27 فروردین 1397, 12:21
فلسفه دین: علت نیاز به دین (6)
مقدمه: در شماره قبل به مبحث تعیین قلمروی رسالت و هدایت دین، ورود داشته و به تبیین قلمرو فقه پرداختیم.
اگر فقه عبارت باشد از احکامی که خداوند متعال در بعد فردی و جمعی حیات آدمی در عرصه اعمال و ترکها مقرر فرموده است، در این صورت فقه شامل تمامی دین نمی شود و دایره دین بسی وسیعتر از دایره فقه خواهد بود.
تفاوت کمال دین و کمال فقه: باید بین کمال دین و کمال فقه تفاوت قائل شد. زیرا کمال فقه عبارت است از بیان همه احکام مربوط به تکالیف و حقوق فردی و جمعی در عرصه اعمال و ترکها تا بدین وسیله شخصیت انسان در گذرگاه دنیا بسوی ابدیت حرکت نماید. بنابراین، معنای کمال فقه آن است که قوانین فقهی شامل همه شئون فعالیتها و خودداریهای که در به ثمر رساندن شخصیت انسان موثرند، باشد. اما کمال دین عبارت است از پاسخگو بودن دین به همه اموری که در ارتباطات چهارگانه در دو قلمرو (آنچنان که هست) و (آنچنان که باید باشد) وجود دارد. کمال آدمی در گرو به فعلیت رساندن همه استعدادهای انسانی است که در دو قلمرو فردی و اجتماعی در حد امکان برای به ثمر رساندن شخصیت خویش در حرکت به سوی ابدیت ضرورت دارد ؛ و البته واضح است که این امور، شامل عقاید و احکام و تکالیف و همه انواع حقوق الهی و مردمی و دریافت موقعیت در جهان است.
کمال دین در ارتباط انسان با خویشتن: دو رکن اساسی کمال دین در ارتباط مزبور عبارتند از : 1- لزوم شناسایی خویشتن؛ 2- لزوم خودسازی: درخصوص لزوم خودسازی به نمونه ای از آیات قرآنی اشاره نمودیم. اسلام معتقد است که در (ارتباط انسان با خویشتن) باید از هرگونه علم و معرفت که به وسیله تجارب عینی، تعقل، منابع اصلی دین و اکتشافات در گذرگاه زمان به دست میآید، بهره برداری شود و این باز بودن نظام معرفتی منافاتی با وجود اصول کلی حیات معقول بر مبنای اسلام ندارد. زیرا اسلام، بر نیازهای ثابت در پاسخگویی به هر دو قلمروی ثابت و متغیر استوار است.
معنای کمال دین و کمال فقه در ارتباط انسان با خویشن این است که اسلام، اصول اعتقادات و احکامی را درباره انسان در ارتباط با خویشتن مطرح نموده است که میتواند پاسخگوی همه نیازهای ثابت و متغیر او باشد. در شماره قبل به نمونهای از این اعتقادات اشاره کرده و در این شماره به نمونهای از احکام فوق اشارتی داریم:
ب) احکام در قلمرو خودسازی آن چنان که باید و شاید !
1- انسان تا آنجا که بتواند باید خود را بشناسد و در مسیر گردیدن برای اصلاح و پیشبرد شخصیت خود تلاش کند. بنابراین، قرارگرفتن در مسیر (از خود بیگانگی) ممنوع است. اگرچه دلالت واجب بر حرمت ترک آن، مورد بحث بعضی از صاحب نظران قرار گرفته است، ولی با توجه به مفسده قطعی ترک واجبات اصلی، ممنوعیت ترک آنها - خواه بر مبنای دلالت لفظی و خواه دلالت عقلی- مسلم است، با این حال، برای تاکید ممنوعیت، اثبات صریح آن را لازم دیدیم. 2- آماده کردن وسایل زیست آبرومندانه لازم است. تقصیر در تنظیم عوامل و وسایل زندگی آبرومندانه ممنوع است. 3- تغییر محیطی که مستلزم فساد اخلاقی و دینی است، لازم است. ادامه زندگی در چنین محیطی ممنوع است. 4- مراعات عزت و کرامت نفس، لازم است. تحمل پستی و اهانت و هر آنچه که مخل شرف است، ممنوع است. 5- تعلم (آموزش) هر آنچه که دانستن آن، برای حیات معقول ضرورت دارد به قدر توانایی لازم است. خودداری از تعلم آنچه که گفتیم ممنوع است. 6- خیرخواهی و اهتمام به مصالح و مفاسد اجتماعی در حد توانایی لازم است. بی تفاوتی و مسامحه درباره مصالح و مفاسد اجتماعی ممنوع است. 7- کوشش برای به فعلیت رساندن استعدادهای سازنده و اکتشاف آنچه که برای حیات فردی و اجتماعی ضروری است، لازم است. خودداری و مسامحه درباره به فعلیت رساندن استعدادهای مزبور در حد توانایی، ممنوع است. 8- مبارزه جدی با هر چیزی که عامل فساد نفس است، لازم است. رها ساختن نفس در برابر عوامل فساد نفس و بی تفاوتی درباره آنها ممنوع است. 9- کوشش برای تحصیل آزادی مسئولانه لازم است. رها ساختن نفس در برابر عواملی که امکان ارتباط آزاد مسئولانه با آنها در قلمرو ارزشها وجود دارد، ممنوع است. 10- برقرار ساختن ارتباط آزاد با امتیازات دنیا، به طوری که موجب مالکیت انسان بر آنها باشد لازم است. مملوکیت انسان برای امتیازات دنیا که موجب سقوط جبری او باشد، ممنوع است.
کمال دین در ارتباط انسان با خدا: کمال دین در ارتباط مزبور دو رکن دارد: رکن اول: اعتقادات در قلمرو ارتباط انسان با خدا 1- خداوند متعال موجودی است یگانه، هیچ مثل و شریکی برای او نیست. دانای مطلق، توانای مطلق، عادل مطلق و حکیم مطلق است. 2- خداوند متعال، خالق همه جهان هستی است و خلقت عالم هستی بر مبنای مشیت مطلقه و حکمت بالغه او است. 3- خداوند متعال، فوق همه چیز و محیط بر همه چیز و بی نیاز از همه چیز است. 4- خداوند متعال دارای تمام صفات کمالیه(جمالیه وجلالیه) است. مفاهیم صفات او اگر چه به طور اجمال برای انسانها قابل فهم است، ولی حقیقت و تمام ماهیت آنها برای بشر قابل درک نیست. 5- خداوند متعال، فوق زمان و دهر و هر گونه امتداد سیال و غیر سیال است. ازلی و ابدی و سرمدی است. 6- در میان موجودا ت عالم هستی، لطف و فیض خاصی بر انسانها دارد که او را در صورت فراگیری معرفت و تکاپوی خالصانه در عمل، تا ورود به شعاع جاذبیت کمال خود نایل میسازد. 7- خداوند متعال جلوه هایی از انوار خود را در دلهای کسانی که به تادب به آداب الله توفیق مییابند، میتاباند. 8- انسان موجودی است که بر مبنای حکمت عالیه و مشیت بالغه خداوندی آفریده شده است. 9- دوام وجود انسانی، مانند همه موجودات دیگر، مربوط به دوام فیض خداوندی است. 10- در تمامی اعمال اختیاری انسان اعم از گفتار و کردار و تفکرات و دیگر فعالیتهای درونی او قدرت، وسیله و قوانین حاکمه بر آنها، از خداست و عزم و تصمیم و انتخاب از خود انسان است، بدین جهت آدمی مسئول کارهای اختیاری خود است. 11- انسان دارای استعداد تقرب به خداوند است، این استعداد شریف ترین نیرویی است که در انسان در ارتباط با خدا، به سبب معرفت و تقوا به فعلیت میرسد. 12- کمیت و کیفیت تقرب انسان به خداوند، قابل توصیف و اندازه گیری نیست، زیرا برای این جریان نهایتی وجود ندارد. 13- محبت و رحمانیت خداوندی برای بندگانش از همه چیز وسیعتر است و قهر و غضب او مربوط به تبهکاری خود انسان گنهکار است، نه برای انتقام گیری به معنای معمول آن که از احساس نقص و نا گواری عارض شده بر انتقام گیرنده، ناشی میشود. 14- خود فراموشی و از خود بیگانگی انسان، معلول فراموش کردن خدا و آن نیز معلول خود محوری و خود کامگی آدمی است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان