21 اسفند 1396, 15:12
انجام طاعت و ترک معصیت به حسب ظاهر مشکل است و مسلمان شدن مشکل، بلکه کالمحال [مانند محال] است و بنابراین غیر از معصومان(ع) همه به ترک طاعت و فعل معصیت مبتلاهستیم و معصوم بودن مثل اینکه نشدنی است، ولی در افراد بشر، شمر هم بسیار است؛ امّا آیا چیزی هست که مطلب را آسان کند؟
از اموری که خیلی سهل الموونه و آسان است ـ اگرچه عمل بر خلاف قول باشد ـ این است که انسان ملاحظه کند و ببیند اگر ملتزم به طاعت و ترک معصیت باشد، آیا حال او مثل صورتی است که ترک طاعت و فعل معصیت می کند و آیا این حال، مثل حالت اوّل است؟
فرض کنید اگر انسان نزد رئیس جمهور یا هر رئیس مطلق، مقرّب باشد، این برای او بهتر است یا اینکه نزد فقیر تهیدست و محروم؟! آیا خوب است به ذاتی که موت، حیات، مرض، صحّت، غنا و فقر به دست اوست، مراجعه کنیم و رابطه دوستی داشته باشیم، یا با کسی که خود محتاج، ناتوان و بیچاره است؟! در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین اینکه با کسی که حیات و ممات، غنا و فقر، مرض و صحّت، مریضخانه و دکتر، خزانه و ثروت و... به دست اوست؛ مجالست کنیم یا با کسی که هیچ ندارد؟! انسان کدام را اختیار می کند و محبّت وجدانیّه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت) با کدام طرف است؟
به حسب ظاهر، بنده مطیع، پشتیبانش مثل کوه، محکم و استوار و منبع همه خیرات است و بنده عاصی پشتیبانش، محتاج تر از او و دشمن دانایی (شیطان) است که از دوست نادان، بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است. نظیر شخصی که نزد کسی رفت تا او را از فقر، فشار و ناراحتی روزگار نجات دهد، او گفت: شایسته ترین کار برای شما، اقدام به مرگ و خودکشی است! صلاحدیدش از این قبیل است که بگوید: صلاح و نجات شما در این است که قرص مرگ آور یا خواب آور بخورید تا راحت شوید! بنابراین، ما در عزم به طاعت، عازم به رفاقت، دوستی و همنشینی با غنیّ قادر و دانای کریم هستیم و در عزم بر معصیت، عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل و لئیم. اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور کنیم، خواهیم فهمید که در اطاعت سود برده ایم، نه زیان و خسارت؛ به دلیل اینکه دیده ایم افرادی «و اُحی الموتی بإذن الله؛1 مردگان را به اذن خدا زنده می کنند » و کراماتی از این قبیل را داشته اند و شدنی است و محال نیست و اختصاص به انبیا(ع) هم ندارد، بلکه هر که از آنها متابعت کند، می تواند از این راه به مقامات، کمالات و کرامات آنها دست یابد، البتّه بدون تحدّی نبوّت و کذّابیت مدّعی آن. پس اگر انسان یقین کند و برای او واضح و آشکار شود که در طاعت، با غنی، قادر، کریم و... رفاقت کرده و در معصیت با عاجزتر و محتاج تر از خود، طبعاً هیچ گاه به معصیت تمایل پیدا نمی کند و از قصر شاهنشاهی و از کنار هرگونه ناز، نعمت، آبادی و آسایش، به کاروانسرای خرابه و ویرانه نمی رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمی شود، در حالی که خود آن صاحبخانه هم راضی نیست که رفیق او و همراهش باشیم و از هر چیز محروم گردیم!
بنابراین، برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجّه شویم و یقین [پیدا] کنیم که طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها، خوشی ها، دارایی ها، عزّت ها و... است و معصیت، عبارت است از محرومیّت، ناخوشی، نداری، ذلّت و... .
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان