ولايت پذيري؛ ضامن كمال بشريت
میرعماد اشراقی
مبحثی در باب حاکمیت و ولایت خداوند و اولوالامر
اشاره: یکی از سئوالهای اساسی در نظامهای سیاسی، مربوط به منشا مشروعیت حاکمیت است. مطابق جهان بینی اسلامی سراسر هستی ملک طلق خداوند است. در این قلمرو برای او شریکی متصور نیست و به همین جهت، فرمانی جز فرمان او وجود ندارد: «ان الحکم الّا لله یقصّ الحقّ و هو خیر الفاصلین» فرمان جز به دست خدا نیست، که حق را بیان میکند و او بهترین داوران است. «الاله الخلق و الامر» آگاه باش که خلق و امر از آن اوست.
در آیات فوق حصر «حاکمیت» و «ولایت» در خداوند به وضوح بیان گردید ه است. حاکمیت خداوند دو گونه است: تکوینی و تشریعی. حاکمیت تکوینی به مفهوم حاکمیت در عالم هستی و آفرینش است و آنچه به تشریع و قانونگذاری مربوط است، حاکم تشریعی نام دارد. حاکمیت چه در نظام تکوین و چه در نظام تشریع، اختصاص به خداوند دارد؛ خداوند منشا تمام قدرت ها و شریعت اسلام تنها مصدر قانونگذاری است، چرا که خالقیت، ربوبیت، و حقانیت مختص خداوند است. در بعد حاکمیت تکوینی هیچ گونه تخلفی از اراده تکوینی خداوند امکان ندارد، ولی در ولایت تشریعی عصیان و تمرد در مقابل قانون و حکم الهی امکان پذیر است؛ و انسانها در پذیرفتن و نپذیرفتن شریعت، مختارند.
خداوند میفرماید: «فاقم وجهک للّدین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها لاتبدیل لخلق الله ذالک الدّین القیم ولکن اکثر النّاس لایعلمون». روی خود را متوجه آیین پاک و خالص پروردگار کن، چرا که این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش خدا نیست، این است دین و آیین محکم و استوار ولی اکثر مردم نمی دانند. امام صادق(ع) در پاسخ به این سئوال «فطرت الله الّتی فطر النّاس علیا» چیست؟ فرمودند: منظور توحید است و در تفسیر این آیه فرمودهاند: هی الاسلام و همچنین درحدیثی دیگر، در اصول کافی از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است در تفسیر همین آیه میخوانیم : قال هی الولایه. فرمود منظور فطرت، ولایت و پذیرش رهبری اولیای الهی است و به هر حال همه درست است، زیرا توحید، اسلام و ولایت، فطری است و ریشه در جان انسان دارد. پس دین اسلام، تمایلات الهی و آنچه که در شرع آمده ریشه در ذات و باطن انسان دارد و باید به آن عمل کرد.
از حضرت پیامبر (ص) در حدیث معروفی نقل شده: من مات بغیر امام مات میته الجاهلیه. کسی که بدون امام و رهبر از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت بوده است. زیرا کسی که رهبر و ولی جامعه خود را نشناخته در واقع جانشین و خلیفه خدا را در روی زمین نشناخته است. خداوند متعال ولایت خویش و ولایت کسانی که از طرف او اذن دارند را عامل تکامل و رشد جوامع بشری معرفی کرده است.
در فرهنگ اسلامی، از حاکمیت خداوند به ولایت نیز تعبیر شده است و همان گونه که حاکمیت مطلق از آن خداست، ولایت نیز منحصراً در اختیار اوست: «فالله هو الولی.. و هو علی کلّ شیءٍ قدیرٌ». مفسران از این آیه و آیات مشابه آن، حصر ولایت را اثبات نموده اند، آیه مورد اشاره علاوه بر حصر ولایت، دلیل آن را نیز ذکر نموده است، چرا که در هر حاکمیت و ولایتی، ولی باید بر همه شئون و اموری که تحت ولایت او قرار میگیرد قادر باشد و خداوند از آن جهت که دارای قدرت مطلق است. ولایت مطلق را نیز داراست. از آنجا که ولایت از واژههای کلیدی در نظام اسلامی میباشد و در معانی مختلفی به کار رفته است توضیح داده میشود. ولایت به معنای نصرت و ولایت به معنای زعامت و سرپرستی به کار رفته است. آیات 43 و 44 سوره کهف نیز که ولایت را در مورد نصرت به کار برده است، به این معناست. ولایت به تناسب معنای لغوی آن در صداقت، نصرت و محبت نیز استعمال شده است، سلطه، سرپرستی و تصدی امور نیز از معانی رایج ولایت میباشد.
ولایت در اصطلاح کلام، فقه و حقوق به مفهوم سرپرستی، زعامت و تصدی امور است، به همین جهت وقتی در علم کلام از ولایت یا ولی امر بودن پیامبر یا امام نسبت به امت بحث میشود و یا در فقه انواع ولایت ها ذکر میگردد، همگی با این مفهوم ملاحظه میشوند.ولایت به دستههای گوناگونی تقسیم میشود. از یک لحاظ ولایت نیز همچون حاکمیت به دو صورت تکوینی و تشریعی مطرح است. ولایت تکوینی همان اقتدار و تسلط بر تصرف در عالم هستی است و ولایت تشریعی یعنی ولایت در امور اعتباری که واقعیتی جز جعل جاعل ندارد. ولایت مطلق از آن خداوند است و به همین جهت، هر گونه ولایتی چه تکوینی و چه تشریعی تنها با اذن خداوند تحقق مییابد. همه کسانی که با رسیدن به درجه ای از معنویت میتوانند به اذن الهی در موجودات و عالم آفرینش تصرف نمایند، از ولایت تکوینی برخورداند. اعجاز پیامبران و امامان نمونه ای از ولایت تکوینی است. قرآن نمونه هایی از ولایت تکوینی را هم در مورد پیامبران و هم نسبت به غیر آنان نظیر حاضر شدن غذای حضرت مریم در محراب عبادت و احضار تخت سلطنت ملکه سبا توسط آصف بن برخیا در نزد سلیمان را بیان کرده است. اعطای ولایت تشریعی در مورد پیامبران مطرح است و اقسامی دارد.
دسته بندی دیگر ولایت، عامه و خاصه میباشد، در یک تقسیم بندی ولایت هم از نظر افراد تحت ولایت و هم از نظر شئون این افراد به ولایت عامه و خاصه تقسیم شده است. در ولایت خاصه، ولایت نسبت به افراد خاصی مطرح است، اما در ولایت عامه، ولایت بر عموم افراد جامعه اعمال میگردد. در مباحث مربوط به حکومت و ولایت پیامبران، امامان و فقیهان، منظور از ولایت، ولایت عامه است. در این تقسیم بندی ولایت، مصادیق ولایت خاصه عبارتند از: ولایت پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر، سفیه و مجنون خود: ولی در اینجا مجاز به انواع تصرفات در مال و برخی تصرفات در نفس افراد تحت ولایت خود مجاز میباشد.
ولایت قیمومتی: وصی تعیین شده بر اطفال از سوی پدر یا جد پدری بر آنان «قیمومت» دارد و وصیت نامه حدود اختیارات قیم را تعیین میکند.
ولایت حاکم شرع: در صورت فقدان ولی و وصی و نیز مواردی که با وجود نیاز به ولایت، ولی خاصی ندارد فقیه عادل به عنوان حاکم شرع اعمال ولایت میکند.ولایت پسر بزرگ تر در انجام نمازها و روزههای فوت شده از پدر.
ولایت اولیای میت: وارثان نسبی و سببی میت به ترتیب طبقات ارث در تجهیز وی ولایت دارند و اقدام دیگران منوط به اجازه از ایشان است.
ولایت وارثان مقتول: وارثان مقتول به ترتیب طبقات ارث، اولیای دم محسوب میگردند و در قصاص، اخذ دیه یا عفو قاتل ولایت دارند.
ولایت در موقوفات: واقف معمولاً فردی را به عنوان تولیت یا متولی و فرد دیگری را به عنوان ناظر وقف تعیین میکند. محدوده اختیارات و تصرفات متولی وقف همان است که واقف در وقفنامه مشخص نموده است.
ولایت نسبت به شئون افراد تحت ولایت نیز به ولایت عامه و خاصه تقسیم شده است. در این اصطلاح اگر ولایت همه افراد تحت ولایت را در برگیرد عامه است و اگر مختص به شان خاصی باشد خاصه؛ به عنوان مثال ولایت پسر بزرگ تر، خاصه، اما ولایت پدر یا جد پدری بر فرزندان صغیر، عامه میباشد. ولایت پیامبر و امام معصوم از هر دو جهت عامه است؛ هم از جهت افراد تحت ولایت که همه مردم را شامل میشود و هم از جهت شئون آنان که همه امور را در بر میگیرد. این قسم اخیر را ولایت مطلقه نیز مینامند.
خداوند در قرآن ولایت خود، پیامبران، امامان و در زمان غیبت ولایت رهبران دینی را برای جامعه لازم شمرده است. «اطیعوالله و اطیعو الرّسول و اولی الامر منکم» یعنی اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اطاعت کنید صاحبان امر را. در این آیه خداوند اطاعت از آنها را واجب فرموده است. بعد از خدا ولایت و رهبری پیامبران و سپس امامان را در جامعه لازم شمرده است: «النّبی اوّلی بالمومنین من انفسهم». سپس بیان میکند که پیامبران در قبال ولایت جامعه و هدایت مردم هیچ دستمزد و طلبی را دریافت نمی کنند پس دلیلی ندارد که از فرمانهای آنان سرپیچی کنند و بهتر است که رهبری و ولایت آنان را در جامعه قبول نمایند. در آیات دیگری استمرار خط ولایت بیان شده است: سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانا که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند. و هشدار میدهد که این خط ولایت تا روز رستاخیز استمرار مییابد. و جامعه اسلامی باید در تمامی زمان ها رهبری الهی داشته باشد.
در مورد نقش رهبری در اسلام از حضرت امام محمد باقر (ع) نقل شده هنگامی که سخن از ارکان اصلی دین به میان میاورد، ولایت (رهبری) را پنجمین و مهمترین رکن معرفی میکرد. در حالی که نماز معرف پیوند خلق با خالق است روزه که رمز مبارزه با نفس است و زکات پیوند خلق با خلق است و حج که جنبههای اجتماعی اسلام را بیان میکند (چهار رکن اصلی است) و آن گاه امام اضافه میکند: هیچ چیز به اندازه ولایت و رهبری اهمیت ندارد. چرا که اجرای اصول دیگر دینی در سایه آن خواهد بود. تا زمانی که یک ولایت یک رهبر دینی در جامعه اسلامی وجود نداشته باشد، قوانین و احکام اسلامی جنبه عملی و اجرایی نخواهد داشت و این رهبر است که بر اجرای صحیح و الهی این احکام در جامعه نظارت دارد. در واقع اط اعت از فرمان ها و دستورات رهبر برای تمامی مردم جامعه لازم و ضروری میباشد.