هوای نفس,پوشش,روان
«یا
بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ
لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ
یَذَّکَّرُونَ»
(اعراف/ 26)
«اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت
شماست، اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر
(نعمتهاى او) شوند!»
یکی از افتخارات انسان و
بشریت برخورداری از لباس و پوششی است که مصنوع دست خود اوست وضمن ایجاد وقار و
متانت و محافظت وی از تغییرات جوی، تمایز شخصیت او با سایر جانداران میگردد .
انتخاب نوع ، رنگ ، اندازه و طرح لباس هر یک، به نوعی، ناشی از تاثیر و تاثر روانی
بوده و مبین تمایلات درونی فرد مصرف کننده، یا بیننده میباشد .
گاه فلسفه اصلی لباس که وسیله
پوشش و محافظت اندام است فراموش شده و جنبه امنیتی مییابد که در این باره قرآن
کریم میفرماید: اگر لباس ظاهر، آراسته به تقوای باطن گردد نیکوتر است در غیر
اینصورت پوشش وسیله بیان هوی و هوس، تجمل و تکبر و نیز گسترانیدن دام برای شکار
شیطان صفتان خواهد شد.
در این مقاله هدف، بیان ارتباط نوع پوشش با روحیات انسانی و معرفی لباسی است که
برازنده شخصیت والای او بوده، که در اثر کنترل تمایلات و جهت بخشیدن به نیازهای
درونی، میتواند پوششی متناسب و همسو با فطرت پاک انسان باشد و بدین تربیب لذات
معنوی را بر امیال شهوانی غالب نماید.
ابعاد مختلف امیال و غرایز انسانی
شناخت کامل انسان با توجه به
غرایز و نیازهای نامحدودش، امری پیچیده و تعلیق به محال است. از اعصار و قرون گذشته
تا کنون بسیاری از نویسندگان سعی بر شناساندن ماهیت آدمی داشتهاند وبه سبب آن،
رشتههای متنوع علم تشریح، عظمتی را بر کالبد وی معرفی نموده که حقیقتا محیر العقول
بوده است. آنان هر یک از ابعاد وجودی انسان را ناشی از تاثیرات و تاثرات خواص
ژنتیکی و محیطی دانسته و بدین لحاظ تمام معلومات و معارفی را که در ساختار مادی و
معنوی او دخالت داشته مقدمهای بر
شناخت طبیعت انسان تلقی نمودهاند. اما هنوز صدها و هزاران پدیده بهت انگیز و اسرار
آمیز وجودش که موجب احسن التقویم آدمی میگردد از دیدگاه دانش بشری غیر قابل توصیف
مانده است .
در هر حال با همه محدودیتهای
علم، آنجا که قوانین و اصول تجربی حاکم بر شناخت ابعا وجودی انسان میشود او را
موجودی ضعیف با احساسات خاص فیزیولوژیکی و یک سلسه تمایلات و نیازهایی در قالب مادی
تن معرفی مینماید. اگر ماهیت و خواص این نیازها و لذت جوییها را بینهایت ندانیم
حداقل میتوان گفت که تعداد آنان بیشمار است. هر یک از این تمایلات و لذات
تفاوتهایی با یکدیگر دارند .
بسیاری ار تمایلات انسانی انگیزه برای کار و تلاش و ترفیع و تحقیق مقام والای
انسانی است برای مثال انسان فطرتا تمایل به حاکمیت عدالت بر جامعه و بر امور خود
دارد پس این غریزه نه تنها او را وادار به انجام عملی شایسته و رعایت انصاف در میان
اطرافیان مینماید بلکه همین روحیه سبب اجرای قوانین و کنتربل رفتار وی گردیده و
انتظار دارد که دیگران نیز چنین باشند. کیفیت لذت ناشی از عامل معینی در درون انسان
است که نفس نام دارد.
در تعریف تمایلات و لذات
نفسانی میتوان گفت: این حالات مجموعه رفتارهایی هستند که بدون فرصت یادگیری ظاهر
شده و همگانی میباشند. چنانچه هریک از این نیازها در حد متعارق ابراز و اغناء
شوند، مناسب است و در صورتیکه افراط و تفریط و یا فزونی طلبی و محرومیت در کار باشد
هر یک به نوع خود مشکلات عدیدهای را به بار خواهند آورد.
عده ای پنداشتهاند که هر گونه رفتار انسانی ناشی از نحوه برخودر با غرائز جنسی است
و این غریزه بر رفتار انسانی مسلط است باید دانست که در کنار همه تمایلات آدمی
اراده و اختیار تجلی بخش شخصیت انسان است. همچنین طغیان نفس اماره و احساسات شهوانی
تنها معلول محرومیتها و عقدههای روانی نیست زیرا نیروی قدرتمند اراده میتواند
امیال و خواستههای آدمی را به طریق معقول کنترل و مهار نماید و یا حتی برای مدتی
به فراموشی سپارد. برای مهار نمودن غریزه دو اصل باید مورد توجه
قرار گیرد:
اول: پرهیز از هر گونه تهییج و تحریک غرایز.
دوم: ارضاء غریزه در حد طبیعی و به طریق صحیح.
توجه به این اصول نه تنها سلامت و امنیت شخص را تامین می نماید که جامعه نیز مامن و
پناهگاه رشد و کمال وانسانیت انسان خواهد شد.
شیوه های تعدیل و هدایت غرایز و ایجاد کرامت نفس
گفته شد که غرایز همان نیازها
و تمایلات درونی انسان هستند که رفتار فرد را در جهت معینی تا نیل به هدف هدایت
میکند و ضمن تأمین حیات و بقاء او موجب سازگاری وی با محیط زندگی می شوند.
نام دیگر غریزه، انگیزه یا سائقه میباشد. غرایز دو گونهاند: غرایز طبیعی یا غیر
اکتسابی که آموختنی نبوده و از بدو تولد برای ادامه زندگی به همراه انسان یا حیوان
میباشد .
غرایز طبیعی خود شامل غرایز
جسمانی مانند حالت تشنگی، حالت گرسنگی، خواب و میل جنسی است و غرایزی که انگیزه
روانی دارند اکتسابی نبوده فقط متکی بر رهنمودهای اسلامی وإلهی میباشد، وعلم
تجربی تا کنون نتوانسته تصویری روشن از آنها إرائه دهد.مانند اراده وانگیزههای
فطری إلهی، عدالت خواهی وحقیقت طلبی.
دانشمندان اسلامی معتقدند که این
عناصر جزء فطرت بشری بوده و انسان در مراحلی از عمر، آنها را در خود مییابد. اما
این انگیزهها به دلیل ماهیت خاص انسان و صاحب اراده و اختیار بودن وی تحت تاثیر
عوامل اجتماعی دگرگون شده و توجه به نیازهای مادی آنها را مورد غفلت قرار میدهد.
به طوری که ممکن است حتی ویژگیهای انسانی خود را به فراموشی سپارد.
انگیزههای اکتسابی آموختنی بوده و در مجموع حاصل یادگیری بشر است. این انگیزه ها
شامل انگیزه های اجتماعی، فرهنگی و فردی میباشد.
در انگیره های اجتماعی انسان به سبب نیاز به زندگی جمعی خصوصیاتی را از برخورد با
دیگران کسب میکنند و بدین لحاظ آگاهانه یا ناخوداگاه به تقلید از رفتارها و
تجربیات دیگران میپردازد و این امر گاه افکار سالم گروه را مسخ و موجب غفلت از
حقایق زندگی میگردد.
درمود اخلاق و صفات فرهنگی که عامل انتقال آداب و رسوم، راه و روش زندگی قوم، گروه
وملتی به دیگران است سبب نفوذ ویژگیهایی از قبیل خودنمایی، برتری طلبی، سلطه جویی
و بطور کلی تغییرات در مسائل اعتقادی یک جامعه میشود. این انگیزه براحتی میتواند
نوع پوشیدن لباس، تکیه کلامها، طرز تفکر و ... در قوم و ملتی را تحت نفوذ قرار
دهد.
انگیزههای اکتسابی فرد اختصاص به ویژگیهای فردی اشخاص دارد. مانند عشق به مطالعه،
نظم و عادات و گرایشهای فردی است که اغلب این گرایشها سبب تعصبها و پافشاری در
مورد امری میشود که از واقعیتهای آن فرد بی اطلاع است.
بطور کلی تمایلات انسانی حد و مرز
نمیشناسد. چنانچه عواملی سبب هیجانات و تشدید بعضی از این غرایز شود به طغیان دست
زده و مهار نمودنش دشوار خواهد شد. برای نمونه دلیل و انگیزه بیبند و باری و یا
عرضه نمودن خویش به صورت کالایی که ظاهری آراسته به تجملات دارد خودنمایی است. در
چنین حالتی نه تنها شخصیت انسانی فرد از یاد رفته و مشکلات عدیده فردی، اجتماعی و
اقتصادی را فراهم مینماید، بلکه او قربانی امیال و تطمیع بعضی از غرایز دیگران
میشود.
به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری (ره) گاه نیازهای بشر مانند تجمع و تراکم گازهای
داخل چاه نفت است که خطر انفجار را ایجاب مینماید. در اینصورت باید گازهای خارج
شود ولی هرگز نباید این گازها به دست طعمه سپرد شود که آنگاه خطرات خانمانسوز و لا
علاج حادث خواهد شد.