5 خرداد 1395, 21:51
حضرت امام علي النقي عليه السلام در سال 214 هجري قمري و ظاهرا در مدينه به دنيا آمدهاند. آن بزرگوار در سن شش سالگي و پس از شهادت پدرشان امام جواد (220 هجری) به امامت رسيدند و تا سال 254 ه – و به مدت 34 سال – عهدهدار اين منصب سترگ الهي بودند.
مادر ايشان بنابر روایات مشهور سمانه نام دارد. از امام، چهار پسر و يك دختر باقي ماندند: امام حسن عسكري، حسين، محمد و جعفر - معروف به كذاب – و عليه. فعلا به اين چند سطر درباره حيات شخصي ايشان بسنده ميكنم.
امام هادي در طول دوران امامتشان با 6 نفر از خلفای عباسي معاصر بودند: معتصم عباسي (م 227 ه) واثق (م 232 ه) متوكل (م 247 ه) منتصر (م 248 ه) مستعين (م 251 ه) معتز (م 255 ه) كه در اين ميان دوران متوكل عباسي هم به لحاظ طول زمان و هم به لحاظ ثبات حكومت عباسي داراي جايگاه خاصي است. ميدانيم كه متوكل دشمني خاصي با اهل بيت عليهم السلام داشته است و به ويژه نسبت به اميرالمومنين بيادبي ميكرده است. اساساً تبعيد امام هادي عليه السلام از مدينه به سامرا و تحت نظر قراردادن ايشان در آن جا از اقدامات متوكل براي كنترل حضرت قلمداد ميشود. شواهد بسياري بر اين امر مدعي است، از جمله تصريح سبط ابن جوزي بر اين مطلب. او از قول دانشمندان تاريخ نقل ميكند كه متوكل به يحيي بن هرثمة گفت: (اذهب الي المدينة و انظر في حاله و اشخصهالينا). تاريخ انتقال حضرت سال243 بوده است و همانگونه كه شيخ مفيد تصريح فرموده ده سال و چند ماه در اقامت جبري به سر ميبردند. (هر چند سبط ابن جوزي آن را 20 سال و 9 ماه ذكر كرده است.)
مكانت و منزلت معنوي حضرت در جامعه را ميتوان از داستاني كه جناب كليني در كافي شريف روايت كرده است فهميد. خلاصه آن چنين است كه: « متوكل در اثر يك بيماري در آستانه مرگ قرارگرفته بود. با توصيه پزشكي ايشان (امام هادي عليه السلام)، مشكل متوكل برطرف ميشود.» از اينجا معلوم ميشود كه منزلت ايشان حتي در بين نزديكان خليفه نيز روشن بوده است. دنباله قضيه هم جالب و در عين حال تلخ است: «بعد از چند روز، فردي نزد متوكل سعايت (و سخن چيني) امام را ميكند و مدعي ميشود كه حضرت اموال و اسلحه جمع كرده است. متوكل دستور بازرسي شبانه منزل امام را صادر ميكنند و اموال را توقيف كرده و ميبرند اما بعد معلوم ميشود كه اين اموال را مادر خليفه فرستاده بوده است و مشكل برطرف ميشود. هنگامي كه مامور بازرسي براي عذر خواهي خدمت امام میرسد ايشان اين آيه را خواندند. (سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون)
قضيه ديگري در اين زمينه وجود دارد كه نشاندهنده ارج مظلوميت آن حضرت است. مسعودي در مروج الذهب نقل ميكند كه درباره ديگري از امام نزد متوكل بدگوئي ميكنند. او جماعتي را مامور كرد امام را بازداشت كنند. آنان شبانه به منزل حضرت ريختند و امام را در حالي كه مشغول تلاوت قرآن بود دستگير كرده نزد خليفه آوردند. مجلس شراب بود و متوكل جام شرابي در دست داشت. حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و با كمال وقاحت به ايشان مشروب تعارف كرد. امام فرمود بخدا قسم هرگز با گوشت و خون من تاكنون مشروبي مخلوط نشده است. متوكل از امام در خواست خواندن شعر كرد اما امام با خواندن چند بيت شعر آموزنده درباره مرگ از فرصت استفاده كرده و مجلس معصيت را به مجلس تذكر تبديل نمودند. از آنجا كه ترجمه اشعار حضرت سبب طولاني شدن نوشتار ميشود از ذكر آن صرف نظر نموديم. در هر صورت بيترديد بخش زيادي از امامت حضرت هادي عليه السلام در شرايط نامناسبي سپري شده است و امام نميتوانستند آزادانه به فعاليتهاي علمي و تربيتي خود بپردازند.
با اينكه امام هادي عليه السلام در بخش مهمي از زندگاني خود از حضور در جمع شيعيان و ارادتمندان دور بودند اما با استفاده از دو راه ارتباط خويش را با آنها حفظ كردند: راه اول: از طريق وكلاي خود با شيعيان ارتباط داشتند: اساسا با گسترش تشيع از زمان امام صادق عليه السلام شبكه وكالت هم توسط ائمه اطهار مورد توجه قرار ميگيرد و شيعيان مناطق دوردست بهوسيله نوّاب و وكلا با ائمه ارتباط پيدا ميكردند.
امام هادي عليه السلام هم در همين راستا اين روش را ادامه دادند. ايوب بن نوح، جعفر بن سهيل صيقل، علي بن جعفر هماني، فارس بن حاتم قزويني، علي بن ريان بن صلت قمي، علي بن حسين بن عبد ربه، ابو علي بن راشد، علي بن مهزيار اهوازي ابراهيم بن مهزيار اهوازي، ابراهيم بن محمد بن همداني، محمد بن فرح، خيران احمد بن اسحاق قمي و از همه مهمتر عثمان بن سعيد عمري اسامي 14 وكيل امام است كه در اختيار داريم.
راه دوم: از راه مكاتبه و نامهنگاري با ارادتمندان: آنگونه كه مرحوم آيتا... ميانجي در كتاب ارزنده مكاتيب الائمة جستوجو كردهاند از آن حضرت 266 نامه در موضوعات مختلف به دست ما رسيده است.
علاوه بر نامههاي ياد شده احاديث منقول از آن امام همام بخش ديگري از ميراث حضرت را براي ما به يادگار گذاشتهاند كه يكي از مهمترين و معروفترين آنها زيارت جامعه كبيره است. جناب شيخ صدوق در كتاب من لايحضره الفقيه اين زيارت عالي قدر را از آن حضرت روايت كردهاند. زيارت جامعه يك دوره امامشناسي شيعي را به صورت روشن مطرح نموده است و اگرچه از نظر اعتبار سند محل بحث واقع شده لكن از جمله مواردي است كه در اثر قوت متن اعتبار و ارزش بالايي را در ميان بزرگان ما پيدا نموده است و آنها متن حديث را دليل بر صدور آن ميدانند. اميد است كه خوانندگان محترم توفيق قرائت و مطالعه اين زيارت شريف را كه در كتب مختلفي ذكر شده است از دست ندهند و از مضامين آن بيشترين بهره را ببرند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان