عنصر محوری بحث « کرامت » را معرفت ولایت خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) تشکیل می دهد. ما اگر خواستیم چیزی را بشناسیم، راههای متعددی دارد که برجسته ترین آنها همین 3 راه معروف است. یا آن شیء را با مقوّ مات درونی و لوازم ذاتی او می شناسیم، یا او را از شبه و مثل و نظیر و مانند می شناسیم، یا از راه ض د. معرفت شناسی سه گانه یاد شده در کتاب و سنّت کم نیست، مخصوصاً در بیان نورانی امیر بیان ولذا گاهی شیء را با ض د می شناسند.
وجود مبارک علی بن ابیطالب (ع) در وصف عقل و عدل فرمود: عقل، عدل آن است که هر چیزی را در جای خود قرار دهید. وقتی سائل عرض کرد: ص ف لنا العقل او العدل، فرمود: وضع کلّ ش یء موض عه. عرض کرد: ص ف لنا الجهل، جهل را برای ما معرفی کن؛ فرمود: فعلت (1)، من گفتم. یعنی تو اگر عقل را فهمیدی، بر اساس تعرف الاشیاء ب اضداد ها عقل را هم می فهمیدی؛ این معر فه الشّ یء ب الضّ د در کلام حضرت است. گاهی معر فه الشّ یء ب الم ثل است؛ وقتی ذات مقدّس حضرت در خطبه 153 بخشی از معارف را ذکر می کند، به این اصل کلّی می پردازد: فا نّ الم ثل دلیل علی ش به ه (2). یعنی تعرف الاشیاء ب اشباه ها، این راه دوّم. راه سوّم راهی است که همگان بر آنیم و می دانیم بهترین راه شناخت هر چیزی پی بردن به جنس و فصل او، ماده و صورت او، مقوّمات او و لوازم ذاتی اوست.
عدم امکان شناخت اهل بیت (ع) از راه شناخت ( اضداد )
شناخت اهل بیت عصمت و طهارت از راه تعرف الاشیاء ب اضداد ها ممکن نیست، زیرا تعرف الاشیاء ب اضداد ها آنجائی است که ض دها امر وجودی باشند. اینجا اگر کسی ضد ولایت شد، به دیار عدم می رود؛ چیزی ندارد تا خودش را با آن بشناسیم و ولایت را با ض د شناسائی کنیم. ناچار ولایت اولیاء را یا باید از مقوّمات درونی خود ولایت شناسائی کنید، یا از مثل و نظیر. دسترسی ما به کنه ولایت کاری است بسیاری سخت. وجود مبارک امیر بیان خود را معرفی کرد، فرمود: لو احبّنا جبل لتهافت (3). اگر کوه بخواهد ولایت ما را در خود جا بدهد، متلاشی خواهد شد. اینکه بارها به عرضتان رسید نهج البلاغه مثل قرآن کریم نیاز به سالیان متمادی درس و بحث دارد، این است !
این بیان بلند و ملکوتی علی بن ابیطالب (ع) را سیّد رضی در سطح بسیار نازل ترجمه کرده است !! وجود مبارک امیر بیان می گوید: من مثل قرآنم. اگر خدا در سوره حشر فرمود: قرآن اگر بر کوه نازل بشود، کوه را متلاشی می کند (4) فرمود: لو احبّنا جبل لتهافت. سیّد رضی بزرگوار آمده این مطلب عرشی را فرشی کرد، یعنی هر کس دوست من نباشد، باید مصائب زیادی را تحمّل کند؛ آنقدر مصائب فراوان است که سنگ را متلاشی می کند ! آن معنای ملکوتی کجا، این معنای ملکی کجا !!! وجود مبارک علی می فرماید: مگر کسی علی را می شناسد؟ مگر کسی اهل بیت را می شناسد؟ مگر کسی ولایت را می شناسد؟ اگر لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاش عاً متصدّ عاً، این همان تریبون قرآن است که می گوید: لو احبّنا جبل لتهافت؛ آن کجا، این کجا !!
شناخته شدن اهل بیت (ع) از راه شناخت ( شبیه )
امّا درباره اینکه مااهل بیت را با شبیه شان بشناسیم؛ اینها در روزگار گذشته، از کهن و آینده مانند ندارند ! نه در گذشته تاریخ علی و اولاد علی مانند داشتند، نه در آینده. ابن ابی الحدید دستش در تاریخ باز است، می گوید: اسرار و رجال قبل از طوفان نوح در دست ما نیستند، ما درباره مردان بزرگ قبل از طوفان تاریخ مدوّنی نداریم. امّا از آن روزی که تاریخ تدوین شده؛ چه در بین مسلمانها، چه در بین یهودی ها، چه در بین مسیحی ها، چه در بین مجوسی ها، چه در بین لامذهب ها؛ هیچ مردی به عظمت « علی» نیامده ! من مورّخم و می دانم. بالاخره کفّار در کفرشان، در ل نین و استالین یک قهرمانی دارند. به استثنای رذائل اخلاقی و اعتقادی آنها، اگر سلحشوری آنها را با سلحشوری علی بسنجید، لایقاس ب ه؛ این حرف ابن ابی الحدید است. بنابراین وقتی خود اینها سخن می گویند، می فرمایند: لو احبّنا جبل لتهافت؛ یعنی کوه بخواهد ولایت ما را تحمّل کند، متلاشی می شود.
قرآن کریم، تنها شبیه و وسیله شناخت اهل بیت (ع)
می ماند معرفت خود این ذوات قدسی با مثل و شبیه وحیانی. کسی شبیه اینها نیست که ما اینها را با آن شبیه بشناسیم و بشناسانیم ! تنها شبیه این خاندان طیّب و طاهر،« قرآن کریم » است. هیچ کتابی شبیه اینها نیست و هیچ صحیفه ای همتای اینها نیست ! اگر کسی خواست این خاندان را بشناسد، فقط از راه قرآن می شناسد و لاغیر و وجود مبارک رسول گرامی (ص) فرمود: این دو وزنه وزین(قرآن و اهل بیت) همتای همند: لن یفتر قا (5). اگر در قرآن حقیقتی باشد که این خاندان (معاذ الله) به آن نرسیده باشد، فقد ا فترقا؛ چه اینکه اگر این خاندان معرفتی داشتند که در قرآن نهادینه نشده باشد، ا فترقا ! و التّالی باطل. بنابراین تنها معیار شناخت خاندان عصمت و طهارت و ولایت اهل بیت که کریمه اهل بیت از این دودمان است، این است که ما قرآن را بشناسیم.
مستحضرید؛ وقتی ذات اقدس له قرآن را از گزند سهو و آسیب ن سیان مصون می داند و مبرّای از بطلان پذیری و منزّه از نسخ شدن می داند؛ ولایت هم باید در این راستا توجیه شود. اولیای الهی معصومند، حجّت بالغه الهی اند، از گزند سهو و ن سیان مصونند؛ خیال کردند وقتی وجود مبارک نبوی این دو را ع دل هم دانست، یعنی در ظواهر سخنان اینها شما تامّل کنید و حجّت اند، چه اینکه در ظواهر قرآن هم باید تامّل کنید و حجّت اند.
تجلّی قرآن کریم از سوی خدای سبحان
بارها به عرضتان رسید: خدا قرآن را نازل کرد و ولایت را هم نازل کرد. امّا خدا قرآن را آنجوری که باران را نازل کرد، نازل کرد ! یک ینزّ ل الغ یث(6) هست، یک انزال باران و بارش باران و تگرگ و برف هست که این انزال است، فرود آوردن است به معنای انداختن. یک انزال قرآنی است که نّا انزلناه ف ی لیله القدر(7)، این فرود آوردن است به معنای آویختن و نه انداختن ! قرآن را مثل باران نینداخت، قرآن را مانند حبل متین آویخت؛ یک طرفش به دست اوست، یک طرفش به دست ما ! این وسط ها پر قرآن است. یک وقت است می فرماید: من باران را نازل کرده ام، یک وقت می فرماید: من قرآن را نازل کرده ام. پس اگر قرآن را مثل حبل انداخته بود؛ مشکل خود را حل نمی کرد، چه رسد به مشکل دست آویزان را !!
اینکه به ما دستور داد: و اعتص موا ب حبل الله(8)، این حبل متین است، این عروه وثقی است؛ برای اینکه به جای مستحکمی بسته است. این را بگیرید و محفوظ بمانید و نیفتید، این حداقل است. فرمود:بگیرید و بخوانید و بفهمید و باور کنید و متخلّق بشوید و عمل کنید و بالابیائید:ا قرا و ارق (9)؛ این حد میانی یا اعلی. بگیر تا نیفتی، این حداقل تمسّک به قرآن است ! بگیر و بالابیا، این حد میانی و حد اعلای تمسّک به قرآن است؛ ولایت در این مرحله است.
تمسّک به ولایت اهل بیت (ع)، عامل صعود انسان ها
زیارت کردن اهل بیت برای طلب مغفرت، اینها حد میانی یا حد نازل است. از علوم اینها استفاده کردن، حشر با اینها را خواستن، معرفت اینها را طلب کردن از سنخ ا قرا و ارق است؛ ا قراء الو لای ه و ارق، ا قراء الامام ه و ارق، ا قرا الع صم ه و ارق، ا قراالحجّه و ارق؛ این است. خیلی ها از همین راه به جائی رسیده اند. این همه علماء و بزرگان که به جائی رسیدند، از همین خاندان گرفتند؛ پس این راه باز است.
اگر احیاناً علمای قبلی نظیر شیخ مفید یا بزرگان دیگر (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) از اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان ( علمای ابرار ) یاد می کنند و یاد کرده اند، برای آن است که اینها که قریب العهد ب الاسلام بودند، به صدر اسلام نزدیک تر بودند؛ به زبان قرآنی سخن می گفتند. قرآن از انبیاء به عنوان «صالحین » یاد می کند. صالحینی که خدا درباره انبیاء یاد می کند غیر از صالحینی است که ما درباره افراد عادی مطرح می کنیم ! ( ابراری ) را که علمای سلف درباره اولیای الهی و اهل بیت (علیهم السّلام) یاد می کنند نظیر صالحینی است که ذات اقدس له درباره انبیاء یاد می کند ! بنابراین اینها همتای قرآنند، و قرآن لایات یه الباط ل م ن بین یدیه و لام ن خلف ه(10)، ولایت اینچنین است.