كلمات كليدي : كليساي يعقوبي، مونوفيزيت، انطاكيه، پاتريارك، يعقوب البردعي، باراديوس، ائوتوخس، شوراي كالسدون، مسيحيان توماسي، برزخ، روزه، ايگناتيوس
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
مسیحیان تثلیثگرا، به خاطر اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی همواره با مسألهای الهیاتی روبرو بودهاند؛ اینکه اگر حضرت عیسی، خداست پس جنبه انسانی او را باید چگونه در نظر گرفت؟ و اگر انسان است، چگونه جنبه الهی وی را باید با انسانبودن او جمع کرد.؟
این پرسش تا قرنها کشمکش و درگیری میان مسیحیان را به دنبال داشت و الهیدانان و عالمان مسیحی، دیدگاههای متفاوتی را در این زمینه داشتند. برخی اظهار داشتند که حضرت عیسی دارای دو جنبه کاملا متفاوت و متمایز است که هیچ ارتباطی میان این دو سرشت وجود ندارد.
برخی دیگر (و از جمله مسیحیان یعقوبی)بر این باور بودند که این دو سرشت با هم آمیخته شدهاند و یک طبیعت را تشکیل دادهاند.
این دو دیدگاه، از سوی برخی از عالمان مسیحی مردود خوانده شد. البته بحثهای الهیاتی فراوانی در مورد این مسأله در گرفت اما در نهایت و پس از درگیریهای فراوان، دیدگاه سوم به کرسی نشانده شد و اعلام گردید که مسیح، دارای الوهیت و انسانیت کامل است و این دو سرشت با یکدیگر متحد شدهاند و البته در عین حال، از یکدیگر متمایز هستند.[1]
اگرچه امروزه از کلیسای یعقوبی، چندان نام و نشانی باقی نمانده است اما از لحاظ تاریخی، این کلیسا دارای جایگاه مهمی بوده است. در این نوشتار به بررسی تاریخ شکل گیری و عقاید و آرای یعقوبیها خواهیم پرداخت.
پیشینه کلیسای انطاکیه
ائوسبیوس[2] (مورخ شهیر کلیسا در قرن چهارم) میگوید که کلیسای انطاکیه (واقع در سوریه) را پولس بنیان نهاده است. بنابر نقل وی، پولس پس از تأسیس این کلیسا، خود به عنوان اسقف در انطاکیه مشغول فعالیت گردید و از سال 33 میلادی به مدت هفت سال، رهبری و زعامت این کلیسا را بر عهده داشت.
در سال 40 میلادی و زمانی که پولس عازم رم گردید، شخصی به نام "إیودیوس" را به جانشینی خود برگزید و خود به رم مهاجرت کرده و رهبری کلیسای رم را در دست گرفت.[3]
این کلیسا به زودی، به عنوان پایگاهی مهم برای مسیحیان در آمد چرا که با سقوط اورشلیم در سال 70 میلادی توسط امپراطوری روم، بسیاری از مسیحیان این منطقه به کلیسای انطاکیه روی آوردند.
البته این شهر، نیز پایگاه مطمئنی برای مسیحیان نبود و به زودی امپراتوری بیزانس به آزار و اذیت مسیحیان این منطقه روی آورد و در نتیجه بسیاری از پاتریارکها و نیز مسیحیان عادی، توسط امپراتورها کشته شدند.[4]
پیدایش دیدگاه "مونوفیزیتی"، بستری برای شکل گیری کلیسای یعقوبی
در قرن پنجم میلادی، راهبی به نام "ائوتوخس" در مقابل دیدگاه "نستوریوس" که معتقد به "دو طبیعتی" بود ایستاده و اظهار داشت، مسیح دارای یک طبیعت است.
به زودی کلیسا او را بدعتگذار معرفی کرد و متعاقب آن در سال 448 میلادی، ائوتوخس توسط اسقف وقت قسطنطنیه محاکمه گردید.
چندی بعد، "دیوسکوروس" که اسقف اسکندریه بود به طرفداری از ائوتوخس پرداخت و از امپراتور درخواست کرد تا شورایی را برگزارکند. این شورا که در سال 449 در افسس برگزار گردید و با حمایتهای امپراتور، تحت نظر دیوسکوروس اداره میشد، نظر ائوتوخس را بر کرسی نشاند. به دنبال این رأی شورا، تمام اسقفان برجسته انطاکیه از مقام خود خلع شدند.
این وضع، دوام چندانی نیاورد چرا که با مرگ امپراتور و به مسند نشستن امپراتور جدید، شورای کالسدون در سال 451 تشکیل گردید و رأی به محکومیت دیدگاه ائوتوخس داد.[5]
البته اعتبار تصمیمات این شورا همواره در هالهای از ابهام قرار داشته و دارد زیرا در مورد چگونگی برگزاری این شورا حرف و حدیثهای فراوانی بوده است.
به عنوان مثال از قول اسقف افسس چنین نقل شده که در این شورا، تمامی حاضران را مجبور به پذیرش و امضای متن مورد نظر کردند و حتی پیش از امضاء، به هیچ کس اجازه خروج از شورا داده نمیشد.
برخی نیز اظهار داشتهاند که از تمامی حاضران در این جلسه، در برگههای سفید، امضا گرفته شد و مصوبات مورد نظر جناح قدرت، در این کاغذها درج گردید. البته ممکن است این نقل قول، اغراقآمیز بوده و قابل اثبات نباشد اما نقل قولهای تاریخی همانند آنچه از اسقف افسس نقل شده است، به روشنی از اجبار حضار بر پذیرش متن مورد نظر جناح حاکم، پرده بر میدارد.[6]
به هر حال چندی پس از این مجمع (که البته مورد اتفاق نظر مسیحیان قرار نگرفت)، در سال 468 میلادی در زمان امپراتور باسیلیکوس، شورایی متشکل از 500 اسقف در قسطنطنیه برگزار گردید که در آن، مصوبات شورای کالسدون مردود شناخته شده و دیدگاه مونوفیزیتی (تک طبیعتی) تأیید گردید.[7]
ظهور یعقوب البردعی (500 – 577 .م)
در قرن ششم میلادی، راهبی به نام "یعقوب بارادیوس"[8] (در عربی: یعقوب البردعی) ظهور کرد که ضمن پذیرش دیدگاه مونوفیزیتی، به ترویج و توسعه این نظریه در میان مسیحیان شرقی همت گماشت و موفقیت زیادی نیز کسب نمود.
به زودی وی توانست، گروه زیادی را گرد خود آورد و به دنبال آن، کلیسای یعقوبی را بنیان نهاد.
البته "یعقوبی" توسط پیروان این کلیسا به کار برده نشد بلکه عنوانی بود که از سوی ارتدوکس رومی برای پیروان این کلیسا پذیرفته شد تا بدین وسیله، آنها را از کلیسای ارتدوکس شرقی سوریه (که آنها هم "غیر کالسدونی"[9] بودند)متمایز گرداند.[10]
مختصری از زندگی یعقوب
یعقوب که از پدری روحانی، زاییده شده بود در دو سالگی به دیر رهبانی سپرده شد تا تحت تعالیم مذهبی رشد کند. او به شدت به مراقبه و تهذیب نفس پرداخت و پس از مرگ والدینش تمام میراثش را به فقرا بخشید و بندگان پدرش را نیز آزاد کرد.
به زودی آوازهی وی فراگیر شد و شهرت وی "تئودورا"[11]امپراتور وقت را تحت تأثیر قرار داد. "تئودورا" بسیار مایل بود که او را از نزدیک ببیند و به همین دلیل او را به قسطنطنیه فرا خواند و او را مورد تکریم قرار داد.[12]
از همین رو او در سال 527 میلادی به دادگاه بیزانسی در قسطنطیه فرستاده شد و تا سال 543 میلادی تحت امپراتوری "تئودورا" مشغول فعالیت بود.[13]
یعقوب در سال 543 میلادی توسط پاتریارک اسکندریه "تئودوسیوس" به عنوان اسقف ادسا[14] برگزیده شد.[15]
وی مدتها به صورت مخفیانه به مسافرت پرداخت و برای توسعه دیدگاههای مونوفیزیتی بسیار تلاش کرد. مسافرتهای او که با لباس مبدل و در هیئت فقیران انجام میشد سبب گردید که به وی لقب بارادیوس[16] بدهند.
به هر حال او با غیرت و تعصب خاص خویش و فعالیتهای بیوقفهاش توانست دیدگاه مونوفیزیتیها را که در سراشیبی سقوط و در حال انهدام بود، جانی دوباره بخشیده و آن را احیا کند.[17]
کلیسای یعقوبی، از ابتدا تا به امروز
این کلیسا مدتی کوتاه پس از تأسیس، مورد آزار و اذیت امپراتوری بیزانسی قرار گرفت چرا که بیزانسیها تنها کلیسای ارتدوکس رومی، را به رسمیت میشناختند و از این رو دیگر کلیساهای ارتدوکس و از جمله یعقوبیها به شدت، مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.[18]
در سال 636 میلادی، مسلمانان عرب اقدام به تصرف سوریه کردند؛ واقعهای که برای مسیحیان بسیار خوشایند بود چرا که آنان را از زیر یوغ ستم امپراتوری بیزانس میرهانید. از این رو آنها از همکاری با مسلمانان دریغ نکردند و مقدم آنان را به عنوان پیامآوران آزادی، گرامی داشتند.[19]
با فتح سوریه توسط مسلمانان، تمام مسیحیان آزادی یافتند زیرا تمام فرقههای مسیحی از نگاه مسلمانان، اهل کتاب شمرده میشدند و بنابر این تحت حمایت مسلمانان قرار گرفتند.[20]
به طور کلی، دوره سیطره مسلمانان بر سوریه برای کلیسای سریانی پر برکت و سرشار از صلح و سلامتی بود و مسیحیان این سامان، در سایه حکومت اسلامی توانستند اسقف نشینهای خود را توسعه دهند. در همین زمان بود که پاتریارک دیونیسوس، 99 نفر را دستگذاری و تقدیس کرده و به مقام اسقفی منصوب کرد. در این دوره دیرها آباد گردید و تعداد آنها به صدها دیر رسید و کلیساها در سراسر حکومت اسلامی گسترده شد و چنانکه گوستاو لوبون به درستی میگوید: تاریخ قومی را مهربانتر از عربها به یاد ندارد.[21]
یعقوبیها در دوره عباسیان حتی این بخت را هم یافتند که در دادگاه بغداد، پستهای کلیدی و مهمی را به دست آورند.[22]
بر اساس گزارشهای تاریخی، آنها در قرن دوازدهم میلادی دارای دو میلیون پیرو، 20 متروپولیتن و 103 اسقف در سوریه، بین النهرین و قبرس بودهاند.
افول کلیسای یعقوبی
مسائل داخلی و تفرقه در این کلیسا بین سالهای 1364 تا 1394 میلادی، پایههای این کلیسا را سست کرد.[23] هجوم اقوام مغول نیز ضربه مهلک دیگری را بر آنان وارد ساخت و به زودی تعداد پیروان این کلیسا به شدت کاهش یافت.[24]
به تدریج و در طی چند قرن، این کلیسا اهمیت خود را از دست داد تا جایی که در قرن هفدهم، تعداد اسقف نشینهای آنها به 20 اسقف نشین تقلیل یافته بود.[25]
گرایش مسیحیان توماسی هند به کلیسای یعقوبی
مسیحیان توماسی[26] در هندوستان، که خود را منتسب به توماس مقدس[27] میدانند ابتدا در نتیجه تبلیغات نسطوریها به این کلیسا پیوستند. سپس در سال 1599.م و در اثر نفوذ پرتغالیها، مرجعیت کلیسای رم را پذیرفته و به کاتولیکها پیوستند. تقریبا 60 سال بعد، با از بین رفتن نفوذ پرتغالیها در این منطقه، اکثر پیروان این کلیسا به کلیسای یعقوبی سوریه پیوستند.[28]
کلیسای یعقوبی در عصر حاضر
امروزه کلیسای یعقوبی، اهمیت و جایگاه خود را تا حدود زیادی از دست داده است. بر اساس آمارها، تعداد آنها در خاورمیانه در حدود 200 هزار، در اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی در حدود 100 هزار و در جنوب هند بیش از یک میلیون نفر است.[29]
مقر آنان پس از قرنها جابجایی و آوارگی اکنون در دمشق مستقر است که تنها دارای 23 اسقفنشین است. آنها در آمریکا یک اسقفنشین و در اروپا نیز یک اسقفنشین دارند.[30]
ویژگیهای اعتقادی
این کلیسا که یک کلیسای ارتدوکس به شمار میآید در اصول عقاید تا حدود زیادی به کلیسای ارتدوکس شرقی، نزدیک است. مهمترین تفاوت عقیدتی و وجه تمایز این کلیسا از کلیسای ارتدوکس شرقی، اعتقاد آنها به اصول اعتقادی مونوفیزیت است.
شایان ذکر است که یعقوبیها به برزخ معتقد نیستند. آنها برای مردگان نماز میگذارند و بر این اعتقادند که فرشتگان، ارواح پاک را به بهشت هدایت میکنند. آنها در مورد ارواح ناپاک بر این باورند که این ارواح تا روز جزا تحت سیطره شیاطین قرار دارند.[31]
عبادت
در این کلیسا در طول روز، چند نوبت نماز برگزار میشود. زبان عبادی در این کلیسا معمولا عربی است، هرچند در برخی از کلیساها همچنان از زبان سریانی استفاده میشود.[32]
از دیگر ویژگیهای این کلیسا، اهتمام آنان به روزه است. یعقوبیها به طور کلی، روزهای چهارشنبه و جمعه را روزه میگیرند.
افزون بر این، پنج نوبت روزه دیگر نیز در این کلیسا تعریف شده است که عبارتند از:
1.روزه بزرگ: این روزه 49 روز به طول میانجامد که به عید رستاخیز مسیح ختم میگردد.
2.روزه کوچک: که پیش از تولد مسیح انجام میگیرد و مدت آن چهل روز است.
3.روزه نینوی: که سه روز است و سه هفته پیش از ایام روزه بزرگ انجام میشود.
4.روزه رسولان: که زمان آن، پنجاه روز پس از جشن پنطیکاست است.
5.روزه مریم عذراء: که پانزده روز به طول میانجامد و از ابتدای ماه آگوست آغاز میشود.
مسیحیان یعقوبی موظفند در ایام روزه، از گوشت و مشتقات آن پرهیز کنند.[33]
ساختار کلیسایی و مقامات روحانی
پارتریاکها که همواره از میان راهبان انتخاب میگردند،بالاترین مقامات روحانی در این کلیسا هستند.
در این کلیسا، برای هریک از پاتریارکهای مناطق مختلف، عنوانی خاص در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال، پاتریارک انطاکیه لقب ایگناتیوس؛ پاتریارک قدس، لقب گریگوری؛ پاتریارک موصل، لقب باسیلیوس و پاتریارک حلب، لقب دیونسیوس را دارا میباشند.
ریاست عالی این کلیسا بر عهده پاتریارک انطاکیه است که توسط "مجمع مقدس" انتخاب میگردد؛ مجمعی که متشکل از "مافریان" و تعدادی اسقف است.[34]
در رتبه پس از پاتریارک، شخص دیگری قرار دارد که "مافریان[35] کلیساهای شرق" نامیده میشود؛ منصبی روحانی که در هیچ کلیسای دیگر وجود ندارد و اختصاص به کلیسای یعقوبی دارد.
مافریان، اسقف الاساقف شمرده میشود و دارای تمامی اختیارات پاتریارک است و از همین رو وی میتواند اسقفها را منصوب کرده و یا خلع کند.
اسقفها در مرتبه بعدی قرار میگیرند. رسیدن به مقام اسقفی مشروط به تجرد است و سن لازم برای رسیدن به این مقام، 35 سالگی است.
کشیش در مرتبه پس از اسقف قرار دارد. اگر کسی پیشتر ازدواج کرده میتواند به مقام کشیشی برسد اما اگر همسرش فوت کرد حق ازدواج مجدد را ندارد و باید عزوبت پیشه کرده و به دیر برود. این گونه افراد میتوانند به مقام اسقفی نیز منصوب شوند اما انتصاب به مقامات بالاتر برای آنها امکان ندارد.
از ویژگیهای این کلیسا آن است که مردم حق دارند، کشیش مورد نظر خود را از میان شماسها انتخاب کنند. اسقف، کسی را که توسط مردم انتخاب شده دستگذاری کرده و به کشیشی منصوب میکند.
دیگر مناصب کلیسایی عبارتند از: مزمورخوان، قاری، کمک شماس، شماس و شماس بزرگ.[36]