نویسنده: محمد شریف زاده
شاید تنها مکتب تشیع است که توانسته با فرار از گسستهای تاریخی، میان گذشته و آینده ارتباط معناداری تعریف کند و توصیههای مناسب برای حال افراد و جوامع ارایه دهد. از این رو شیعیان هرگز در وظیفه تاریخی خود شک و تردید نمی کنند و میدانند که در حال چگونه باشند تا آینده آنان تضمین شود. آن چه حیرت و سرگردانی را از شیعیان در میان توفان بنیان کن رخدادها و فتنهها بر میدارد و تکلیف آنان را به تمام و کمال روشن میسازد، حکمت قیام عاشورایی و فلسفه ظهور منجی است.
دشمنان دانا این را به خوبی دریافتند که شیعیان تا زمانی که از چنین باوری روشن برخوردارند، از هر گونه فتنه و متشابهاتی میرهند و با چراغی روشن و خورشیدی فروزان در شب و روز فتنهها راه میجویند و از هر بلاو ابتلایی میگریزند. از این رو تلاش خود را به این امر معطوف داشته و در جنگی نرم برآنند تا پیوند میان گذشته و آینده ایشان را بگسلند و تکلیف حال شیعیان را تیره و تار سازند تا سرگردانی در فتنهها را به آنان نیز هدیه دهند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش دو باور شیعی را در پیروزیهای پیاپی شیعیان در طول تاریخ و عامل بقاء، سرزندگی، شور، تحرک، بصیرت بخشی و گذار از فتنهها را تبیین کند. اینک با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
سنتها و عوامل تحولات تاریخی
قرآن کتاب هدایت بشریت و راهنمای درست زیستن است. از این رو، در بردارنده همه چیزهایی است که بشر برای بهتر زیستن بدان نیاز دارد. بخشی از این آموزهها ارتباط تنگاتنگی با مسایل تاریخی، تحلیل تاریخی و فلسفه تاریخ دارد؛ چرا که برپایه آموزههای قرآنی، تاریخ همواره تکرارشدنی است؛ هر چند که این تکرار با تمام جزئیات اتفاق نمی افتد ولی اصول کلی و قوانین اصلی آن، مقتضی تکراری است که مسئله همانندی وقایع تاریخی را سبب میشود.
قرآن به تاریخ و رخدادهای آن تنها به عنوان یک گزارش و قصه افسانهای نمینگرد که دیگر تکرار نمیشود، بلکه به عنوان موضوعی مینگرد که بارها و بارها به سبب تحقق عوامل، مقتضیات و شرایط، تکرار میشود؛ چرا که سنتها و قوانین خاصی بر تاریخ حکومت میکند که موجب تکرار رخدادهای تاریخی میشود.(بقره، آیه 214، حجر، آیات11 و 13 و اسراء، آیات 76 و 77)
برپایه این سنتها و قوانین جاری بر تاریخ است که قرآن به تاریخ توجه ویژهای دارد، چرا که مشابهات و همانندیهای مردمان در برخی از کلیات ثابت اندیشه ای و رفتاری تا آن جاست که نمیتوان تکرار را دور از دسترس دانست. خداوند در آیه 118 سوره بقره از تشابه قلوب و همانندی تفکر و اندیشه و در نتیجه عمل اقوام در طول تاریخ سخن میگوید که این همانندی و تشابه موجب میشود تا قوانین و سنتهای الهی درباره اقوام تکرار شود. از این رو بخش عمدهای از آیات قرآنی به گزارشهای تاریخی رخدادها و تحلیل علل و عوامل آن اختصاص یافته و در نهایت به عنوان عبرت به مردم توصیه هایی ارائه شده تا از هرگونه تکرار علل و عوامل رخدادهای تلخ و هولناک و هلاکت بار پرهیز کنند و در اندیشه و انجام علل و عواملی باشند که شکوفایی تمدنی و تفکری بشر را در پیداشته و برکات و خیرات و نعمتهای بسیاری را به مردم ارزانی داشته است.
از نظر قرآن، تاریخ و تحلیل و تبیین رخدادهای آن، منبعی برای شناخت و نیز عاملی ارزشمند برای تعقل بشر است (بقره، آیات 246 و 258 و یوسف، آیه 109 و آیات دیگر) چنان که تاریخ منبعی برای شناخت روحیات و خصلتهای مردمان پیشین (آل عمران،آیه 183) و منبع آگاهی و شناخت نسبت به علل و عوامل موفقیتها و شکستها و ناکامیهای بشر و اقوام درطول تاریخ میباشد. (انعام، آیه33 و34 و اعراف، آیه101 و یوسف، آیه3 و آیات دیگر)
خداوند در آیات 137 سوره آل عمران و نیز 34 و 131 سوره انعام و آیات دیگر از قرآن، برحاکمیت قوانین و سنتهای ثابت الهی بر جوامع بشری در طول تاریخ تاکید میکند و در همین آیات و آیه 118 سوره بقره، حاکمیت قوانین و سنتهای ثابت الهی در جوامع را در کنار همانندی اندیشه انسانها و رفتارهای آنان، از عوامل تکرار تاریخ بر میشمارد.
سنتهای الهی که در جامعه و تاریخ در جریان است، قوانینی است که با اراده انسان هماهنگ میباشد (انفال/ آیه53 و رعد آیه11 و کهف آیه59 و جن آیه 16) بنابراین نوع کنش و واکنش انسان در تحولات و تطورات تاریخی نقش اساسی ایفا میکند و اندیشه و رفتار انسان سرنوشت اقوام را در طول تاریخ رقم زده و میزند. (همان آیات و نیز کهف، آیه59)
با توجه به سنتهای الهی میتوان این معنا را اثبات کرد که با شناسایی این سنتها و قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ میتوان، تحولات اجتماعی و واکنشهای تاریخی را شناسایی و پیش بینی کرد. (آل عمران، آیه137، حجر آیه13 و نیز اسراء آیه 17 و مومنون آیه43 و فاطر، آیات 43 و 44 و غافر، آیات 82 و 85)
انسان عاقل و زیرک از نظر قرآن، کسی است که این سنتها و قوانین الهی را بشناسد و با بهره گیری از تحلیلهای قرآنی، علل و عوامل تحولات تاریخی را به دست آورد و در علومی چون مردم شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی و مانند آن، این عوامل و علل را در تحلیل مسائل روزمره مردم جامعه اش به کار گیرد و توصیههای مناسبی ارائه دهد تا زمینههای پیشرفت و کمال برای جامعه فراهم آید و از مصیبتهای تلخ درامان نگه دارد.
این همان چیزی است که در قرآن از آن به عبرت و درس آموزی خردمندان از سرگذشتهای عبرت آموز امتهای پیشین تعبیر شده است. قرآن بارها و بارها، از مردم خواسته است تا به تحلیل قرآن و گزارشهای تحلیلی آن توجه کنند و از آنها به عنوان منابع آموزشی و عبرت و درس آموزی بهره گیرند. البته به سبب آن که در این گزارشهای تاریخی تحلیلی، مباحث فلسفی پیچیدهای وجود دارد، این گزارشهای تاریخی را منبع شناخت و عبرت آموزی گروهی خاص از بشر صاحب خرد و اندیشه یعنی اولوالالباب و خردمندان دانسته است تاایشان با عبرت گیری، دیگر مردمان را به سوی رفتار و اندیشه درست، هدایت و توصیه کنند. (یوسف، آیات 109 تا111)
خداوند در آیه 128 سوره طه، فرجام هلاکت بار قدرتهای حق ستیز در طول تاریخ را مایه تذکر خردمندان معرفی میکند، چرا که خردمندان با تفکر دراین گزارشها و شناسایی علل و عوامل موثر در هلاکت، توصیههایی را به امت و مردم خود میدهند تا از تکرار آن علل و عوامل خودداری ورزند؛ زیرا انسان خردمند هرگز نسبت به رفتار جامعه خویش بی تفاوت نیست و مردم نیز همواره گوش به گفتهها و فرمانهای خردمندان جامعه خویش هستند. از این رو هلاکت جوامع همواره به سبب کوتاهیهای خردمندان آن جامعه و یا فقدان آنان درجامعه و یا بی تفاوتی مردم نسبت به خردمندان جوامع بوده است که در روایات به این نکات توجه داده شده است.
به هرحال، گزارشهای تحلیلی تاریخی قرآن، یکی از مهمترین منابع شناختی بشر است تا سنتهای عوامل تحولات تاریخی را بشناسند.
از آیات گوناگون قرآن میتوان دو عامل اصلی درتحولات تاریخی را شناسایی کرد. خداوند در آیه 55 سوره نور و نیز 96 سوره اعراف و 98 سوره یونس، ایمان و عمل صالح را زمینه ساز تحولات تاریخی مثبت در همه جوامع بشری معرفی میکند. به این معنا که ایمان و باورهای توحیدی درکنار کارهای نیک افراد، مهم ترین واصلیترین عامل در رشد و کمال یابی جوامع بشریت است.
البته نقش پیامبران (بقره، آیه 213)، تقوا (اعراف، آیه 96) و نیز کتب آسمانی و عمل به آنها از سوی مردم (مائده، آیه 66) را میبایست به عنوان بخشی از همان دو عامل پیشین دانست. این که در آیه 6 سوره انعام و یا 52 و 53سوره انفال و نیز آیه 11 سوره رعد از نقش و تاثیر مثبت و منفی مردم در تحولات تاریخی سخن به میان آمده است، درحقیقت بیانگر همان دو عامل است؛ چرا که اگر مردم در مسیر ایمان و کار نیک گام بردارند، جامعه تعالی مییابد و به کمال میرسد و از هلاکت دور میماند و اگر همین مردم، از تعالیم الهی دوری کنند (هود، آیه 57) و از ایمان دست بردارند و مرتد شوند (مائده، آیه 54) و درخدمت پادشاهان و مستکبران باشند (نمل، آیه 34) جز ویرانی و تباهی جامعه، بهره ای نخواهند برد.
حکمت عاشورا، پیروزی در شکست
تفکر شیعی برگرفته از این آموزههای قرآنی است، با این تفاوت که الگوهایی عینی را نیز در اختیار دارد که بر مدار وظیفه و تکالیف بنیاد نهاده شده است. به این معنا که هرکسی و هرجامعهای در زمان خود، تکلیف و وظیفهای دارد که باید انجام دهد و آن همان تکلیف ایمان و عمل صالح است. بنابر این شیعیان بی توجه به نتایج ظاهری، در مدار وظیفه ایمانی، عمل نیک خویش را انجام میدهند. از نظر ایشان، آن چه اصالت دارد انجام وظیفه و تکلیف است. بی آن که متوقع نتایج فوری باشند. این بدان معناست که اگر در انجام وظیفه هیچ کوتاهی نکنند ولی به سبب شرایط و مقتضیات، انجام تکلیف به نتیجهای نینجامد، خود را شکست خورده نمیدانند؛ بلکه براین باورند که چه پیروز شوند و چه شکست بخورند، باز پیروز میدان تاریخ هستند، چرا که به وظیفه خود عمل کردهاند.
نهضت خونین عاشورا، دارای اهداف و حکمتی بود که بخشی از آن دست یابی به حکومت و تغییر دولت سلطنتی فاسد اموی برخاسته از سقیفه بنی ساعده بود. اما مهمترین هدفی را که دنبال میکرد، انجام وظیفه درهرحال است. این عمل که با شهادت خونین همه حاضران عاشورایی و اسارت زنان و کودکان رقم خورد، موجب شد تا شیعیان دریابند که پیروزی تنها دریک زمان و لحظه تاریخی تعریف نمیشود، بلکه گاه ممکن است از تراکم حرکتها و قیامها در طول تاریخ، نهضتی به پیروزی برسد. از این رو، شهادت طلبی را همانند حضرت امام حسین (ع) و یارانش، ضامن پیروزی واقعی در دنیا و آخرت بر میشمارند و آن را به عنوان محوریترین ارزش میپذیرند. در حقیقت مرگ در میدان جنگ، پایان حرکت و اقدام عملی نیست، بلکه پـشتوانه سعادت بی پایان اخروی برای خود و سعادت آیندگان در دنیاست؛ چرا که تراکم این شهادتها و حرکتهاست که پیروزی را در آینده رقم میزند و سعادت جوامع بشری را در دنیا تحقق میبخشد.
در تفکر شیعی بر خاسته از فرهنگ عاشورایی، انسان تنها در خود شخصی خلاصه نمیشود، بلکه جامعه از چنان جایگاهی برخوردار است که فدا کردن خود برای جامعه یک ارزش والاست. از این رو، در فرهنگ عاشورایی، حقوق جامعه همواره بر حقوق فردی مقدم میباشد و انسان از حق خویش برای حق جامعه میگذرد و حاضر است برای بقای جامعه و اهداف آن جان و مال خویش را ارزانی دارد.
فلسفه ظهور منجی، آینده روشن برای جهانیان
حکمت عاشورایی همواره با فلسفه ظهور پیوند تنگاتنگی خورده است؛ چرا که قیام عاشورایی برای اجرای عدالت به هر طریق ممکن صورت گرفت و ظهور منجی برای آن است که جامعه جهانی، عدالت جهانی را تجربه کند و انتقام همه بشریت را از ظالمان بگیرد. این گونه است که عدالت و انتقام دو روی سکه ظهور منجی است. حضرت صاحب الامر و الزمان(عج) قیام نهایی بشریت را برای دست یابی به عدالت جهانی انجام میدهد و به عنوان منتقم آل محمد(ص) از همه ستمگران تاریخ از قابیل تا یزید تا یزیدیان و فرعونیان آینده تاریخ، انتقام میگیرد.
براساس آموزههای شیعی و قرآنی، تاریخ بشریت فلسفهای دارد که در سنت و قوانین تغییرناپذیر الهی نوشته شده است. از این سنت و فلسفه تاریخی میتوان به جبر تاریخی نیز یاد کرد. به این معنا که سرانجام تغییرناپذیر تاریخ بشر، چیزی جز پیروزی مومنان و اهل عدالت و تقوا بر سپاه کفر و ظلم نیست. خداوند در آیات 22 و 23 سوره فتح بیان میکند که این سنت هر چند درگذشته دارای نمودهایی بوده ولی در آینده تاریخ بشریت یک امر قطعی و حتمی است. بنابراین در پایان تاریخ بشریت، این مومنان و نیکوکاران هستند که بر زمین حاکمیت مییابند و پیروزی نهایی از آن ایشان است. (نور، آیه 55 و نیز المیزان، ج15، ص151)
امام حسین(ع) و امام زمان(عج)، پیوند گذشته با آینده
شیعیان با پشتوانه عاشورایی، وظیفه کنونی خود را میدانند و به امید آیندهای روشن برای خود و فرزندان، حرکتها و قیامهای عدالت خواهانه خود را سامان میدهند. از این رو، شیعیان هرگز در لحظههای تاریخی و در درون فتنهها سرگردان و حیران نمی مانند؛ چرا که میدانند چه وظیفهای دارند و برای چه هدفی بزرگ باید حرکت کنند. از اینرو هرگز گسستی میان گذشته و آینده ایشان پدید نمیآید.
هر مومن شیعی، به عشق حسین(ع) پرچم عدالت را بر میدارد تا در زیر فرمان امام زمان(عج) آینده روشن خود را ترسیم کند. بنابراین اگر در جهاد عدالت خواهانه به دست ظالمان و مستکبران و ستمگران شهید شود، خود را پیروز میداند چرا که به وظیفه خود همانند امام حسین(ع) عمل کرده است و اگر شکست ظاهری بخورد، میداند سرمایه بزرگ برای آیندگان فراهم آورده است تا عدالت را برای یاری امام زمان(عج) جهانی سازد.
بنابراین، شیعیان با این همه آموزههای کامل از نظریه و عمل، در کنار الگوها و سرمشقهای زندگی از امام حسین(ع) تا امام زمان(عج) همانند امیرمومنان علی(ع) و امام حسن(ع) پرچم عدالت بر پا میکنند و عدالت خواهان را به دور این پرچم گرد میآورند و امیدوارانه گام بر میدارند.
حکمت عاشورایی به آنان قدرت و فلسفه ظهور به آنها، امید میدهد. از این دشمنان همواره در تلاش هستند تا عاشورا و ظهور منجی را از ایشان بگیرند و با انواع تشکیکها و تردیدافکنیها میخواهند نسل کنونی را از گذشته و آینده شان جدا سازند و سرگردانی و حیرت را برایشان به ارمغان آورند.
هجوم هایی که در سالهای اخیر به دو مساله مهم و هویت بخش عاشورا و امام زمان(عج) انجام میگیرد، نشان میدهد که دشمن در اندیشه هویتزدایی از شیعیان است تا آنان را نیز همانند دیگر جوامع در حیرت و سرگردانی و گسست میان آینده و گذشته قرار دهند.
هوشیاری شیعیان تاکنون توانسته همه هجومهای دشمنان به فرهنگ والای تشیع را دفع کند و همچنان شور حسینی برای شهادت طلبی در راه عدالت و امیدواری به جهان در سایه عدالت منجی را در ایشان زنده نگه دارد.
به هر حال، عاشورا و ظهور دو واژه به هم گره خورده در فرهنگ تشیع است؛ چرا که این مفاهیم اکنون شیعیان را به گذشته و آینده چنان پیوند میزند که فرهنگ سرشار از زندگی، حیات، شور، عشق، جاودانگی و حرکت را برای آنان پدید میآورد. بنابراین، بدون عاشورا صحبت از ظهور کردن بینتیجه گذاردن حرکت حضرت امام حسین(ع) است و نوعی خود فراموشی از اصل فرهنگ عاشورا است؛ چرا که حرکت امام حسین(ع) پیشرفت در مسیر برپایی عدالت بود که این حرکت در نهایت با ظهور امام عصر(عج) به مرحله عمل در کل جامعه بشری خواهد رسید. باشد که همواره پاسدار فرهنگ عاشورا و انتظار باشیم تا حرکت و قدرت را در رگهای جامعه تزریق کنیم و امید به آینده را در دلها زنده نگه داریم.