24 فروردین 1395, 22:15
آيتا... جوادي آملي در درس اخلاق خود بيان كرد: دستور نزاهت اخلاقي، دستور جهاني است و همه ما موظفيم متخلّق به اخلاق الهي باشيم. آيتا... جوادي آملي با اشاره به گستره رسالت رسول (ص) ادامه داد: وجود مبارك رسول خدا (ص) خليفه خداي سبحان براي هدايت همه انسانها بود؛ خداوند همه را هدايت ميكند منتها بعضي قبول ميكنند بعضي سر باز ميزنند، وجود مبارك آن هم در بخش ملّي و محلّي كه حوزه اسلامي بود، هم در بخش منطقهاي كه حوزه موحّدان عالم اعم از مسلمانها، كليميها و مسيحيها و مانند آن بود و هم در منطقه بينالمللي نسبت به همه انسانها چه مسلمان و چه كافر، داراي برنامه جامع هدايت بود.
آياتي كه در قرآن كريم راجع به گستره رسالت سخن ميگويد دو اصل را به ما ميفهماند؛ يكي همگاني بودن رسالت و ديگري هميشگي بودن اين رسالت؛ براي همه مردم در هميشه زندگي و تاريخ الي يوم القيامه، برنامه و پيام دارد، ائمه (ع) هم جانشينان ايناند چه آنهايي كه رسالت و خلافت داشته باشند مثل دوازده امام و چه صديقه كبري كه ولايت دارد و حجّت بالغه الهي است و به صورت ظاهر امام نيست، در هر سه بخش ذكر شده، جانشين وجود مبارك رسول گرامياند. آيتا... جوادي آملي با ذكر روايتي از خاندان عصمت و طهارت، افزود: مستحضريد كه وجود مبارك اميرالمومنين و صديقه كبري و حسنين روزههايي كه ميگرفتند و افطارهايي كه ميكردند مسكين، يتيم و اسير حضور داشتند، صديقه طاهره مثل امير، افطاريه خودشان را به اين اسير كافر ميدادند، اگر كسي در قلمرو اسلامي به سر ميبرد ولو كافر نبايد گرسنه باشد اين پيام صديقه كبري است، يتيم و مسكين را خيليها بر اساس عاطفه كمك ميكنند اما كسي که حاضر نباشد كافري گرسنه باشد اين براي آن است كه پيام آن پيامبري را به دوش ميكشد كه طبق آيات قرآن رسالت وي، رسالت جهاني و كلي و دائمي است. دستور نزاهت اخلاقي، دستور جهاني است و همه ما موظفيم متخلّق به اخلاق الهي باشيم، وقتي كه از ائمه (ع) درباره مسائل اخلاقي سوال ميكردند، ميفرمودند شما دو بخش داريد: يكي بخش انديشه است كه عقل نظر متولّي آن است و يكي بخش انگيزه است كه عقل عمل مسئول آن است. از طرفي ديگر غريزه فطري سرمايه و ميزان تشخيص در درون هر انسان است. وي اذعان داشت: ممكن است جزئيات را انسان نداند چه اينكه نميداند و بايد در اين خصوص به دستورات رهبران الهي مراجعه كند ولي اصلِ ترازو را خدا به انسان داده است كه در بخش انديشه كه قلمرو بود و نبود است بفهمد چه چيزي حق است چه چيزي باطل، چه چيزي صدق است چه چيزي كذب، اما در بخش انگيزه كه در بخش عقل عملي است و قلمرو بايد و نبايد است يك قاعده كلي فرمود كه هر چه براي خود نميپسندي براي ديگران هم مپسند. بنابراين اينچنين نيست كه به ما مسائل اخلاقي را تكليف كرده باشند ولي ترازو نداده باشند. اين بيان نوراني امير (ع) است كه فرمود: «كم من عقل اسير تحت هوي امير» هوا و هوس وقتي غالب شد اين عقلِ عدل محور را به بند ميكشد. آن وقت اين نفس به جاي اينكه امّاره بالعدل و امّاره بالحُسن باشد ميشود امّاره بالباطل و الكذب و الشرّ. بنابراين ما هيچ عذري نزد خدا نداريم چرا كه خداوند همه راهها و امكانات هدايت را براي همه انسانها فراهم ساخته است.
سكوت و سخن هر دو در جاي خود خوب و مطلوب و در غير آن نامطلوب است. پس بايستى سخنان را طبقهبندى كرد و در موارد لزوم سخن گفت. در موارد غيرضرورى نيز از سخن باز ايستاد؛ مثلاً اگر سخن گفتن براى هدايت كسى يا براى ابراز محبت به همسر و فرزند باشد، بسيار نيكو است. همچنين احوالپرسى از ديگران و...؛ ولى اگر سخن لغو و بيهوده يا خداى ناكرده مشتمل بر گناه باشد، در اين صورت بايستى از آن پرهيز كرد. گاهي انسان وظيفه دارد در جايي سخن بگويد و از حقي دفاع كند، در اين صورت سكوت او ميتواند گناه باشد و او را از خداوند دور كند و گاهي نيز سخن گفتن متضمن دروغ و غيبت و تهمت و مانند آن است و باعث ارتكاب گناه و دوري از خداوند ميشود. بنابراين بايد انسان ببيند در كجا بايد سخن بگويد و در چه موقعيتي خوب است سكوت كند تا از آفات سخن گويي و سكوت بيمورد مصون بماند. در رابطه با پرحرفى چند نكته را مىتوان مطرح كرد:
الف) پرحرفى خصلت نكوهيدهاى است و حتىالامكان تا ضرورتى پيش نيايد، نبايد به سخن گفتن مبادرت ورزيد؛ اما گاهى افراد در زمينه كمحرفى و سكوت، زيادهروى مىكنند. كمحرفى و سكوت بيش از حد نيز به تدريج از انسان يك موجود عبوس و منزوى مىسازد همانطورى كه پرحرفى مذموم است سكوت بىمورد نيز مذموم مىباشد. گفتنى است كه برخى با عنوان كمحرفى و سكوت، از ارتباط با ديگران احتراز مىكنند و كمكم به انزوا كشيده مىشوند؛ در حالىكه لازمه همكارى و تعاون، برخورد گرم و صميمى با ديگران است.
ب) در مقابل اهانت ديگران گاهى بايد سكوت كرد و گاهى نيز بايد از خود دفاع نمود.
ج) در محافل و برخوردها آن سكوتى ممدوح است كه برخاسته از تسلط بر نفس و براى پرهيز از اتلاف وقت ديگران و پرحرفى باشد. به عبارت ديگر دو سكوت داريم: سكوت از روى قدرت و سكوت از روى عجز و آن سكوتى ممدوح است كه از روى قدرت باشد نه از روى عجز و ناتوانى. در حديثي از حضرت على (عليه السلام) آمده است: «لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لاخير فى القول بالجهل؛ آنجا كه بايد سخن درست گفت، در خاموشي خيري نيست، چنان كه در سخن ناآگاهانه نيز خيري نخواهد بود». (نهجالبلاغه، كلمات قصار 173) حضرت امير در جايى ديگر با صراحت فرمودهاند: «تكلّموا تعرفوا؛ حرف بزنيد تا شناخته شويد [زيرا مرد زير زبانش پنهان است]». (همان، 3845)
د) گاهي پرحرفي نوعي مكانيزم رواني ناخودآگاه است كه فرد براي مقابله با كم رويي و نداشتن اعتماد به نفس كافي از آن سود ميجويد تا نقيصه خود را به اين طريق جبران كند. براي عادت كردن به سكوت مفيد بايد: اولا، ارزش و آثار سكوت را دانست و در اين باره روايات بسياري داريم مثل (ميزان الحكمه، ج 5، ص 435): 1. سكوت طولاني را رعايت كن چون شيطان را از تو ميراند و در امر دين ياور و مددكار توست. 2. سكوت دري از درهاي حكمت است؛ سكوت محبت ميآورد و راهنما به هر كار خير است. 3. انسان ساكت هيبتش زياد است. 4. اگر سخن گفتن نشانه سخنوري است در سكوت سلامت و ايمني از لغزش است. 5. هيچ نگهباني چون سكوت نيست. ثانياً، با تمرين و تكرار و مراقبه و محاسبه ميتوان از پرگويي زبان و آفات آن جلوگيري كرد. اگر انسان متوجه و بيدار باشد و مراقب اعمال و گفتار خود باشد و كلام خود را سبك و سنگين نمايد و عواقب و آثار آن را بسنجد و قبلا درباره آن انديشه كند و سپس آن را بر زبان آورد و اگر از روي غفلت و سهل انگاري گناه و خطايي از زبانش سر زد با محاسبه اعمال، هنگام خواب و طلب مغفرت و توبه آن را جبران نمايد و كم كم عملا زمينه تكرار آن گناهان را از بين ببرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان