دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ویژگی های رستگاران حقیقی

در مطلب حاضر استاد قرهی به بیان خصوصیات مردان مخلص الهی که رستگاران حقیقی هستند می‌پردازد و برخی ویژگی‌های قلب سلیم را مورد بررسی قرار می‌دهد.
ویژگی های رستگاران حقیقی
ویژگی های رستگاران حقیقی
نویسنده: آیت الله روح الله قرهی

در مطلب حاضر استاد قرهی به بیان خصوصیات مردان مخلص الهی که رستگاران حقیقی هستند می‌پردازد و برخی ویژگی‌های قلب سلیم را مورد بررسی قرار می‌دهد.

آنچه که عقلای عالم، برای درک حقایق بیان می‌فرمایند این است که فقط انسان موقعی می‌تواند حقایق را درک کند که در بستر تربیت الهی به فکر فلاح و رستگاری بوده باشد.

پروردگار عالم وقتی می‌خواهد تمثیل‌هایی در قرآن کریم بزند، عنوان ظلمت و نور، حق و باطل و حزب شیطان و حزب خدا را بیان می‌فرماید.

ذوالجلال و الاکرام می‌فرمایند: رستگاران حقیقی کسانی هستند که در حزب پروردگار عالم هستند. آنها در نورند و هر که را متعلق به غیر خدا است، رها کردند؛ آن وقت اینها به عنوان حزب پروردگار عالم محسوب می‌شوند. لذا فرمود:

«الاان حزب الله هم المفلحون»(مجادله/22)

تعابیر دیگری حضرت حق برای رستگاران عالم بیان می‌فرمایند، یعنی کسانی که در بستر تزکیه قرار بگیرند که در واقع اینها ورود به حزب خدا پیدا کرده‌اند:

«قد افلح من زکاها» (شمس/9) یا «قد افلح من تزکی»(اعلی/14) و... پروردگار عالم با این تعابیر می‌فرماید: به حقیقت آن کسانی رستگار شدند که تزکیه کردند.

تزکیه حقیقی در عالم متعلق به یک گروه است و آن مخلصین عالم هستند. چرا که آن کسی که فقط و فقط برای خدا کار کرد و اعمالش را فقط و فقط برای ذوالجلال و الاکرام قرار داد، یقینا تزکیه حقیقی می‌شود و اوست که رستگار می‌شود. راه این تزکیه هم قلب است؛ قلبی که به وجه الله خالص شد، طبعا عامل فلاح و رستگاری می‌شود.

در عالم همه به دنبال این هستند که به فلاح و رستگاری برسند و وقتی می‌روند، عاقبت به خیر بروند و یقین داشته باشند که فردای قیامت، حداقل جای آنها در جهنم نیست و در عذاب قرار نمی‌گیرند. لذا راه این فلاح و رستگاری، اخلاص است.

پیغمبر اکرم(ص) فرمودند:

«قد افلح من اخلص قلبه للایمان»

به تحقیق آن کسی رستگار گشت که قلبش را برای ایمان خالص کرد، یعنی مومن شد و دلش برای ایمان به حضرت حق، خالص خالص شد.

اگر قلب که مرکز تجلی اسماء و صفات ذوالجلال و الاکرام است، خالص شد، راه رستگاری بشر مهیا شده و دیگر نباید ناامید باشد که آیا من رستگار می‌شوم یا خیر؟

خصوصیت قلب سلیم

خلوص قلب هم یعنی همه چیز را برای خدا انجام دهد و مومن باشد به اینکه هر چه هست، متعلق به حضرت حق است. وقتی این گونه شد معلوم است قلبش، قلب سلیم می‌شود. لذا پیامبر عظیم الشان می‌فرمایند: «و جعل قلبه سلیما» قلبش پاک و سالم می‌شود.

حال این قلب سالم که مختص به مخلصین عالم است، کدام قلب است؟

وجود مقدس حضرت امام جعفر صادق(ع) قلب سالم را قلبی می‌دانند که در آن ولو نقطه سیاهی از گناه نباشد چون اگر «نقطه سوداء» به وجود آمد، یقیناً دیگر فلاح و رستگاری وجود نخواهد داشت.

لذا حضرت می‌فرمایند: «اذا اذنب الرجل»(2) آن موقعی که فردی گناه می‌کند، «خرج فی قلبه نقطه سوداء» نقطه سیاهی در قلب او به وجود می‌آید.
این «خرج» است، «دخل» نیست. معلوم می‌شود که این نقطه سیاه به واسطه گناه از درون رشد می‌کند. دیدید گاه تاول‌هایی از درون زده می‌شود؟ در بعضی از سرطان‌ها این گونه است. گاهی کسی از بیرون بیماری می‌گیرد و پوستش به واسطه موادی که حساس است مبتلا می شود اما گاهی هم بیماری در درون است اما مهم این است که آنچه درونی است، درمانش سخت‌تر است.

همان طور که اگر ایمان هم از قلب بیرون آمد و رشد کرد- نه این که ایمان از خارج وارد شود- بقا و حیات آن ایمان همیشگی است. این فرمایش اولیاء خدا و مردان بزرگی مثل آیت الله قاضی(ره) است. ایشان فرموده بودند: اگر ایمان از قلب خارج شود و ریشه در قلب داشته باشد، یقیناً ایمان محکمی است، در مقابل هیچ بادی به لرزه نمی‌افتد و هیچ گاه دچار فتنه نمی‌شود؛ چون ایمان قلبی، درونی است.

از آن طرف اگر گناه هم از قلب خارج شد، انسان باید بیشتر بترسد که نکند مانند سرطان که درونی است، یک روز تمام قلب را فرا بگیرد.

لذا می‌فرمایند: اگر یک گناه کرد، یک نقطه سیاهی از قلب خارج می‌شود. «فان تاب انمحت» اگر همان لحظه توبه کرد، پاک می‌شود. البته توبه به این معناست که اشتباه کردم و دیگر هم بر نمی‌گردم،

«توبوا الی الله توبه نصوحا» (تحریم/8)،

اصلا توبه یعنی اینکه انسان باورش شود که به بیراهه رفته و حالا باید به راه مستقیم برگردد؛ توبه یعنی اینکه بالجد بفهمد راهش، راه صحیحی نبوده است پس اگر برگشت یعنی نفهمیده توبه یعنی چه و باورش نشده- که ایمان یعنی همان باور درونی- که این مریضی است و امکان دارد او را به هلاکت بیندازد که می‌اندازد.

«و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه» اما اگر توبه نکرد و مدام بر گناهانش افزود، اصلا این سیاهی تمام قلبش را فرا می‌گیرد و بر قلبش غالب می‌شود. «فلایفلح بعدها ابداً» معلوم است دیگر بعد از این، هیچ موقع رستگار نمی‌شود.

آیت الله کاشانی(ره)، آن سید عظیم الشان و مجاهد بزرگوار، نکته‌ای بسیار عالی را راجع به آن مردک دیوانه، شعبان بی مخ بیان کرده بودند که این را مرحوم ابوی بیان می‌فرمودند. می‌فرمودند: ایشان گفته بودند: این مرد آن قدر به گناه مبتلا شده و قلبش در گناه غوطه خورده که حتی بزرگانی چون آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) هم اگر می‌خواستند ایشان را درمان کنند، دیگر درمان ناپذیر بود؛ یعنی گناه کاملا بر قلبش غلبه پیدا کرده بود.

ببینید ابی لهب کارش به جایی رسید که قرآن به واسطه ایستادن او در مقابل نبی مکرم(ص) می‌فرماید: «تبت یدا ابی لهب و تب» (مسد/1) یعنی قلب آن قدر گناه دارد که بیچاره می‌کند و اینها به رستگاری نمی رسند، اما برعکس مخلصین عالم رستگار می‌شوند و می‌دانند که جدی عاقبت به خیر هستند. البته کسی در عالم نمی‌تواند بگوید من عاقبت به خیر می‌شوم اما پروردگار عالم نشانه‌های عاقبت به خیری را بیان فرموده، از جمله اینکه اگر کسی قلبش خالص شد، دیگر رستگار و عاقبت به خیر است.

اخلاص مثال زدنی

محدث نوری(ره) یک علاقه عجیبی به شاگرد عظیم الشانش، حاج شیخ عباس قمی(ره) داشت. بعدها همه، دلیل این علاقه را متوجه شدند که آن اخلاص حاج شیخ عباس قمی است.

یک نمونه از اخلاص حاج شیخ عباس این است: ایشان کتاب «نزهه النواظر» را نوشته اند، پدرشان در قید حیات است اما خبر ندارد. پدرشان آمدند، گفتند: شیخ عباس! امروز مسجد بودم، شخصی از این منبری‌ها داشت داستان هایی را از یک کتاب خوبی نقل می‌کرد، آن کتاب عجیب بود. ظاهراً فرمودند: آن کتاب را بگیر و ببین چیست. وقتی پدر بزرگوارشان اسم کتاب را گفتند، ایشان اصلانگفتند که این کتاب متعلق به من است!

ایشان آن قدر مخلص بودند که در مفاتیح مدام دعاها را به کتب دیگر مراجعه می‌دهند. مثلا می‌گویند: فلان دعا را از کتاب اقبال سیدبن طاووس بخوانید و...؛ چون نمی‌خواهند کتب ادعیه، مهجور بماند حتی آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) می‌فرمودند: به نظر می‌آید ایشان اصلا هدفشان از نوشتن مفاتیح این بود که کتب ادعیه را معرفی کنند و از مهجور بودن بیرون بیاورند؛ یعنی فقط می‌خواستند برای مردم بیان کنند چنین کتبی هست، نه اینکه بخواهند بگویند: من هم کتاب دعا نوشتم!

به خاطر همین اخلاص ایشان بود که کتاب مفاتیح ایشان این چنین رشد کرد و آن قدر بالا رفت که الان هر جا که در خانه شیعیان آل الله یک کتاب قرآن است، مفاتیح هم هست.

این فراز از روایت شریف («قد افلح من اخلص قلبه للایمان») کد دیگری را نیز بیان می‌کند و آن این است: این قلب را برای چه خالص می‌کنند؟ برای ایمان به خدا، نه برای رسیدن به مقامات، و لو مقامات معنوی. مخلصین عالم اصلا نگاه نمی‌کنند که در عوض این عملی که انجام می‌دهند، پروردگار عالم چه اجر و مزدی به آنها می‌دهد. آنها مومن حقیقی هستند و می‌خواهند قلبشان مرکز ایمان به پروردگار عالم باشد، لذا وجودشان همه و همه برای خداست.

پس برای همین باید قلب سالم باشد و حتی یک نقطه‌ای از گناه در آن نباشد. اگر قلب از گناه دور شد و ایمان در آن قرارگرفت، معلوم است آن قلب، قلب سالم است. «و جعل قلبه سلیما».

لسان صدق پروردگار عالم

حال نشانه قلب سلیم چیست و اینکه بیان می‌کنند: حکمت از قلب سلیم خارج می‌شود، یعنی چه؟ یکی این است که هر آنچه می‌آید، صدق است. صدق یعنی همه سخنان آنها از ناحیه الله تبارک و تعالی و حقیقت است.

لذا شاید معنای «ولسانه صادقا» این باشد که وقتی قلب مخلص،سالم شد؛ یعنی یک نقطه سیاه هم از آن خارج نشد، معلوم است این قلب مرکز اسماء و صفات پروردگار عالم می‌شود و تجلی اسماء و صفات نازله خداست. وقتی که تجلی اسماء و صفات پروردگار عالم شد، لب که باز می‌کند هرچه می‌گوید از خالق است، نه از خود.

مخلصین عالم که شیطان اصلا دیگر جرات پیدا نمی‌کند بر آنها مسلط شود؛ طبق فرمایش قرآن به جایی می‌رسند که دیگر هر حرفی می‌زنند، کلامشان، کلام خداست. حکمت درون قلب آنها آن قدر زیاد می‌شود که تا دهان باز می‌کنند، آن حکم از قلوبشان جاری می‌شود و لسان صدق پروردگار عالم می‌شوند.

آیت الله مولوی قند هاری (ره) می‌فرمودند: آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (ره)، آن مرد الهی، «لسان صدق الله» بودند؛ یعنی هرچه می‌گفتند برای ما یقین بود که از ناحیه الله تبارک و تعالی است. این خیلی مهم است که اگر قلب انسان در دست خدا باشد، لسانش، لسان پروردگار عالم می‌شود.

نفس مطمئنه

اگر لسان، لسان خدا شد، معلوم است این نفس حتما نفس مطمئنه است. چه کسانی می‌خواهند به «یا ایتها النفس المطمئنه برسند؟ پیامبر(ص) در ادامه این روایت شریف می‌فرمایند:«و نفسه مطمئنه» خالصین عالم، نفسشان، نفس مطمئنه است. عالم تکان بخورد، او تکان نمی‌خورد. آنها هستند که فقط و فقط بنده حقیقی خدایند و فقط و فقط درجنت الماوای حضرت حق هستند، آن هم «جنتی» که قرآن فقط یک بار بیشتر «جنتی» نفرموده، جنات تکرار شده، رضوان تکرار شده، اما «جنتی» فقط یک بار آمده است:«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی» (فجر 29)، وقتی در عباد حقیقی حضرت حق قرارگرفتند «وادخلی جنتی» (همان /30) در آنجا دیگر کسی را جز خودش نمی‌خواهند، نه از حوری خبر است، نه از آن انهار، نه از آن میوه‌ها و خوراکی‌های چنین و چنان و...؛ فقط خودش را می‌خواهند یعنی (عشق به خدا)، مخلصین عالم این هستند.

لذا نفس مطمئنه از دیگر خصوصیات مخلصین عالم است. البته فقط مخلصین عالم هم هستند که در نفس مطمئنه قرار گرفته‌اند و وجودشان دیگر هیچ جز حضرت حق نمی‌خواهد.

قوام یافته به اخلاق الهی

در ادامه روایت می‌فرماید:«و خلیقته مستقیمه » اخلاقش هم اخلاق الهی می‌شود.

اصلا بعضی از عرفای عظیم الشان یک تعبیر زیبایی را بیان کردند، فرمودند:«اهدنا الصراط المستقیم» (فاتحه/ 6) یعنی «اهدنا الی خلیقه المستقیم» صراط مستقیم یعنی آن اخلاق مستقیم یعنی خلق و خوی الهی، همان خلقی که طبق فرمایش پیامبر عظیم الشان(ص) ظرف دین است: «الخلق وعاء الدین»(3)

آن قدر قلب مخلصین عالم به اخلاق الهی قوام دارد و آن قدر در اخلاق الهی محکمند که هر فعل آن‌ها خلق و خوی الهی است.

علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی(ره) می‌فرمودند: ما در سیدهاشم حداد(ره)، آن عارف بزرگوار این حالات را می‌دیدیم اما عجیب است که خود ایشان می‌فرمودند: من در عالم کسی را مثل آیت الله قاضی(ره) ندیدم که همه حرکاتش الهی باشد، نشستنش خدایی بود، قیامش خدایی بود، حرف زدنش خدایی بود، سکوتش خدایی بود، ذکرش خدایی بود، در قبرستان (وادی السلام) رفتنش خدایی بود و... ایشان می‌فرمودند: ما همین را در سیدهاشم حداد دیدیم.

بی دلیل نیست که شهید عظیم الشان، آیت الله مطهری وقتی یک بار با ایشان ملاقات کردند- هنگامی که سیدهاشم حداد به دعوت علامه(ره) از کربلابه ایران آمده بودند- چنان شیفته مرام ایشان شدند که غیر از عکس پدر بزرگوارشان فقط دو عکس را در طاقچه اتاقشان گذاشته بودند، یکی عکس امام(ره) و دیگری عکس ایشان؛ چون فهمیدند که این مرد متصل است. مردان خدا این گونه هستند، تمام رفتار و سکناتشان الهی می‌شود.

گوش شنوای زمزمه ملکوتیان

و «اذنه مستمعه »، آن‌ها گوش شنوا دارند.

مرحوم آقای دولابی(ره)، آن مرد الهی می‌فرمودند: گاهی حین صحبت آیت الله انصاری همدانی(ره) می‌دیدیم که صورت یا حالت ایشان طوری می‌شد که می‌فهمیدیم گویا یکی در گوش ایشان می‌گوید و ایشان بیان می‌کنند.

انصافاً همین است، من به جرات می‌گویم که بعضی از بزرگانمان مثل آیت الله مولوی قندهاری(ره) همین حالت را داشتند و بعدها متوجه شدیم ظاهراً این مطلب برای اولیاء، عادی است. گویا گوش شنوا دارند. یکی برای آنها می‌گوید و آنها همان را که می‌شنوند، بیان می‌کنند. طوری است که اینها همه آنچه که زمزمه ملکوتیان است، می‌شنوند و به اختیار گوش شنوا دارند.

چشم خدا

«و عینه ناظره » ما راجع به وجود مقدس مولایمان، حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) داریم که ایشان «عین الله الناظره »، چشم بینای خدا بر خلق هستند. مخلصین عالم هم به جایی می‌رسند که چشمشان این طور می‌شود و همه چیز را می‌بینند.

من ولی خدایی را دیدم که به یکی از آقایان گفت: فلانی! مواظب باش- آرام هم به او گفت که کسی نشنود- امروز صبح عملت، عمل خدایی نبود و با این طریق به جایی نمی‌رسی. چون یک لحظه بیجا غضب کرده بود و بر همسرش عصبانی شده بود.

او تعجب کرده بود، چون آن قضیه بین خودشان بود و آن موقع تلفن و... نبود که کسی بتواند به این سرعت مطلع شود. گفت: آقا! شما از کجا می‌دانید؟ فرمودند: آن بماند. من می‌خواهم تو مواظب باشی، تو چه کار داری که من از کجا می‌دانم. من می‌گویم: مواظب باش، اگر می‌خواهی طی طریق کنی و به مقامات برسی، این راهش نیست.

معلوم است اینها باذن الله تبارک و تعالی می‌بینند، منتها امثال من چه می‌فهمند؟! اصلا چرا ما نمی‌فهمیم؟ دلیل این است که مخلص نشدیم. دلیل این است که قلب خالص نشده تا به رستگاری برسد. اگر قلب خالص شده بود، ما هم رستگار می‌شدیم. شاید یک معنای رستگاری هم همین باشد که در همین دنیا می‌فهمی چه خبر است: «وعینه ناظره !»، مخلصین عالم این طور هستند، می‌رسند به مقامی که بینای برعالم شوند.

اثرات همنشینی با مخلصین

چون آنها قلبشان، مرکز تجلی اسماء و صفات الهی شده، یک خصوصیت خیلی عالی هم دارند. خدا آیت الله شیخ محمدتقی بروجردی(ره)، استاد عظیم الشان مرد اخلاق، مرحوم میرزا علی اصغر صفار هرندی(ره) را رحمت کند. ایشان به این خصوصیت اشاره کرده و فرمودند: شما هرجا مخلصین عالم را دیدید به سمتشان بروید.

فرموده بودند: اول خصوصیتی که دارند این است: چون مخلصین عالم قلبشان تجلی اسماء و صفات خداست، اگر در شما عیوب و گناهانی هم باشد، آنها ساترالعیوب هستند و آن عیوب را می‌پوشانند، لذا به رخ شما نمی‌آورند. پس یکی از خصوصیات مخلصین این است که ستارالعیوب هستند و آن وقت شما در امنیت هستید.

مسئله دوم این است که انسان وقتی با مخلصین عالم نشست، خودش هم آرام آرام آن خصایص را پیدا می‌کند. کمال همنشین در من اثر کرد.

ذکر دائمی مولا

یکی از چیزهایی که در آن شکی نیست، این است که خوبان عالم همیشه با هم هستند، وقتی انسان «عینه الناظره» بشود، صددرصد همیشه فکر و ذکرش، «عین الله الناظره» است. هرکسی که یک روحیه دارد، معمولا دوست دارد با کسی باشد که همان روحیه خودش را دارد. آن کسانی که عین ناظره الهی هستند، دوست دارند همیشه به یاد «عین الله الناظره» یعنی صاحب الزمان باشند.

مگر می‌شود کسی قلب خالصی داشته باشد اما وجودش دائم به ذکر مولا نباشد؟! طبیعی است قلب مخلصین، مظهر خوبی‌هاست و بالاترین خوبی‌ها هم مولاست. لذا مولایمان آنها را می‌پذیرد و به یاد آنها خواهد بود. زیرا عالم، عالم اثر و موثر است. آنها یاد آقا را در وجود خود دارند و آقا هم به یاد آنهاست.

برای همین است موقعی که می‌خواهند بخوابند به یاد آقا هستند. همین که بلند می‌شوند، بعداز حمد پروردگار عالم- که خدا مجددا اجازه قیام از خواب را داد- جمله‌ای که بیان می‌کنند، این است: «السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان» است. همیشه به یاد او هستند.

لذا برای اینکه قلب مقدس آن حضرت را به دست بیاورند- این کارهایی است که بعضی از اولیاء خدا انجام دادند و من اینها را نقل قول می‌کنم- همین که بلند می‌شوند، بعداز سلام، یک فاتحه برای مادرشان، حضرت نرجس خاتون(س)، می‌خوانند.

آیت الله مولوی قندهاری(ره) خیلی امامزاده‌ها را دوست داشتند. می‌فرمودند: همین که منتسب هستند، کفایت می‌کند- عین این جمله را آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) هم می‌فرمودند- من با علاقه به دیدار این امامزاده‌ها می‌روم که هم فرزندان رسول الله(ص) را تجلیل کنم و هم ثواب زیارتم را به مولایم می‌دهم که مولایم هم مرا نگاهی کند و اینها هم سفارش من را به مولایم بکنند.

شب‌ها، آخر شب، موقع خواب، وقتی دیگر برق‌ها را خاموش کردیم و تنها شدیم، با آقا حرف بزنیم. امشب موقعی که می‌خواهیم حرف بزنیم، بگوییم: آقاجان! می‌شود ما هم قلبمان دائم به ذکر و فکر شما باشد؟

یعنی می‌شود ما هم این طور شویم؟! آن وقت انسان هرجا می‌رود، رخ زیبای معشوق را می‌بیند. وقتی انسان به فکر کسی است، همین طور می‌شود. مثلا اگر کسی گمشده‌ای داشته باشد، هرجا می‌رود گاهی صدای او را می‌شنود، رویش را برمی گرداند که نکند این گمشده من است که دارد من را صدا می‌زند. گاهی در جمعیت نگاه می‌کند، بخصوص در جاهای شلوغ یا زیارت که می‌رود، شبیه آن گمشده‌ای را می‌بیند، فکر می‌کند اوست و به سمتش می‌دود و... تا شاید یک روز نشانه‌ای از گمشده‌اش ببیند.

بعضی از این خانواده‌های مفقودالاثرها این طور هستند. هر جنازه‌ای که از شهدای عظیم الشان می‌آید، می‌روند ببینند شاید اثری از فرزندان خودشان باشد، چون دلشان با آنهاست. آیا دل من و تو هم با آقا هست؟ دل مخلصین این طور است و دائم یاد آقا هستند و همه جا صدای او را می‌شنوند.

مقاله

نویسنده آیت الله روح الله قرهی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS