هدف از آفرينش آدمي عبوديت است؛ عبوديتي كه به قرب حق مي‌انجامد و تنها با خير و خوبي ـ و نه با خوشي و هوس‌ها ـ ميسّر است: «اما هدف شما كه عبوديت و قرب خداست، تنها با خير و خوبي، نه با خوشي و هوس‌ها، دست‌يافتني است.» [ تطهير 1، ص 237]. همين هدف بلند است كه امام(ع) از حق مي‌طلبد كه فراغتي يابد كه عمرش را خرج آن سازد: واستفرغ ايامي فيما خلقتني[دعاي مكارم اخلاق] فراغت، جهت آنچه برايش خلقم كردي و آن عبوديت است، با تو بودن است؛ يعني هر عاملي كه مرا پر كرده است بيرون بريز تا بتوانم از اين رهگذر خودم را پر كنم. خدايا! اين لحظه لحظه‌هاي من را از هر چه كه در آنهاست خالي كن تا من براي آن‌چه به خاطر آن خلق شده‌ام آماده باشم. بنابراين در رابطه با حق مطرح مي‌كند كه مرا كفايت كن تا به اينها مبتلا نشوم. مبتلا به نقض اهداف خلقت نشوم. از عبوديت چشم نپوشم كه باعث فقر و وابستگي مي‌شود. كسي كه هدفش را گم كرد، به اهداف ديگر رو مي‌آورد و چون براي آنها ساخته نشده و امكانات آن راه را ندارد بطور طبيعي از پا مي‌افتد. [نظام اخلاقي اسلام صص 81 ـ 80]

اين عبوديت همان بار امانتي است كه آدمي را از ديگر موجودات متمايز مي‌سازد: «آنچه آدمي را از ديگران جدا مي‌كند، همين بار امانت و همين اطاعت آزادانه و همين عبوديتِ آزاد اوست» [ تطهير 2، ص 224]

 و بر خلاف پندار بسياري از نحله‌هاي عرفاني، هدف آفرينش و مراد از خلقت آدمي عبوديت است. شيطان عابد بود، به شهود و يقين هم رسيده بود، اما عبد نبود، اين است كه با همه شهود و يقين خويش مطرود و رانده درگاه حق قرار گرفت. همين عبوديت است كه صراط مستقيم است و تنهاترين و نزديك‌ترين راه. و از آن مي‌بايد به سبل و احكام و شكل‌هاي مختلف اطاعت و عبادت رهنمون شد نه بر عكس [والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا (عنكبوت، 69)]: «گفتم كه عبوديت صراط است، چون آمده: «انِ اعْبدُونِي هذا صراطٌ مستقيمٌ»[يس، 61] صراط يكي است و سبل متعدد و از اين صراطِ مستقيمِ واحد است كه تو به سبل و راه‌هاي ديگر مي‌رسي و رهنمون مي‌شوي. به عبارت ديگر از عبوديت است كه به عبادت و سبل مي‌رسيم و رهنمون مي‌شويم نه بالعكس از عبادت به عبوديت.» [شرحي بر دعاهاي روزانة حضرت زهرا(س)، ص 72] و اگر از صراط فردا گفته‌اند، اين صراط همين عبوديت امروز آدمي است: «صراط عبوديت است، طرحي كه فردا داري، عبوديت امروز توست، در اينجا هر اندازه متزلزل باشي، در آنجا مي‌لرزي و هر اندازه هم كه در دنيا سريع و ثابت قدم باشي، در آنجا بدون اينكه رنج آتش را داشته باشي، مي‌گذري و عبور مي‌كني». [همان، صص 74 ـ 73] زماني كه عبوديت را به عنوان هدف آفرينش و سلوك پذيرفتي، آنگاه به بلندايي از بندگي و عروج نيت مي‌رسي كه حتي از لذت معرفت و عشق و عمل نيز فارغ و رها مي‌گردي: «همراه اين عنايات، از لذت معرفت و عشق و عمل خويش هم فارغ مي‌شوي و به عبوديت روي مي‌آوري كه حقيقت ربوبيت در آن است». [نامه‌هاي بلوغ، ص 66].

روزمرّگی يعنی چه؟

زندگي، تنها سرمايه انساني است كه هر كس از آن برخوردار و تنها نعمتي است كه رايگان در اختيار همگان قرار گرفته، بي‌آنكه رنجي در به دست آوردن آن كشيده شده باشد. شايد به همين خاطر است كه مردم قدر و ارزش آن را نمي‌دانند. در فرهنگ ديني، گاه زندگي به ابر بهاران تشبيه شده و گاه به طلا و همه توصيه‌ها به اين نقطه ختم مي‌شود كه زندگي را بايد جدي گرفت. جدي گرفتن زندگي با پرهيز از روزمرّگي حاصل مي‌شود. روزمرگي يعني؛ يكنواختي در زندگي، عادت به حركت نكردن و خلاصه؛ هر چه پيش‌ آيد، خوش‌ آيد. روزمرّگي يعني؛ بي‌حوصلگي، زندگي بيهوده و بي‌جذبه و در واقع مرگ زودرس، روزمرّگي به تنبلي مي‌انجامد و در نهايت به بدبيني، بدبيني به زندگي و به همه‌چيز و به همه كس، كسي كه در ورطه روزمرّگي سقوط مي‌كند با اصل زندگي مشكل پيدا مي‌كند، زندگي پوچ و بي‌معني خواهد شد. در چنين وضعي اگر به انتظار نشينيم كه اوضاع جور شود تا بتوانيم حركتي كنيم يا به انتظار مددي غيبي به‌سر بريم يا به انتظار قهرماني باشيم كه به جاي ما حركت آفريني كند، انتظار به درازا خواهد كشيد و سرانجامش ناكجاآباد خواهد بود. زندگي مثل قالب يخي است در دست پيرمرد يخ فروش كه در گرماي شديد تابستان نجف فرياد مي‌زد: رحم آوريد بر كسي كه سرمايه اش در حال آب شدن است». روزمرّگي نهال زندگي را به سرعت مي‌خشكاند. دين اسلام براي پيشگيري از اين آفت زندگي سوز، انسان را تشويق به برنامه‌ريزي و آينده نگري و اعتلاي اعمال كرده است. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «هر كس كه دو روزش مساوي باشد، زيان ديده و اگر كردار نيك اش رو به كاهش رود سزاوار نفرين است». برنامه‌ريزي و تقسيم زمان براي رفع نيازهاي جسمي و روحي در راستاي گريز از روزمرّگي است و از نشانه‌های ایمان شمرده شده است. از راهكارهاي اسلام براي درمان روزمرّگي توبه است؛ زيرا در توبه زندگي از نو شروع مي‌شود و دريچه تازه‌اي فرا روي انسان قرار مي‌دهد. خداوند از ما خواسته است رنگ او را داشته باشيم، ما هم بايد شتابان حركت كنيم. با نشستن و خوابيدن زندگي سامان نمي‌گيرد.

رعایت حرمت ها

مراعات حریمها، جلوه ای دیگر از تربیت قرآنی است. حق پدر و مادر، از مهم ترین حقوق است که «احسان به والدین» در کنار «عبادت خدا» آمده است و قرآن چنین مؤکد به رعایت حرمت پدر و مادر فرمان می دهد و از تندی و پرخاش نسبت به آنان برحذر می دارد و به سخن نیک و لحن شایسته در گفتار و برخوردی خاضعانه و متواضعانه با ایشان و گشودن بال رحمت و رأفت مهر بر سر آنان و نیز خیرخواهی و دعا درباره آنان دستور می‌دهد. اینها همه، در آیه «اِمّا یَبْلُغَنَّ عندکَ الکِبَرَ اَحدهُما او کلاهُما فَلا تَقُلْ لهما اُفٍّ ...» آمده است.

اخلاق قرآنی، در حرمت نهادن به پدر و مادر و قدرشناسی از زحمات آنان جلوه گر است. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر هم، که امری پیش پا افتاده و خانوادگی و فامیلی است، از گردونه «اخلاق قرآنی» بیرون نیست. در روایات، رعایت ادب و احسان نسبت به آن دو را به این دانسته اند که: آنان را به اسم صدا نکنی؛ به احترامشان برخیزی؛ از آنان جلوتر راه نروی؛ با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویی؛ نیازهایشان را برآوری؛ خدمتگزاری به آنان را وظیفه ای بزرگ بدانی و از آنان در سن کهولت و سالخوردگی و از کارافتادگی مراقبت کنی. آنان، گوهرهای خانگی‌اند و حفظ این گوهرها، فرمان قرآن است.