نویسنده: مسعود فولادفر- کارشناس ارشد اندیشه سیاسی در اسلاممنبع:
ولایت پیامبر اسلام(ص) و استمرار آن در معصومین(ع)
در حیات رسول گرامی اسلام(ص) به مواردی از دستورها و کارهای آن حضرت بر میخوریم که هر یک به نوبه خود نمونهای از ولایت وی در شئون مختلف مردم و دلیل گویایی بر حکومت اوست. از جمله:
1- انتخاب وزیر: پیامبر اسلام(ص) در آغاز دعوت خود و در نخستین روزهای بعثت، حضرت علی(ع) را به عنوان وزیر و جانشین خود معرفی کرد. اگر وظیفه آن حضرت تنها آوردن کتاب آسمانی و نشر و تبلیغ آن در جامعه و وعظ و خطابه و توصیههای اخلاقی و عرفانی به مردم بود و اگر در صدد تشکیل حکومت نبود، در آغاز نبوت خود، نیازی به تعیین وزیر نداشت.
2- طرح و برنامه: پیامبر اسلام(ص) برنامههای خود را با اقتدار و شوکت به اجرا در آورد. هرکس، در سیره او به دقت مطالعه کند به روشنی در مییابد که رسول خدا(ص) به محض استقرار در مدینه، به تاسیس دولت و تشکیل حکومت اقدام و به شیوه حاکم عمل نمود.
حضرت علی(ع) این خصیصه حضرت را از امتیازات او بر میشمرد وبه نمونههایی از احکام اسلام که با دست مبارک خود آن حضرت اجرا شده است، اشاره میکند و میفرماید:
شما به حق میدانید که رسول خدا(ص)، زناکار همسردار (محصن) را سنگسار میکرد و سپس بر وی نماز میگذارد و ارث او را میان وراثش تقسیم مینمود. قاتل را میکشت و میراثش را به کسانش میداد. دست دزد را میبرید و زناکار بیهمسر (غیر محصن) را تازیانه میزد و سهم هر دو را از غنایم میداد. (نهج البلاغه، خطبه 127، ص 392)آیا اجرای احکام یاد شده و امثال آنها جز در سایه ولایت و حکومت، امکان پذیر بود؟
3- ایجاد وحدت: پیامبر و اهل بیت(ع)، مسلمانان را به انسجام قدرت و داشتن روابط مستحکم و وحدت نظری و عملی فرا میخواند؛ پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
اگر در شرایطی که حیات سیاسی شما بر محور یک مرد میچرخد، کسی پیشتان بیاید و بخواهد که اساس وحدت شما را بشکند یا در جمع شما تفرقه ایجاد کند، او را بکشید. (مفاهیم القرآ ن، جعفر سبحانی، ج 2، ص 22)
حضرت علی(ع) میفرماید:
همواره با بزرگ ترین جمعیتها (اکثریت طرفدار حق) همسو باشید که دست خدا همراه جماعت است. از گروه گرایی و پراکندگی بپرهیزید که تکروان سهیم شیطانند چنانکه گوسفند جدا گشته از گلّه، نصیب گرگها میشود. (نهج البلاغه، خطبه 127، ص 392)بدیهی است که وحدت جز در سایه دولت و تشکیلات منسجم امکان پذیر نیست و بدون قدرت اجرایی، اتّحاد عملی تحقّق نمییابد. از این رو، پیامبر اسلام(ص) از نخستین روزهای استقرار در مدینه، برای تحکیم مبانی ارتباطات و ایجاد جوّ اتّحاد، گام دیگری برداشت و اساس آن را در سه محور مستقل پی نهاد تا زمینه برای تشکیل دولت مقتدر آماده گردد:
الف) اجرای صیغه اخوّت میان برادران مهاجر و انصار
ب) بیعت با فرقههای مختلفی که از مدینه، به دیدارش میشتافتند. رسول خدا(ص) از آنان پیمان میگرفت که او را در شرایط و موارد لازم یاری نمایند، همانند بیعت عقبه اول و دوم. (السیره النبویه، ج 1، ص 431)
ج) میان اصحاب خود و قبایل غیر مسلمان همانند یهود و نصارا، پیمان بست و عهدنامه نوشت که به امضای طرفین رسید. (مفاهیم القرآن، ج 2، ص 17)
4- تامین قضائی: پیامبر اسلام(ص) افرادی را به عنوان امیر، فرماندار و قاضی بر میگزید و به بلاد اسلامی اعزام میکرد تا مشکلات اجتماعی و اختلافات مالی و... مسلمانان را حل و فصل کنند. نام تعدادی از آنها در تاریخ آمده است. به علاوه رسم رسول خدا(ص) این بود که هر سرزمینی را فتح میکرد، فوراً حاکمی در آنجا تعیین میکرد تا به اوضاع آشفته آنجا سامان بخشد. (مفاهیم القرآن، ج 2، ص 20-19)
5- نظارت بر امور اقتصادی: حضرت پیامبر(ص) در امور اقتصادی نظارت داشت در حدی که نقل شده است که گروهی به استقبال صاحبان جنس میرفتند و در خارج از بازار معامله میکردند. رسول خدا(ص) به افرادی ماموریت داد که از این عمل جلوگیری کنند و نگذارند کسی به استقبال اجناس برود. (مسائل کلی امامت، ص 10) در مواردی که خود حضرت وقت کافی نداشت یا در شهر حاضر نبود افرادی را برای نظارت بر داد و ستد بازار بر میگزید. سعید بن عاص در بازار مکّه و عمر بن خطاب در بازار مدینه مامور نظارت بودند. (مسائل کلی امامت، ص 10)
6- اشراف شخصی: پیامبر اکرم(ص) در امور نظام اشراف و در مواردی دخالت مستقیم داشت. در نظم و انضباط و فرمانبرداری نیروها بسیار دقیق بود، از بررسی طرحهای جنگی و اعزام نیروهای رزمی گرفته تا سازماندهی آنها و تنظیم صفوف مباشرت میکردند. آن حضرت نیروهای زیادی به مناطق مختلف عربستان اعزام کرد و با مشرکان به جنگ برخاست و با روم درگیر شد و به منظور مرعوب ساختن دشمنان اسلام، به مانورهای نظامی دست زد.
اگر پیامبر بر مردم ولایت نداشت و از سوی خداوند برای تشکیل حکومت اسلامی مامور نبود هرگز در مسائل نظامی، دقیق و تا این حد حسّاس نبود و دست به تحرّکات مهم سیاسی و نظامی نمی زد؛ در حالی که در مدت ده سالی که در مدینه اقامت داشت 85 عملیات دفاعی و جنگی را رهبری کرد. (مفاهیم القرآن، ج 2، ص 17)
7- دعوت جهانی: توجه پیامبر به خارج از عربستان و دعوت پادشاهان کشورهای دور و نزدیک به اسلام و شیوه نوشتن نامه به آنها رنگ حکومتی داشت؛ زیرا اوّلاً مخاطب نامههای حضرت روسای قبایل یا پادشاهان بودند نه توده مردم و یا طبقه ای از آنها. ثانیاً تعبیراتی که در نامهها به کار میبرد، بسیار صریح، قاطع و گویا بود و آنها را از موضع قدرت و مطابق مناسبات معمول در بین دولتها صادر میکرد. تعبیر «اَسْلِمْ تَسَْْلَمْ؛ اسلام را بپذیر تا سالم بمانی و در امنیت باشی» که در یکی از نامههای حضرت به یکی از پادشاهان است، حاکی از قدرت حکومتی اوست وگرنه اعلام وحی و معارف دینی نیاز ی به نمایش قدرت نداشت. (مِن مَعالِم الفِکر السیاسی فِی الاسْلام، محمد باقر ناصری، ص 197)
خورشید ولایت:
اعلان ولایت حضرت علی(ع) بر مردم و امامت وی بعد از نبی اکرم(ص) از روزهای نخستین بعثت، بر سر زبانها بود. نخستین بار در میان چهل نفر از مردم مکّه و سران قریش، رسول گرامی او را به عنوان وصّی و جانشین خود معرفی کرد. همچنین «حدیث ثقلین» و «حدیث منزلت» در حدّ تواتر پایههای ولایت را تحکیم نمود. از همه مهم تر «حدیث غدیر» است که به طور علنی و رسمی در میان 120 هزار تن از مسلمانان پس از اعمال الهی حج، انجام گرفت و پیامبر اسلام(ص) به دستور خداوند، حضرت علی(ع) را ولی مومنان معرفی نمود و فرمود:
اِنَّ اللهَ مَولای وَ اَنَا مَوْلَی الْمُومِنینَ وَ اَنَا اَوْلی لَهُمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ.(الغدیر، ج2، ص 34) لغت شناسان تصریح کردهاند که «ولی» و «مولا» و دیگر مشتقّات آن به معنای اولویت سرپرستی و برتری است نه به معنای دوستی و محبّت صوری تنها. پس اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرکس که من مولای او هستم علی مولای اوست»؛ یعنی من به سرپرستی مسلمانان از خود آنها سزاوارترم؛ حال، هرکس که من سرپرست اویم، علی(ع) سرپرست اوست. مقارن ساختن ولایت علی با ولایت خدا و رسول در حدیث غدیر، نشانگر سنخیت کامل آنهاست؛ یعنی ولایت پیامبر(ص) و علی(ع) هر دو از یک منبع سرچشمه میگیرد و حوزه کارایی هر دو یکی است و قرآن هم ولایت علی(ع) را بر همین مبنا معرفی میکند و میفرماید: سرپرست شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند، همانان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.(سوره مائده، آیه 55)
در این آیه ولایت خدا، ولایت رسول خدا و حضرت علی(ع) در یک ردیف قرار گرفته است.
استمرار ولایت:
طبق عقیده شیعه، این ولایت کبری از امام علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) و از او به برادرش امام حسین(ع) و از او به فرزندانش انتقال یافت و اینک حضرت ولی عصر(عج) عهده دار این مقام است و چون این مقام به دستور خدا در این خاندان ثابت شده، اطاعت از آنان به حُکم خدا واجب و سرپیچی از آنان، نافرمانی خدا و معصیت است. چنانکه در قرآن آمده است: یاَایهَا الَّذینَ آمَنوا اَطیعُوا اللهَ و اَطیعُوا الرَّسولَ و اُولِی الاَمرِ مِنْکُمْ.( سوره نساء، آیه 59)
هنگامی که این آیه نازل شد جابر بن عبدالله انصاری به خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! این آیه ما را به اطاعت کسانی در کنار اطاعت شما امر میکند[یعنی آیه با یک امر، اطاعت رسول و فرمانداران خدایی را لازم میکند] اینها چه کسانی هستند که اطاعتشان همانند اطاعت شما بر ما واجب است؟ پیامبر فرمود: اوّلین آنان علی(ع) است، بعد حسن، بعد حسین، بعد علی بن حسین(ع) ... و تا آخر دوازده امام را پیامبر برای جابر نام برد. (راهنما شناسی، محمدتقی مصباح، ج2، ص 360)
نکته مهم آنکه در این آیه اطاعت رسول و اولی الامر، یکسان و مطلق، الزام شده است. چنین طاعتی فقط مخصوص معصومین(ع) است؛ چرا که تنها معصومین(ع) هستند که هیچ گاه عمداً یا سهواً حکم خدا را عوض نمیکنند. اینکه قرآن، پیروی از آنها را همچون اطاعت از پیامبر در یک ردیف ذکر میکند، دلیل بر این است که «اولی الامر» نیز مانند پیامبر دارای ملکه عصمت هستند. (المیزان، ج4، ص 387-401) حضرت علی(ع) میفرماید:نَحنُ قَومٌ فَرَضَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ طاعَتَتا (تفسیر البرهان، ج 1، ص 376)ما گروهی هستیم که خداوند متعال اطاعت ما را بر شما واجب کرده است. پس ولایت امام معصوم(ع) همانند ولایت پیامبر خداست چه در بُعد سیاسی و زعامت، چه در بُعد تشریع و تبیین احکام و چه در مقام قضا و حکمیت.