كلمات كليدي : گريگوري، پاپ، راهب، توبه، برزخ، عرفان، كبير
نویسنده : محمد صادق احمدي
واژه عرفان در ریشه یونانیاش بهمعنای دریافت اسرار موجود نامرئی از طریق مراقبه و رسیدن به آرامش درون است. از نظر پولس راز یا اسرار، بر حکمت نهفته خداوند، کنه ذات او و اموری که قابل دیدن و شنیدن نیست، فراتر از ذهن بشری است و تنها از طریق روح خدا قابل دریافت است، دلالت میکند.[1]
عرفان در اصطلاح، یکی از روشهای خداشناسی در هر دینی است و بهمعنای شهود مستقیم یا تجربه بیواسطه خداوند است و عارف هم کسی است که کم و بیش چنین تجربه مستقیمی را دارد. در جامعه مسیحی عارف کسی است که نزد او، خدا و مسیح صرفا متعلّق به عقیده نیستند؛ بلکه حقایق زندهای هستند، که از طریق تجربهای مستقیم شناخته میشوند و عرفان نیز برای او نوعی زندگی است؛ که براساس ارتباط آگاهانه با خدا شکل گرفته است.[2]
در کلیسای مسیحی، عارفان بسیاری رشد و بروز کردهاند؛ که برخی به انزوا و گوشهنشینی پرداختند؛ اما برخی دیگر در زمانی که کلیسا رو به انحطاط بود، به تربیت کلیسای مسیح پرداختند.
راهب و عارفی که در هر دو زمینه فعالیّت داشت و سوّمین بانی بزرگ عرفان مسیحی در غرب است، پاپ گریگوری اول ملقّب به کبیر است.
راهبی منزوی که پاپی مقتدر شد
گریگوری در سال 540 در شهر رم و در خانوادهای مسیحی متولّد شد. مسیحیّت در خانواده او ریشه داشت و او یکی از نوادگان پاپ فیلیکس سوم بود. گریگوری در جوانی بهعنوان شهردار روم انتخاب شد.
پس از فوت پدر، گریگوری با اموال شخصی، شش صومعه در املاک خود در سیسیل و روم بنا کرد و خود نیز در آخرین دیری که بنا کرده بود، بهعنوان راهب وارد شد.
بعد از مدت کوتاهی، گریگوری بهمدت پنج سال نماینده پاپ در قسطنطنیه شد. پس از آن، بهعنوان یکی از هفت شمّاس روم برگزیده شد. کلیسای کاتولیک، دارای سلسله مراتبی است که شامل اسقف، کشیش، و شمّاس میشود؛ که شمّاس، بیشتر به کارهای خدماتی کلیسا میپردازد. سرانجام در سال 590 و با مرگ پاپ قبلی، گریگوریوس، بهعنوان پاپ اعظم برگزیده شد.
در این زمان گریگوری برای دفاع در برابر لمباردها، کوشید؛ تا یاری امپراتوری روم شرقی را بهدست آورد؛ اما تلاشهایش نتیجهای نداشت، جز اینکه در کلیسای مسیحی در ایتالیا انشقاق ایجاد شود. بنابراین مصمّم شد، تا سیاست دستگاه پاپی را از امپراتوری جدا کند.
گریگوری پس از فارغ شدن از کار لمباردها، به حمایت از ویزیگوتها در اسپانیا پرداخت؛ تا نهضت آریانیزم را که پس از سه قرن سرکوبی توسط کلیسا هنوز پابرجا مانده بود، سرکوب کند. اندکی بعد، به نبرد با نهضت دوناتیزم در شمال آفریقا پرداخت.
از اینرو لقب کبیر واقعا شایسته اوست، که ابتدا راهبی زاهد و ساده بود، اما پس از مدت کوتاهی، به امپراتوری با شوکت در لباس پاپ تبدیل شده بود. جان ناس، تاریخنگار مسیحی قرن بیستم، در این زمینه میگوید:
«... وی بالفطره دارای ذوق حسن اداره بود و امور اموال عظیم و املاک وسیع پاپ را تحت انتظام آورد و در ملک ایتالیا، مانند پادشاهی مقتدر فرمانروایی کرد، دامنه نفوذ پاپ را تا مملکت انگلستان وسعت داد و در فرانسه و اسپانیا نیز قدرت بسیار نصیب او گردید ... او اولین پاپ ثروتمند و نمونهای از قدرت پاپهای قرون وسطی است ...»[3]
گریگوری در سال 597 با فرستادن آگوستین اندریاس قدّیس به بریتانیا، توانست پادشاه انگلیس و بسیاری از رعایای او را مسیحی کند. آگوستین، اوّلین اسقف اعظم کانتربری(ایالتی در انگلستان) بود.
سرانجام اولین پاپ-امپراتور کلیسا، در سال604 چشم از جهان فرو بست.[4]
آثار گریگوری
از گریگوری نامهها و نوشتههای بسیاری باقی مانده که از نافذترین و مؤثرترین آثار قرون وسطی، برای راهبان محسوب میشود. برخی از مهمترین آثار وی عبارتند از:
1. نامهها؛ حدود 850 نامه از گریگوری باقی مانده؛ که شامل مطالب بسیاری در مورد خود گریگوری و شرایط دوران اوست.
2. گفتگوها؛ این اثر دو بخش دارد. نوشتههای بخش اول، بهعنوان کتابی مقدّس برای قدّیسان ایتالیا یاد میشده و تفاسیر او بر انجیل و مواعظش، خوانندگان بسیاری در زمان خودش و بعد از او داشت.
در بخش دوم، قدیمیترین تحقیق درباره بندیکت انجام شده است. این بخش از کتاب، زندگی بندیکت را بهشیوهای زیرکانه و مناسب با دین عامّه مردم؛ یعنی معجزات وی شرح میدهد.[5] مثلا معجزه نان مسموم و کلاغ را ذکر میکند؛
آنچه مهم بهنظر میرسد و تونی لین مسیحی نیز آن را دریافته، این نکته است که گریگوریوس در این اثر، قادر نیست واقعیّتها و افسانههایی را که در مورد زندگی مقدّسین وجود دارد، از یکدیگر تمییز دهد.[6]
3. اخلاقیات (تفسیر کتاب ایوب)؛ این کتاب حجیمترین کتاب در میان آثار اوست. او در این اثر، کتاب ایّوب را به سه شکل بررسی میکند و معنای تاریخی، تمثیلی و اخلاقی آن را مشخص میکند.
4. موعظهها؛ شامل موعظههایی در مورد کتاب حزقیال و اناجیل است.
5. قانون اسقفی؛ این کتاب، مهمترین اثر گریگوریوس است که در قرون وسطی حکم کتاب درسی را برای اسقفان داشت.
اندیشههای گریگوری
گریگوری فرد پرکار و فعّالی بود؛ بنابراین ابداعاتی در آیین مسیح پدید آورد که قبل از او سابقه نداشته است. از جمله:
1. ایمان به عالم برزخ ؛ وی آموزه برزخ را گسترش داد و آن را از یک دیدگاه، به یک اصل ایمانی تبدیل کرد. ابداع دیگر گریگوری این بود که: ارواح ساکن در برزخ میتوانند توسط مراسم عشای ربانی رهایی یابند.
2. آیین توبه ؛ که تا زمان او وجود نداشت. این ابداع گریگوری در دوره اصلاحات، مورد حمله پروتستانها واقع شد؛ زیرا مارتین لوتر با مطالعه دقیق کتاب مقدّس دریافت؛ که آنچه در کتاب مقدس آمده، توبه است که امری فردی بین انسان و خداست؛ نه آیین توبه که نیاز به سازمان کلیسا و کشیش دارد.
3. خرافهگرایی ؛ گریگوری سبب گسترش برخی از خرافات عصر خود بود و مردم را به پرستش اشیاء مقدس و متبرّک تشویق میکرد. او در قرن 6 با فتوایی مردم را بهسمت ایجاد نقّاشی و پرستش آن سوق داد. این کار گریگوری در نهایت باعث بهوجود آمدن شکاف بین کلیسای غرب و شرق در شورای نیقیّه و پرستش تمثالها در شرق شد.[7]
4. مبارزه با پاتریارک؛ اسقف قسطنطنیه خود را "پاتریارک" جهانی میدانست، اما گریگوری ادعا کرد که این عنوان جهانی به اسقفان روم اعطا شده است. او این قاعده را وضع کرد که «چون قدیس پطرس پادشاه رسولان بود، پاپ روم نیز پادشاه مطلق کلیساست.»[8]
به اسقف اعظم رم، اورشلیم، قسطنطنیّه، انطاکیّه و اسکندریّه، پاتریارک گفته میشد؛ تا اینکه اسقف رم خود را برتر دانست و خود را پاپ خواند.
گریگوری و کلیسا
پس از مطالعه زندگی گریگوری روشن میشود که این راهب، پاپ و یا امپراتور، نه تنها نتوانست کلیسا را بهسمت وحدت و آرامش رهبری کند؛ بلکه با ایجاد چند جنگ با طرفداران پرشمار نهضت آریانیزم و دوناتیزم و درگیری با پاتریارک قسطنطنیه، بیشتر باعث ایجاد تنش در دنیای مسیحیت گردید.
بهعلاوه او با بردن مقام پاپی بهسمت امور دنیایی، مقدمه سلطنت پاپهای قرون وسطی را فراهم کرد.