نویسنده: آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی
بهراستی اگر ما ایده و اعتقاد یکی از مذاهب دیگر اسلامی را قبول نداریم، حق داریم آن را بهصورت مجعول و ساختگی و تحریف شده عنوان نماییم و بعد شروع به نسبتهای ناروا و اهانت (عجیبترین دروغ تاریخ) بنمائیم؟ بهراستی کدام موضوعی در معارف اسلامی مانند موضوع مهدویت مورد توافق امت اسلامی است؟ در کدام موضوعی چندین هزار حدیث وارد شده؟ عقل و منطق نیز آن را تأیید مینماید.
اگر هدف بعثت پیامبران الهی، برقراری عدل و قسط بوده و بگوئیم این هدف هنوز تحقق نیافته، آیا این جمله خلاف شرع است؟ آیا بشریت قرن 21 بیش از هر زمانی تشنه عدالت نیست؟ آیا اگر بگوئیم هدف پیامبران هنوز بهطور کامل پیاده نشده، کفر گفتهایم یا یک حقیقت است و باید آماده باشیم برای قیام دادگستر جهانی و عدل فراگیر؟ آیا این وعده الهی نیست؟ آیا انتظار آن بد است؟ آیا جامعه اسلامی نباید برای گسترش عدالت در جهان تلاش کند؟ آیا نباید امیدوار باشد؟ متأسفانه نویسنده در پایان نوشته خود یک جدول مقایسهای بین حضرت مهدی(عج) از دیدگاه تشیع و مهدی در نزد اهل سنت ترسیم کرده و 81 عنوان مقایسهای را ذکر نموده که آنچه را به شیعه نسبت داده، غالباً غیرواقعی، یا قابل بررسی و یا دارای توجیه منطقی و عقلایی و روائی است، لیکن نویسنده بنای صداقت و ارائه مطالب حقه را نداشته بلکه بنای تخریب و توهین و نسبتهای غیر واقعی داشته.
آیا در نزد شیعه تردیدی هست که آن امام بزرگوار عدل را در جهان برقرار میکند؟ این شاه بیت و بیت الغزل عشق و ایمان به مهدی موعود(عج) است. متأسفانه نویسنده این حقیقت ارزشمند و نورانی و قطعی را نیز نخواسته به شیعه نسبت دهد، بلکه در بند 3 جدول آنچه را به شیعه نسبت داده، بر اساس یک روایت ضعیف و یا قابل توجیه و تفسیر است؛ ولی در برابر از دیدگاه اهل سنت گفته که: عدل را برپا میکند. براستی این همه بیانصافی چرا؟! مگر موضوع عدالت از دیدگاه مکتب اهلالبیت(ع) یک امر قطعی نمیباشد؟! یا در بند 5 نوشته شیعه میگوید ولادتش غیرطبیعی است، اما اهل سنت میگویند ولادتش طبیعی است. منظورش از این نوع مقایسهها چیست؟ کی شیعه گفته ولادتش غیرطبیعی است؟ تازه اگر باشد، چه اشکالی دارد؟ مانند عیسی(ع) و موسی(ع) و یحیی(ع) و یا اینکه آثار زایمان مادر بزرگوارش چندان مکشوف نبود و زایمان به دور از چشم نامحرمان انجام پذیرفت. آیا این اشکالی دارد یا حکیمانهترین اقدام در آن شرائط و با آن همه محدودیت است.
در بند 4 نوشته: «شیعه میگوید اعراب را میکشد، اهل سنت میگویند زمین را پر از عدل میکند.»در بند یک نوشته: «از نظر شیعه اسم مبارک آن حضرت محمدبن الحسن است و نزد اهل سنت محمدبن عبدالله.» اولاً این خود جواب اوست که میگوید در اسم آن حضرت نزد شیعه اختلاف هست. ثانیاً اگر در روایات از پیامبر(ص) آمده که اسم او شبیه اسم من است، دلیل نمیشود که اسم شریف پدر آن بزرگوار عبدالله باشد.
ثالثاً ممکن است عنوان عبدالله اگر در روایاتی آمده باشد، به اعتبار وصفی باشد چون امام حسن عسکری(ع) عبدالله واقعیاند. رابعاً این نسبت به اهل سنت صرف ادعاست و نزد کسانی که از اهل سنت معتقد به ولادت آن حضرت هستند نیز بیمبناست.
در سال ولادت آن حضرت نیز تقریبا اختلافی نیست و سالهای 56 و 57 و 58 صحیح نمیباشد. در اصل ولادت آن حضرت نیز از نظر شیعه تردیدی نیست. و بسیاری از صحابه امام عسکری (ع) آن حضرت را زیارت نمودهاند و مژده آن را شنیدهاند و حدود 69 سال تا سال 399 هجری قمری نیز نواب اربعه با آن حضرت مستقیماً ارتباط داشته و احادیث و پاسخ سئوالات را آوردهاند.
یکی از کسانی که آن حضرت را زیارت کرده و یا مژده ولادت آن حضرت را شنیده، احمدبن اسحاق قمی(ره) از صحابه معروف امام جواد و امامهادی و امام عسکری (علیهمالسلام) و خواص اصحاب امام عسکری(ع) است که قبر مطهرش در سر پل ذهاب است که در قدیم بهنام حلوان معروف بود. به جلد اول کتاب «تنقیحالمقال» در معرفی نامبرده مراجعه نمائید. مرقدش مزار ارباب دل و اهل معرفت است. ایشان در برگشت از سفر حج، آنجا رحلت فرموده و بنده خود مکرر به زیارت آن بزرگوار شرفیاب شده و شیخ قمیین و وافد و نماینده ایشان در ملاقات امام حسن عسکری(ع) با احمدبن اسحق قمی(ره) فرمودند: «با ائمه(ع) بوده.»
«و لدلنا مولود فلیکن عندک مستورا و عن جمیع الناس مکتوما فانالم نظهر علیه الا الاقرب لقرابته و الوالی لولایته اجبنا اعلامک لیسرک الله به مثل ما سر نابه والسلام»
برای ما فرزندی متولد شده در نزد تو مخفی باشد و از تمامی مردم موضوع پوشیده باشد. ما جز نزدیکان و اولیای خود را بر آن آگاه نساختیم. دوست میداشتیم تو در جریان باشی تا خداوند تو را به واسطه آن خشنود فرماید. همانطور که ما را خشنود و مسرور فرمود. والسلام.
توقیعات فراوانی از آن بزرگوار رسیده که در پاسخ نامههای مردم و سؤالات آنها اصرار یافته و در کتاب شریف «معجم» جلد 7 نقل شده و علاقهمندان میتوانند مراجعه نمایند.
نواب اربعه(ع) نیز خود وسیله ارتباط بودند و شخصیت ایشان غنی از تعریف و تمجید است؛ یعنی عثمان بن سعید عمری و فرزندش ابوجعفر، محمدبن عثمان بن سعید (متوفای سنه 305 هجری قمری که حدود 50 سال نیابت داشتند) و ابوالقاسم حسین بنروح و ابیالحسین علی بنمحمد السمری که در 15 شعبان سال 329 هجری قمری وفات یافتهاند. (بحارالانوار، جلد 51، صفحه 341 تا 360 )
در بند 3 که نوشته: «فلان و فلان را خواهد کشت»، اولاً این روایت را مفضل بن عمر نقل کرده و خوب بود به صفحات 1 و 2 و 3 پاورقی جلد 53 بحار درباره رجال حدیث نیز مراجعه میکرد که این حدیث از آنجا نقل شده و اصلاً شیوه نقل مرحوم مجلسی را نیز دقت مینمود. نه اینکه به صرف نقل یک مطلبی در کتابی با شرایط فنی غیرقابل استناد، آن را بهعنوان یکی از خصوصیات آن حضرت از نظر شیعه نقل مینمود. و ویژگی قطعی آن حضرت که بر پایی عدالت در جهان است و دهها روایت معتبر و قابل استناد در این باره آمده را به اهل سنت نسبت میداد. و اصل لقب آن حضرت «العدلالمنتظر» است. این موضوع را از دیدگاه مکتب اهل البیت(ع) نادیده میگرفت یا نسبت ناروا میداد؟! الحق این نوع ادبیات جز نوعی گزینش برای اتهام زدن، ملکوک جلوه دادن، خروج از عدالت، تبلیغ منفی، جوسازی و افترا چه چیز میتواند باشد.
یادآور میشود موضوع امام مهدی(عج) و نسل آن بزرگوار و غیبت و ولادت و فرزند امام عسکری(ع) بودن و غیبت طولانی داشتن و شباهت به پیامبران الهی داشتن و قیام برای عدل و قسط نمودن و ظهور در آخر الزمان و دهها مسأله دیگر، جزء مسلمات معارف اسلامی و قرآنی و حدیثی و حتی وعده پیامبران سلف(ع) است و این کمال دین و اسلام و امید به آینده و آیندهنگری و نشان دهنده بالندگی و عظمت اسلام و برنامه اسلام برای آینده بشریت و اینکه سرانجام عدالت پیروز خواهد شد. آری،
شبپره گر وصف آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون، إن فی هذا لبلاغا لقومٍ عابدین ( سوره انبیاء، 105 و 106)
در اینجا چند سئوال هست: آیا یک جمله از یک حدیث را گرفتن و آن را مبنا قرار دادن و قضاوت کردن صحیح است؟ آیا نباید مبانی و اصول و امهات مسائل هر دین و مذهبی را از بزرگان آن مکتب اخذ نمود؟آیا تحریف در نقل و تحریف در معنا و تقطیع روایات و تفسیر غلط و عدم تفکیک صحیح از افتراء و جعل گناه کبیره نیست؟آیا تفرقه و ایجاد شقاق و نفاق کفر نیست؟ آیا تقریب و وحدت مذاهب اسلامی لازم است یا تفرقه افکنی و ایجاد شقاق و نفاق؟آیا دشمن اصلی مسلمانان صهیونیستها و آمریکا و حکومتهای جبار و دیکتاتور و وابسته هستند یا عاشقان امام زمان (عج)؟آیا در کافی شریف و بحار مرحوم مجلسی صدها آیه قرآن و روایت درباره امام عصر(عج) نیامده؟
آیا با یک جمله از یک حدیث میتوان به جنگ این همه ادله رفت؟ و این حقیقت با عظمت و افتخارآمیز را زیر سئوال برد؟آیا آقایان با طرح بعضی از مسائل به شیوه تحریکآمیز و تفرقه افکنانه و بر خلاف اصول و مبانی فقهی و حدیثی و تاریخی، چه اهدافی را دنبال میکنند؟
آیا جز در صدد تخریب مبانی عمیق دوستداران اهلالبیت(ع) و معرفی اسلام بدلی بهجای اسلام حقیقی، هدف دیگری را دنبال میکنند؟
آیا فوکویاما در سال 1984 میلادی در تل آویو نگفت: «شیعه با دو بال سرخ و سبز حرکت میکند و زنده است.»؟ بال سرخ کربلا و عاشورا و امام حسین(ع) است و بال سبز امام زمان (عج) و انتظار فرج و مرجعیت و تداوم اجتهاد. اینگونه نوشتههای منحرف و با حمایت و بودجه دولتهای وابسته میخواهند چه بگویند و چه حقیقتی را برای امت اسلامی روشن کنند؟
براستی دولت عربستان و یا وهابیون چه اهدافی را دنبال و چه چیزی را میخواهند بهدست آورند؟ متاسفانه این بدعتی است که از روز اول رحلت پیامبر اکرم(ص) گذاشته شده و برای اهداف سیاسی و تصاحب قدرت و بستن درب خانه اهل البیت(ع) از تمامی اهرمها استفاده شده و میشود و مثلا اینکه هدف وسیله را توجیه میکند و القائات تبری المبادی، سیاست بنی امیه است که اعمال میشود.
امید آنکه همه ما از خواب غفلت و جهالت و تعصبهای جاهلی بیدار شده، به فکر عزت و سربلندی مسلمانان و نجات کشورهای اسلام از فقر و فساد و وابستگی باشیم و زمینهساز آرمانهای مقدس آن بزرگوار را در عالم فراهم کنیم و از لجاجت و دشمنی با یکدیگر پرهیز کنیم و اگر سخنی هم داریم، عالمانه و عادلانه و منصفانه باشد. بهراستی علمای اهل سنت چگونه اجازه میدهند اشخاص به هر دلیل یا از روی جهل یا غرض یا وابستگی و مانند آن، چنین نسبتهای ناروایی را به یک پنجم جمعیت مسلمان عالم بدهند و با بودجه بیت المال آن را تکثیر و در بین مسلمانان برای تفرقه افکنی و هتک حرمت منتشر نمایند؟
در بند 6 نوشته: «مساجد را ویران میکند!» اگر چند مسجد ویران شود، مشکلی دارد؟ اما درباره مسجد کوفه شیعه چه میگوید؟ آنقدر توسعه خواهد یافت که هزار باب خواهد داشت. مگر موضوع توسعه و فراگیری اسلام در جهان نمیباشد؟ مگر در همه جا اقامه نماز جمعه و جماعت نخواهد شد؟ آیا این به معنای ویرانی مساجد است یا آبادانی و عمران و توسعه مساجد و جمعه و جماعت که نمونه آن را پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به تبع آن در دیگر کشورها مشاهده میکنیم. در زمان آن حضرت در سراسر عالم چنین خواهد شد. چرا، اگر مسجد ضرار باشد، قطعا ویران خواهد شد یا زخرفه مساجد را تخریب خواهد نمود. آیا بناست یا مغالطه و سفسطه همه حقایق اسلامی را زیر سئوال ببریم و به باد سخریه بگیریم؟ آیا در قرآن کریم سخن از مسجد قبا و مسجد ضرار و تعمیر مساجد و تخریب مساجد نیست؟
این ظلم بزرگی است که ما بهخاطر اهداف و اغراض سیاسی و گرایشهای وهابی خود، معارف اسلامی را زیر سئوال ببریم و با جعل و تحریف مذهب تشیع را بهصورتی که خودمان میخواهیم، نشان بدهیم. در صفحه 34 نوشته: «شیعیان دوازده امامی در مورد مهدی اختلاف زیادی دارند. نخست در مورد اسمش اختلاف دارند و از ابوعبدالله جعفر صادق روایت کردهاند که گفت صاحب این امر مردی است که جز کافران اسم او را نمیدانند. (نمیداند)»
اولا ترجمه روایت شریف را کاملا غلط ذکر کرده و معنای حدیث شریف شدت پرهیز از ذکر نام آن حضرت است. و نمیدانند (نمیداند) غلط است، «نمیبرند» صحیح است: «لایسمیه باسمه» و بعد تاکید بوده بر اینکه گفته شود: «الحجه من آل محمد (ص)» آیا اگر در شرایطی از ذکر نام آن حضرت منع شده و تاکید شده پرهیز شود، این بدان معناست که کسی اسم آن حضرت را نمیداند و یا نباید ببرد؟ ما در روایت فراوانی که از باب مکاتبه است مخصوصا با لقب و کنیه روایات آمده و این عین صواب بوده.براستی الان در کشورهای عربی چقدر میتوان از امام راحل (قدس سره الشریف) تجلیل و تعظیم و تکریم کرد؟ آیا با پیروزی انقلاب اسلامی در عربستان کتابی بهنام «و جاء دور المجوس» چاپ نکردند؟ و آیا در نشریات و فتاوی بدترین توهینها را به شیعیان روا نداشتهاند. و آیا چه کسی پاسخ این همه خون مظلومانه شیعیان و مسلمانان پاکستان، افغانستان، لبنان، عراق، غزه و فلسطین خواهد داد؟
بدیهی است که اسم شریف امام عصر (ارواحنا فداه) همنام جد بزرگوارش حضرت خاتم الانبیا(ص) و «مهدی» نیز لقب آن بزرگوار است. و حجت خدا بر خلق و صاحب عصر و زمان و خاتم اوصیا و امام دوازدهم و غوث و غیاث و قائم آل محمد(ص) همه و دهها و صدها لقب دیگر از القاب شریف آن بزرگوار است. به کتاب «معجم احادیث الامام المهدی (عج)» جلد 6، صفحه 25 و بیان نورانی امام حسن عسکری(ع) در این باره مراجعه شود.
این نویسنده به حدیث 5 این باب استناد کرده و اشتباه نیز معنا کرده. اگر به حدیث دوم این باب توجه میکرد، شاید نیازی به این همه تکلف و نسبتهای ناروا نداشت. در حدیث دوم میفرماید:
«ان دللتهم علی الاسم اذاعوه و ان عرفوا المکان، دلّوا علیه»
اگر آنها را بر اسم راهنمایی کنم و یا کنید، افشا خواهند کرد و اگر مکان آن حضرت را بشناسند، آن را نشان خواهند داد.
آیا بهتر از این راهی برای صیانت از آن بزرگوار سراغ دارید؟ آیا عنایات خداوند و تار عنکبوت در غار ثور مانع از دسترسی کفار بر رسول اکرم (ص) نشد؟ آیا امیرالمومنین(ع) در لیله المبیت حافظ جان رسول الله (ص) نشد؟ مگر قرآن کریم در برابر دشمنان و معاندان نهی از اذاعه نفرموده: «و اذا جائهم امر من الامن او الخوف اذا اعوابه. ضمناً اکثر بندهایی که ذکر کرده با همین شیوهها یا دروغ محض است و نسبت ناروا و او یا ترجمه غلط کرده و یا قابل توجیه و تفسیر منطقی مانند 6 و 7و 10 و 11 و 13 و 14 و 20 و 21 و 22 و 23 و 26 و 24 و 25 و 30 و 32 و 34 و 35 و 44 و 46 و 68 و 70 البته سایر موارد خود نیاز به بحث دیگری دارد. متاسفانه اهداف نویسنده جز تفتین، افتراء، توهین به مقدسات اسلامی و مچ گیری و بد جلوه دادن اصول مسلم اسلام و آرمانهای متعالی آن نمیباشد. در اینجا حدیثی را درباره آن حضرت نقل نموده و علاقمندان را به کتاب شریف معجم احادیث الامام المهدی (عج) تالیف موسسه معارف اسلامی قم در 8 جلد ارجاع میدهم. حدیث در جلد یک، صفحه 158 به شماره 23 روایت شده. «المهدی حق هو؟ قال حق، قال قلت ممن هو؟ قال من قریش قلت من ای قریش؟ قال من بنیهاشم قلت من ای بنیهاشم.؟ قال من بنی عبدالمطلب قلت من ای عبدالمطلب قال من ولد فاطمه، این روایت به اسناد متعدد از پیامبر اکرم(ص) نقل شده و در برخی نیز در ادامه درباره فرزندان فاطمه(س) نیز آمده «من ولدالحسین.»
در پایان بر این مطلب تاکید نموده که اعتقاد به وجود امام حی حاضر، ناظر که به امر الهی در پس پرده غیب قرار دارد و در حقیقت او حاضر است و ما غائب هستیم و شاهد بر اعمال و ناظر بر رفتار ماست و اعمال بندگان نیز بر او عرضه میشود.
وقل اعملواْ فسیرى اللّه عملکم ورسوله والمؤمنون وستردون إلى عالم الغیب والشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون (سوره توبه/ 105)
نشاندهنده کمال این دین و بلوغ اسلام و پیشبینی آینده و زندهبودن و پویایی و پاسخگویی و امیدبخش بودن و نجاتبخش و عدالت گستر و برآورده تمامی اهداف و آرمانهای بزرگ انبیا(ع) و برقرارکننده حکومت عدل جهانی و ریشهکنکننده ظلم و جور و تجاوز و احیاگر اسلام محمدی (ص) و برافرازنده پرچم توحید در جهان و برقرار کننده امنیت و عدالت و آزادی و آزادگی و کرامت انسانی و کرائم اخلاقی یکی از افتخارات اسلام و تشیع است. و نه تنها با اسلام و قرآن منافات ندارد، بلکه در راستای اهداف بلند قرآنی است که خود آرامش بخش جانها و نوید بخش مستضعفان و انتقام گیرنده از کافران و جنایتکاران بوده و خود یکی از بزرگترین سرمایههای نجات بخش جوامع بشری است. و اگر این مفاهیم بزرگ و متعالی نباشد، تمامی امیدها به یأس تبدیل میشود و روح یأس همه را از پا در میآورد و جنایتکاران بیشتر امید خواهند داشت و بیشتر جنایت میکنند و امید به صلاح و اصلاح و عدالت و کرامت از همگان رخت بر میبندد. و شهوت پرستان و طاغوتها غالب و چیره میشوند و روزنههای امید همه به یأس تبدیل میشود.انتظار امام عدل(ع) یعنی انتظار حاکمیت و گسترش و فراگیری عدالت و توحید و معرفت در جهان و چه روزنه امیدی از این بالاتر و مقدستر که چراغ امید مستضعفان باشد.
و ور دل امیدواران و زندهدلان. بهراستی آیا بشریت به عدالت جهانی، صلح جهانی، امنیت جهانی، ارتقای بنیادهای اخلاقی و معنوی، کرامت و فضیلت، برادری و برابری و دهها صفت ارزشمند دیگر نیاز ندارد؟ و اگر مکتبها این همه اصول روشن را در سایه انتظار و حکومت عدل جهانی امام عصر(عج) نوید بدهد، آیا باید آن مکتب را مورد حمله قرار داد و یا خود را اصلاح کرد.
آینه اگر عیب تو بنمود فاش
خود شکن، آئینه شکستن خطاست
آئینه تقصیری ندارد. این مرأت عنایت خداست. این ولایت الهی است نه طاغوتی و این چراغ آسمانی است، نه طلسم شیطانی. باید تعصبها را کنار گذاشت و از خواب غفلت و جهالت بیدار شد و برای تحقق وعدههای الهی تلاش کرد. و چنانچه دلسوختگانی در این راه گام بر میدارند آنها را تشویق و حمایت کرد نه تخریب و تهمت زد. البته سخن در این وادی فراوان است که باید در فرصت دیگری یادآور شد. و این دعا را با هم بخوانیم و برای تحقق آن از خداوند متعال کمک بخواهیم که: اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک. والحمدلله رب العالمین