اصول امامت، تئوریها و شبهات(21)
کلام در بررسی شبهاتی درخصوص ناسازگاری اصل امامت با اصل خاتمیت رسل بود. گفتیم، برخی مدعی اند که خاتمیت، پایان و خاتمه حجیت، قداست و پذیرش بدون مطالبه دلیل است، چرا که آنها جزء مختصات پیامبر(ص) بودند و با رحلت آن حضرت، دیگر ما به انسانی قائل نیستیم که قول و فعلش برای ما حجت و شخصیت حقوقی داشته باشد که دارای قداست و موجب تعبد و التزام به آن بدون مطالبه دلیل واجب باشد، برای اینکه حجیت ذاتی شخصیتهای دینی به پیامبران اختصاص داشته و در آیین اسلام تنها حضرت محمد(ص) از آن بهره مند بود. بر این اساس جایگاه ویژهای که شیعیان به امامان می دهد و آنان را دارای مقام قدسی و حجت الهی وصف میکند، با اصل خاتمیت تعارض دارد، دکتر سروش در این وادی در جاهای متعدد حکمفرمایی کرده و نظریه فوق را نوعی «غلو» شمرده است. «آنچه ذاتی اسلام است، شخصیت پیامبر و تجربه باطنی و اوامر و نواهی ناشی از آن تجارب است که با رحلت ایشان خاتمه می پذیرد و هرچه پس از آن می آید باید چنان تفسیر شود که با این اصل اصیل و رکن رکین منافات پیدا نکنند. غالیان بسیار بودهاند چه آنان که اولیاء خدا را رتبهای خدایی دادهاند و چه آنان که آنان را در مرتبه پیامبر نشاندهاند».
(بسط تجربه نبوی،ص144) البته پیش از دکتر سروش برخی دگر اندیشان شیعی اشکال فوق را مطرح کرده بودند. ابوالفضل برقعی سه دهه پیش با اشاره به دعای عدیله «اقوالهم حجه» نوشته است: «آیا جعل حجت به دست شما دعا سازان است یا حجت الهی را خدا باید حجت قرار دهد. خدا کجا گفته اقوال ائمه حجت است تا شما هر خرافاتی را به نام ائمه و قول ایشان جعل کنید!». (تضاد با مفاتیح، صص24 و25)
شبهه پنجم: الهام و ولایت باطنی امام ناسازگار با خاتمیت شیعیان معتقدند حضرت فاطمه زهرا(س) و دوازده امام با عالم غیب و فرشتگان مرتبط بوده و فرشتگان الهی بر آنان فرود می آیند. چنین توصیفی از ائمه اطهار- که در لسان روایات به«محدث» و «مفهمون»، «ملهمون» تعبیر میشود (بحار الانوار، ج26،ص66،باب دوم) با اصل خاتمیت نبوت تهافت دارد. پیشتر شاه ولی دهلوی در این زمینه گزارش شد که می گفت: «ایشان (شیعیان)... وحی باطنی در حق امام تجویز می نمایند. پس در حقیقت ختم نبوت را منکرند... و این با پیامبر ی تفاوت چندانی ندارد.»(التفهیمات الالهیه، ج2، صص294و301)
یکی از نویسندگان نیز با اشاره به نزول جبرئیل برای حضرت زهرا(س) هنگام نماز، آن را منافی نبوت و خاتمیت وصف می کند. آیا جبرئیل برای غیر پیامبر وحی می آورد؟ (برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص12) دکتر سروش می گوید: امامت را شرط کمال دین شمردن و امامان را برخوردار از وحی باطنی و معصوم و مفترض الطاعه دانستن(چنان که شیعیان می دانند) چگونه باید فهمیده شود که با خاتمیت ناسازگار نیفتد؟
نقد و بررسی: در نقد این شبهه نکات ذیل قابل توجه است:
الف- وقوع الهام و ارتباط غیبی در غیر پیامبران: اولین نکته قابل تامل اینکه طرفداران شبهه فوق به مولفه اساسی نبوت و پیغمبری توجه نکرده اند، در صفحات پیشین ذکر شد که نبوت ارتباط مدعی نبوت با عالم غیب و به صورت مشخص فرشته وحی و ادعای دریافت وحی و شریعت و یا حداقل ادعای مواجهه با فرشته وحی در ابلاغ پیام الهی مبنی بر تبلیغ و حمایت از شریعت پیشین است که برای پیامبران تبلیغی اتفاق می افتاد. اما صرف ارتباط با عالم غیب و فرشتگان الهی از جمله جبرئیل نه به منظور دریافت وحی و شریعت جدید، بلکه از باب دریافت علم الهامی یا صرف مکالمه و نزول فضل و نعمت الهی مصداق نبوت نبوده و اصل خاتمیت نیز آن را نفی نمیکند. دلیل این مدعا آیات قرآن کریم است که ارتباط غیبی را بر غیر پیامبران تعمیم و از وقوع آن نیز خبر داده است که در ذیل اشاره میشود.
1- الهام بر مادر موسی: قرآن کریم از مادر حضرت موسی خبر میدهد که هنگام تولد فرزندش موسی- که ترس قتل آن توسط دستگاه طاغوت را داشت- خداوند به او وحی نمود،(دقت شود، آیه کلمه وحی را به کار برده است و مفسران آن را بر الهام تفسیر نمودند) که موسی را شیر داده و به دریا بیندازد.(قصص:7 و طه:38) روشن است که یک نوع وحی و ارتباط غیبی با مادر موسی انجام گرفته و وی نیز بر حسب آن فرزند خود را به دریا انداخته است، پس وحی و الهام به پیامبران اختصاص ندارد.
2- لقمان: شخص دیگری که از عنایت خاص الهی متنعم بوده، حضرت لقمان است که قرآن کریم از عطای حکمت توسط خداوند بر وی خبر می دهد.(لقمان: 12)
3 - خضر: حضرت خضر بنابر قول پیامبر نبودن- که محل خلاف است(المیزان، ج16،ص 226)- خداوند او را با اوصاف بلندی نظیر عبد خدا، اتیان رحمت من عندنا، و علم لدنی توصیف می کند: (کهف:65) آیه شریفه کیفیت عنایات ویژه فوق را از جمله چگونگی علم لدنی را تبیین نکرده، اما از اینکه خداوند تعلیم علم بر خضر را بر خودش نسبت میدهد، بر میآید که یک نوع ارتباط غیبی بین خضر و عالم غیب برقرار بود که رهاورد آن علم لدنی حضرت خضر شد.
4- فرود آمدن فرشتگان بر مریم: مورد دیگر که فرشتگان آسمانی فرود آمده و به مکالمه و بشارت پرداخته اند حضرت مریم مادر عیسی بود که از حاملگی وی با معجزه خداوند بدون وجود پدر خبر می دهد. «و اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک ... ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک ...» (آل عمران: 42، 44، 45، 47) در این آیه شریفه نه تنها از نزول ملائکه بر حضرت مریم بلکه از مکالمه فرشتگان با مریم و همچنین پاسخ مریم به فرشتگان و خطاب وی به خداوند «قالت یا رب» خبر می دهد و از آن بر میآید که نزول فرشته و مکالمه با انسان غیر پیامبر واقع شده است و در آن هیچ تعجبی نیست. نکته دوم اینکه فرشتگان مکالمه خود با مریم را وحی و بعض اخبار گزارش شده به مریم را اخبار غیبی توصیف و تلقی می کنند که آن نیز بر امکان خبر غیبی و آسمانی بر غیر پیامبر دلالت می کند. نکته سوم اینکه آیات فوق بر امکان وجود شخصیت برگزیده و پاک غیر پیامبر یعنی مریم دلالت می کند. «یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک...» حال این سئوال مطرح است که آیا دختر پیامبر اسلام(ص) حضرت فاطمه(س) که مربی چون حضرت محمد(ص) و همسری چون امام علی(ع) داشته مقامی بالاتر از حضرت مریم ندارد؟ یا حداقل باید به تساوی آن دو شخصیت معتقد باشیم و در این صورت شبهه نزول فرشته بر وی و تعلیم دعای خاص نیز عملا از دور خارج می شود.
5- وحی بر حواریون: مورد دیگر که قرآن کریم از وحی بر غیر پیامبران خبر می دهد یاران با وفاو خالص حضرت عیسی «حواریون» است. «و اذ اوحیت الی الحواریین...».(مائده:111) این قسم از وحی مطابق تفاسیر اهل سنت و شیعه از سنخ الهام و الغاء در قلب بوده است. (المیزان، ج6، ص222)
6- نزول فرشتگان بر اولیاء الله: موارد پیش گفته به صورت خاص و مشخص در قرآن کریم مورد تاکید و تائید قرار گرفته است، قرآن کریم به صورت کلی و با ذکر اوصافی امکان وحی (الهام) و فرود فرشتگان بر انسانهای خاص را نیز مورد اهتمام قرار داده است، مانند: «ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده»(نحل:2) این آیه انزال فرشتگان را به مطلق انسانها - البته از جنس بندگان خاص الهی- تعمیم داده و از اختصاص آن به پیامبران ذکری به میان نیاورده است. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه... نحن اولیاءکم فی الحیات الدنیا و فی الآخره» (فصلت، 30 و 31) این آیه نیز از تنزل فرشتگان برای انسانهایی که در راه خدا استقامت به خرج دهند خبر میدهد و آیه ذیل یادآور میشود که فرشتگان الهی در دنیا و آخرت اولیا و یاران انسانهای دارای استقامت خواهند بود. فخر رازی در توضیح اولیا بودن فرشتگان برای انسانها در دنیا آن را از باب الهام، مکاشفه و مقامات حقیقیه تفسیر میکند که پذیرش ارتباط انسان غیر پیامبر با عالم غیب میباشد.(تفسیر کبیر، ج14،ص124، ذیل آیه 39 سوره فصلت)
7- محاوره فرشتگان با برگزیدگان بنی اسرائیل: موارد پیشین در قرآن کریم مورد تصریح قرار گرفته است، علاوه بر قرآن در روایات پیامبر اسلام(ص) به این مسئله تاکید شده است، چنانکه آن حضرت فرمود «لقد کان فی من کان قبلکم من بنی اسرائیل یکلمون من غیر ان یکون انبیاء».(صحیح بخاری،ج3،ص1349) در این حدیث به سخن گفتن ملائکه با برخی از بنی اسرائیل تاکید شده و ذیل روایت نیز به پیامبر نبودن آنان تصریح میکند. به دلیل وضوح اصل مطالب یعنی ارتباط غیبی انسانهای غیر پیامبر با عالم غیب ما به همین مختصر بسنده نمودیم ولکن آیات و روایات دیگر بر ارتباط غیبی انسانهای دیگر مثل ذوالقرنین، صاحب سلیمان (آصف) و صاحب داوود و غیره وجود دارد که روایات به تفصیل به توضیح آنها و چگونگی ارتباط غیبی امامان پرداخته است که خواننده فاضل را به آن منابع حواله می دهیم: بحار،ج26،باب دوم و دیگر ابواب.
8- مشاهده عالم برزخ برای برخی: ارتباط با عالم غیب و مشاهده عالم برزخ و حالات جهنم و بهشت برای انسانهای کامل در این دنیا ممکن بلکه تحقق نیز یافته است. جریان حارثه بن مالک در تاریخ معروف است، وقتی پیامبر اسلام(ص) بعد از نماز صبح صورت سفید خوفناک وی(البته خوف از خدا و جهنم) را مشاهده فرمود، از چگونگی سپری کردن شب از او سئوال کرد: «کیف اصبحت؟» وی نیز حالات یقین و مشاهده بهشت و جهنم را وصف نمود.(بحار جلد 67،ص74و...) مولانا بلخی جریان فوق را به صورت زیبا در مثنوی خود آورده است.(مثنوی معنوی، دفتر اول، فصل پرسیدن پیامبر(ص)، ج1، ص155، بیت 3506) امام علی(ع) از وجود انسانهای کاملی خبر می دهد که در دنیا حجاب مادی از چشمانشان مرتفع شده و توانسته اند عالم غیب و برزخ را مشاهده کنند.
9- تصریح امام علی(ع) به الهام خویش: آن حضرت در جاهای مختلف بر علم غیب و لدنی خویش تاکید می کند؛ چنانکه علم خویش را از جنس الهام وصف می کند «الهمنی الله عزو جل علم ما فیه».(بحار، ج26،ص4) بحث بیشتر علم غیب در ذیل شبهه آن خواهد آمد.