26 فروردین 1397, 13:46
... فرای الامم فرقا فی ادیانها، عکفا علی نیرانها، عابده لاوثانها، منکره لله مع عرفانها، فانار الله بمحمد صلی الله علیه و اله ظلمها، و کشف عن القلوب بهمها، و جلی عن الابصار غممها، و قام فی الناس بالهدایه ، و انقذهم من الغوایه ، و بصرهم من العمایه ، و هداهم الی الدین القویم، و دعاهم الی الطریق المستقیم؛1 حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره به حکمت بعثت انبیاء و به خصوص پیغمبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: بعثت نبی مکرم اسلام قبل از خلق این عالم پیش بینی شده بوده و خدای متعال نور آن حضرت را آفریده و ایشان را برای ختم رسالت تعیین فرموده بود. زمانی که حکمت الهی اقتضا کرد آن حضرت را در این عالم مبعوث فرمود تا آن طرحی که برای آفرینش و از جمله آفرینش انسان پیش بینی شده بود عملی شود.
هنگامی که پیغمبر مبعوث شدند با این صحنه در جهان مواجه شدند که اطراف عالم را گمراهی ها، جهالت ها، و ابهام ها فراگرفته بود. مردم در دین ها و مذاهب شان بسیار پراکنده و انواع معبودها را برای خودشان انتخاب کرده و به پرستش آن ها مشغول بودند؛ اما راه صحیح بندگی خدا در ابهام فرو رفته بود و کسانی که طالب حقیقت بودند راه اصلی سعادت را نمی شناختند؛ لذا پیغمبر اکرم به این مهم اقدام کردند که بشر را هدایت کنند به راه مستقیمی که موجب سعادت دنیا و آخرتشان میشود. این حاصل بیاناتی است که حضرت در این چند جمله میفرمایند.
موضوعی که در این جا مناسب است درباره آن بحث شود، مسئله افتراق مردم در روشهای پرستش و وجود ادیان و مذاهب متفاوت و متضاد است. برخی از سوالاتی که در این باره مطرح است عبارتند از این که: این افتراق از چه زمانی پدید آمده است؟ چگونه این ادیان و مذاهب مختلف شکل گرفته است؟ خدای متعال برای رفع این اختلافات چه چاره ای اندیشیده است؟ و نهایتا نقش پیغمبر اسلام در مقابل این ادیان و مذاهب مختلف چه بوده است؟
درباره چگونگی پیدایش ادیان مختلف دو نظریه وجود دارد. یک نظریه، نظریه جامعه شناسان است. موسسان این علم عموما گرایشهای مادی گرایانه و ماتریالیستی داشتند و هنوز هم اکثر جامعه شناسان همین گرایش ها را دارند. آقای اگوست کنت موسس علم جامعه شناسی میگوید: دوران زندگی بشر به سه دوره تقسیم میشود: یک دوره، دوره اساطیر، سحر، جادو و دین بوده است. در این دوره بشر هنوز از علم بهره چندانی نداشت و نمی توانست پیدایش پدیده ها را تفسیر کند؛ لذا برای این پدیده ها به عوامل ماوراء مادی استناد میکرد. دوره دوم، دوره آشنایی با فلسفه است. فیلسوفان این پدیده ها را به صور نوعی استناد دادند و گفتند: عالم به دست این عوامل ماورایی که در درون همین عالم اند اداره میشود. تا این که علوم تجربی پیشرفت کرد و فلسفه را کنار زد. هر اندازه علم پیشرفت کند، حقایق بیشتر روشن میشود. آنگاه ما میفهمیم که نه ارواحی در کار است، نه خدایانی و نه عوامل فلکی و... وی دین را در کنار سحر و جادو و اساطیر مطرح میکرد و این ها را از یک مقوله میدانست. سایر جامعه شناسان هم در چنین فضایی پرورش پیدا کردند.
یکی از مسائلی که در جامعه شناسی مطرح شد منشا پیدایش دین بود و این که آیا اول، دین واحدی در میان بشر وجود داشته است و بعد ادیان متعدد به وجود آمده اند یا ابتدا ادیان متعدد بوده و بعد با هم ادغام شده و به صورت یک یا چند دین درآمده اند؟ پیش از انقلاب یکی از نواندیشان که گاهی به نام اسلام شناس هم شناخته میشد در دانشگاه تهران سخنرانی مفصلی تحت عنوان «جامعه شناسی شرک» داشت. خلاصه آن سخنرانی این بود که بشر ابتدائا به صورت قبایل مختلفی زندگی میکرد و هر قبیله برای رئیس قبیله احترامی قائل بود. گاهی بعد از مرگ رئیس قبیله سمبلی از او میساختند و به عنوان احترام به او در جایی نگهداری میکردند. این سمبل کم کم به بت تبدیل شد. کم کم برای این بت ها آداب و مناسکی مرسوم شد و کم کم این آداب به صورت یک مجموعه و یک دین درآمد. بنابراین ابتدا ادیان فراوانی وجود داشته و هر قبیله برای خود دینی داشته است. بعدها که تمدن بشر پیشرفت کرد همان طور که در امور سیاسی و اجتماعی سعی کردند به هم نزدیک شوند و شهرک ها تبدیل به یک شهر بزرگ و شهرها به صورت یک کشور درآمدند، در امور دینی هم سعی کردند با هم متحد و در هم ادغام شوند. پس سیر از کثرت به وحدت است. این یک نوع تفسیر از پیدایش دین است که سیر ادیان را از کثرت به وحدت میداند.
راه دیگر رجوع به منابع اسلامی، وحی و قرآن است. ببینیم قرآن در این زمینه چه میفرماید. قرآن تقریبا عکس حرف جامعه شناسان را میگوید. براساس آموزه قرآن نسل انسان از آدم و حوا خلق شده اند و حضرت آدم پیغمبر و خداپرست بوده است. طبیعی است که وقتی این پیامبر خدا برای جمعیت چند نفری خانواده اش خداپرستی و توحید را تبلیغ کند این چند نفری که به تازگی خلق شده اند همان روش پدرشان را انتخاب کنند. قرآن هم به همین مطلب قائل است و میفرماید: کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الاالذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم. در روایات هم آمده است که: «کانوا امه واحده علی التوحید؛ همه انسان ها ابتدا خداپرست بودند.» بعد اشاره میفرماید که تدریجا بین مردم اختلافاتی پدید آمد. خدای متعال پیغمبران را مبعوث کرد تا برنامه ای برای زندگی بشر ارائه و راه سعادت را به بشر نشان دهند. بعد عده ای در همین دین واحدی که خدا فرستاده بود از روی برتری طلبی و تجاوزگری، اختلاف ایجاد کردند. امروز هم این برنامه هم چنان ادامه دارد. در درون هر یک از ادیان بزرگ صدها فرقه وجود دارد. تنها مذهب پروتستان در مسیحیت بیش از پانصد فرقه اصلی دارد. سایر مذاهب هم همین حال را دارند. قرآن میفرماید: تنها عاملی که این اختلافات را ایجاد میکند ریاست طلبی و برتری طلبی کسانی است که از روی هوای نفس این فرقه ها را ایجاد میکنند ( و ما اختلف فیه الاالذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم). نظر قرآن این است که دین حق یکی بود. پیغمبران هم همه همین دین را تبلیغ میکردند؛ البته هر پیغمبری ممکن بود متناسب با زمان خودش احکامی بیاورد و پیغمبر بعدی بعضی از آن احکام را نسخ کند؛ اما قرآن همه این ادیان را به یک اصل و یک ریشه و یک مبانی واحد برمی گرداند و اسم همه را اسلام میگذارد. پیغمبران هم وقتی میخواستند از دنیا بروند به اطرافیان شان سفارش میکردند که جز با اسلام از دنیا نروید (فلاتمونن الاوانتم مسلمون). اما قرآن اختلافات را عمدی و ناشی از تجاوز، سرکشی، برتری طلبی، سودجویی، ریاست طلبی و... میداند. اگر این ها را کنار میگذاشتند اختلافی پدید نمی آمد. انبیای الهی آن چنان راه حق را بیان کردند که اگر کسی میخواست میتوانست حقیقت را بفهمد. ولی عده ای آب را گل آلود کردند و با شبهات و بدعت ها دین حق را تحریف کردند. پس براساس نظر قرآن کریم سیر اختلافاتی که در ادیان پدید آمده از وحدت به کثرت بوده است.
جالب است بدانیم که این تحریفات از اول به همین شکلی که ما امروز میبینیم نبوده است. مثلاامروز اعتقاد به تثلیث و سه خدایی (پدر، پسر و روح القدس) از ارکان مسیحیت است. ولی این مسئله از اول در مسیحیت وجود نداشته و یک باره هم پیدا نشده است. ابتدا در میان پیروان یهودیت و بعد در پیروان نصرانیت تعبیرات مجازگونه ای به کار میبردند و میگفتند: ما فرزندان خدا و دوست خدا هستیم (و قالت الیهود والنصاری نحن ابناء الله و احبوه). این تعبیر، تعبیری تشریفاتی و مجازی بود. عزیر که بعد از گذشت صد سال از مرگش دوباره زنده شد، یهودیان گفتند: عزیر پسر خداست (و قالت الیهود عزیر ابن الله).5 مسیحیان خیلی اولی بودند برای این که این لقب را به حضرت مسیح بدهند؛ چون حضرت مسیح پدر جسمانی نداشت. این مجازگویی ها کم کم جدی شد و تبدیل به رکن دین گشت. قرآن با این مسئله فرزنددار بودن خدا به شدت مبارزه کرده است. از طرف دیگر اصول جدی دین را مجاز گرفتند و تاویل کردند و کم کم حذف کردند. از هر دو طرف در دین تحریف ایجاد کردند. امروز هم چنین گرایش هایی وجود دارد و باید هشیار بود.
امروزه تصور ابتدایی ما از بت پرستی این است که آن ها معتقدند این بت ها عالم را آفریده اند! در صورتی که مطلب به این سادگی نیست. اغلب کسانی که مبتلابه شرک بوده اند به نوعی وجود خالق واحد را قبول داشته اند. قرآن از قول بت پرستان میفرماید: «ما نعبدهم الالیقربونا الی الله زلفی؛6 ما این ها را پرستش نمی کنیم مگر برای این که ما را به الله نزدیک کنند.» یعنی به وجود الله به عنوان خالق زمین و آسمان معتقد بودند. بعضی از بت پرستان معتقد بودند که خدا دخترانی دارد که آن ها را خیلی دوست دارد و آن ها فرشته اند. میگفتند: چون ما نمی توانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم به این بت ها به عنوان نمادی از آن ملائکه احترام میگذاریم؛ آن ها از این کار خوششان میآید و پیش خدا برای ما پارتی بازی میکنند! درباره آتش پرستان ایران هم گفته شده که: این ها به آتش به عنوان یک نماد قداست احترام میگذاشتند تا خدا از آن ها راضی باشد، و معتقد نبودند که همین آتشی که خودشان روشن کرده اند آسمان و زمین را خلق کرده است. البته عده ای هم اصلابه آفریننده ای معتقد نبودند؛ بلکه به یک نوع طبیعی گری معتقد بودند. میگفتند: «این طبیعت همیشه وجود داشته و این تحولات را داشته است؛ ولی برخی افراد میتوانند در این تحولات نقش ایفا کنند!» نمرود و فرعون از جمله کسانی بودند که خود را به عنوان رب معرفی میکردند؛ اما به این که عالم آفریننده ای دارد قائل نبودند. به هر حال معنای پرستش این نیست که معبود همان خالق است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان