21 فروردین 1397, 14:2
«اشرف الهمم رعایه الذمام؛ شریفترین همّتها نگهداری حق و حرمتها و رعایت عهد و پیمانهاست»(غررالحکم2: 225).
در آموزههای اسلامی، رعایت حقوق مردم و پایبندی به عهد و پیمان از اهمیت بسزایی برخوردار است، از این رو شایسته و بایسته است که انسان تمام همّت خویش را در انجام هر چه بهتر این مهم مصروف دارد. وفای به عهد و پیمان، از ویژگیهای اهل ایمان است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «مومنان کسانی هستند که عهد خود را مراعات میکنند»(مومنون/8). کلام وحی، پیمان شکنان را «فاقد ایمان» و «بدترین جنبندگان» معرفی کرده، میفرماید: «به یقین بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمی آورند. همان کسانی که با آنها پیمان بستی، سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و (از پیمان شکنی و خیانت) پرهیز ندارند»(انفال/55 و 56). امیرالمومنین علی (ع) نیز پایبندی به عهد و پیمان را از نشانههای ایمان معرفی نموده: «ان حسن العهد من الایمان؛ به راستی که عهد و پیمان نیکو از نشانههای ایمان است»(همان). آن را «شریف ترین خصلتها»: «من اشرف الشیم حیاطه الذمم»(همان: 226) وشیوه و سیره انسانهای کریم و بزرگوار میداند: «سنه الکرام الوفاء بالعهود»(همان).
باید توجه داشت که وفای به عهد تنها شامل پیمانهای میان انسانها با یکدیگر نیست، بلکه میثاق الهی را نیز دربرمی گیرد. قرآن کریم در مقامی، موقف «الست» و عالم عهد و میثاق را یادآوری و عهدی را که در آن موقف بین انسانها و پروردگار متعال گذشته است بیان میکند و میفرماید: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا... »(اعراف:172). در مقام دیگری امر به وفای به عهد نموده و به این حقیقت که در خصوص این عهد، از انسانها سئوال خواهد شد، اشاره میکند(اسراء: 34). در مقامی دیگر، انسانها را به دو دسته تقسیم میکند و میگوید: جمعی به عهد خود وفا میکنند و جمعی عهد خود را میشکنند. در این مقام است که «اولوالالباب» را وفا کنندگان به عهد میشمارد و در تعریف آنان میفرماید: «آ نها که به عهد خود با خدای متعال وفا میکنند و پیمان خود را نمی شکنند»(رعد: 20) و «فاسقان» را نقض کنندگان عهد و میثاق الهی میخواند و در توصیف آنان میفرماید: «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه»(بقره:27).
«نقل است یکبار عبدالله مبارک از عرفا که به جنگ رفته بود، با کافری جنگ میکرد. وقت نماز در آمد از کافر مهلت خواست و نماز خواند. چون وقت نماز کافر رسید، مهلت خواست تا نماز خوانَد. چون روی به بت آورد، عبدالله گفت: این ساعت بر او ظفر یابم. با تیغ کشیده به سر او رفت تا او را بکُشد. آوازی شنید که یا عبدالله: «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا»عبدالله بگریست. کافر سربرداشت، عبدالله را دید با تیغی کشیده و گریان. گفت: تو را چه افتاد؟ عبدالله حال بگفت که از برای تو با من عتابی چنین رفت. کافر نعره ای بزد، گفت: ناجوانمردی بُوَد که در چنین خدای، عاصی و طاغی بود که با دوست از برای دشمن عتاب کند. در حال مسلمان شد». (تذکره الاولیاء/ص263).
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان