دارند.(بقره، آيه 165)
از جمله چيزهايی که انسان بسيار دوست می دارد، مال و ثروت است. همين محبت زيادی به مال و اموری غير از محبت خدا موجب می شود که مسير زندگی انسان ها به طور کامل تغيير کند،(آل عمران، آيه 14) اينان به جای آن که خداوند را هدف و محبوب خود قرار دهند و در مسير خدايی شدن گام بردارند، (آل عمران، آيات 31 و 32؛ بقره، آيه 165) به سمت اين امور می روند تا جايی که نفس خودشان را معبود خويش قرار می دهند.(فرقان، آيه 43؛ جاثيه، آيه 23)
اينان در مال دوستی افراط می کنند، آنگونه که ديگر آخرت را در همين دنيا و آسايش ابدی را در همين جا می جويند. از همين رو به جای کوثر که زيادی در خير است، در تکاثر يعنی زيادی در دنياگرايی سرمايه گذاری می کنند؛ و چون دنيا خود مزرعه و کشتزار و مقدمه ای برای آخرت است و اين کشت و کار ما در آخرت درو می شود و اگر بخواهيم در دنيا آن را درو کنيم مانند محصول نارس را درو کردن است، از اين روست که اهل تکاثر ميوه خام و نارس دنيا را می خورند و با هر لذتی که می برند يک تلخی نيز نوش جان می کنند.
تقسيم روزی در دنيا
بر اساس آموزه های قرآنی روزی هر آفريده ای از جمله هر انسانی تقسيم شده است. خداوند برای هر چيزی از جمله رزق، خزائنی قرار داده و به ميزانی که حکمت الهی و مصلحت مخلوق است به او می دهد.(حجر، آيه 21؛ منافقون، آيه 7) بنابراين، هر انسانی آن چه روزیاش باشد به او خواهد رسيد و تلاش بيشتر او نتيجه فزونتری نخواهد داشت.
افزون بر اين بايد توجه داشت که خير هر کسی آن است که به او می رسد و از آن برای تعالی و تکامل خويش بهره می برد. ممکن است کسی بسيار بيندوزد ولی هيچ بهره ای نبرد؛ زيرا يا هزار درد و بيماری دارد و يا ناتوان است که از ثروت ميلياردی خود بهره برد. چنين انسان تکاثرگری آنچه را جمع کرده نمی تواند بخورد بلکه يا دزدی به غارت برد يا وارث به ارث می برد بی آنکه خود از سود دنيوی آن بهره ببرد و هيچ بهره ای نيز در آخرت برای خود ندارد.
اگر انسان بداند که خداوند به هر کسی به ميزانی که حکمت و مصلحت اقتضا می کند می دهد، ديگر نبايد خود را به رنج افکند و بيش از اندازه حرص زند. خداوند براساس همان حکمت و مصلحت گاهی به شخص بيشتر يا کمتر می دهد يا حتی گاهی به ديگری بيش از اندازه می دهد و درباره ديگری خيلی کمتر می دهد، تا آزمونی برای دو طرف باشد؛ يعنی ببيند که آيا دارنده بيشتر به کمتر از خود کمک می کند و اطعام می نمايد يا آن که آن را کنز می کند بی آنکه خود استفاده ای برد؛ زيرا احسان و انفاق و اطعام در مکتب الهی به معنای بهره مندی شخص از آن مال است؛ اين گونه در بانک الهی برای آخرت خود ذخيره می کند؛ اما آنچه که خود در اين دنيا خورد که بر باد رفت و چيزی نماند مگر آنکه با آن خوردن به عبادتی پرداخته و کاری برای خلق انجام داده باشد و اما آن چيزی که خيرات و مبرات کرد برای او در نزد خداوند ذخيره می شود و باقی می ماند.(نحل، آيه 96)
خداوند می فرمايد که انسان بايد به اين نکته توجه کند که دارايی و نداری به معنای اکرام و اهانت نيست؛ پس آن که دارد به مفهوم اکرام خدا نيست و آن که ندارد در نزد خداوند خوار نيست.(فجر، آيات 15 و 16) پس انسان نبايد به داشته ها و دارايی های خود بيش از اندازه سرمست و فرحناک شود؛ چنانکه نمی بايست در پس نداری اندوهگين و نوميد شود.
البته از آياتی از جمله آيه 36 سوره روم به دست می آيد که انسان گاه به نداری و مصيبتی دچار می شود که ريشه در رفتارهای باطل و غلط خود دارد؛ زيرا يکی از عوامل کاهش و افزايش روزی بی تقوايی است.(اعراف، آيه 96؛ نحل، آيه 112) پس اگر دچار نداری شد بايد نگاه کند و به درمان بی تقوايی خود بپردازد، زيرا چنانکه گفته شد يکی از علل دارايی و نداری افراد به مسئله حکمت باز می گردد که از جمله حکمت ها اين است که انسان را بيدار کند و زمينه توبه و استغفار را فراهم آورد. از اين روست که با کارهايی که انسان انجام می دهد از جمله بی تقوايی، فسادی در زمين و آسمان و دريا و خشکی و از جمله زندگی شخص و يا جامعه ايجاد می شود تا مردم توبه و استغفار کنند و راه درست را بيابند و به سوی حق بازگردند.(روم، آيه 41)
از آيات قرآن از جمله آيه 38 سوره روم به دست می آيد که انسان اگر حقوق مالی خود را به ويژه درباره خويشان و مساکين و در راه ماندگان ندهد، گرفتار تنگ روزی می شود و خداوند او را اين گونه تنبيه می کند. البته خداوند بسيار رحمان و رحيم است که انسان را در اين دنيا تنبيه می کند تا بيدار شود؛ چرا که تنها بخشی کوچک از بازتاب زشت اعمالش را به او نشان می دهد و او را تنبيه می کند و اگر می خواست همه آنچه می کند را به عنوان واکنش عمل او نشان دهد که وضعيت فلاکت باری پيدا می کرد. (روم، آيه 41)
رباخواری عامل کاهش روزی
يکی از عللی که موجب کاهش روزی می شود، ربا خواری است. رباخوار با عمل خود نه تنها به مال خويش نمی افزايد بلکه مال خويش را در يک فرآيندی از دست می دهد و در همين دنيا به انواع مصيبت ها و بلايای سخت درمان مبتلا می شود. خداوند رباخوار را دشمن خود معرفی می کند که به جنگ خدا آمده است.(بقره، آيه 279)
چنين شخصی به دليل اعلان رسمی جنگ با خدا، می بايست خود را آماده همه نوع بلايا و مصيبت ها کند؛ زيرا سلامتی جسم و روح عنايت الهی است و چون رباخوار به جنگ رسمی خداوند رفته، نخستين پاتک خداوند به او اين است که سلامت جسم و روح را از او می گيرد و او را به جنون و ديوانگی مبتلا می کند که نخستين علائم و نشانه های آن افسردگی و دلمردگی است.
از نظر قرآن بر اساس آيه 41 سوره روم که در سياق مسئله ربا مطرح شده می توان گفت که بسياری از بلايای اجتماعی و فساد در زمين به دليل همين رويه شوم رباخواری است؛ زيرا اين عمل زشت در جايی ريشه می دواند که مردم در مسير باطل قرار گرفته اند و حاضر به احسان و انفاق و پرداخت زکات مال خود نيستند. همچنين هر ربادهنده ای يک ربا گيرنده ای دارد که هر دو با اين کار، خود و خانواده را به بلا و مصيبت دچار می کنند. اين گونه است که بايد گفت که بسياری از بيماری ها و مشکلات و دردها و مصيبت های جامعه به دليل همين فرهنگ رباخواری پديدار می شود.
رباخوار گمان می کند که با رباخواری، سود و بهره ای گرفته و به مال و ثروتش افزوده است، در حالی که چنين نيست و در حقيقت سوراخ دعا را گم کرده است؛ زيرا او با اين کارش هرگز به ثروت خود در واقع نيفزوده است؛ چرا که داشتن مال و ثروت و تکاثر آن به معنای بهره مندی از آن نيست. از اين رو خداوند درباره اين مال و ثروت تعبير به خير نمی کند، بلکه آن را شر می داند؛ يعنی نعمتی است که خودش بلای جان شخص می شود و هيچ خيری از آن نمی برد؛ چرا که خير به معنای امری است که انسان از آن سود می برد و برای رشد و آسايش و آرامش خويش به کار می برد. رباخوار تنها بر ثروت خود می اندوزد و هيچ خيری در دنيا و آخرت از آن نمی بيند؛ زيرا با ابزار باطل و مال حرام خيری نمی توان کسب کرد.
زکات راه افزايش ثروت
خداوند هر گاه از امری نهی می کند و آن را به عنوان منکر معرفی می کند، جايگزينی نيز معرفی می نمايد که اين جايگزينی در همان حد يا حتی آسان تر و بهتر و قابل دسترسی همگانی است و هم برکات و آثار آن بيشتر می باشد. به عنوان نمونه حضرت لوط (ع) مردم را از هم جنس بازی باز می داشت و در همان حال جايگزين عينی معرفی کرده و می فرمود که اين دختران من برای ازدواج آماده هستند. (هود، آيه 78؛ حجر، آيات 70 و 71)
از آنجا که انسان نيازمند مال و ثروت برای آسايش است و حتی فقدان آن نيز موجب آرامش زدايی می شود، خداوند وقتی از ربا به عنوان راه باطل و نادرست برای ثروت اندوزی ياد می کند، جايگزين مناسبی نيز قرار می دهد که همان زکات است؛ زکات در لغت به معنای نمو و رشد است؛ چنانکه واژه ربا به عنوان پرورش دادن است. پس اگر رشد و نموی در ثروت خود بخواهيم می بايست زکات پرداخت کرده و واجبات مالی خود را ادا کنيم نه اينکه با دادن پول به ديگری و رباخواری آن را افزايش دهيم که در اصل کاهش دادن است.
شگفت اينکه هر دو کار يعنی زکات و ربا در ظاهر يک معنی واژگانی دارند ولی تأثيرات باطنی آن دو خلاف هم است؛ يعنی ظاهر زکات دادن بخشی از مال بی هيچ سودی به ديگری است، در حالی که دادن ربا در ظاهر، دادن پول و گرفتن زيادتر در هنگام پس گرفتن است.
اما از نظر قرآن، زکات با آنکه ظاهراً از دست دادن مال است، در باطن افزايش ثروت و مال است؛ و ربا با آنکه ظاهرش افزايش مال است، در باطن کاهش مال و ثروت است؛ زيرا برکت و افزايش را خداوند می دهد نه ديگری.
خداوند می فرمايد: وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي اَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَهِ وَمَا آتَيْتُم مِّن زَكَاةً تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَاُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ؛ و آنچه به قصد ربا می دهيد تا در اموال مردم سود و افزايش بردارد، نزد خدا فزونی نمی گيرد، ولی آنچه را از زكات - در حالی كه خشنودی خدا را خواستاريد- داديد، پس آنان همان فزونی يافتگانند و مضاعف می شود. (روم، آيه 39)
پس بر اساس اين آيه، افراد سطحی نگر و کوته بين، ثروت حاصل از ربا را افزايش مال میپندارند، اما در پيشگاه خدا چيزی بر مال آنها افزوده نمی شود، بلکه، زکات، در راه خداست که ثروت را افزايش می دهد.
امام باقر(ع) فرموده اند: وَ الزَّکَاه تَزِيدُ فِي الرِّزْق؛ زکات موجب افزايش روزی می شود. (امالی شيخ طوسی (ره)، ص 29) اين همان مفهوم برکت است که در آيات و روايات بيان شده است.
امام صادق(ع) می فرمايد: بر هر جزئی از اجزای بدن تو دادن زکاتی در راه خدای بزرگ واجب است، بلکه بر هر تار موئی، پس زکات چشم، نگريستن برای عبرت گرفتن است و چشم پوشيدن از نامحرم و شهوات؛ زکات گوش، شنيدن علم و حکمت و قرآن است و حکمتهای مفيد دينی و پند و اندرز نجاتبخش به همراه دوری گزيدن از آنچه بر ضد اينهاست، يعنی دروغ و غيبت و نظاير آنها؛ زکات زبان، اندرز دادن به مسلمانان و بيدار کردن غافلان است و ذکر و تسبيح بسيار گفتن؛ زکات دست، بخشندگی و سخاوت است از آنچه خدا به تو انعام کرده است، و به کار گرفتن آن در نوشتن علوم و رهنمودهايی که مسلمانان در طاعت خدای متعال از آنها بهره مند شوند و همچنين به کار نبردن آن در هر کار بد و هر اقدام شر؛ زکات پا، کوشش در انجام دادن حقوق خدای متعال است، يعنی رفتن به ديدن صالحان و حضور در مجالس ذکر و کوشش در اصلاح امور مردمان و صله رحم و جهاد، و هر چه صلاح قلب و سلامت دين تو در آن باشد.» (بحارالانوار، ج 96، ص 10)
روزنامه كيهان، شماره 21570 به تاريخ 5/12/95، صفحه 8 (معارف)